قاری خوشنویس با سابقه تحصیلات حوزوی/ خاطراتی از امام و رهبری + فیلم
کد خبر: 1441661
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۵۱
گفت‌وگوی صمیمانه با استاد لطفی‌نیا؛

قاری خوشنویس با سابقه تحصیلات حوزوی/ خاطراتی از امام و رهبری + فیلم

گروه چهره‌ها: استاد محمود لطفی‌نیا از آن دست شخصیت‌هایی است که هر گزارشگری آرزو دارد با او به گفت‌وگو بنشیند، برای هر سؤالی مکثی کوتاه دارد و برای چیدن کلمات در کنار هم نیز همین مکث کوتاه، آرامش درونی‌اش را چند برابر به طرف مقابل منتقل می‌کند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، 20 اردیبهشت‌ماه سال 1343 در لاهیجان متولد شده است، پدرش از اهالی بندرانزلی و مادرش هم لاهیجانی است. چهار برادر دارد که خودش بزرگترین آنهاست، آرامش را از چهره و از پاسخ‌هایی که به سؤالات می‌دهد به خوبی می‌توان فهمید.
فعالیت استاد «محمود لطفی‌نیا» تنها به قرائت قرآن محدود نشده است، وی در زمینه خوشنویسی نیز سال‌ها به صورت حرفه‌ای فعالیت داشته است، هر چند در حال حاضر در این زمینه فعالیت حرفه‌ای ندارد، اما گاه‌گاهی برای دل خودش از آیات الهی مشق عشقی می‌کند تا روح تشنه‌اش را با آیات الهی و هنر انسانی سیراب کند. این را هم باید گفت که همین آرامش اوست که به خبرنگار این جسارت را می‌دهد راحت‌تر سؤالاتش را بپرسد و از هر دری به پرسش و پاسخ با او بپردازد.
با توجه به اینکه استاد محمود لطفی‌نیا در لاهیجان ساکن است و کلاس‌های آموزش خود را در این شهرستان برگزار می‌کند، برای گفت‌وگو با او منتظر زمان مناسب برای حضورش در تهران شدیم، این فرصت زمانی دست داد که برای داوری سی‌و‌دومین دوره مسابقات قرآن دانش‌آموزان کشور که در ارومیه برگزار می‌شد، دو ساعت در تهران حضور داشت، همین دو ساعت را در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داد که حاصل آن گفت‌وگوی صمیمانه زیر شده است. گفت‌وگویی که در فرودگاه مهرآباد تهران صورت گرفت و در آن از هر چیزی سخن به میان آمده است و حتی تا حدود زیادی به خطوط قرمز نیز نزدیک شده‌ایم و سؤال‌هایی مطرح شده است که کمتر از قاریان قرآن پرسیده شده است. او روزهای آغازین شروع دهه 60 زندگی‌اش را تجربه می‌کند.
* استاد به عنوان اولین سؤال بهتر است مروری داشته باشیم بر سال‌های ابتدایی زندگی‌تان و اینکه چگونه وارد حوزه قرآن و دین شدید در حالی که وضعیت آن روزهای کشور چنین چیزی را نمی‌طلبید؟
همیشه پیش خودم گفته‌ام که یاری و خواست خداوند بوده است که دست بنده حقیرش را در فضای ایران قبل از انقلاب اسلامی ــ که محله‌هایش پر بود از بی‌بندوباری ــ گرفته و سر سفره قرآن نشانده است. البته جو خانواده ما کاملاً مذهبی بود، به خصوص مادرم که ارادت ویژه‌ای به ائمه اطهار(ع) داشت، پدرم نیز با اینکه فردی مذهبی بود اما به دلیل شغلی که داشت، دائماً در بیرون از خانه بود و تأثیری کمتر از مادرم بر من برای حضور در عرصه قرآنی داشت. مادر در خانه، بسیار مراقبت داشت که ما اهل نماز و پیرو اهل بیت(ع) باشیم. در زمینه درسی نیز باید بگویم ابتدا در هنرستان تحصیل می‌کردم، بعد تغییر رشته داده و دیپلم علوم انسانی را گرفتم، بعد از آن وارد حوزه علمیه آیت‌الله رضا مدنی کاشان شدم که مصادف با سال 1362 بود. حضور در حوزه علمیه تا سال 1370 ادامه داشت و به خاطر شرایطی که بعد از ازدواج برای من پیش آمد مجبور به بازگشت به شهر لاهیجان شدم، بعد از آن در سال 1373 وارد دانشگاه در رشته دبیری ادبیات عرب شده و پس از پایان تحصیلات در آموزش و پرورش استخدام شدم. بین‌ سال‌های 1361 به بعد همزمان با دفاع مقدس وارد مناطق عملیاتی جنوب شدم، از جمله توفیقاتی که داشته‌ام حضور با برخی دوستان قاری در مناطق جنگی برای برپایی محافل انس با قرآن بوده است.
ازدواج من در سال 1368 اتفاق افتاد و دارای یک فرزند پسر هستم که در حال حاضر فعالیت‌های قرآنی خاص خود را دارد و در رشته حقوق مشغول تحصیل است. با توجه به اینکه خیلی مسابقه‌ای نشده است اما در مسابقات قرآن دانشجویی شرکت می‌کند، اما هنوز به آن رشدی که بتواند رتبه کسب کند نرسیده است.
به خاطر دارم که کلاس چهارم ابتدایی بودم که برای اولین بار پایم به مسجد باز شد و وارد جلسات قرآن شدم، آن سال‌ها بچه‌ها را چندان به جلسات قرآن راه نمی‌دادند که دلیل آن هم چیزی جز شلوغ بازی‌های بچه‌ها و به هم زدن نظم جلسات نبود، اما از ورود بچه‌هایی همچون من که ساکت و مظلوم‌تر از بقیه بودم نه تنها ممانعت نمی‌کردند بلکه استقبال می‌کردند. استاد حاج‌علی علیزاده، معلم آن جلسات بودند و البته چند سال قبل به رحمت خدا رفتند، به گرمی ما را در جلسات پذیرفتند و کار آموزش ما را شروع کردند.
