به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست تخصصی «نسبت میان ترجمه و تفسیر قرآن کریم»، شامگاه روز گذشته با سخنرانی احمد پاکتچی در نمایشگاه قرآن برگزار شد.
وی در آغاز سخن اظهار کرد: بحثی را امروز تقدیم خواهم کرد با عنوان «نسبت میان ترجمه و تفسیر قرآن کریم». ارائه این بحث مقداری برای من دشوار بود چراکه قبلاً کتابی با عنوان «ترجمهشناسی قرآن کریم» نوشتم و خیلی مطالب را در آن بیان کردم. برایم مهم بود در این جلسه چیزی بگویم که در آن کتاب گفته نشده باشد. امیدوارم مباحث این جلسه تکرار مطالب آن کتاب نباشد. با این مقدمه میخواهم مرور خیلی سریع داشته باشم که واژه ترجمه و تفسیر چه پیشینه و زمینهای دارد؟ واژهای که ما با عنوان ترجمه به کار میبریم یک مجموعه خویشاوندانی در زبانهای همخانواده عربی دارد که به روشن شدن معنای آن کمک میکند. اقوام سامی از دیرباز نه تنها با ترجمه آشنا بودند بلکه دقیقاً همین ماده ترجمه را برای سخن گفتن در این خصوص به کار میبردند.
وی ادامه داد: درباره تفسیر شاید بد نباشد نگاهی به فرهنگ تطبیقی زبانهای سامی مرحوم دکتر مشکور داشته باشیم. ایشان در این فرهنگ واژه تفسیر را برای ما توضیح میدهند و در جهت فهم معنای تفسیر به معنای آشکار و روشن کردن چیزی که پنهان است کمک میکند. با عرض پوزش مثال گویا و غیرمودبانهای برای تبیین بهتر معنای واژه تفسیر وجود دارد و آن واژه «تبشیره» است که به معنی نمونه ادراری است که پزشکان قدیم برای تشخیص بیماری از آن استفاده میکردند، مانند آزمایشهای تشخیص طبی امروزی که هست. کاملا مشخص است چگونه میشود از این مثال بسیار گویا و غیرمؤدبانه بهره گرفت برای اینکه روشن شود یک عربزبان از واژه تفسیر چه میفهمیده است. در نمونهای که پزشک به آن نگاه میکرده نشانههایی وجود داشته است که پزشکی قادر بوده با رمزگشایی آن نشانهها درک کند فرد چه بیماری دارد. در فرهنگ عربها در برخورد با یک متن نیز چنین رفتار میشود. یعنی یک متن پیچیدگیها و گرههایی دارد که یک فرد متخصص با دنبال کردن نشانهها و علامتهایی که در آن متن وجود دارد سعی میکند آن معنای نهفته در متن را استخراج کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه تصریح کرد: در اینجا ما به تفاوت قابل ملاحظهای میان ترجمه و تفسیر رسیدیم. انگار در پدیده ترجمه ما صرفاً در حال روشن کردن چیزی هستیم که فقط قدری تاریک است؛ در حالی که در تفسیر به دنبال استخراج یک اطلاعات باارزش از یک منبع هستیم، در حال استخراج کردن اطلاعاتی مهم از منبعی هستیم که این اطلاعات به صورت کدگذاری در آن منبع وجود دارد.
وی افزود: در اینجا میخواهم یکسری اطلاعات را صرفا برای شما بخوانم. من به دنبال این بودم که در سنت اسلامی ما چه معادلهای برای ترجمه و تفسیر وجود دارد. اکنون نمونههایی را خدمت شما بیان میکنم که گاهی برای سخن گفتن درباره ترجمه گاهی از تعبیر نقل استفاده میکنند؛ یعنی به جای اینکه بگویند فلانی ترجمه کرد، گفتند فلانی نقل کرد. خود مفهوم نقل خیلی برای ما اهمیت دارد و نشان میدهد انگار یک منقولی وجود دارد که قرار است آن را به سمت یک مقصدی منتقل کنند؛ لذا ما داریم درباره محتوایی صحبت میکنیم که قرار است در فرآیند نقل جابجا شود و به یک مقصدی برده شود. جالب است که امروز هم در حوزه مطالعات ترجمه، سخن از زبان مبدا و زبان مقصد داریم و این کاملا در اصطلاحات امروز ترجمه وجود دارد. گاهی اتفاق افتاده است هنگام سخن گفتن درباره ترجمه، گفتهاند تفسیر. یعنی تفسیر به معنای ترجمه هم به کار برده شده است. این نشان میدهد فاصلههای بین این دو اصطلاح گاهی با هم متداخل بوده است، گاهی در نقاطی با هم تلاقی پیدا میکردند. این کار ما را کمی دشوار میکند. اگر مصداقهای این دو کاملاً خطکشیشده بود شاید اساساً نیازی نبود این مباحث را امشب مطرح کنیم. درباره تفسیر هم گاهی از واژه تاویل استفاده شده است.
