مشروح دومین جلسه «اقتصاد مقاومتی» با سخنرانی عادل پیغامی
کد خبر: 1393043
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵

مشروح دومین جلسه «اقتصاد مقاومتی» با سخنرانی عادل پیغامی

گروه اقتصاد: اقتصاد مقاومتی یک گفتمان است، هم به مفهوم زبانی، رسانه‌ای، ادراکی و ذهنی آن و هم به مفهوم واقعی آن که یک برنامه اقصادی است، ولی قطعا بریده از نظام قدرت نیست، اگر «نظام قدرت» پای کار نیاید قطعاً، اقتصاد مقاومتی روند حرکتی مناسبی نخواهد داشت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، عادل پیغامی، عضو هیئت‌علمی و معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) در دوره زمستانه کلاس‌های آموزشی «به سوی تمدن اسلامی» موسسه فرهنگی طلوع، پیرامون اقتصاد مقاومتی، سخنان و مباحث مبسوطی را بیان کردند که ایکنا خلاصه مباحث دومین جلسه این دوره را منتشر می‌کند.

اقتصاد مقاومتی از نظام قدرت جدا نیست
به عنوان یک نخبه ایرانی، در حال زندگی در این جامعه هستیم و نمی‌توانیم نسبت به گفتمان‌های حاکم بر جامعه، نسبت به پروسه‌ها و برنامه‌های این جامعه و این نظام سیاسی بی‌توجه باشیم، اگر خودمان را دوست داریم، اگر این میهن را دوست داریم، حتی اگر هیچ ارتباطی هم با این نظام نداشته باشیم، نمی‌توانیم نسبت به این الفاظ بی‌توجه باشیم، ما در حال زندگی در این جامعه هستیم، پس باید نسبت به آن مطلع باشیم، حداقل بدانیم که برآیند نخبگان کشور ما که دارد از زبان مقام معظم رهبری بیرون می‌آید، در حال طی کردن چه پروسه و برنامه‌ای است، اقتصاد دانش‌بنیان یعنی چه؟ و ...
اقتصاد مقاومتی یک گفتمان (Discourse) است، هم به مفهوم زبانی، رسانه‌ای، ادراکی و ذهنی آن و هم به مفهوم واقعی آن که یک برنامه اقصادی است، ولی قطعا بریده از نظام قدرت نیست، اگر «نظام قدرت» پای کار نیاید- حالا مقام معظم رهبری، یک بخش از نظام قدرت است- بقیه نظام قدرت اگر پای کار نیاید؛ قطعاً روند حرکتی مناسبی نخواهد داشت، اقتصاد دانش بنیان هم همین طور.
اقتصاد مقاومتی به‌عنوان یک Discourse کاملاً با این فضای موجود در دنیا مرتبط است؛ یعنی اگر ما الان از اقتصاد دانش‌بنیان سخن می‌گوئیم، بانک جهانی هم پروژه اقتصاد دانش‌بنیان دارد، چه بسا جلوتر از ما از Knowledge Worker بحث می‌کند، می‌گوید کارگران ده سال آینده باید دانش‌بنیان شوند، حتی کارگران ساده!، ما داریم در این فضا نفس می‌کشیم.
یک برنامه‌ای در یورونیوز به اسم Learning World هست که در این برنامه، خبرنگار وارد یک کلاس درس می‌شود، بچه‌های اول ابتدائی را نشان می‌دهد و می گوید 60 درصد این بچه‌ها، بیست سال بعد در مشاغلی کار خواهند کرد که هنوز خلق نشده است و شما هیچ اسمی از آن مشاغل بلد نیستید و حتی تصوری هم از آن مشاغل نخواهید داشت، این یک جریانی است که دنیا در حال حرکت به سمت آن است.

اقتصاد مقاومتی برنامه کوتاه‌مدت نیست؛ یک پروسه و راهبرد کلان است
من هم همین طور هستم، من هم سر کلاس بچه‌های ایرانی می‌روم و می‌گویم این بچه‌ها بیست سال بعد کجا کار خواهند کرد؟، اگر کسی بگوید بیست سال بعد این دارد قالی بافی می‌کند، می‌گویم قالی یک ارزش افزوده‌ای دارد، اشکالی هم ندارد، ولی اگر این آقا می‌تواند طوری تربیت شود که 10 واحد ارزش تولید کند، اگر 2 واحد ارزش تولید کند خام فروشی انسان صورت گرفته است!، این منطقی و عقلانی است و دنیا هم دارد به این سمت می رود، من هم باید نقش خودم را ایفا کنم.
اقتصاد مقاومتی یک برنامه کوتاه‌مدت نیست، یک پروسه و راهبرد کلان است، تاکتیک نیست، مربوط به دوره تحریم نیست، اتفاقاً اگر همه هجمه‌ها تمام شوند باز هم تک تک این عناصری که امروز در سند سیاست‌های کلان اقتصاد مقاومتی می‌بینیم برای ما برنامه‌اند و باید به این‌ها به عنوان یک راهبرد توجه کنیم، بعضی وقت‌ها باید معنا کنیم، معنای بومی خودمان!، اصلاً «اقتصاد مردمی» یعنی چه؟