اگرچه در آن سال‌ها حاضران در آن جلسات که سن و سال کمی داشتند، بسیار اندک بودند و حجم کلاس‌ها را افراد انقلابی و سن و سال‌دار تشکیل می‌دادند، اما به هر حال به دلیل روحیه خاصی که من و یکی دو نفر دیگر از دوستانم توانستیم وارد جلسات قرآن شویم.


*بسیاری از اساتید قرآن، حضورشان در جلسات قرآن را حاصل یک اتفاق ویژه می‌دانند، ورود شما به این عرصه به چه صورت بوده است و اصلاً چه اتفاقی باعث شد وارد جلسات قرآن شوید؟
در مورد ورودم به جلسات باید بگویم که کاملاً اتفاقی بود و حاصل یک رویداد عجیب و غریب نبود، بلکه بسیار اتفاقی و معمولی وارد جلسات قرآن شدم. البته به دلیل نوع تربیتی که در خانواده ما شده بود زمینه برای حضور در جلسات قرآنی و مذهبی وجود داشت. پس از اینکه به اتفاق دوستان وارد جلسات قرآن شدیم روزبه روز به شوق و اشتیاق ما افزوده می‌شد، علت آن هم این بود که کم کم از قرآن شناخت پیدا می‌کردیم. شیرین‌ترین خاطراتم از آن ایام، شنیدن تلاوت‌های بسیار قشنگ و اثرگذار استاد عبدالباسط بود که آن زمان موقع اذان از مساجد پخش می‌شد. واقعیت امر باید بگویم این امر در جذب من و دوستانم به جلسات قرآن هم تأثیرگذار بود. با اینکه در ابتدا، ورودمان به جلسات قرآن امری ذاتی و با شناخت کاملی نبود اما شناخت ما از کاری که پیش گرفته بودیم روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد و من و دوستان همسالی که در آن جلسات بودیم به تلاش خودمان برای اینکه روزی بتوانیم همچون عبدالباسط تلاوت کنیم ادامه می‌دادیم تا اینکه خداوند به فضل خود دست ما را گرفت تا در این راه ثابت قدم باشیم.
*از شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روزهایی که برای اولین بار گام در مسیر فعالیت‌های قرآنی گذاشتید بگویید؛ شرایط در آن زمان به چه صورت بود و اصلاً جامعه می‌طلبید که فردی وارد فعالیت‌های قرآنی شود؟
همه مردم به خوبی از شرایط آن روزها آگاه هستند و به نظر من نیاز چندانی به بیان آنها نیست، ببینید اولاً ما در گیلان زندگی می‌کردیم و این استان از قدیم به خاطر فضای سرسبز و طبیعت زیبایش به مرکزی برای تفریحات و سرگرمی‌های دوران طاغوت تبدیل شده بود. براساس فرهنگ طاغوتی و ضد دینی، یک فرهنگ ابتذال بر سراسر این استان حاکم شده بود، وقتی به خودم نگاه می‌کنم و می‌بینیم در چنین محیطی خداوند دست مرا گرفت و وارد مسجد و جلسات قرآن کرد، وظیفه شکرگزاری‌ام بسیار سنگین‌تر می‌شود و خودم هم نمی‌دانم چگونه این شکرگزاری را به جا بیاورم.
فرهنگی که دستگاه حاکم گسترش داده بود فرهنگ اباحه‌گری و خروج از حیطه‌های دینی و عدم تقید به قوانین دینی بود، وضعیت اقتصادی مردم نیز بسیار بد بود، به خاطر دارم پدرم که راننده تاکسی بین شهری بود به سختی می‌توانست معیشت خانواده را تأمین کند، الان که دقت می‌کنم می‌بینم که واقعاً قناعت خانواده‌ها در آن دوران بود که باعث ثبات خانواده‌ها شده بود و گرنه درآمد خانواده‌ها بسیار اندک بود.
خانواده شما چند نفر بودند؟
ما یک خانواده هفت نفره بودیم، پدر، مادر و پنج فرزند پسر که من بزرگترین آنها بودم، سایر برادرانم به صورت حرفه‌ای فعالیت قرآنی ندارند اما افرادی کاملاً مذهبی و مقید هستند و ارادت ویژه‌ای به قرآن و اهل بیت(ع) دارند.
*در بین صحبت‌های شما حرف استاد عبدالباسط به میان آمد، آن زمان در ایران قاریان شناخته شده و بین‌المللی حضور داشتند یا اینکه فقط قاریان مصری شناخته شده بودند؟
گیلان در آن سال‌ها یعنی سال‌های 1354 به بعد یک قاری خوب به نام استاد «وحدتی» که در سطح کشور مطرح بود، داشت، ایشان صدای بسیار خوبی داشت و تلاوت‌هایش از رادیو گیلان نیز پخش می‌شد. وی در مسابقات بین‌المللی کشور پاکستان نیز رتبه آورده بود، علاوه بر ایشان از استاد محمدتقی مروت که صدایشان مدام از رادیو ملی پخش می‌شد، نیز شناخت داشتم. به خاطر دارم زمانی که پدر برایم ضبط صوت گرفته بود، علاوه بر شنیدن تلاوت‌های استاد عبدالباسط صدای استاد مروت را نیز ضبط می‌کردم و در مواقع لازم آن را گوش می‌دادم.


