به گزارش ایکنا؛ آیت الله سیدعبدالله فاطمینیا، از اساتید اخلاق فایل صوتی با عنوان شرحی بر صحیفه سجادیه منتشر شده که در این فایل ایشان به شرح فقراتی از این دعای امام سجاد پرداختهاند و در ادامه مشروح آن از نظر میگذرد؛
امام سجاد(ع) به خداوند عرضه میکنند که «وَ مَلَكَةُ الْقُدْرَةِ الصَّمَدِ»، خدایا تو مالک قدرت صمد هستی که این عبارت بسیار دقیق است، صمد از اسماء خدا است، اما در این بخش، به معنای اسم خدا نیامده و صفت قدرت شده است، میگوید «وَ مَلَكَةُ الْقُدْرَةِ الصَّمَدِ»، خدایا تو مالک قدرت صمد هستی، یعنی قدرتی است که رجوع خلق به آن است و بنابراین، اینجا اسم خدا نیست بلکه به عنوان صفت آمده است، همانطور که رحیم اسم خدا است، اما یک وقت میگوییم فلان کس رحیم است و در این استعمال به صورت صفت به کار میرود و در این بخش از صحیفه نیز صفت برای قدرت شده است.
پس سه چیز را میگوید که برای خدا است، یکی وحدانیت العدد است که خدا احدی المعنا است و کثرتی در او نیست، دیگری این که ملک قدرتی است که خلق به آن رجوع میکنند و دارنده فضیلت حول و قوه است به این معنا که خدایا تو این فضیلت یعنی قدرت بر تصرف را داری و تو قوت داری، پس قوت میشود نیرو و حول هم قدرت بر تصرف است و دارد که خدایا تو صاحب درجه علو و رفعت هستی، البته اینها در مورد خداوند اینطور است که نمیخواهد بگوید، خداوند از نظر مادی بالا است، خیر، بلکه از نظر معنوی جایگاه بلندی دارد.
در بخش دیگری میفرماید «وَ مَنْ سِوَاكَ مَرْحُومٌ فِي عُمُرِهِ»، خدایا غیر از تو مرحوم است در تمام عمرش، یعنی عاجز و مستحق رحمت است. بشر محتاج به رحمت است و در تمام عمرش محتاج به دستگری است و اگر نظر خدا نباشد نمیتواند آنی زنده باشد. سپس میفرماید «مَغْلُوبٌ عَلَى أَمْرِهِ مَقْهُورٌ عَلَى شَأْنِهِ»، برخی قائلاند که این دو تاکید هستند و یک معنا را دارند، مغلوب است بر امر خودش، یعنی امر همان حال فعلی او است، فرض بفرمایید که شخصی جاهل است، در واقع این فرد مغلوب جهل خودش است و دارد که مقهور بر شان و امر خودش است.
امام در ادامه میفرماید «مُخْتَلِفُ الْحَالَاتِ، مُتَنَقِّلٌ فِي الصِّفَاتِ فَتَعَالَيْتَ عَنِ الْأَشْبَاهِ وَ الْأَضْدَادِ»، بشر مختلف الحالات است، یک وقت غضب دارد و یک وقت دیگر خوشحال است و از این صفت به آن صفت و حالت منقل میشود، فرض بفرمایید قبلا انسان جوان بوده و حالا پیر شده است، اما پروردگار اینطور نیست، خداوند «فَتَعَالَيْتَ عَنِ الْأَشْبَاهِ وَ الْأَضْدَادِ وَ تَكَبَّرْتَ عَنِ الْأَمْثَالِ وَ الْأَنْدَادِ، » است، میفرماید خدایا تو بالاتر از این هستی که مثل و مانندی داشته باشی، تو بزرگتر از این هستی که شبیه داشته باشی، «فَسُبْحَانَكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»، تو منزه و مقدسی و معبودی جز تو نیست.
اما در مورد معنای کلمه صمد باید عرض کنم که، می فرمایند: صمد به معنای جر است، برخی نحویون به جر میگویند خفض، مثلا در آیه «وَ اخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا»، موسی قومش را برگزید اما همه قوم را انتخاب نکرد بلکه گزینش به معنای برگزیدن برخی است، ولی «قوم» منصوب است و به آن منصوب به نزع خافض میگویند، که قبل از آن «مِن» داشته است. پس «وَ اخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ» در اصل «مِن قَومِه»، بوده است و خافض را مرخص کردهایم و منصوب شده است.
اما در مورد معنای صمد روایت داریم که یک نفر از امام باقر(ع) پرسید که معنای صمد چیست؟ امام(ع) فرمود یعنی آقایی که مردم از او انتظار دارند و از به او در کم و زیاد امید دارند، البته برای خداوند کم و زیاد مطرح نیست. همچنین از امام باقر(ع) روایت داریم که فرمود: اگر بخواهم تمام علوم را از کلمه صمداستخراج کنم، میتوانم این کار را انجام دهم و این کلمه این قدر با عظمت است، در روایت دیگری نیز دارد که امام(ع) فرمود صمد یعنی آیایی که از او اطاعت میشود و بالاتر از او امر و نهی کنندهای نیست.