به گفته مقام معظم رهبری، اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد کارآفرینی است
ما آمده‌ایم در حوزه سیاسی، مردم‌سالاری دینی را تعریف کرده‌ایم و نهادهای آن را هم ساخته‌ایم، مردم سالاری دینی اقتصادی یعنی چه؟ باید بتوانیم تعریف کنیم، اگر در حوزه نظریِ نخبگانی تعریف نکنیم و به فهم عمومی نرسانیم و در حوزه ارتباط نخبگان با کارشناسان و هر دوی این‌ها با مردم آن را تعریف نکنیم، نظام سیاسی قدرت هم از شخص رهبری تا قوه مجریه، مقننه، قضائیه، رسانه، نظام تعلیم و تربیت پای کار آن نیایند، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت!.
مثلاً رهبری در جایی می‌فرمایند: «اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد کارآفرینی است»، حالا کارآفرینی یعنی چه؟ کارآفرینی یعنی «نوآوری» ضربدر «ریسک پذیری»، نوآوری را به عنوان شعار سال انتخاب می‌کنند و به آموزش و پرورش می‌گوید؛ بچه‌های ایرانی از سنین ابتدایی، باید ریسک‌پذیر بار بیایند. یکی از چیزهای خوبی که در فرهنگ غربی‌ها وجود دارد همین روحیه ریسک‌پذیری است.
ریسک‌پذیری برای بچه‌های ایرانی خواسته می‌شود، سال هم «سال نوآوری» می‌شود، چند سال بعد هم می گویند؛ «اقتصاد مقاومتی یکی از معانی‌اش همان اقتصاد کارآفرینی است»، این حلقه‌ها را کنار هم دیدن، نشان می‌دهد این مجموعه یک نظم نسبی و منطقی دارد، این رهبر نقشه‌ای را می‌فهمد و دارد این نقشه را پیاده می‌کند، ولی اگر بدنه کارشناسی این نقشه را نفهمد؛ یعنی آدم که به آموزش و پرورش می‌رود و می‌بیند آن‌ها اصلاً ریسک‌پذیری برای بچه‌ها، در برنامه‌هایشان نیست و کتاب‌های درسی هنوز همان زاغک و پنیر بیست سال پیش است، آن‌وقت یعنی این سیستم‌ها با هم کار نمی‌کنند.

رهبری فرمودند ۳هزار شرکت دانش بنیان کم است؛ ۲۰هزار می‌خواهیم


مقام معظم رهبری، از «اقتصاد دانش بنیان» سخن می‌گویند، بعد با شرکت‌های دانش بنیان جلسه می‌گذارند و می‌فرمایند سه هزار شرکت کم است و من بیست هزار شرکت‌دانش بنیان می‌خواهم، بعد به شرکت‌های دانش‌بنیان می‌گویند: «تجاری‌سازی علم و تولید ثروت از علم به جای نفت»، بعد می‌روید در سیستم آموزش عالی و می‌بینید؛ مثلاً این دانشجو اگر دانشجوی رشته شیمی بود، بیست سال پیش این واحدها را می‌خواند، حالا هم دارد همین واحدها را می خواند!، در حالی‌که بیست سال پیش این واحدها را می‌خواند که در بهترین حالت می‌خواست کارشناس یک کارخانه بشود، اما الان به او می‌گویند اگر کارخانه‌ای هم سراغ تو نیامد، تو باید کارآفرین باشی، خودت یک شرکت دانش‌بنیان تاسیس کنی، تجاری‌سازی فرمولت را هم بلد باشی، بازاریابی هم بلد باشی، در بازارهای جهانی هم بروی و برای فرمول خودت مشتری پیدا کنی.
خوب این آقا از کجا تجاری‌سازی بلد است؟ در واحدهای درسی‌اش نیست!، آیا مرز دانش را در سر فصل‌های دانشگاهی‌اش دارد که بتواند با شرکت‌های دانش‌بنیان کره‌ای رقابت کند؟ این یعنی ساب سیستم‌ها (Subsystem) کار نمی‌کنند، و مقام معظم رهبری، یک نفر است، هیچ وقت با یک نفر و یک گل بهار نمی‌شود!، با یک نفر ولو در بالاترین سطح، اگر ساب سیستم‌ها نخواهند، اقدامی صورت نمی‌گیرد!... اقتصاد با سیاست متفاوت است، نیروهای محرکه درونی و کار رسانه‌ای اقتصاد با سیاست فرق دارد.
بهترین استراتژی، استراتژی پیامبر اسلام(ص) است، پیامبر اسلام(ص) هنگامی‌که دین اسلام را آوردند، با یک نظاماتی به اسم «جاهلیت» مواجه بودند، ایشان در مواجهه با جاهلیت، سه استراتژی «نفی، امضاء و تاسیس» را به کار بردند؛ ما هم همین کار را باید انجام دهیم، ما هم باید یک بخش‌هایی از غرب یا به تعبیر تند آن «جاهلیت مدرن»، را نفی کنیم، یک بخش‌هایی از آن را امضاء کنیم- نه جاهلیت را، پیامبر هم جاهلیت را امضاء نکرد، مثلاً گفت در دست شما آدم‌های جاهلی چیزهای خوبی هم هست- بخشی را هم از صفر تاسیس کنیم.