*اولین تلاوت شما در چه سالی بود و چگونه متوجه وجود استعداد تلاوت قرآن در وجودتان شدید؟
شوق داشتن تلاوتی همچون عبدالباسط به تدریج باعث شد که پی به وجود استعداد در خودم ببرم، همانطور که گفتم یکی از اهدافی که باعث شد وارد این عرصه شوم شاید همین شبیه عبدالباسط شدن، بود. به جهت ذوقی که در یادگیری قرآن از همان ابتدا داشتم توانستم در این عرصه ماندگار شوم و به سطح فعلی در تلاوت دست یابم. با توجه به اینکه تلاوت قرآن در ابتدا یک مهارت گوشی است تا زبانی و اگر قرآن را بخواهید یاد بگیرید باید اول خوب گوش کنید به این دلیل که قرآن از گوش به قلب منتقل می‌شود، این ذوق و شوق در من افزایش پیدا کرد تا به امروز؛ در مورد اولین تلاوتم نیز باید بگویم که به یاد دارم که «حضرت آیت‌الله مهدی مهدوی» که از هم‌دوره‌ای‌های حضرت امام(ره) در نجف بودند، جلسات قرآنی را به صورت سیار داشتند، من یکبار در جلسات ایشان شرکت کردم که در همان جلسه ایشان از من خواستند حمد را بخوانم که به دلیل قرائت زیبای این سوره مورد تشویق واقع شدم، اجرای من به حدی قوی بود که ایشان از من پرسید عرب هستم؟ یعنی می‌خواهم این را بگویم که به جهت اینکه قرآن را خوب گوش می‌کردیم تجوید را هم در سطح بالایی می‌آموختیم.
*در تلاوت‌های خود بیشتر از کدام سبک استفاده می‌کنید، در واقع شاکله اصلی تلاوت شما چه سبکی است؟
از آغاز شروع به امر تلاوت به طور طبیعی مرحوم عبدالباسط را الگوی خودم قرار دادم و بعد از انقلاب و حدود سال 1359 که در مسابقات کشوری حضور داشتم با تلاوت‌های استاد مصطفی اسماعیل آشنا شدم، البته از قبل آشنا بودم اما از سال 1359 این آشنایی بیشتر و به مرز علاقه رسید، حدود شش سال یعنی تا حوالی سال 1364 از این استاد برجسته تقلید می‌کردم. بعد از این به تدریج سراغ تلاوت‌های اساتید دیگری همچون «حصان»، «کامل یوسف» و «شعشاعی» رفتم و آنها را هم تقلید کردم. همیشه سعی من این بود که روی همه قراء مصری از مشهورترین تا غیر مشهورها مطالعه داشته باشم و با تلاوت‌ها و سبک‌های آنها بیشتر آشنا شوم تا شاید بتوانم از نقاط قوتشان استفاده کنم.
*یادگیری کدام سبک‌های تلاوت اساتید برجسته برای ورود به دنیای تلاوت راحت‌تر است؟
تجربه به ما می‌گوید سبک تلاوت مرحوم استاد عبدالباسط و محمد صدیق منشاوی مناسب‌ترین سبک‌ها برای شروع تلاوت قرآن کریم است، اما این امر بستگی به هوش آن قاری قرآن که به این سمت هدایت شده است دارد، یعنی گوش و هوش موسیقایی افراد و ضریب هوشی آنها می‌تواند کمک کند تا آنها را به سمت سایر اساتید این عرصه ارجاع دهیم.
*یکی از بحث‌های حاشیه‌ای که همیشه در اطراف افراد برجسته در صنوف خاص وجود دارد، بحث دستمزدی است که دریافت می‌کنند، در سال‌های اخیر صحبت‌هایی از این دست در مورد قاریان قرآن کریم نیز مطرح شده است، اصولاً نظر شما در مورد دریافت حق‌الزحمه برای تلاوت توسط قاریان قرآن چیست؟
من معتقد به کاسبی با قرائت قرآن نیستم در روایات نیز از این امر به عنوان اینکه کراهت دارد یاد شده است. مطمئناً تبعات منفی از لحاظ معنوی خواهد داشت، اما از لحاظ دیگر، کسانی که قراء را دعوت به تلاوت و یا مباحث آموزشی می‌کنند، موظف هستند که آنها را در بالاترین حد تکریم کنند، شما زمانی که برای امری به یک متخصص مراجعه می‌کنید و یا از او استمداد کمک دارید نیاز به هزینه زیادی دارید. قرائت قرآن نیز در عین حال که یک امر معنوی و از روی عشق و ارادت است یک امر تخصصی نیز هست، اگر کسی بخواهد عشق و ارادت خود را از طریق تکریم قراء نشان دهد معمولاً سعی می‌کند مناسبترین هدیه را تقدیم کند.
اگر بخواهیم از لحاظ مادی هدایایی که توسط برخی قاریان دریافت می‌شود با سایر هنرمندان و متخصصان مقایسه کنیم متوجه ناچیز بودن این هدایا خواهیم بود که حتی شاید در شأن قرآن و هنر ممتاز تلاوت قرآن نباشد. یکی از تبعات منفی این امر این است که با توجه به برداشت‌ها و تعابیر سوء، تقاضاهایی از سوی طرفین مطرح شود، رفتار چه قاری و چه دعوت‌کننده در این امر باید به گونه‌ای باشد که منجر به این نشود که قاری درخواست و مطالبه‌ای را مطرح کند.
*برخی قاریان هستند زمانی که با آنها تماس گرفته می‌شود، برای حضور در محفل انس تعیین دستمزد می‌کنند، البته در این بین قاریان بسیار زیادی نیز هستند که بدون هیچ چشمداشت مادی حضور در محافل انس به قرآن را وظیفه خود دانسته و اجر معنوی آن را کافی می‌دانند، نظر شما در مورد چنین افرادی چیست و آیا تعیین دستمزد در ابتدا صحیح است؟
این از تبعات همان عدم اعتنا به قضیه‌ای است که در بالا به آن اشاره شد. این کار نه تنها پسندیده نیست بلکه مذموم هم هست، اگر چه اشکال شرعی ندارد و از مراجع اعظام تقلید نیز سؤال شده است، اما مذموم است و به نظر من کراهت دارد. من معتقدم که دعوت‌کنندگان نباید به گونه‌ای رفتار کنند که قراء، خصوصاً جوان‌ترها مجبور شوند چنین تقاضایی را مطرح کنند.
