منشأ اصلی تحولات منطقه سركوب هويتی مردمان اين كشورها است
کد خبر: 2121626
تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۲

منشأ اصلی تحولات منطقه سركوب هويتی مردمان اين كشورها است

گروه سياسی: سعيد ساسانيان در يادداشتی با اشاره به اينكه علت اصلی قيام های منطقه سركوب هويتی مردمان اين جوامع است، نوشت: ضعف اقتصادی و نوسازی صنعتی وقتی در كنار علت اصلی و ام‌العلل قرار می‌گيرند، بر حركت‌های مردمی و اعتراضی شدت می‌بخشند و موجب تسريع آن‌ها می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، سعيد ساسانيان در يادداشتی در پايگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: به نظر می‌رسد بايد علل تحولات و انقلابات منطقه را به دو گروه اصلی و محرك تقسيم نمود. اين تفكيك علل، در خصوص انقلاب اسلامی در 1357 نيز رخ داده است. عده ای اين انقلاب را بر اساس سرعت بيش از حد نوسازی صنعتی در جامعه ای سنت زده می دانند، عده ای مشكلات اقتصادی را مطرح می سازند و برخی نيز دخالت قدرت های بيگانه را. اما آن چه از سوی حضرت روح الله به عنوان علت اصلی انقلاب اسلامی بيان می گردد، سركوب هويتی است كه در بطن اين هويت، اسلام و تشيع زير سوال رفته است.(1) اما آيا ضعف اقتصادی و نوسازی صنعتی به طور كامل بايد رد شوند؟ پاسخ بی شك منفی است چرا كه آنان وقتی در كنار علت اصلی و ام العلل قرار می گيرند، بر حركت های مردمی و اعتراضی شدت می بخشند و موجب تسريع آن ها می شوند.
در تحولات منطقه نيز آن چه به عنوان ام العلل مطرح است، سركوب هويتی مردمان اين كشورها است. در ادامه به بررسی نظری و مصداقی اين مسئله پرداخته می شود.
ساختار هويتی مدرن كشورهای عربی منطقه
در سطح فردی، منابع هويتی از گوناگونی بسياری برخورداند. به عنوان مثال مذهب، جنسيت، نژاد طايفه ای و قبيله ای و حتی ملی، سرزمين و منطقه و زبان را می توان از اين منابع دانست. اين منابع هويتی البته در قياس با يكديگر از كيفيت های مختلفی برخوردارند. معمولا در شرايط بحرانی منبع اصلی هويتی شخص قابل شناسايی است. كشف اين بعد هويتی می تواند ما را در فهم مشكلات برانگيزاننده ی تعارض هويتی، روند حركتی آن و دورنمای مطلوب چنين مسئله ای ياری سازد.
از سوی ديگر اين تعارض می تواند در دو دسته ی كلی داخلی و خارجی جای گيرد. به اين معنا كه گاهی اين تعارضات درونی است كه در يك سوی آن گروه های اجتماعی و مدنی جای دارند و در مقابل دولت قرار می گيرد. گرچه تعارضات ميان گروه های داخلی نيز قابل اعتناست اما از ان جا كه در هر صورت دولت نهايتا در يك طرف تعارضات است، می توان از اين گونه چشم پوشی كرد. و در شكل دوم، ميان دو كشور تعارضات هويتی نهايتا منجر به منازعات هويتی خواهد گشت.
اما مبنای اين تعارضات چيست؟ در دوران پيشامدرن در غرب، آن چه اساس هويتی را شكل می داد، مذهب و دينی بود كه توسط روحانيون رسمی و با حمايت قاطع پادشاهان و سلاطين تبليغ می گشت. اين مذهب و دين بود كه در تعارضات هويتی نقشی كليدی داشت. اما با شكل گيری دوران مدرن و پيدايش دولت – ملت ها كه تولد مرزها را در پی داشت، منابع هويتی سابق تا حدودی از رونق افتاده و اين مرزهای جغرافيايی بودند كه منجر به پيدايش منبع هويتی نه جديدی كه بلكه اهميت يافته ای به نام سرزمين شدند. ناسيوناليسم نيز فرزند چنين تحولاتی است.
