از دل نرفته‌ای؛ اگر از دیده رفته‌ای
کد خبر: 3575069
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۶
میراث آیت‌الله/2

از دل نرفته‌ای؛ اگر از دیده رفته‌ای

گروه سیاست و اقتصاد: امروز پنجشنبه 28 بهمن‌ماه، مصادف است با چهلمین روز درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یار دیرین امام و رهبری؛ شخصیتی که یاد و خاطره او به سبب خدمات ارزنده‌اش به اسلام و انقلاب، برای مردم ایران فراموش شدنی نیست.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، «میراث آیت‌الله» عنوان میزگرد خبرگزاری ایکنا شعبه اصفهان و  سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان بود که در چند روز اخیر به‌منظور بررسی نقش آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزات پیش از انقلاب، افکار، اندیشه‌ها، آثار و جایگاه علمی، سیاسی و نگاهی به تفسیر قرآن این شخصیت انقلابی با عنوان «تفسیر راهنما» برگزار ‌شد. در این میزگرد سید علی نکویی، از مدیران و فعالان سیاسی و فرهنگی پیشکسوت اصفهان و رییس شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان استان اصفهان که (از بدو انقلاب و دوران سازندگی و اصلاحات در سمت‌هایی نظیر فرماندار نجف‌آباد، رئیس ستادجنگ زدگان استان اصفهان، فرمانداراصفهان، استاندار کرمانشاه، استاندار چهارمحال و بختیاری و استاندار قزوین و مشاور عالی وزیر کشور مشغول به‌کار بوده‌اند)؛ دکتر علی‌رضا یوسفی، استاد دانشگاه و قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی اصفهان؛ حجت‌الاسلام احمد عابدینی، استاد حوزه و دانشگاه و داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان و چند نفر از دانشجویان به بیان نظرات و دیدگاه‌های خود درباره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پرداختند. متن قسمت اول این میزگرد روز گذشته چهارشنبه با عنوان « هاشمی، سیاست‌مدار تاریخ سازِ آینده‌نگر ایران بود» منشر شد. قسمت‌ آخر این میزگرد نیز فردا جمعه 29 بهمن‌ماه برخروجی این رسانه قرار خواهد گرفت، با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این میزگرد، تنها نقطه نظرات مصاحبه شوندگان گرامی است و ایکنا درصدد تأیید و یا رد هیچ‌کدام از این مطالب نیست.

از دل نرفته‌ای؛ اگر از دیده رفته‌ای

انس با قرآن، به مرحوم هاشمی یک نوع طمانینه بخشیده بود

ایکنا: آقای دکتر یوسفی درباره ویژگی‌ها و خصوصیات فردی مرحوم هاشمی برای‌مان بگوئید و اینکه ایشان در عرصه‌های مختلف به خصوص در دوران هشت سال دفاع مقدس چه خدماتی از خود برجای گذاشتند؟ 

یوسفی: یکی از شئوناتی که درباره آقای هاشمی به آن پرداخته نشده این است که در زمان جنگ و آن هم در اوج آن غوغاها و التهاباتی که بودکه حتی انسان بعضی مواقع نمی‌توانست کارهای روز مره را انجام هد، اما آیت‌الله هاشمی دارای طمانینه بود و من با توجه به این آیه «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»، می‌گویم که آقای هاشمی با قرآن انس داشت و از دل دینداری بر آمده بود. این توکل، توسل و انس با قرآن به این شخصیت، یک نوع طمانینه بخشید بود که می‌توانست در زندان یادداشت برداری کند و یا در شب عملیات با همه مخاطرات موجود در جنگ و در زمان‌هایی که ترورها در مملکت وجود داشت، با آرامش خلاصه مطالب روز را می‌نوشت که بعدها برخی از آن خلاصه‌ها خود مشروحی داشت. این مسئله، یک قلب مطمئن و آرام می‌خواهد که تعداد این افراد با چنین خصلتی نادر است . 

