بهگزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه مركزی، در اين مقاله آمده است: برای اينكه علت اين انحراف مشخص شود بايد مردم و جامعه و جامعه اسلامی عصر كربلا را شخصيت شناسی كرد. اين امر مستلزم بررسی تاريخ چند دهه جامعه است. حداقل فايده اين بحث شناخت لغزشگاههايی است كه كوفيان و آنان كه در مدينه با امام همراهی نكردند، نتوانستند در آن لغزشگاهها خود را نگه دارند و به اعماق آن سقوط كردند. بايد نقطههای انحراف را بشناسيم تا بتوانيم خود را در آن ايمن كنيم.
واقعهای كه در كربلا رخ داد يك اتفاق عادی نبود و نمیتوان آن را لشگركشی يزيد عليه امام دانست، آنچه در كربلا رخ داد يك قيام مردمی عليه حجت زمان بود، قيام همانهايی كه برای حسين نامه نوشته بودند كه به كوفه بيا، ما از تو حمايت میكنيم. قيامی ناشی از انحراف و نه ناشی از كفر. آنچه در كربلا رخ داد شوريدن خيل عظيمی از مسلملنان كوفه و بلكه شيعيان علی(ع) بر عليه امام حسين(ع) بود نه لشگريان يزيد و اين در حالی است كه 50 سال بيشتر از رحلت آخرين پيامبر خدا و وصايای او در مورد اهلبيتش نگذشته است، تنها بيست سال از حكومت حضرت علی آن هم به مركزيت همين كوفه گذشته است و اگر بازهم نزديكتر بياييم چند ماهی بيشتر از آن همه نامه به امام حسين(ع) نگذشته است، هنوز مهر بيعت كوفيان با مسلم خشك نشده است كه اينگونه مسلمانان كوفه در برابر حجت خدا بر روی زمين میايستند. چه اتفاق بزرگ و چه انحراف بزرگتری رخ داده است كه جامعه اسلامی دچار چنين ريزش و سقوطی میشود.
برای اينكه علت اين انحراف مشخص شود بايد مردم و جامعه و جامعه اسلامی عصر كربلا را شخصيت شناسی كرد. اين امر مستلزم برسی تاريخ چند دهه جامعه است. حداقل فايده اين بحث شناخت لغزشگاههايی است كه كوفيان و آنان كه در مدينه با امام همراهی نكردند، نتوانستند در آن لغزشگاهها خود را نگه دارند و به اعماق آن سقوط كردند. بايد نقطههای انحراف را بشناسيم تا بتوانيم خود را در آن ايمن كنيم.
آنچه معلوم است اين است كه مردم صدر اسلام دچار تغييری اجتماعی شدند. اما تغيير اجتماعی چيست: تغيير اجتماعی عبارت است از دگرگونی قابل رويت جامعهای در طول زمان به صورتی كه با دوام باشد و بر سرنوشت آن جامعه اثر بگذارد. هر تغيير اجتماعی بد و نكوهيده نيست، بلكه سمت و سوی تغيير اهميت دارد كه به سمت سعادت میرود يا شقاوت. پس سوال اينجاست كه چه شد كه سمت و سوی اين تغييرات اجتماعی به جهتی رفت كه نتيجه آن واقعه كربلا شد.
آنچه واضح است اين است كه انحراف يك جامعه از انحراف در فرهنگ نشات میگيرد و تغييرات فرهنگی وابستگی خاصی با كارگزاران فرهنگی دارد. پس بايد ريشه انحرافها را در صدر اسلام جست و جو كرد. آنجا كه اميرمومنان خانهنشين شد و حكومت در دست نا اهلان قرار گرفت. كنار گذاشته شدن اهلبيت از جريان حكومت سبب شد تا عدهای برای شناخت ارزشهای دينی به سراغ ابو هريرهها و ابنهيثمها و امثال آنان بروند و اين منشا تغيير فرهنگ و در نتيجه تغيير مسير جامعه شد. كم كم ارزشهای الهی كه رسول خدا بيان كرده بود دوباره جای خود را به ارزشهای جاهلی داد. با گسترش فتوحات و افزايش درآمدها، دنيا طلبی در دلها جا باز كرد و مردم را كم كم از ايثار شهادت دور كرد. اين انحراف به حدی بود كه علی(ع) در آن 5 سالی هم كه به حكومت رسيد نتوانست آن را اصلاح كند. به حدی كه در جنگ صفين شمشير بر گلوی حضرت میگذارند كه بايد حكميت را بپذيری. با روی كار امدن افراد ديگر نيز اين انحراف شدت گرفت تا در زمان معاويه به اوج خود رسيد.
