افت غیرقابل قبول اعتماد اجتماعی و در نتیجه سرمایه اجتماعی به ویژه در شهرهای بزرگ، موضوعی است که در بررسی شاخصهای اجتماعی کنونی ایران قابل مشاهده است. به غیر از صهیونیستها و آن دسته از ترامپیستها و دیک چنیها که مشکل اصلی جهان با ایران را ذات خراب ایرانی میدانند و ما را ملت خرابکار میشناسند، در هر مسلک، مذهب، ایسم و نگرشی که بوده و روزی دلتان بخواهد در ایران برای ایرانیان جا و پایگاه داشته باشید، نمیتوانید نسبت به این موضوع بیتفاوت باشید؛ چرا که مسئله سرمایه اجتماعی و امید به آینده، پیچ اصلی مرگ و زندگی یک ملت است و اگر ملتی مُرد و انگیزههایش برای تحرک و جنبش نابود شد، دیگر مهم نیست حاکم آن چه کسی باشد؟
چهل سال است که بیگانگان تلاش میکنند با هر وسیلهای که دارند (اعم از رسانه، کتاب، برخی درسخواندههای خارج، یک عده جاسوس، روشنفکر و...) راه یک ملت را تخریب کنند. ۲۰ سال است که لاینقطع خود به پای یکدیگر پیچیدهایم و بیتوقف، به هم اهانت کردهایم و یکدیگر را لیبرال، فاشیست، خائن یا مرتجع و گروه فشار، وابسته و... نامیدهایم و توجه هم نکردهایم که سلب مشروعیت از طرف مقابل، ضرورتاً اثبات حقانیت ما نیست.
هر کسی که میخواست معروف شود، این راه را در افشاگری یافت و برخی تصور کردهاند رنگ پاشیدن به دیوار عزت دیگران برایشان بزرگیآفرین است. یک دوره دشوار هم طی کردهایم که در آن حرمت هر چه داشتهایم و نداشتیم بر بقای یک باند منحرف شکسته شده است و جامعه مثل یک فوج بیپناه در شب زلزله تهران بیهدف در حال موج زدنهای خود ویرانگر است.
حالا خیلی چیزها سخت شده، حتی برای پدر سکولاری که حکومت را قبول ندارد، اما به رسم انسانیت میخواهد فرزندش آدم درستکاری باشد. حتی برای آن سلطنتطلب که معتقد است مملکت شاه میخواهد. حتی برای آن غربگرایی که دلش برای این که نوک پا تا فرق سرمان غربی شود تپید. تا بخش قابل توجهی از نسلی که به تبلیغ دیگران، خودشان را نسل سوخته میدانند. تا انبوهی از نسل بیآرمانی که برای تفریح میتواند به سوی خودکشی و دیگرآزاری برود.
این روند ادامه دارد تا فرزندان بیپناه دهه نود که در تناقض بین «جمجونیور» و بحثهای کسلکننده سیاسی محافل خانوادگی، زنگ قرآن مدارس، نمیدانند چه کسی درست میگوید و فروپاشی اجتماعی را قبل از بر پا شدن هویتشان تجربه میکنند، امکان حیات اجتماعی بیابند.
هر مسلکی دارید مهم نیست. همه ما در این کشتی که مثل آبکش کردهایم با هم غرق میشویم؛ مگر این که هر کس به سهم خود کاری برای توسعه خوشبینی و اعتماد در جامعه بکند.
این روزها آوازه امام جمعه جدید تبریز، به گوش دل همه رسیده است که چقدر ساده و بیهزینه، دلها را جذب انقلاب و روحانیت و اسلام کرده است؛ تبریز در اتفاقات اخیر از کمآسیبترین شهرها بود، به همین دلیل که وی توانست آنان را به عقلانیت راهبری کند.
خدا کند، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه باز هم از این انتخابها داشته باشد و آنها که نمیتوانند حق امامت شهرشان را به جا بیاورند، خودشان جوانهای پر انرژی و پاک را به جای خودشان بگمارند.
بنا به گفته رهبر معظم انقلاب، امروز اگر جمهوری اسلامی را هم قبول ندارید، برای ایران باید وارد عرصه شوید.
یادداشت از محمدصادق دهنادی
کارشناس فرهنگ و رسانه