برای ارتباط بهتر با واژه تفسیر باید عرض کنم که تفسیر اختصاص به تورات و کتب مقدس نداشت و میتوانست در یک دایره خیلی وسیع به کار برده شود؛ هرچند که این کار موقوف شد؛ مثلاً اگر کسی روایات صحیح بخاری را تفسیر میکرد، علمای ما ترجیح میدادند از کلمه شرح استفاده کنند. ولی در بین متقدمین اصطلاح تفسیر در شرح احادیث هم به کار برده میشد. در گام بعد میخواهم نظر دوستان را به این نکته جلب کنم که گاهی تفسیر هم تفسیر داشت. یعنی وقتی یک کتابی تفسیر میشد، دوباره یک نفر احساس میکرد این کتاب نیاز به تفسیر دارد باز هم تفسیر می شد. در جهان اسلام هم ما مواردی که حاشیه بر شرح یک کتاب است زیاد داریم. از جمله ابن ندیم از زکریای رازی به کتابی اشاره میکند به عنوان تفسیر تفسیر کتاب جالینوس.
وی در ادامه یادآور شد: برای ارتباط بهتر با واژه تفسیر باید عرض کنم که تفسیر اختصاص به تورات و کتب مقدس نداشت و میتوانست در یک دایره خیلی وسیع به کار برده شود؛ هرچند که این کار موقوف شد؛ مثلاً اگر کسی روایات صحیح بخاری را تفسیر میکرد، علمای ما ترجیح میدادند از کلمه شرح استفاده کنند. ولی در بین متقدمین اصطلاح تفسیر در شرح احادیث هم به کار برده میشد. در گام بعد میخواهم نظر دوستان را به این نکته جلب کنم که گاهی تفسیر هم تفسیر داشت. یعنی وقتی یک کتابی تفسیر میشد، دوباره یک نفر احساس میکرد این کتاب نیاز به تفسیر دارد باز هم تفسیر می شد. در جهان اسلام هم ما مواردی که حاشیه بر شرح یک کتاب است زیاد داریم. از جمله ابن ندیم از زکریای رازی به کتابی اشاره میکند به عنوان تفسیر تفسیر کتاب جالینوس.
پاکتچی تأکید کرد: در خصوص تفسیر باید عرض کنم در مواردی با یک متن مواجه نیستیم بلکه با مجموعهای از نشانهها مواجه هستیم که قرار است آن نشانهها درک شود. از جمله مواردی که میتوان ردپای تفسیر را مشاهده کرد اصطلاح «تفسیر الرویا» است که نام کتابی از شیخ کلینی است. در تفسیر الرویا با یک متن مواجه نیستیم که کسی بیاید آن متن را ترجمه کند، بلکه بحث تعبیر خواب است. یک کسی خوابی میبیند، میآید خواب خود را برای معبر تعریف میکند. معبر چه کار میکند؟ مانند همان پزشکی که به نمونه آزمایش نگاه میکند، با نشانههایی که فرد از خواب خودش تعریف میکند سعی میکند به معنای نهفته در آن خواب پی ببرد. با این مقدمه میخواهم وارد یک مقدمه دیگری شوم.