*استاد به بحث ابتدایی خودمان برگردیم، اولین تلاوت رسمی شما چه زمانی بود؟
اولین تلاوتی که داشتم در سال 1356 در مسابقات قرآن آموزش و پرورش بود. آموزش و پرورش در آن سال‌ها مسابقاتی را گذاشته بود و از نیروهایی که در آموزش و پرورش حضور داشتند، برای حضور در آن مسابقات دعوت کرده بودند. انگیزه این مسابقات که احتمال سیاسی بودن آن بسیار زیاد بود برای ما نیز مشخص نشد، آنجا رتبه سوم را کسب کردم، کسی که رتبه دوم را کسب کرد نیز در سال‌های دفاع مقدس شهید شد و رتبه اول نیز در حال حاضر بازنشسته آموزش و پرورش است. بعد از پیروزی انقلاب نیز در سال 1358 در مسابقات استانی اوقاف رتبه سوم را کسب کردم و بعد به مسابقات سراسری اعزام شدم که در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد، در آنجا همه بزرگان حضور داشتند و فکر کنم رتبه 26 را کسب کردم. بنابر این اولین تلاوت‌های رسمی من در آن سال‌ها بود که شاکله اصلی صدایم نیز شکل گرفته بود.


* اعتقاد شما به مسابقات و تأثیرگذاری آنها به چه میزان است؟
واقعیت امر این است که در زمان ما که سطح آموزش‌ها در حد فراگیر امروزی نبود، یکی از کارکردهای مسابقات قرآن جنبه آموزشی آن بود، در واقع یکی از راه‌های رشد قاریان شهرستانی که از اساتید چندان مطرحی بهره‌مند نبودند حضور در مسابقات بود که اثرگذاری خاص خود را داشت، چون وقتی وارد فضای مسابقات می‌شدیم و با تلاوت‌های خوب یا احیاناً ایراداتی که داوران می‌گرفتند آشنا می‌شدیم، نکات فراوانی را می‌آموختیم، در هر دوره از مسابقات اطلاعات بسیار زیادی در مورد، تجوید، نحوه تلفظ و ... به دست می‌آوردیم. اگرچه در حال حاضر سطح مسابقات به حدی رشد کرده است که شاید برای برخی مایه رشد نباشد، اما به نظر من هنوز هم می‌توان کارکرد آموزشی را برای مسابقات برشمرد، به همین دلیل است که من همیشه به قرآن‌آموزان توصیه کرده‌ام که تا می‌توانند در مسابقات شرکت کنند، چون مسابقه ایجاد رقابت می‌کند. زمانی که قرآن‌آموز وارد فضای رقابت شود خودبه‌خود به دنبال بالا بردن سطح خود می‌رود و درصدد رفع موارد ضعف خود می‌رود.
*با توجه به رشد روزافزون شبکه‌هایی اجتماعی که می‌توانند کانالی برای آموزش باشند، هنوز هم می‌توان کارکرد آموزشی را برای مسابقات قرآن متصور بود؟
بله؛ من هنوز این کارکرد را قائلم، شما وقتی به مسابقات بین‌المللی قرآن ایران نگاه کنید، متوجه خواهید شد که از سال‌های ابتدایی آن تا زمان حاضر رشد بسیار زیادی به خود دیده است، مسابقات بین‌المللی ایران باعث شد تا بسیاری از قاریان کشورهای آفریقایی و سایر کشورها که توان حضور در مسابقات مالزی را نداشته‌اند، وارد مسابقات ایران شوند، مسابقات ایران، زمینه‌ای شد تا این قاریان سال به سال به رشد برسند و این رشد باعث شد تا بسیاری از آنها حتی رتبه‌های برتر مسابقات قرآن در کشورهای مختلف را کسب کنند. مسابقات بین‌المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران باعث شد تا بسیاری از کشورهای اسلامی اقدام به برپایی مسابقات قرآن در سطح بین‌المللی کنند، مسابقات ایران سرمشقی برای سایر کشورها شد.
به نظر شما برگزاری مسابقات قرآن در سطوح مختلف باعث رقابتی شدن فضای آموزش‌های قرآن در جامعه نشده است؟
حضور در مسابقات به هیچ وجه انسان را از اخلاق دور نمی‌کند. در واقع برگزاری مسابقات، باعث در سایه ماندن اخلاق قرآنی نخواهد شد. خود قرآن می‌فرماید در خیرات از همدیگر سبقت بگیرید. رقابت همیشه مایه رشد خواهد بود، اما افرادی که در زمینه قرآن مسابقه می‌دهند باید رقابتشان براساس اخلاق قرآنی، تربیت قرآنی و قواعد و ضوابط اخلاقی موجود در سیره اهل بیت (ع) باشد، رقابت دو قاری قرآن مانند رقابت دو فوتبالیست یا کشتی‌گیر نیست، البته نمی‌خواهم بگویم رقابت در فوتبال و کشتی به دور از اخلاق است اما توقع رفتار و اخلاق قرآنی از کسی که در حوزه قرآن به رقابت با دوستش می‌پردازد بسیار بالاتر است.
آخرین سالی که در مسابقات قرآن حضور یافتید چه سالی بود؟
سال 1374 در مسابقات کشوری دانشجویان که در تبریز برگزار شد اول شدم و پس از آن سهمیه حضور در مسابقات کشوری اوقاف که در ارومیه برگزار شد به دست آوردم، به حول الهی آنجا نیز اول شدم تا در نهایت به عنوان نماینده ایران در مسابقات بین‌المللی قرآن جهموری اسلامی ایران حضور یابم، آن مسابقات آخرین سالی بود که در حسینیه ارشاد برگزار می‌شد که آنجا نیز رتبه اول را به دست آوردم. آخرین تلاوت مسابقه‌ای خودم را آنجا انجام دادم، بعد از آن دیگر در مسابقات حضور نیافتم و بعد از آن اساتید بزرگواری همچون استاد اربابی و استاد خدام‌حسینی بنده را به سمت داوری مسابقات قرآن سوق دادند.