مرحوم هاشمی در بدترین شرایط، دارای روحیه استقامت و پایداری بود

به اعتقاد من این طمانینه و آرامش خاطر در شخصیت مرحوم هاشمی در پرتو  ذکر و توسل و اعتقاد به خداوند بود. «لاتخافوا»، «و لا تحزنوا» و انتم ..... «ان کنتم مومنین» این ها آیاتی بود که هم در خطبه‌ها و هم خصوصی از ایشان شنیدیم ولی این‌ها به دور از ریا و بلکه جزیی از باورهایشان بود و در عمل این را نشان می‌داد. در مجموع ایشان در بدترین شرایط دارای استقامت و پایداری بود. واژه‌ای آقای ناطق نوری در این زمینه به کار برد که ایشان صبر را هم ذله کردند.کسی که می‌داند چه‌کار می‌کند صبر کردن برایش سخت نیست.« إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ» این‌ آیه را زمانی که می‌خواندیم آرامش پیدا می‌کردیم و این‌ها را بارها از زبان آیت‌الله هاشمی شنیده بودیم و اینها برایش مایه‌های آرامش بود و بارها بدون تکلف به آن استناد می‌کرد.

هاشمی اسلام شناس برجسته و از قرآن شناسان معاصر است

به جنبه‌های سیاست‌مداری، تاریخ‌نگاری، تفکر استراتژیک، قدرت در راه بردن مملکت به سمت سازندگی و آبادانی، فکر کردن به توسعه اشاره شد؛ ایشان روحانی‌ای بود که قبل از انقلاب اروپا را دیده و با ماشین اروپا چرخیده و به امریکا و ژاپن سفر کره بود. در بین روحانیون چنین چیزهایی وجود نداشت. اما به نظر من یکی ازجفاهایی که به ایشان شده این است که به بعد شخصیت اندیشمندی دینی ایشان کم توجه شده است، زیرا آقای هاشمی یک اسلام شناس برجسته و یکی از قرآن شناسان معاصر است و یکی از کسانی بودند که مجتهدین تراز اول کشور به وجودش افتخار می‌کنند و این انسان کسی است که از متن دیانت اسلامی بیرون آمده و ما به هیچ وجه نباید این جنبه آقای هاشمی را مغفول بداریم. 

یک دانشجو: شما فرمودید که آقای هاشمی ‌رفسنجانی دیدی بلند مدت داشته و بسیار ژرف‌بین بودند، با توجه به این موضوع و عملکرد ایشان در زمان جنگ، چرا جنگ اینقدر جنگ طول کشید، در صورتی که می‌توانست اینقدر ادامه پیدا نکند؛ از طرف دیگر، با توجه به اینکه ایشان سردار سازندگی نام داشتند، در زمینه عمران و آبادانی کشور، بیش ‌از اینها از ایشان انتظار 
می‌رفت.
از دل نرفته‌ای؛ اگر از دیده رفته‌ای

یوسفی: ببینید راجع به جنگ حتما باید یک جلسه اختصاصی برگزار شده و از چند نفر از افراد منصف در این زمینه دعوت به عمل آید. اینکه کسی بتواند افراد انقلابی را به پذیرش آتش‌بس متقاعد کرده و بعد هم آنقدر شجاعت داشته باشد که به حضرت امام بگوید من آتش‌بس را می‌پذیرم و بعد شما مرا محاکمه و اعدام کنید، این حرف‌ها شوخی نیست، برای اینکه حرمت رهبری انقلاب محفوظ بماند. اما در مورد سازندگی، ببینید، ما سازندگی را زمانی آغاز کردیم که بعد از جنگ، کشور از  همه چیز تهی بود. کل اعتباری که آقای هاشمی دریافت می‌کنند و قرضه‌ خارجی کشور، به 50 میلیارد دلار هم نمی‌رسد. یک دهم درآمدهای نفتی هشت ساله‌ دولت قبل هم نبود. ولی ببینید، زمانی که جنگ تمام شد، روزی چندین مرتبه خاموشی داشتیم. یک جاده اساسی در کشور وجود نداشت. صنایع خودروسازی و برق به عنوان بنیان صنعت تقریبا خوابیده بود. برق به عنوان پدیده‌ای که بدون آن، صنعت امکان‌پذیر نیست. بدون جاده حمل‌ونقل صورت نمی‌گیرد و بدون آب نمی‌توان زندگی کرد. راه‌سازی، تأمین منابع برق و پرداختن به صنایع مادر، از مقولاتی بود که در دوران ایشان شروع شد و توسعه صنایع بزرگ همچون فولاد از جمله اقداماتی بود که صورت گرفت و به نظر من بسیار بسیار استراتژیک بود.