یا در روایت دیگری داریم که امام سجاد(ع) فرمود صمد کسی است که شریکی ندارد، آسمان و زمین را اداره میکند و در این کار خسته نمیشود و هیچ چیز نیز از او مخفی نیست و از امام صادق(ع) نیز روایت داریم که فرمود صمد کسی است که غلبه میکند و مغلوب نمیشود.
در اینجا سیدعلی خان در شرح صحیفه آورده است که رئیس المحدثین، شیخ صدوق در کتاب توحید از امام صادق(ع) نقل میکند که امام فرمود: صمد کسی است که جوف ندارد که این هم روایت عجیبی است و سوره توحید نیز بسیار سوره بزرگی است. اما مطلب دیگری که وجود دارد این است که شیخ کلینی این روایت را انکار کرده است و شاید این روایت را معتبر ندانشته و میگوید جوف داشتن و نداشتن از صفات جسم است و شأن خداوند متعال بالاتر از این حرفها است. اما سیدعلی خان میگوید که همه میدانند خداوند جوف ندارد و جوف داشتن و نداشتن از صفات جسم است اما ممکن است این تمثیلی برای نشان دادن استحکام خداوند باشد.
ملاصدرا نیز شرحی بر این روایت دارد که قبل از این که شرح ایشان بگویم باید عرض کنم که اگر ائمه(ع) نبودند خدا را نمیشناختیم فرمودند «بِنا عُرِفَ الله»، به وسیله ما خداوند شناخته شد، ائمه(ع) نبودند حتی بلد نبودیم با خداوند حرف بزنیم، اما در مورد ملاصدرا که شرحی بر کافی دارد و سیدمحمد خوانساری، صاحب روضات الجنات در مورد شرح ملاصدرا بر کافی گفته است، این شرح رفیعترین شرحی است که بر احادیث اهل بیت(ع) نگاشته شده است. اما روایتی داریم که یک فرد زندیق خدمت امام صادق(ع) حاضر میشود و میپرسد که آیا خداوند نیز سخط و رضا دارد؟ امام فرمود: بله، خداوند نیز رضا و غضب دارد ولی نه آنطور که مخلوقان دارند، مخلوق اجوف است.
اما در روایت بالا گفتیم که خداوند نیز جوف ندارد و اینجا نیز در روایت فرمود مخلوق جوف ندارد و تو خالی است، پس چطور باید به این دو مورد را جمع کرد؟ ملاصدرا این مشکل را حل کرده است و میگوید اشیاء و حالات در انسان دخالت دارد، فرض کنید به یک نفر خبر بدی بدهند که ممکن است دیگر نتواند غذا بخورد، اما میفرماید خداوند اینطور نیست که تغییری در او ایجاد شود چون او احدی الذات است، در روایتی است که امام صادق(ع) فرمود رضای خداوند ثواب او است و سخط او نیز عذابش است و این که چیزی خداوند را تهییج کند و خداوند عصبانی و ... شود اینطور نیست.
ملاصدرا میگوید علت این که امام فرمود انسان اجوف است این است که هر مخلوق جسمانی امر عدمی دارد که جهات فقر و حاجتش است و هر مخلوقی امر سلبی دارد که محتاج به چیزی است که امر عدمی به آن قائم است. اما اجوف که میگویند ما یک کمبودهایی داریم و این امر عدمی ما همان کمبودهای ما است که اینها در خداوند نیست.
در واقع ملاصدرا معتقد است که اگر جوف مربوط به جسمانیت خداوند باشد و همانطور که کلینی گفته آن را انکارد کرد با آیات قرآن باید چه معاملهای کرد؟ ملاصدرا میگوید در قرآن میبنیم که در برخی از آیات مطالبی ذکر شده که نشان میدهد خداوند دست دارد و با استدلال کلینی این آیات چه میشوند؟
یا صفات رفت و آمد که از صفات مخلوقان است، اما ملاصدرا قائل است که تمام این صفات را تأویل کنیم و دست داشتن خداوند به معنای قدرت الهی است، لذا جمعبندی ایشان این است که اگر بگوییم خداوند جوف ندارد، امثال این را در قرآن داریم و اینها مناسب عزت و جلال خداوند تأویل میشوند نه این که نعوذ بالله بگوییم خداوند دست و انگشت دارد بلکه به به معنای قدرت خداوند است.
سیدعلی خان نیز میفرماید که ممکن است جوف نداشتن خداوند از باب تمثیل باشد و معنا این باشد که هیچ خللی در قدرت او راه ندارد و اینگونه گفتهاند که عظمت خداوند را بفهمیم.
انتهای پیام