در حال حاضر بیشتر مشغول چه فعالیتی هستید؟
اکثر فعالیت‌های اجتماعی من در جلسات قرآن خلاصه می‌شود، از سال 1361 جلسه قرآن دارم که از گیلان شروع شد، سال‌هایی که در کاشان و در حوزه حضور داشتم توانستم به اتفاق برخی دوستان قرآنی اولین جلسه قرآن که به صورت غیرسنتی و به روش جدید اداره می شد، راه‌اندازی کنم. یکسال آن جلسه را اداره کردم و دو سه سال در آن وقفه افتاد بعد از سال 1366 جلسه‌ای را در یکی دیگر از مساجد کاشان تشکیل دادم و بعد هم به گیلان آمدم و از همان سال جلسه آموزش خود را به صورت ثابت در لاهیجان دایر کردم. جلسه ثابتی که در 20 سال اخیر در آن حضور داشته‌ام مربوط به جلسه‌ای است که روزهای یکشنبه در بقعه متبرکه امامزاده امیر صادق(ع) در خیابان شهدای لاهیجان برگزار می‌شود.
* در حال حاضر بسیاری از قاریان بین‌المللی کشور که از استان‌هایی غیر از تهران به پاخواسته‌اند، به دلیل تمرکز امکانات در تهران حضور دارند و در این شهر جلسه‌داری می‌کنند، امکانات تهران هیچ‌وقت شما را برای حضور در این شهر و کوچ از لاهیجان ترغیب نکرده است؟
اتفاقاً سال 1380 برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در تهران حضور داشتم پیشنهادات بسیار زیادی ارائه شد که به طور کلی به تهران بیایم اما بنا به دلایلی این پیشنهادات را رد کردم و خودم هم چندان قائل به این قضیه نبوده‌ام. یکی از خاطراتی که در این زمینه دارم این است که در یکی از دیدارها در محضر مقام معظم رهبری، بعد از تلاوت، ایشان از من سؤال فرمودند که کجا هستید؟ عرض کردم که در لاهیجان جلسه‌داری می کنم که ایشان سؤال فرمودند؟ چرا به تهران نیامده‌ای و یا قصد حضور در تهران را نداری؟ من هم عرض کردم که نیاز این است که در شهرستان خدمت کنم و آنجا اثرگذارتر خواهم بود، از آن جهت آنجا مستقر شده‌ام و ایشان نیز تأیید فرمودند.

*حالا که صحبت از دیدارهای جامعه قرآنی با مقام معظم رهبری شد، خیلی‌ها دوست دارند بدانند زمانی که قاریان بعد از تلاوت نزد ایشان می‌روند، بیشتر چه صحبت‌هایی بین قاریان و مقام معظم رهبری ردوبدل می‌شود و در چه موردی صحبت می‌شود؟
ایشان به هر حال پدر معنوی ملت هستند و به چشم فرزند به همه ما نگاه می‌کنند، صحبت‌هایی که رد و بدل می‌شود، اولاً حسب نوع تلاوتی که صورت می‌گیرد است که ابتدا تشویق می‌کنند و با توجه به نیاز قراء توصیه‌هایی فنی نیز می‌فرمایند. خاطرم هست که اولین تلاوتم در محضر مقام معظم رهبری، با توجه به استرس بالایی که داشتم راضی‌کننده نبود، ایشان بعد از تلاوت که نزدشان رفتم توصیه کردند که اولاً تلاوت مجلسی را بیشتر تمرین کنم که بسیار به جا بود و خیلی به من کمک کرد، چون آن زمان من تلاوت‌های استودیویی استاد کامل یوسف را تمرین می‌کردم، با توجه به وضعیت صوتی سالن، پرده صوتی‌ام بسیار بالا افتاد که مقام ومعظم رهبری در این مورد فرمودند، پرده‌های صوتی بین دو، سه و چهار بسیار قشنگ بود که باید بیشتر در تلاوت‌ها از آن استفاده کنی. این یک توصیه بسیار فنی بود که مایه افتخار بنده بود و بعد از آن هم پیگیری کردم تا این نقص را برطرف کنم.
*شما تاکنون در محضر رهبر معظم انقلاب چند تلاوت داشته‌اید؟
پنج بار تلاوت داشته‌ام و یکی دو بار هم ابتهال‌خوانی کرده‌ام، آخرین ابتهالی که در محضر ایشان اجرا کردم باعث رضایت خاطر بسیار زیاد ایشان شد.
*با توجه به اینکه در صحبت‌هایتان از لزوم جلسه‌داری در استان‌هایی غیر از تهران سخن گفتید در حال حاضر بسیاری بر این باورند که به دلیل کم‌کاری‌های صورت گرفته، فعالیت‌های قرآنی در دو شهر تهران و مشهد تمرکز یافته است. اولا شما به این امر اعتقاد دارید و دوم اینکه چکار باید کرد تا از این دو قطبی بودن خارج شویم؟
واقع مطلب این است که در دهه اول انقلاب این امر واقعیتی بسیار پررنگ بود به طور کامل عرصه مسابقات قرآن در هر سطحی در دست قاریان این دو استان بود، به تدریج در دهه هفتاد یعنی بین سال های 1370 تا 1380 کم کم این دو قطبی بودن شکسته شد، آقای «علی‌اکبر ملک‌شاهی»، قبل از من رتبه اول کشور شدند، در سال‌های اخیر هم نمایندگانی از استان‌های خوزستان، آذربایجان و ... رتبه اول را کسب کرده‌اند . شما اگر در مسابقات قرآن ترکیب فینالیست‌ها را در رشته قرائت نگاه کنید در برخی از موارد حتی متوجه خواهید شد که در سال‌های اخیر چه بسا یک مشهدی یا یک تهرانی حضور دارند. این دو قطبی بودن با حضور استان‌هایی همچون؛ قم، اصفهان، خوزستان، گیلان و ... شکسته شده است. گستره فعالیت‌های قرآنی با همت نهادهایی همچون، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف و امور خیریه، جلسات مردمی آموزش قرآن و در رأس آن مدیریت معنوی مقام معظم رهبری به حدی رشد کرده است که در هر جای کشور نوای قرآن در بالاترین سطح شنیده می‌شود و قاریان قابلی از شهرستان‌های حتی محروم بلند شده‌اند که حتی توان رقابت با قاریان طراز اول دنیا را دارند.