هاشمی یک نظریه پرداز در حوزه سازندگی در سطح دنیا بود 

ایشان این نقطه را انتخاب و هدف‌گذاری کردند و واقعا در این زمینه موفق بودند. در سدسازی، مهار آب‌ها، ساختن جاده‌ها و بزرگراه‌های مواصلاتی و توسعه صنعت برق که زیربنای صنعت محسوب می‌شود، به نظر من هنوز همان نقشه‌ها در حال پیاده‌سازی هستند و در واقع آقای هاشمی از اتلاف منابع جلوگیری کردند. آنطور که به یاد دارم، مجلس تصویب کرد که حدود 38 میلیارد دلار قرض خارجی بگیریم، آقای هاشمی این کار بزرگ را انجام دادند و اصلا چارچوب اقتصادی کشور را عوض کردند. ما از عصر زندگی کوپنی که اگر با کوپن خرید نمی‌گردیم، چیزی برای خوردن نداشتیم، تا عصر فراوانی‌ها و ایجاد فروشگاه‌های بزرگ، واقعا راه زیادی را طی کردیم و من آقای هاشمی را در عصر سازندگی نیز یک فرد ماندگار در تاریخ ایران و یک نظریه پرداز در حوزه سازندگی در سطح دنیا می‌دانم.

نکویی: لازم می‌دانم به عنوان کسی که در متن این قضایا بوده است، نکته‌ای را عرض کنم. من از اولین لحظه شروع جنگ تا سال‌های بعد به صورت غیرمستقیم درگیر جنگ بودم. واقعا اینطور نیست که شما می‌گویید. گاهی دیگران در تحلیل‌هایشان راجع به جنگ اظهارنظرهایی می‌کنند، در صورتی که اولا شرایط و نقطه شروع جنگ را نمی‌شناسند، ما با یک نیروی نظامی پراکنده و ضعیفی که نمی‌توانست کار کند، روبرو بودیم، به اضافه  گروهک‌هایی که در گوشه و کنار کشور در حال خرابکاری بودند و اصلا امکانات امروز ما با روزی که جنگ در آن شرایط و موقعیت شروع شد، قابل قیاس نیست. من حاضرم در زمانی دیگر دوباره در خدمت شما باشم و بخشی از آن شرایط و خاطرات را بازگو کنم تا دوستان بدانند این‌گونه نیست. ما در آن شرایط، با امکانات صفر و چیزی نزدیک به صفر و با کمترین امکانات مبارزه کردیم. 
در روزهای اول با اسلحه‌های شکاری و امثال آن نیروهای‌مان را مسلح کرده و به جنگ فرستادیم و اینها چه کارهایی که نکردند. در ارتباط با سازندگی نیز وضع همین‌گونه بود. به یاد دارم آقای هاشمی به کرمانشاه آمدند و ما با هلی‌کوپتر به مناطق جنگی رفتیم و برگشتیم. وقتی برگشتیم، یک ساعت به مغرب مانده بود، من و یک نفر دیگر همراه ایشان بودیم. به خلبان گفتند بالای شهر بچرخ، خلبان نیز هلی‌کوپتر را نیم ساعت در هوا چرخاند. در کرمانشاه مکان زیبایی به نام تپه شیرین با درختان زیاد وجود دارد که من یکی‌یکی تمام این منظره و ساختمان‌ها و رودخانه‌های اطراف را برای ایشان توضیح دادم و کسانی که در فرودگاه منتظر بودند، فکر می‌کردند چه اتفاقی افتاده که هلی‌کوپتر اینطور در هوا پرواز می‌کند. طی نیم ساعت ایشان تمام اطلاعات مربوط به شهر و جزئیات آن را پرسیدند و بعد هلی‌کوپتر فرود آمد. یا زمانی که من استاندار چهارمحال و بختیاری بودم، به اتفاق آقای کرباسچی در معیت ایشان، تونل سوم کوهرنگ را کلنگ زدیم. ببینید، این پروژه الان عقب است و باید ده پانزده سال زودتر به نتیجه می‌رسید، اگر ایشان آن ‌روز این اقدامات را انجام نمی‌داد، چه اتفاقی می‌افتاد. در کرمانشاه دو تا پست فشار قوی وجود داشت، یکی در اسلام‌آباد که عراق دو یا سه بار آنجا را بمباران کرد و دیگری در جاده‌ای که به نهاوند منتهی می‌شد و بعد با کمک منافقین که به صدام گرا می‌دادند، آنجا را نیز بمباران کرد. ما با یک نیروگاه کوچک 9 مگاواتی نمی‌توانستیم برق نانوایی‌ها را تأمین کنیم. امکانات نظامی ما بسیار کم بود. نیروهایی که در آن زمان با دست خالی به جنگ رفتند واقعا چه کارها که نکردند. آن‌ زمان و در آن شرایط، آقای هاشمی با کمترین امکانات کار می‌کردند. به ما دستور داده بودند که هر بار بعد از بمباران برای حفظ مردم، بازسازی را شروع کنیم. ما در اسلام آباد و کرمانشاه، ده بار در سال، شیشه‌ها را بازسازی کردیم. یکی از نمایندگان مجلس در کمیسیون بودجه، به من گفت شما خیانت کردید، با اینکه می‌دانید آنجا باز هم بمباران می‌شود، چرا پول مردم را تلف کردید؛ ولی دستورالعمل ما برای حفظ مردم این بود. هواپیماها می‌آمدند، بمباران می‌کردند و نیروهای ما هنگام عصر، سیم‌های برق و شیشه‌های خانه‌ها را که صبح خراب شده بود، بازسازی می‌کردند.