در پی ورود انديشه ناسيوناليسم به سرزمين های امپراطوری عثمانی كه خود موجب ايجاد موجی از نزاع های تئوريك ميان انديشمندان عرب گرديد، نهايتا ناسيوناليسم عرب رخ نمود. برخلاف آن چه رايج است، مشكل اصلی سردمداران ناسيوناليسم عرب، نحوه تعامل و تقابل اسلام با ناسيوناليسم نبود. چرا كه اين اعراب مسيحی بودند كه ابتدا تحت تاثير مسيونرهای مسيحی در مدارس لبنان، در پی تنظيم و ترويج اين انديشه برآمدند. اما در نهايت اسلام به عنوان مشكله ای جدی در مقابل ناسيوناليسم عرب رخ نمود.(2) اسلام برای عروبيت يا عروبيت برای اسلام؟ غالب انديشمندان عرب از جمله طهطاوی و مصطفی كامل اسلام را ابزاری برای شكوه و تجلی عروبيت می دانستند. در اين فضای فكری، اسلام صرفا ابزار بود.
اساسا فروپاشی عثمانی را بايد نشئت گرفته از نوعی تغيير هويت دانست. گرچه عوامل بسياری در اين انحطاط موثر بوده است اما نبايد تغيير هويتی از اسلام كه منجر به نوعی همبستگی هرچند ضعيف ميان اقوام مختلف اين امپراتوری شده بود را به هويت عربی، از نظر دور داشت. اين مسئله نيز بيشتر از اين كه ناشی از عوامل درونی باشد، متاثر از عوامل بيرونی از جمله نقش مسيونرهای مسيحی، انقلاب فرانسه و دخالت های بيگانگان بوده است. در هر صورت حبل المتين ضعيف شده ی اسلام در سيستم خلافتی عثمانی نتوانست رضايت اعراب را در برآورده سازد و با حيله های انگليس و فرانسه، نهايتا عثمانی از هم پاشيد و كشورهای عربی رخ نمودند. (3)
اين مسئله در ساختار هويت و هويت يابی در خاورميانه بسيار مهم است. چرا كه نقش اسلام در ساختار هويتی اين كشورها در ساختار حكومتی كم رنگ شد و ملی گرايی و عرب گرايی از جلوه ی بيشتری برخوردار گرديد. البته اين مسئله صرفا در فضای فكری نخبگان حكومتی جای گرفت و مردم هم چنان بر سنت های ديرين خود بودند كه البته عروبيت نيز در اين سنت ها ديده می شد. به عبارت ديگر نقش اسلام در چارچوب فكری مردم بيشتر از نخبگان و كارگزاران حكومتی بود.
در اين ميان برخی كشورها هم مثل عربستان با پی گيری خط ساختگی ای از اسلام، از اصالت معنايی و كاركردی دور گشتند.
در اين فضای جديد، همبستگی كشورهای عرب نه برخاسته از اسلاميت آنان كه ناشی از عروبيت بود. مسئله فلسطين و حمايت هايی كه حكام عرب از مبارزان فلسطينی ملی گرايی هم چون عرفات انجام می دادند نه به دليل مسلمان بودن فلسطينيان كه به دليل عرب بودن آن ها بود.(4) البته آن ها حتی در اين مسئله نيز چندان صادق نبودند و هرجايی كه نياز به سازش می بود، مسالهه می كردند.
شديدترين حمايت ها از فلسطين را جمال عبدالناصر بر عهده داشت كه آن هم از جنس ناسيوناليستی بود. ناصر از مجرای ناسيوناليسم عرب در پی اتحاد اعراب بود. و اين در حالی صورت می پذيرفت كه بزرگ ترين گروه اجتماعی مصر را اخوان المسلمينی رهبری می كرد كه شعارش "الاسلام، هو الحل" بود.