*ارزیابی شما از وضعیت فعلی فعالیت‌های قرآنی در کشور چگونه است؟
فرهنگ قرآنی ما از فرهنگ اجتماعی‌مان فاصله بسیار زیادی دارد یعنی این دو مورد به موازات و در کنار هم به پیش نرفته‌اند. فرهنگ تربیتی خانواده‌های ما به تناسب رشدی که انقلاب و فرهنگ انقلابی داشته است، حرکت نکرده است و این همگام بودن را در فعالیت‌های قرآنی با سایر فعالیت‌های اجتماعی و ... ندیده‌ایم. اگرچه فعالیت‌های قرآنی گسترش یافته، اما هنوز هم می‌بینیم اقبال عموم مردم از فعالیت‌های دیگر بیشتر از فعالیت‌های فرهنگی است که این امر ممکن است طبیعی باشد.
قرآن و نوای آن مخاطب خود را در فضای خاص خود می‌طلبد، مسلمانانی که به مسجد می‌روند دوست دارند در مسجد نوای قرآن را بشنوند و همان مسلمان در فضای دیگر و در سطح اجتماع شاید چندان رغبتی به نشستن در محضر قرآن را نداشته باشد؛ چرا که با یک برنامه‌ریزی در محضر قرآن حضور یافته است، به خاطر همین است که مقام معظم رهبری تأکید داشته‌اند که فرهنگ انس با قرآن کریم را در بین مردم همگانی کنیم. هرجا بسترسازی‌های خوبی صورت گرفته است، همگانی شدن قرآن نیز روند رو به رشد خود را داشته است. اگر به ماه مبارک رمضان و محافل ترتیل‌خوانی قرآن توجه داشته باشید، متوجه می‌شوید از کوچکترین روستاها تا اماکن متبرکه، بزرگترین مراسم‌های ختم قرآن کریم را دارند. این یک نمونه تدبیر صحیح در ارتباط با نشر فرهنگ شنیداری در زمینه گسترش فرهنگ انس با قرآن کریم است. امیدواریم که محافل قرآنی ما بیش از این رشد داشته باشد.
*بسیاری از کارشناسان بر این باورند که رشد قرآن در جامعه عمودی است و افقی نیست، به این معنا که قرآن در جامعه رشد داشته است اما نه در بین همه مردم بلکه در بین اهالی قرآن؛ نظر شما در این مورد چیست؟
اگر رشد فرهنگی عمومی مورد نظر است، یک جواب دارد و اگر رشد فردی را مد نظر دارید، یک جواب دیگر را می‌طلبد. در استان گیلان تنها دو نفر از کل قاریان توانسته‌اند به عنوان بین‌المللی دست یابند و دو نفر از حافظان کل قرآنی نیز این رتبه را به دست آورده‌اند. بقیه قاریان باید تلاش کنند تا به تناسب آن تلاش، به رشد دست یابند تا از حیث عمودی هم رشد کنند، رسیدن به این حد بالا از رشد در عرصه قرآن وارد شدن به عرصه تخصصی را می‌طلبد که یقیناً کل جامعه توان ورود به آن را ندارند، ما نباید عرصه تخصصی را با عرصه عمومی قرآن ادغام کنیم و توقع یکسانی از این دو عرصه داشته باشیم.
* به نظر شما قاریان ایرانی توانسته‌اند به وظیفه خود که همان گسترش فرهنگ انس با قرآن کریم در جامعه است، به خوبی عمل کنند؟
این سؤل را بارها از من پرسیده‌اند، اتفاقاً فعالان قرآنی سهم به سزایی در توسعه فرهنگ قرآنی و نشر قابلیت‌های قرآنی نظام اسلامی چه در داخل و چه در خارج از کشور داشته و دارند. شما اعزام کاروان‌های نور در مناسک حج و اعزام به سایر ملل را ببینید متوجه خواهید شد که زنگار توطئه نفاق و کفر از چهره نظام اسلامی به خوبی پاک  شده است. وهابیان از قدیم تا به حال علیه تشیع تبلیغات بسیار زیادی را انجام می‌دهند، قرائت قرآن یک قاری ایرانی در کنار اخلاق قرآنی که از خود نشان می‌دهد، بزرگترین مقابله با این تبلیغات سوء است که در برهه‌ای که به آن بها داده شده است به خوبی جواب داده است.
*تلاش نخبگان قرآنی برای افزایش تعداد نخبه‌ها در استان‌های محروم چگونه بوده است و اصولاً شما تلاشی در این زمینه از سوی آنها دیده‌اید؟
قبل از جواب دادن به سؤال شما جا دارد از اساتیدی که کمک کردند تا جایگاه فعلی را داشته باشم یادی کنم، یکی از مواردی که از شکر آن عاجز هستم، اساتیدی هستند که دستم را گرفتند و وارد جلسات قرآن کردند. اولین استاد من استاد حاج‌علی علیزاده بود، در همان ایام زیر نظر استاد حاج محمد طائب(پردل) نیز کار کردم البته اینها اساتید قبل از انقلاب بودند. بعد از انقلاب نیز زیر نظر اساتیدی همچون استاد رنجبر و شهیدی بودم و در تهران نیز از محضر اساتیدی همچون استاد سیدمحسن موسوی‌بلده و حاج‌محسن خدام‌حسینی استفاده وافر بردم که همیشه دعاگویشان هستم و اردات ویژه نسبت به آنها دارم.