وی در ادامه اظهار کرد: میخواهم از کسی نام ببرم با نام «رومن یاکوبسن» که یک زبانشناس و یکی از چهرههای شاخص علوم انسانی در اواسط قرن بیستم است. ایشان یک کتاب دارد با عنوان «درباره ترجمه». او در کتاب خودش به وجود سه نوع ترجمه اشاره میکند. بحث ایشان در پیشبرد مباحث امروز خیلی به ما کمک خواهد کرد. ترجمهای که ما میشناسیم، دومین نوع ترجمه از میان این سه نوع ترجمه است؛ یعنی ترجمه بینازبانی، ترجمه از یک زبان به بان دیگر. یاکوبسن به دو نوع دیگر ترجمه هم اشاره میکند. مورد اول را ترجمه درونزبانی مینامد. خیلی اوقات ما یک مطلب را از همان زبان به همان زبان ترجمه میکنیم. مثلا یک مطلب فارسی گفته میشود و آن عبارات ثقیل است و ما آن را به عبارات سادهتر و قابل فهمتر تبدیل میکنیم. وقتی در مدرسه برای ما شاهنامه میخواندند همین کار را میکردند و یک متن فارسی را به فارسی ترجمه میکردند. نوع سوم ترجمه، ترجمه بینانشانهای است؛ یعنی نظام نشانهها تغییر میکند. مثلا فرض کنید رمان بینوایان به صورت فیلم در میآید. این هم یک نوع ترجمه است. این ترجمه از همان جنس نیست؛ یعنی کتاب از فضای متن ادبی به فضای فیلم برده شده است. من میخواهم بگویم این نوع ترجمه در عالم اسلام هم وجود داشته است.
رئیس پژوهشکده دانشنامهنگاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: پس ملاحظه میکنید تفسیر اولاً چه دایره وسیعی دارد و ثانیا اینکه چگونه در تفسیر بحث نشانهخوانی و استخراج نشانهها و رمزگشایی از نشانهها محوریت دارد، حتی اگر نشانهها نشانههای تصویری باشد. در بحث امروز ما، یعنی نسبت ترجمه و تفسیر، موضوع ترجمه بینازبانی و درونزبانی خیلی مهم است. در اینجا باید عرض کنم بسیاری از تفاسیر ما ترجمه هستند اما ترجمه درونزبانی. تفسیری که در واقع چیزی نیست جز به لفظ واضح و آشکار بیان کردن همان مطالبی که در متن گفته شده است. یعنی خیلی قصد ندارد چیزی به متن اضافه کند، بلکه میخواهد متن را با یک زبان قابل فهمتری به مخاطب انتقال دهد. من به خصوص توجه دوستان را به تفسیرهای قدیم جلب میکنم. تفسیرهایی قدیمی غالبا از همین جنس است و مطالب از زبان عربی به زبان عربی ترجمه میشود و نویسنده فقط به دنبال این است که چطور میتوان همان مطالب را با زبان سادهتر و قابل فهمتری به مخاطب انتقال داد. خیلی دنبال این نیست بسط سخن بدهد و مطالب جدید بیان کند، بلکه دارد کار دیگری انجام میدهد. در اینجا روشن میشود چقدر مرز بین ترجمه و تفسیر کمرنگ میشود.
احمد پاکتچی در ادامه سخنان خود تصریح کرد: یک سؤال بسیار مهم اینجا مطرح است و آن اینکه آیا همه آیات قرآن را باید ترجمه کرد و آیا همه آیات قرآن را باید تفسیر کرد؟ خیلی مواقع ما در تفاسیر متقدم مشاهده میکنیم برخی آیات را نیازمند تفسیر نمیدانند و از روی آن رد میشوند. اصلاً فکر نمیکنند لازم باشد این آیات تفسیر شود. خصوصاً متکلمین بیشتر دنبال آیات مسئلهدار بودند؛ یعنی آیاتی که فکر میکردند نیاز به رمزگشایی دارد را تفسیر میکردند. آیا مترجم هم حق دارد این کار را انجام دهد؟ مثلاً بگوید این آیه سخت نیست و نیازی نیست آن را ترجمه کنم. باید توجه داشت یک کسی که عربی بلد نیست ممکن است معنای «فی» و «الی» را هم نداند. ممکن است حتی واژههای عادی و روزمره را هم بلد نباشد و نتواند معنای آن را نفهمد. مجدداً نظر دوستان را به ترجمههای پنج قرن اول جلب میکند. در آن بین ترجمههای زیادی وجود دارند که به صورت منتخب عمل کردند، یعنی کلماتی که لازم بوده ترجمه کنند را ترجمه کردند و کلماتی که تصور کردند نیازی نیست ترجمه شود را ترجمه نکردند. اینجا باز مرزهای ترجمه و تفسیر کمرنگ میشود و خیلی نمیتوان مرزبندی دقیقی انجام داد.
گزارش از مصطفی شاکری
انتهای پیام