دولت و هويت سازی حكومتی
يكپارچگی هويتی يكی از ويژگی های دولت های مدرن است كه در تلاش اند تا نگاه های معطوف به مسائل فردی و اجتماعی را از طريق اين يگانگی هويتی، واحد سازند تا بتوانند در عرصه های حكومتی موفق باشند. انحصارگرايی در معنابخشی به مفاهيم متناسب با نيازهای حكومتی يكی از مهم ترين ويژگی هايی است كه دولت ها در پی انجام آنند. می توان اين مساله را نوعی ضمانت امتداد حكومتداری نخبگان حكومتی تلقی كرد. آنان می كوشند در كنار تلاش برای ارائه يك درك و تفسير غالب از جهان و انسان توسط ايدئولوژی های دولتی، يك انسان ايده آل در چارچوب آن ايدئولوژی تعريف و مبنای تعريف هويت فردی، جمعی و حتی ملی را نيز ارائه دهند. (5)
دولت ها سعی دارند از اين طريق در حركت به سمت توسعه سياسی يعنی در مرحله گذار، بتوانند بر بحران هويت فائق آيند. (6)
اما آيا اين نوع از هويت سازی در كشورهای عربی منطقه خاورميانه و شمال آفريقا نيز صورت پذيرفته است؟
اين كشورها نيز اگرچه در چارچوب معنايی تبيين فوق می گنجند و از هدف كلی هويت سازی حكومتی بهره می برند اما تاكتيك حركتی آن ها به سمت چنين هدفی، بومی شده است. يعنی آنان در پی ساخت انسان ايده آل نيستند بلكه سعی در تعديل انسان موجود دارند. لذا تفاوت های تاكتيكی ای ميان اين كشورها و كشورهای غربی مدافع ايدئولوژی ليبرال دموكراسی وجود دارد. حاكمان عرب در حقيقت در پی پايبندی بر سنت های خود و متصل كردن اين پايداری به حكومت خويش اند تا بتوانند از اين طريق بيشترين بهره را در پايايی سياسی و اقتصادی خود ببرند. در اين جوامع به جای تلاش برای خلق انسان و هويت و جامعه جديد، تلاش شده است تا مناسبات عشيره ای و طايفه ای و به يك تعبير خرده هويت ها در راستای اهداف و خواست دولت و نظام سياسی شكل گيرد. آن چه در حقيقت در اين فرايند اتصال هويتی قابل مشاهده است، تضعيف نقش دين و مذهب می باشد. هم چنان برخی سنت های قبيله ای در شيخ نشين های خليج فارس ادامه دارد و هيچ گونه ردی از مذهب در چنين تعاملاتی يافت نمی شود. ديدارهای حاكم با روسای قبايل كه بعضا به همان سبك و سياق سنتی و كهن خود و در چادرها صورت می گيرد نمونه ای از اين تلاش ها برای اتصال هويتی قبايل به حاكمان است.(7) البته در برخی كشورها اين تلاش از طريق ديگر صورت می پذيرد. به عنوان مثال در مدرن ترين دولت جهان عرب يعنی مصر، جمال عبدالناصر برای پيشبرد پروژه های هويتی و كسب قدرت، از ناسيوناليسم عربی كه آميزه ای از سوسياليسم و قوميت گرايی عربی بود، بهره گرفت. با اين وجود وجه مشترك دولت های عربی خاورميانه و شمال آفريقا كه چه به صورت پادشاهی و يا رياستی اداره می شوند اين است كه نسبت به هويت های خرد موجود در جامعه كه به صورت قبيله ای و يا مذهبی است، بی تفاوت نمی باشند و پيوسته تلاش داشته اند تا از طريق آنان به قدرت و امنيت خود بيافزايند.
اسلام نمايشی، تعديل هويتی
هويتی مطلوب حاكمان عرب است كه نه مدافع تغيير وضع موجود كه حامی حفظ وضع موجود باشد. نخبگان حكومتی عرب، در اين ميان هر آن چه را كه بتواند موجب برهم زدن نظم سامان يافته مطلوب انان شود، مطرود می دانند. از سويی با توجه به اين كه بيشتر شهروندان كشورهای اين منطقه را مسلمانان تشكيل می دهند، آن ها بايد در پی اتخاذ موضعی پسنديده در قبال هويت اسلامی مردم خود نيز باشند. اما از آن جا كه هرگونه اشتراك نظر در اين حوزه در نهايت می تواند ضمانت امتداد حكومتی آنان را به خطر بياندازد، نهايتا به نوعی تقابل هويتی خواهد رسيد. اساسا حاكمان عرب چاره ای ندارند كه اسلامی را ترويج نمايند كه صرفا مدافع حاكميت آنان باشد. لذا آن چه مطلوب خواهد بود نوعی اسلام نمايشی است كه می توان مبتنی بر ان، هم به نوعی در قبال مردم، پاسخگو بود و هم براساس آن به بيگانگان باج داد. اسلام نمايشی كه در ان عروبيت هم چنان حرف اول را می زند.
حاكمان عرب در پی ترويج نوع خاصی از اسلام اند كه بتواند همزيستی مسالمت آميز آنان با رژيم صهيونيستی را توجيه كند، روابط اقتصادی و سياسی با آمريكا را بی نقص و منطقی جلوه دهد و ساختار سياسی موجود را مشروع نشان دهد. اين مساله موجب شده است تا اسلام انان بی اصالت و صرفا محدود در برخی روابط فردی باشد. از سويی تمايز اساسی مدل زيست آنان با شهروندان شان، حكايت گر نگاه اشرافی است كه می تواند بالقوه موجب خيزش ها گردد.
