امام باقر(ع) و آغاز عصر علوم اسلامی
کد خبر: 3635843
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹
یادداشت وارده/

امام باقر(ع) و آغاز عصر علوم اسلامی

گروه ادب: ایجاد نسبت میان دین و زندگی با بنیان نهادن حکمت عقلانی دین از طریق فرآوری متون و تاسیس علوم اسلامی، حرکتی بود که توانست در چکاچک شمشیر اهل باطل و رقیبان قدرت‌طلب، بقای اسلام را فراتر از فراز و نشیب‌های سیاسی عصر تضمین کند.

ضعف شدید حکومت بنی‌امیه در پایان اولین قرن حیات اسلام، اوضاع متزلزلی را به وجود آورد که هر صاحب مقبولیت و منزلتی را به فکر کسب قدرت و تمرکز بر بالا بردن جایگاه اجتماعی وا می‌داشت، اما میان مدعیان و مراجع اجتماعی آن دوران، تنها امام سجاد(ع) و پس از ایشان، امام باقر(ع) بودند که به جای توسعه قدرت سیاسی، سیاست ارتقای رشد سرمایه معنوی جامعه را از هر قیامی موثرتر می‌دانستند.

تمرکز این دو امام همام به خودسازی و آسیب‌شناسی فردی و اجتماعی مسلمانان در دو زمان و با دو تاکتیک، شباهت خاصی به رسالت پیامبر اکرم(ص) در مکه (شبیه دوران خوف و فشار امام چهارم) و مدینه (دوران شکوفایی و مبارزه در زمان امام پنجم) داشت.

ضعف اقتدار بنی‌ امیه از سویی و دوران دو ساله حکومت عمر ابن عبدالعزيز از سال ۹۹ هجری، همان فرصت طلایی بود که باقرالعلوم(ع) برای اظهار معارف پنهان شده‌ آل محمد(ص) به دنبال آن بودند. پور عبدالعزیز در دوره ۲ ساله سلطنت خود، گرچه نتوانست دل از حکومت کنده و قدرت را به جایگاه خاص الهی‌اش برگرداند، اما با ادعای علاقه به مولای متقیان و اهل ‌بیت(ع) سیاست منعطف‌تری را نسبت به فرزندان حضرت فاطمه(س) در پیش گرفت.

وی که در روایتی به عنوان نجیب بنی‌ امیه معرفی شده، گرچه بنای الغای حکومت ناحق آل ابوسفیان را نداشت، سب ابوتراب را ممنوع کرد و فدک را به بنی‌ فاطمه باز گرداند و با تاکید زیاد بر فضیلت دختر پیامبر، عطایای زیادی را به فرزندان حسنین هدیه کرد.

با این حال مهم‌ترین راهبرد سرنوشت‌ساز وی در تاریخ، الغاء ممنوعیت انتشار معارف اسلامی بعد از ۸۸ سال حدیث‌سوزی و حدیث‌کوبی بود. امام باقر(ع) در این فضا مجالی برای تشکیل حوزه‌ای پیدا کرد که در ۱۴ یا ۱۶ سال فعالیت آن نزدیک به ۵۰۰ محدث نامدار مورد شناسایی دانشوران رجالی قرار گرفته است.

نقل حدیث از طرفی منشأ اندیشیدن مسلمانان بر روی میراث معارفی خود و شکل‌گیری و تاسیس علوم اسلامی، یعنی کلام و فقه و اخلاق می‌شد و از منظری دیگر نشان دهنده تفوق و توانمندی منطق اسلام ناب از فرقه‌سازی‌های سیاسی ـ اعتقادی نظیر قرائت اسرائیلی از اسلام افرادی مانند کعب‌الاحبار و صحابه و تابعین یهودی، اسلام اموی امثال ابوهريره، اسلام معتزله و مرجئه، اعوجاجات صوفیه و اهل قیاس، خرافات کیسانی‌ها و ... بود.

از جنبه دیگر، برخورد جامعه اسلامی با اندیشه‌های وارداتی تازه مسلمانان روم، ایران، آفریقا و هند شرایط و شبهاتی به وجود می‌آورد که نیاز به پاسخگویی به وسیله بازخوانی میراث فکری پیامبر اکرم(ص) احساس می‌شد.

بنا بر این مشخص است در عصری که اسرائیلیات و خرافه و حدود یک قرن کفران بی‌رحمانه فکر نبوی، جامعه را از اندیشه و منش رسول خدا(ص) جدا کرده و اسلام و قرآن هیچ نسبتی به زندگی جامعه نداشت، همان گونه که در سیره امامان چهارم تا هشتم به صورت مستمر پی گرفته شده، کسب قدرت سیاسی رهبری این مردم بی‌خبر از همه جا با عناوین مقدس هم بی‌فایده بود؛ چنانچه به فاصله کمی از امامت حضرت باقر(ع)، در قضایای قیام زید و یحیی و قتیل باخمرا و نفس زکیه و شهید فخ بی‌ثمری سایر راه‌های مبارزاتی اثبات شد.

میراث امام محمدباقر(ع) ایجاد نسبت میان دین و زندگی با بنیان نهادن حکمت عقلانی دین و از طریق فرآوری متون و تاسیس علوم اسلامی است؛ حرکتی که توانست در چکاچک شمشیر اهل باطل و رقیبان قدرت‌طلب و گاه انسان‌های پرهیزکار مبارزی که نتوانستند ولایت ائمه را بر اجتهاد خود ارجحیت بخشند، بقای اسلام را فراتر از فراز و نشیب‌های سیاسی عصر تضمین کند.

یادداشت از محمدصادق دهنادی

captcha