از دل نرفته‌ای؛ اگر از دیده رفته‌ای
 
کشور در شرایطی بود که نه برق داشت، نه آب و نه کشاورزی. همه چیز در حد صفر بود و تمام امکانات در جنگ از بین رفت. نیروهای جنگ از ما امکانات می‌خواستند. می‌گفتند این تانکر آب، این ماشین، این کامیون را به ما بدهید. ما عمران و آبادانی نمی‌خواهیم، باید جنگ را حفظ کنیم. البته از دید خودشان درست می‌گفتند. زمانی یکی از فرماندهان به من می‌گفت صدام یکی از مدیرانش را با گلوله کشته، چون کاری را از او خواسته و او انجام نداده بود. حال این فرمانده از ما امکانات می‌خواست و ما نمی‌دادیم.آن وقت در آن شرایط، آقای هاشمی بلافاصله بعد از پایان جنگ اقدامات عمرانی را شروع کرد و حتی در طول جنگ این اقدامات را تعطیل نکرد. من نزدیک به شش سال در کرمانشاه بودم و در طول این مدت، یک امتحان نهایی در این شهر که چندین بار بمباران شد، لغو نشد. اینها چیزهایی است که در تاریخ هیچ جنگی وجود ندارد.آقای هاشمی رفسنجانی در این قضایا نقش اصلی را ایفا می‌کرد. یک شب در قرارگاه رمضان، من را خواستند، آن هم زمانی که شرایط بسیار بحرانی بود. ایشان یک لباس ساده بسیجی پوشیده بودند و در تاریکی قرارگاه من اول ایشان را نشناختم. ایشان به ما روحیه دادند. این‌گونه ما شبانه‌روز زندگی می‌کردیم. این دو فرضیه‌ای که گفته شد، به نظر من اصلا درست نیست. من حاضرم مشاهدات خود را بگویم و استدلال کنم. نمی‌خواهم کسی همین‌طوری بپذیرد و اگر کسی هم قبول نداشته باشد و بگوید، من راحت‌تر می‌توانم بگویم. بعضی از پروژه‌هایی که ایشان مدنظر داشتند، امکان اجرا پیدا نکرد، مثلا پروژه آب اصفهان به خاطر این است که نگاه‌های آن روز ایشان عملی نشده، یا ترمینال‌ها، یا قطار شهری اصفهان یا قطار اصفهان-تهران که هنوز این اتفاق نیفتاده. ببینید چه خسارت‌هایی متوجه ما شد. از آن طرف، همان روز که ایشان به فکر مترو برای تهران بودند، نگاه خیلی‌ها این نبود .به هر حال این دو بحث به نظر من قابل گسترش است و انشاءالله اگر فرصتی باشد، در خدمتتان هستم.