در اين ميان مردم اما از ان جايی كه برخی از سنت های ديرين اسلامی خود را هم چنان نه در عرصه ويترينی كه در متن زندگی خود، حفظ كرده اند، احساس سركوب هويتی می كنند. از اين احساس، انتظار نمی رود كه در كوتاه مدت و حتی ميان مدت، قيام نمايد. شايد برخی عوامل كاتاليزوری هم چون مباحث اقتصادی در اين فرايند تبديل احساس به قيام بتواند موثر باشد.
هويت و مسائل مرتبط با آن را نمی توان صرفا در مذهب خلاصه كرد چه اين كه برخی گروه های معترض در كشورهای عربی را سكولارها و ليبرال ها تشكيل می دهند اما آن چه حائز اهميت است، جايگاه اسلام در ساختار قانونی، حكومتی و اجتماعی اين كشورهاست. در قانون اساسی بيشتر اين كشورها، اسلام منبع قانون گذاری ذكر شده است در حالی كه قوانين و سياست های كلی نظام های عربی حداقل در حوزه سياست خارجی، نه براساس شريعت اسلام كه در فضايی ذلت بار اتخاذ می شود. به عنوان مثال جنبش اعتراضی عليه دولت قطر كه در فيس بوك، مردم را دعوت به تظاهرات در 16 مارس 2011 كرده بود، يك سوال جدی در اين زمنيه پرسيده بود. اين جنبش با انتشار عكسی از دست دادن شيخ حمد و يكی از سران رژيم صهيونيستی، اين سوال را پرسيده بود كه چرا الجزيره چنين تصاويری را به نمايش نمی گذارد؟ (8)
اين گونه از اقدامات در كنار برخی سياست های داخلی از جمله تساهل و تسامح در مقابل ترويج فرهنگ رقيب و محدوديت در قبال اجرای برخی سنت های اسلامی، در نهايت موجب شده است تا هويت مردم مسلمانان عرب، سركوب شود.
نمونه های سركوب هويتی
تونس: در سال ۱۹۷۵ ميلادی مستقل شد و اولين رئيس جمهور آن «حبيب بورقيبه» بود كه تا سال ۱۹۸۷ بر مسند كار باقی ماند و اقدامات ضد اسلامی وی زبانزد خاص و عام است. از جمله اقداماتی كه عليه اسلام و مسلمين انجام داد، تصويب قانون خانواده بود كه برخی احكام اسلام همچون حق طلاق و ارث را تغيير داده، منع حجاب در دانشگاه‌ها را ‌وضع كرد، قانون تعددات زوجات را لغو كرد و بسياری از مراكز اسلامی را بست. مقاومت ‌های مدنی در مقابل اقدامات بورقيبه به خصوص پس از انقلاب اسلامی در ايران شدت يافت. در آن زمان اولين كشوری كه از انقلاب ايران حمايت كرد و مطبوعات ‌آن كشور صفحات خود را به موضوعات انقلاب ايران و عكس ‌های آن اختصاص می‌دادند، تونس بود. بورقيبه متوجه موج اسلامگرايی در تونس شد و به شدت آن را سركوب كرد و بسياری از سران «حركة التجاة اسلامی» را زندانی و تبعيد كرد.(9) بن علی از سال ۱۹۸۷ تا روزهای گذشته كه مجبور به فرار از مصر شد راه و روش بورقيبه را با شدت بيشتر دنبال كرد. وی جنايات بسياری را در حق مردم فلسطين، تونس و مردم شمال آفريقا با همدستی آمريكا و رژيم صهيونيستی مرتكب شد.