اما در جواب سؤال شما باید بگویم که زمانی که در کاشان بودم از کاشان به قم می‌رفتم تا در جلسات آموزش قرآن حضور داشته باشم، اولین سالی که در جلسه استاد موسوی‌بلده شرکت کردم سال 1367 بود، اولین سالی که وارد جلسات استاد خدام‌حسینی شدم نیز سال 1368 بود که استقبال این اساتید سهم به سزایی در حضور بیشتر در جلسات داشت. این شوق وصف ناشدنی و استقبال خوب اساتید باعث شد تا از شهرستان و کیلومترها دورتر از امکانات بار سفر ببندم و برای یادگیری به شهر دیگری بیایم، به یاد دارم که سازمان تبلیغات آن سال‌ها در ارتباط با حضور در استان‌ها بسیار قوی کار می‌کرد
*یکی از فعالیت‌های شما غیر از هنر تلاوت قرآن کریم، هنر خوشنویسی است، در مورد نحوه حضور و علاقه‌ای که به این هنر پیدا کردید توضیحاتی، بفرمائید؟
من علاقه بسیار زیادی به هنر خوشنویسی دارم، در سال‌های 1363 در مناطق جنگی با یکی از دوستان به نام استاد پیله‌چی که استاد خوشنویسی بود، آشنا شدم و همان جا به این هنر زیبا علاقه‌مند شدم. از سال 1367 نیز در کاشان به صورت کلاسیک یادگیری خوشنویسی را شروع کردم، در این سال دوره خوشنویسی توسط استاد آهنگران برگزار می‌شد که به صورت متفرقه و غیرحضوری در این دوره ثبت نام کردم و آخر ترم تنها کسی که توانست نمره قبولی را بگیرد من بودم. دوره عالی را قبول شدم و دوره ممتاز را با دوستان خوشنویس ادامه دادم و در همان سال‌ها هم کلاس آموزش قرآن و کلاس خوشنویسی استاد آهنگران را برگزار می‌کردم. همان سال در سطح ممتاز در رده چلیپا و کتابت آزمون دادم و قبول شدم. در سال 1371 خط تکمیلی نسخ را با استاد عبدالرضایی کامل کردم، اما به جهت کثرت فعالیت‌های قرآنی نتوانستم به صورت تخصصی‌تر آن را ادامه دهم؛ اگرچه سال‌های ابتدایی در گیلان با انجمن خوشنویسان همکاری داشتم، البته در حال حاضر هم ارتباط دارم.
*چگونه وارد عرصه ابتهال شدید؟
من همیشه به ابتهال علاقه‌مند بود‌‌ه‌ام و در ایام شکل‌گیری انقلاب ابتهال‌های مبتهلان برجسته مصری را از طریق رادیو پیگیری می‌کردم، علاقه من به ابتهال از آن زمان شروع شد، پس از اینکه از سال 1362 وارد حوزه شدم با ادبیات عرب آشنایی بیشتری پیدا کردم و به صورت جدی‌تر به این قضیه نگاه کردم. اولین ابتهال رسمی من به اتفاق دوستانی هم چون شهریار پرهیزکار و محمدحسین سعیدیان که به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شده بودیم، بود. در یکی از بیمارستان‌های فاو این ابتهال اجرا شد. این اجرا در سال 1365 صورت گرفت. تا اینکه در سال‌های اخیر بیشتر به این هنر اهمیت داده شد و جوانان علاقه بیشتری نسبت به آن پیدا کرده‌اند. ای کاش عنایت و برنامه‌ریزی بهتری صورت بگیرد تا این هنر اسلامی به گونه‌ای سازمان‌دهی شود و به صورت نهادینه در مجموعه فعالیت‌های قرآنی کشور در بیاید.
*در برنامه‌های زیادی از شما به عنوان مبتهل یاد می‌شود و در واقع برنامه‌های که برای ابتهال دعوت می‌شود بیشتر از تلاوت بوده است، شما خودتان را بیشتر یک مبتهل می‌دانید یا یک قاری قرآن؟
ابتهال، نوعی از کاربرد موسیقی قرآنی است، با این تفاوت که در فضای بازتر و شرایط خاص خودش اجرا می‌شود. بنابراین قاریان قرآن نه صرفاً به عنوان قاری اگر بخواهند، علاقه داشته باشند و مقداری هم اصول این فن را بیاموزند می‌توانند به عنوان یک مبتهل هم شناخته شوند. جذابیت و دلربایی این هنر باعث شد تا به صورت کاملاً شخصی پیگیر آن باشم و من یقیناً اگر قابل باشم خودم را به عنوان یک معلم و قاری قرآن می‌شناسم اما هنر ابتهال را نیز دوست دارم و آرزویم این است که ترویج پیدا کند.
مطمئناً از سفرهای اعزامی برای تبلیغ، مسابقات و تلاوت‌های مختلف‌تان خاطراتی شیرینی دارید که شنیدن‌شان خالی از لطف نخواهد بود.
خاطرات بسیار زیاد است که یکی از آنها الان توی راه است و دارد می آید(اشاره به استاد حسینعلی شریف، مؤذن برجسته کشور که برای داوری مسابقات قرآن دانش‌آموزان به همراه استاد لطفی‌نیا عازم اردبیل بودند) ما در یکی از سفرهای تبلیغی به ماداگاسکار به مدت چند ماه در منزل استاد حسنعلی شریف که به همراه خانواده در مأموریت کاری از طرف سازمان تبلیغات اسلامی آنجا بودند، حضور داشتم و همیشه از این مأموریت کاری به عنوان یکی از شیرین‌ترین خاطراتم یاد می کنم.
یکی از بهترین خاطرات من زیارت حضرت امام خمینی(ره) در سال 1361 و قبل از اعزام به سفر حج بود، در آن سال همه قاریانی که اعزام شدند به محضر ایشان رفتند، در این دیدار یک جلد قرآن کریم به امام(ره) اهدا شد، تکریمی که ایشان از آن مجلد داشتند برای من و امثال من یک درس بسیار بزرگ بود. امام(ره) به احترام قرآن بلند شد و آن را بوسید، این امر نشان‌دهنده تکریم قرآن نزد ایشان بود. این برای ما درسی است که هر جا مجلد قرآنی دیدیم بی‌اعتنا از کنار آن عبور نکنیم‌.