باید توان پالایش تئوری‌های اقتصادی غرب را داشته باشیم
مثلاً همه عقود اسلامی ما همچون مضاربه، مساقات، جعاله و ... امضایی هستند. همه این عقود، عقودی بود که زمان جاهلیت اجراء می‌شد، یعنی هیچ عقد جدیدی را پیامبر(ص) اضافه نکرده است، اصل آن را امضاء کرد، چه بسا بخش‌های زیادی از قواعد آن‌ها را امضاء کرد، بخشی از ریز قواعدهای آن‌ها را هم تغییر داد، بعضی از عقود را هم بیشتر تغییر داد، برخی موارد را هم تاسیس کردند.
ما هم می‌گوییم نوع رفتار ما با تئوری‌های اقتصادی غرب باید به گونه‌ای باشد که یک قوه پالایش و نقد داشته باشیم که اگر بتوانیم پیج و مهره‌های آن را باز کنیم – که البته تشخیص خلاف اصول اسلامی بودن، مجتهد می‌خواهد- یک جایی از آن را هم امضاء کنیم و جایی را هم تاسیس می‌کنیم. اگر توانستیم باید دقیق پالایش کنیم، این پیچ و مهره باز کردن را Deconstruction می‌گویند و این یک روش و یک متدولوژی است که با آن پیچ و مهره گفتمان‌ها را باز می‌کنند تا درون آن را ببینند. فلاسفه معتقدند اگر پیچ و مهره‌های هر مفهومی علمی و تئوریک را باز کنیم، به برخی عناصر تشکیل دهنده می‌رسیم که آن عناصر پایه‌ای، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، غایت‌شناسی، ارزش‌شناسی، معرفت‌شناسی، و تکلیف‌شناسی هستند.

اقتصاد مقاومتی، مفهومی عقلی است
ما اول  سراغ مفهوم‌سازی اقتصاد مقاومتی می‌رویم تا ببینیم اقتصاد مقاومتی چیست؟، اقتصاد مقاومتی قبل از علم و دین و نقل، یک مفهوم عقلی است. هیچ بشر عاقلی را در دنیا سراغ نداریم که یک سازه‌ای را ساخته باشد و در حد توانش به فکر مقاوم‌سازی آن نباشد، هر جای دنیا باشد اصل بر استحکام، مقاومت و قوام است. اساساً انقلاب اسلامی اگر به جایی برسد که بگوید من می‌خواهم اقتصادم را مقاوم کنم، دارد حرف عقلانی میزند، چرا عده‌ای ناراحت می‌شوند؟ چرا می‌گویند این سیاست‌زدگی است؟
حالا که عقلی است، مگر می‌شود عقلای عالم و علماء دنیا به آن نپرداخته باشند؟، در یک نگاه ساده و در یک جستجو مشخص می‌شود که ما در اقتصاد، حداقل ده پایه علمی داریم که این‌ها نشان‌دهنده وجوه تئوریک این حرف (اقتصاد مقاومتی) هستند. این تئوری، قطعاً ابعاد عقلانی دارد، آن ابعاد عقلانی‌اش را باید بگیریم، ابعاد زمانی و مکانی‌اش را هم باید با زمان و مکان خودمان، انقلاب اسلامی، ایران، اسلام و ... هم تطبیق دهیم، و تئوری‌های بومی خودمان را داشته باشیم و در این صورت به الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت در بخش اقتصاد مقاومتی تبدیل می‌شود.

نخبگان، زبان رهبران سیاسی و حوزویان را نمی‌فهمند
وقتی مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند، عیناً از ما دانشگاهیان خواستند که برای این مفاهیمی که من می‌گویم، شما با زبان دانشگاهی و آکادمیک بروید- حتی لفظ انگلیسی آکادمیک را هم به کار بردند- این حرف‌ها را بیان کنید، چرا؟ چون ایشان آدم عاقلی هستند و می‌دانند که منِ اقتصاددانی که در دانشگاه‌ها نشسته‌ام، بالاخره این کتاب‌های درسی و تئوری‌ها را خوانده‌ام، اگر رهبر و نظام سیاسی به زبان من حرف نزند من نمی‌فهمم. من اگر با زبان شما صحبت نکنم، نمی‌توانم با شما ارتباط برقرار کنم.
ما از اول انقلاب در پروژه‌های انقلاب اسلامی به طور کل و در مسئله اقتصاد هم به‌طور خاص، این مشکل را داریم که جامعه نخبه ما، گاه زبان رهبران سیاسی و فکری و حوزویان را نمی‌فهمند، یک مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه این است که دانشگاهی زبان حوزه را بفهمد و حوزه هم زبان دانشگاه را بفهمد.

مطالب مرتبط
captcha