به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، امروز نخستین روز ماه محرم الحرام است، به همین مناسبت مطلبی که به تازگی از سوی کانال «سلوک عاشورایی» آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهران منتشر شده در ادامه از نظر میگذرد؛
امام حسين(ع) از همان اول که آمد و حرکتش را شروع کرد، از مدينه که بیرون آمد، به مکّه که رسيد و زمينه برای قیام مهيا شد، در همه مراحل حرفش «حق» بود. اما خيال نکنيد که حضرت نمیدانست که در آخر کار چه میشود!
اين اشتباه است که بگویی: امام انتهای قضیه را نمیدانست. خوب هم میدانست که آخر کار شهادت است. من یک روايت را میخوانم تا مقداری ذهنهایتان برای بقیه مسائلی که میگویم، آماده شود. حضرت وقتی خواست که مسلم بن عقیل را به کوفه بفرستد، احضارش کرد. او هم آمد.
حضرت به او گفت: ای پسرعمو! در اين راه بايد آنقدر همتت بلند باشد که شهادتت را آشکارا ببينی! یعنی باید بلند همت باشی تا آنجا که شهادت را در خودت آشکارا ببينی. بعد میفرمايد: چنانچه من از چهره و بَشَره تو نشانه و علائم شهادت را مشاهده میکنم! حضرت همانجا، آخر کار را به مسلم گفت. همان موقع که میخواست نامه و فرمانش را به او بدهد، خبر شهادتش را به او داد.
بعد حضرت این طور به مسلم خطاب فرمود: «يَابنَ عَمِّ!» پسرعمو! «أرجُو اللهَ أن يُوصِلَنِي وَ إيَّاکَ إلَي مَا نُرِيدُ»؛ اميدم اين است که خدا من و تو را به آن چیزی که هدفگيری کردهايم برساند. «وَ يَرفَعَنَا إلَي دَرَجَةِ الشَّهَادَةِ»؛ ما را به آن أعلی درجه قرب خودش که همان شهادت است، نائل کند.
یکی مسئله اقامه حق مطرح است ـ إلَي مَا نُرِيدُـ و بعد هم مسألۀ رسيدن به حق آمده که همان لقاءالله است. حضرت هر دو مورد را میگويد. میگويند: امام حسین(ع) وقتی اين جملات را میگفت، قبل از آنکه برای مسلم اتفاقی بیافتد، گريه گلويش را گرفت. بعد مسلم را در بغل گرفت و دست به گردن او انداخت.
مینويسند: «وَ بَکَی (علیه السلام) وَ بَکَی مُسلِمٌ بُکَاءً عَالِياً» حسين گريه میکرد و مسلم گريه میکرد؛ اما بلند بلند. گویا این قضیه در مسجدالحرام اتفاق افتاده است؛ در تاريخ مینويسند: وقتی اين دو نفر شروع کردند به گریه کردن، ياران و جوانهایی که در آنجا حاضر بودند نیز شروع کردند به گريه کردن. ببينید چه صحنهای است!
منبع:
سلوک عاشورایی/ منزل ششم/حق و باطل/جلسه اول مورخ 19 بهمن ماه 86/از مباحث مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی