به گزارش ایکنا از خوزستان، در چنین روزی، برابر هشتم ذیالحجه سال 60 هجری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مکه را به سمت کوفه ترک میکنند. سفری که حضرت اباعبدالله(ع) پیش از آن یاران خود را با خطبهای کوتاه و پرمعنی به آن آگاه کرده بودند.
سیدبن طاووس در کتاب لهوف این خطبه را چنین نقل کرده است:
«اَلْحَمْدُلِلّهِ ما شاءَ اللّهُ، وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلى جیدِ الْفَتاهِ، وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ. کَاَنِّی بِاَوْصالی تَقْطَعُها عَسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلاءَ فَیَمْلاَنَّ مِنِّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرِبَهً سَغْباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَى اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اَجْرَ الصّابِرینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه وآله لَحْمَتُهُ، وَ هِىَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فى حَظیرَهِ الْقُدْسِ، تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ. مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى»
حمد و سپاس مخصوص خداوند است، و مشيت از آن اوست، و هيچ قدرتی جز از خدای نيست، و درود خدای بر پيامبر خود.
خط مرگ بر فرزندان آدم حتمی و كشيده شده، مانند گردنبند بر گردن دختران جوان، و چه قدر واله و مشتاق نياكان و پدران خود هستم مانند اشتياق يعقوب به فرزندش يوسف. برای من قتلگاهی برگزيده شده كه آن را ملاقات خواهم كرد.
گويا مینگرم به بندهای اعضای خودم كه آنها را گرگهای بيابانها در ميان «نواويس» و «كربلا» پاره پاره میكنند، تا شكمهای گرسنه و تهي خود را از پاره های تن من پر كنند، از روزی كه قلم تقدير نوشته شده گریزی نيست.
خشنودی خداوند خشنودی ما اهل بيت است، بر بلاها و امتحانات الهی صبر میكنيم، او به ما پاداش صابران را خواهد داد.
پارههای تن (فرزندان) رسول خدا(ص) از او جدا و دور نخواهند ماند، بلكه آن رشتههای پراكنده در پيشگاه قدس الهی پيوسته و جمع خواهند شد كه چشمان پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم به آنها روشن و به وعدههای او بر آنان وفا خواهد شد.
آگاه باشيد هر یک از شما که آماده است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار قربانى کند مهیاى حرکت باشد که من فردا صبح ان شاءالله حرکت خواهم کرد.
محمدرضا سنگریمحققی که مطالعات گستردهای در موضوع عاشورا و گفتارهای امام حسین(ع) دارد درباره این سخن امام نکاتی را بیان کرده است که خواندن آنها خالی از لطف نیست؛ او تلاش کرده شعاع سخنان حضرت اباعبدالله(ع) را که میتواند روشنی بخش ابعاد زندگی ما باشد به ما نشان دهد:او در یکی از آثارش در این باره مینویسند: «امام براى همسفرى جان آماده مىخواهد. روح رسته از هم چیز و مگر آخرین و دشوارترین زنجیر تعلق،«جان» نیست؟ چه بزرگاند آنان که زن و فرزند و زندگى و آرامش رها مىکنند و همه را به پاى دفاع از حریم حقیقت قربانى مىکنند».یک نکته در زندگی حضرت اباعبدالله(ع) این است که راحتترین راه بهترین راه نیست و این یک اصل است که معمولاً اکثریت ما بهترین راه را راحتترین راه میدانیم. مثلاً من معلم در کلاس هستم و دارم درس میدهم اگر دانشآموز شلوغ کرد به نظر شما چه راهی به ذهنم میرسد؟ سادهترین و راحتترین راه اخراج از کلاس است و اگر لطف بیشتری در حقش نکنیم، کتکش نزنیم، حرفی نزنیم، از او میخواهیم که بیرون برود. این راحتترین راه است. اما آیا بهترین راه است؟ این دانشآموز رفت بیرون، مشکل شما برای یک لحظه حل شده، اما بحران بزرگتری ممکن است برای این بچه پیدا شود، مدرسه دانشآموز نامناسب دارد. اولین چیزی که به نظر میرسد اخراج است! این دانش آموز را از مدرسه اخراج می کنند این دانش آموز به مدرسه دیگر میرود در حالی که در این مدرسه نسبت به او شناخت کافی پیدا کرده بودند مدرسه جدید ممکن است نشناسد زمانی بشناسد که همان ترکشهایی که در اینجا به دیگران و به شخصیت دیگران رسیده، به افراد دیگری هم برسد. شما میتوانید مهارش کنید چرا برای این که خودمان را راحت کنیم، آسیب را متوجه دیگران کنیم، راحتترین راه بهترین راه نیست، بهترین راه ممکن است سختترین راه باشد و اگر ما اهل کمال باشیم میپذیریم، همسایه کمال «کدح» است؛ این آموزشی است که در فرهنگ قرآنی ما داریم. کمال در پرتو کدح به دست میآید «یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربک کدحاً فملاقیه» ای انسان، اگر کمال میخواهی این راه دردسر دارد.
عاشورا یعنی ایستادن در مقابل عافیت، هر کس عافیت را گزید عاشورایی نیست و کسی میتواند اباعبدالله(ع) را همراهی کند که بتواند از لذتهای آنی و فانی خودش بگذرد، دردسرپذیر باشد، حضرت اباعبدالله(ع) وقتی خواست حرکت بکند میفرماید:«من کان فینا باذلاً مهجته » هر کس حاضر است خون جگر بخورد بیاید. من این جوری میخواهم؛ شما فکر میکنید که کربلا راحت است؟ ما الان نشستهایم و تحلیل میکنیم. نمیدانم منی که الان اینجا هستم اگر داخل کربلا بودم واقعاً تحلیل دیگری نمیکردم، تصور بکنید ۷۲ نفر را ۳۳۰۰۰ نفر دوره کردهاند، شاید دو الی سه ساعت اینها داخل محاصره باشند به این تحلیل برسند که تسلیم شوند. در مسیر حق باید بپذیری که تلخی هست و راه حق از متن تلخیها میگذرد. این آموزش بزرگی است که از مکتب اباعبدالله(ع) میآموزیم.
لازمه عاشورا این است که انسان خودش را برای دردسرهای بزرگ آماده کند.
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری برحذر باش که سر میشکند دیوارش
چوعاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا، چه موج خون فشان دارد
اگر زندگیتان دردسر نداشت بدانید عاشورایی نیستید، تردید کنید در خودتان. قرآن میفرماید: هیچ رسولی را در قومی نفرستادیم مگر اینکه اینان را دچار بأس و دردسر کردیم تا حدی که تضرعشان بلند شد به اضطرار افتادند. به همین دلیل این راه، راه بی دردسری نیست.
کربلا این آموزه را به ما داد که اگر در این راه قدم میگذارید همه چیز بیاورید همه امکاناتتان را بیاورید، هیچ سرزنشی در ارادههای شما سستی ایجاد نکند« ولا یخافون لومه لائمپ». و هر چه ازدحام خطر و آفت بیشتر باشد اتفاقاً به سلامت راه خودتان بیشتر ایمان بیاورید، این جمله را خیلی مهم بگیرید این خیلی مهم بود که در این جا گفتم، که هر چه ازدحام مشکل بیشتر باشد علامت این است که شما درستتر دارید حرکت میکنید، همه دردسرهای موجودی که امروز از گوشه و کنار سر ما میریزد گواه سلامت ماست.
اگر روزی انقلاب بیدغدغه شد علامت این است که انقلاب تمام شده است، اگر مشکل نداشتیم، اگر مانع و رادع نداشتیم، اگر کسانی در مقابل ما نبودند در خود شک کنیم. تمثیلی در قرآن هست، خیلی تمثیل شنیدنی است؛ خداوند در قرآن حق و باطل را به آب و کف روی آب تشبیه کرده است شما اگر آب را نگاه کنید هرچه آب شتابش بیشتر میشود کف روی آب هم بیشتر میشود. آب وقتی آرام است، کف ندارد، کفها آنگاه پیدا میشود که آب با شدت حرکت میکند. هر قدر انقلاب شتابش بیشتر شود آفتها و خطرات بیشتری هم از درون و هم از بیرون میجوشد، این وسط ما نیازمند بصیرت و روشنی هستیم، قرآن به یاران پیامبر توصیه میکند که در صحنه جنگ بیش از «نعاس» -به اندازه یک چرت زدن-استراحت نکنید. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه به یارانش میفرماید بیش از قورت دادن آب دهانتان حق خوابیدن ندارید، یعنی حق نداری چشم روی هم بگذاری، خیلی باید مراقب باشی خیلی باید کار کنی، چرا ما داریم غافل از همدیگر میشویم، چرا همدیگر را پیدا نمی کنیم، چرا فرصتهای عزیزی را که داریم صرف سازندگی خود و خانواده مان نمیکنیم. این نیز درس بزرگی است که باید از اباعبدالله(ع) بیاموزیم.
انتهای پیام