ایکنا: انتقادی به آقای هاشمی وارد می‌کنند، به خاطر سیاست خصوصی‌سازی اقتصادی است که ایشان می‌خواست به هر قیمتی این سیاست را محقق کند و این باعث شد یکسری از اقشار ضعیف جامعه آسیب ببینند. زمانی که دوره ریاست جمهوری ایشان به پایان رسید، افکار عمومی جامعه به خاطر همین سیاست اقتصادی، به نوعی نظر مثبتی راجع به این موضوع نداشت.

نگاه آیت‌الله هاشمی آینده‌نگرانه و استراتژیک بود 

نکویی: ببینید دو تفکر در جامعه ما وجود داشت. یکی تفکری که آن زمان بیشتر دنبال آن بودیم و به عنوان افراد انقلابی با سیاست‌های خصوصی‌سازی رابطه خوبی نداشتیم، چرا که سوءاستفاده‌های سرمایه‌دارها و امکاناتشان را دیده بودیم. حالا چپ‌ها  به کنار، ولی ما مسلمان و انقلابی بودیم و نگاه مثبتی به این قضایا نداشتیم. آقای هاشمی بالاتر از اینها را می‌دیدند، همین که اشاره کردند، ایشان نگاه آینده‌نگرانه و استراتژیک داشتند. هنوز هم معتقدم که اشتباه کردیم. خیلی زودتر باید صنایع‌مان را خصوصی‌سازی می‌کردیم، البته نه به این صورتی که الان این کار را انجام داده‌ایم، مثلا باید چیزی را به بنیاد مستضعفان می‌دادیم، ولی آن را در اختیار سپاه قرار دادیم. این درست نیست. به خاطر اینکه مدیر بخش خصوصی وقتی می‌بیند سرمایه‌اش در حال از بین رفتن است، برای آن مایه می‌گذارد، ولی مدیری که دولت تعیین می‌کند، ... . اوایل انقلاب من فرماندار نجف آباد بودم. مدیر کارخانه‌ای که تحصیل‌کرده آمریکا بود، به کارگران گفته بود که من نماینده امام هستم. چیزی که همه ما می‌گفتیم و می‌خواستیم بقیه از ما اطاعت کنند و در واقع از امام خرج می‌کردیم. ولی این مدیر، کارخانه را به هم زد. مسئولیتی را به عهده گرفته بود که نسبت به آن تخصص و دلسوزی نداشت. کارخانه رنگ بود و به ما می‌گفتند اگر به ترکیب آن دست بزنید، به هم می‌ریزد. بعدا که مدیر کارخانه عوض شد، متوجه شدیم کسی که لیسانس تئاتر داشت، به عنوان مسئول آزمایشگاه کارخانه تعیین شده بود و ما تصور می‌کردیم اگر به ترکیب کارخانه دست بزنیم، به هم می‌ریزد.
 آن روز نگاه جامعه به عنوان نگاه انقلابی و توده‌ای این بود که نباید به ترکیب نهادهای دولتی دست زد و هنوز هم خیلی‌ها همین نگاه را دارند، ولی در طول آن سال‌ها دو تفکر میان اقتصاددانان وجود داشت. من فکر می‌کنم آقای هاشمی از ما جلوتر بودند و ما اشتباه می‌کردیم. ما بد عمل کردیم. اگر امروزه این تفکر جای خود را باز نکرده و عده‌ای به آن انتقاد می‌کنند، مثل اتفاقی است که برای خیلی چیزهای دیگر رخ داده، مثلا به حرف امام توجه نکردیم و امروز می‌گوییم چرا وضعیت این‌گونه است. ما کارخانه‌ها را به شرکتهای صوری سپردیم و آنها هم پول گرفتند و کارهای دیگر انجام دادند. قرار بر این نبود. بحث بر سر این بود که اقتصاد دولتی را به اقتصاد مردمی تبدیل کنیم، در این صورت مردم بیشتر دلسوزی می‌کنند. برای مدیریت هم باید برنامه‌ریزی داشت. به نظر من تصمیم آقای هاشمی درست بود. انتقادهایی هم که وجود داشت، بیشتر به همان بینش اولیه ما و زیربنای فکری جامعه برمی‌گشت. البته عده‌ای سوءاستفاده کردند، مثل خیلی زمان‌های دیگر و این سوءاستفاده ها به آن اصل کلی لطمه زد.
 

captcha