پس از شهادت اميرالمومنين(ع)، معاويه خود را بیرقيب ديد و به از بين بردن ارزشهای دينی و احيای ارزش هایجاهلی پرداخت. به نحوی كه امام حسين(ع) در توصيف شرايط میفرمايد :«اوضاع زمان جدا دگرگون گشته است. زشتیها آشكار و فضيلتها از محيط ما رخت بربسته است. از فضايل انسانی چيزی باقی نمانده و مردم در زندگی ننگين و ذلتباری به سر میبرند، نه به حق عمل میكنند و نه از باطل دوری میكنند.»
معاويه ارزشهای بسياری را زير پا گذاشت. از كوشش برای پايين آوردن جايگاه پيامبر اكرم با جعل احاديثی در وهن شخصيت پيامبر(ص) و منع نشر فضايل اهلبيت با تهديد و زور گرفته تا از بين بردن نيروهای ارزشی و احيای تعصبات قبيلهای دوران جاهليت و در آخر هم كه ولايت عهدی انسان پستی چون يزيد بهعنوان خليفه مسلمين.
امام حسين(ع) تا زمان زنده بودن معاويه با او مبارزه كرد اما در برابر يزيد قيام كرد. علت اين امر نه بر حق بودن معاويه بلكه سياستمداری و زيركی او بود كه نمیگذاشت مردم از باطن پليدش با خبر شوند. معاويه به گونهای حكومت میكرد كه مردم او را خليفه مسلمين میدانستند اما پستی و رذالت يزيد، عياشیها و حيوان بازیهايش برای همه رو شده بود.
آنچه تا اينجا گفته شد علل تغييرات و انحرافات جامعه بود از حيث ناشايست بودن كارگزاران حكومت بود اما ناگفته نماند كه گرچه منشأ انحراف از سقيفه شروع شد اما خود مردم هم بیتقصير نبودند و اين ريزش بزرگ كه در كربلا به اوج میرسد از جانب خود آنان نيز بوده است.
اين را فراموش نكنيم كه در زمان واقعه كربلا مردم منكر اسلام شده بودند. حالا چگونه شد كه مردم مسلمان، قاتل امام حسين(ع) شدند. اگر بگوييم همه آنچه در كربلا اتفاق افتاد از رذالت كارگزاران است چرا امثال هانی و غيره منحرف نشدند. معلوم میشود كه در خود آن مردم هم سستی و حب دنيا رسوخ كرده بود كه ديگر با وجود اينكه میدانستند حسين بر حق است او را ياری نكردند. از سويی ديگر بیبصيرتی نيز بر جامعه حاكم شده بود و همين امر بود كه وقتی در كنار دنيا طلبی قرار میگرفت راه هرگونه توجيهی را برای ياری نكردن امام باز میكرد. به هر حال بايد دانست كه اين عدم ايمان راسخ مردم زمان بود كه باعث شد تا در لغزشگاههايی كه معاويه برپا كرده بود بلغزند.
اين خود همين مردم بودند كه غفلت كردند و باعث خانه نشين شدن علی(ع) شدند و همين مردم بودند كه در صفين خود را باختند و باز همين مردم بودند كه اطراف حسن بن علی را خالی كردند. به عبارت بهتر بايد گفت هرچه بر سر جامعه اسلامی آمد، در درجه اول از جانب خود آنها بوده است كه اين وعدهای الهی است. گناه، دنياپرستی و فاصله گرفتن از ارزشهای نبوی و در نهايت بیبصيرتی را میتوان دلايل اصلی انحراف جامعه اسلامی دانست كه البته با كنار گذاشته شدن اهل بيت از حكومت اين امر شدتی دو چندان به خود گرفت.
واقعه كربلا لغزشگاه بزرگ مسلمانان است آنجايی كه گناهان ريز درشت سرباز كرده و انسان را به اعماق درههای تباهی میكشاند، به حدی كه ببيند سر از تن پسر رسول خدا جدا میكنند و هيچ نگويد و ما نبايد خود را از اين خطر ايمن بدانيم چه بسا اگر ما هم در كربلا بوديم كم از كوفيان نداشتيم. در عرصه امتحان است كه آنچه در دلهاست رو میشود. گناه بستر اين انحراف است و چه بسيار بودند بزرگانی كه به خاطر حسدشان يا هر گناه ريز درشت ديگری پايشان لغزيد و از مسير حق منحرف شدند.
علاقهمندان برای مشاهده كامل متن به پايگاه اينترنتی به نشانیhttp://www.bultannews.com مراجعه كنند.