یکی دیگر از خاطرات مربوط به سفر حج در سال 1363 است، در یکی از روزها در مسجدالنبی(ص) که به عنوان قاریان قرآن موظف به حضور در حلقه‌های قرآنی بودیم، همه مشغول قرآن خواندن بودند، بعد از تلاوت من نوبت به تلاوت یکی از قاریان مصری رسید، که در حین تلاوت اشتباهی از او سر زد، قاری عربستانی که جلسه را اداره می‌کرد به این قاری تذکری داد و از من خواست مجدد تلاوت کنم، من نیز آیاتی از سوره فرقان را تلاوت کردم که به شدت مورد تشویق قرار گرفتم، استاد عربستانی رو کرد به بقیه و گفت این ایرانی‌ها در همه جهات از ما سبقت گرفته‌اند.
یکی دیگر از خاطراتم که با آقایان محمدرضا پورزرگری و منصور قصری‌زاده مشترک است مربوط به سفر به کشور اتیوپی است، ما اولین گروه از قاریان بودیم که به این کشور سفر کردیم و سفر ما تنها یک روز طول کشید، یک برنامه برای ما در مسجد جامع پایتخت اتیوپی در نظر گرفتند که زمان نماز عصر بود، برنامه را که شروع کردیم مردمی که قصد خروج از مسجد را داشتند، برگشتند و شدیداً مورد تکریم و احترام مردم و امام جماعت آن مسجد که بزرگ علمای آنجا بود قرار گرفتیم. در این برنامه نیز این امام جماعت در سخنان خودش برای مردم به حدیث نبوی(ص) که فرموده‌اند علم در هر جایی باشد مردانی از تبار سلمان فارسی به آن دست خواهد یافت، اشاره کرد. این بیشتر مایه شگفت‌زدگی جمعیت و تکریم بیشتر آنها شد به گونه ای که زمان خروج از مسجد همه مشتاق دست دادن به ما بودند. این حکایت از این دارد که حضور قاریان ما به عنوان سفیران نور در کشورهای مختلف مایه عزت نظام و رفع تبلیغات سوء دشمن علیه انقلاب، نظام اسلامی و شیعه است. البته باید در چنین سفرهایی رفتارهایمان مصداق بارز یک شیعه واقعی باشد.
*اگر صحبت و یا نکته خاصی باقی مانده است بفرمائید؟
قرائت قرآن درست است که یک هنر است اما پیوند عمیق با مفاهیم و محتوای قرآن کریم دارد. اگر قاری قرآن حسب روایات این پیوند را بین خودش و قرآن مستحکم نکند و آنچه را که برای دیگران می‌خواند، نسبت به آن از درون خالی باشد، این هنر هیچ اعتباری نخواهد داشت. اعتبار هنر و هنرمند در آن است که خود را مسلح به اخلاقیات و کرامات انسانی کند، زمانی که ما قرآن می‌خوانیم سرشار از درس‌ها و پندهای انسان‌ساز است و می‌خواهد درجه انسان را از حیث اعتبار بالا ببرد، اگر ما از این عرصه دور باشیم نباید متوقع باشیم که از سوی دیگران مورد تکریم قرار بگیریم. گذشته از اینکه خداوند نازل کننده قرآن زمانی که توصیه می‌کند «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، این خلاصه‌ترین پندی است که مسیر را با ما نشان می‌دهد و می‌گوید اگر می‌خواهید تابع قرآن باشید باید مانند پیامبر(ص) باشید. این امر هم مورد تأکید روایات است و هم مورد توصیه بسیاری از علما و بزرگان دین است، نباید بین رفتار و شناسنامه ظاهری ما که ما را به عنوان منتسب به قرآن می‌شناسد تعارضی وجود داشته باشد، که این امر مصداق نفاق است و روایات بسیاری در مورد نهی قاریان به خصوص قاریان زمان ظهور که خدایی نکرده از منافقین باشند، سخن به میان آمده است. این یعنی اعلام خطر و زنگ خطر برای قاریان، بنابر این ما بیش از همه اقشار دیگر باید شاخصه یک عنصر مومن باشیم که مایه رونق مسجد و محافل قرآنی شویم. اگر شهرت‌ها ما را بفریبد که افراد را به خودمان جلب کنیم هم خودمان به خطر افتاده‌ایم و هم دیگران را با خطر مواجه کرده‌ایم.

آلبوم خاطرات استاد محمود لطفی‌نیا

انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
روح‌الله
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۱ - ۱۲:۱۴
0
0
با سلام
کاش از ابتهال های ایشان هم بارگذاری می شد
مصاحبه جالبی در بین همه مصاحبه های تکراری بود
الهی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۱ - ۱۳:۴۴
0
0
سلام استاد لطفی نیا ردر امر داوری قرآن نیز بسیار موفق هستند
احمد
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۰:۳۷
0
0
برخی قاریان هستند که قبل از هر چیز میزان دستمزد را تعیین می کنند و بعد تلاوت می کنند.
خادم
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۱:۲۸
0
0
بسیار عالی
رجب
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۱:۴۹
0
0
خدمت آقای احمد عرض کنم که؛ احمد جان بسیاری از قاریان با نوای دلنشین‌شان زنگار از قلب بسیاری زدوده‌اند و به نظر من اجری بسیار بالاتر از این دستمزدهایی که می‌گویید دارند.
مرتضوی نیا
|
-
|
۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۲:۲۷
0
0
اکثر قاریان و حافظان کشورمان علاوه بر اینکه در حوزه قرآن موفقند در زندگی شخصی نیز به برکت قررآن موفق می شوند باید از آنها به خوبی تکریم کرد به ویژه اساتید شهرستانی
captcha