مصر: گرچه مصر در فضای ناسيوناليستی زمان ناصر و تا حدودی سادات توانست دشمنی جهان عرب با اسرائيل را رهبری نمايد اما در نهايت با پذيرش پيمان كمپ ديويد از سوی سادات در 1979م، ذلت تاريخی ای برای مصر به ارمغان آمد. چرا كه مصر اولين كشوری بود كه در اسرائيل را به رسميت می شناخت. اين مسئله با مخالفت جدی اسلام گرايان مواجه شد به گونه ای كه در نهايت، خالد اسلامبولی سادات را به قتل رساند. در زمان حسنی مبارك نيز مخالفت های بسياری با سياست های ضد اسلامی داخلی و خارجی او اتخاذ شد. حضور گسترده جهانگردان با وضعيت حجاب زننده در قاهره و اسكندريه، سركوب اسلام گرايان، و نزديكی روز افزون به آمريكا و اسرائيل، همواره از سوی مردم مصر مورد اعتراض واقع شد. سياست سركوب هويتی از سوی مبارك اگرچه بهره مند از تاكتيك های مختلفی از جمله بعضی حركت های عوام گرايانه بود، اما نهايتا اين نماز جمعه های شهرهای مصر بود كه توانست بستری شود برای حركت های اعتراضی مردم.
بحرين: گرچه اكثريت قاطع مردم بحرين را شيعيان تشكيل می دهند اما اينان همواره از مناصب حكومتی دور بوده و توان تصميم گيری موثر در قبال سرنوشت خود را نداشته اند. از سوی ديگر فشارهای حكومت آل خليفه بر شيعيان و ايجاد برخی محدوديت ها برای اجرای سنت های مذهبی، پذيرش شهروندی و ... نيز در احساس سركوب هويتی موثر بوده است. سياست های خارجی بحرين در قبال آمريكا، يكی از ديگر دلايل از ميان رفتن عزت مردم بحرين می باشد چرا كه وجود ناوگان پنجم دريايی آمريكا در بحرين، همواره از سوی مردم مورد اعتراض واقع شده است.
نتيجه گيری
هويت در ساده ترين تعريف آن عبارت است از چيستی هر چيز يا به بيانی فلسفی "هر آن چه كه چيزی را به آن چه كه هست، تبديل می كند" و گمشده مردم عرب مسلمان منطقه در حقيقت شخصيت مطلوبی است كه بايد باشد و هنوز نيست. نقش حكومت در اين تمايز وضعيت فعلی و مطلوب، حائز اهميت است. در دو بعد خارجی و داخلی می توان اين مسئله را به تحليل نشست. در بعد خارجی از آن جا كه حاكميت بايد مورد پذيرش كنش گران بين المللی قرار گيرد، نخبگان حكومتی خود را ملزم می دانند تا در خصوص اتخاذ برخی مواضع، پيش شرط های چنين پذيرشی را فراهم سازند. گرچه در مراحل ابتدايی، صرفا تسلط فيزيكی دولت بر سرزمين می توانست منجر به شناسايی بين المللی آن گردد اما در شرايط پس از تاسيس، همسويی با غرب، مولفه ای مهم در ذهن نخبگان حكومتی عرب است كه از مجاری آن در پی رسميت بخشيدن بيشتر در نزد غرب هستند تا ضمانت ادامه حيات سياسی خود را كسب نمايند. نشانه های اين تلاش را می توان در نحوه و روند تصميم گيری كشورهای عرب منطقه در حوزه سياست خارجی مشاهده كرد. (10)
در بعد داخلی نيز دولت در تلاش است تا از طريق بهره جويی از "اقتدار غايی در سرزمين خود" دست به هويت سازی حكومتی زند كه متناسب با آن بايد خرده هويت های موجود به سمت هويت غالب معطوف شوند. در حقيقت كشورهای عرب، در فضای دولت – ملت مدرن، هويت سرزمينی را مد نظر دارند تا از اين طريق ثبات حاكميتی خود را برداشت نمايند. آنان برای دستيابی به چنين مسئله ای از شيوه ی تعديل هويتی بهره جسته اند. اسلام به عنوان يكی از منابع اصلی هويتی مردم منطقه، در ليست اهداف حاكمان جای گرفته است كه برای تعديل آن نه تنها جامعيت اش را زير سوال برده اند بلكه اساسا آن را نه در حد يك منبع قانون گذاری – برخلاف قانون اساسی بيشتر كشورهای عرب – كه در سطح توصيه نامه ای تقليل داده اند. بی شك اين مسئله همراه با برخی جايگزين هايی بوده است. در هر صورت آن چه مشخص است، شهروندان اين جوامع از چنين تغييری خرسند نبوده و نيستند. به خصوص كه جايگزين اين مسئله بخواهد خارج از سنت ها و از ناحيه غرب تامين گردد.
نشانه شناسی قيام های مردمی در منطقه، گويای تلاش برای بازيابی هويتی است كه از سوی حكومت سركوب شده است.

پی نوشت ها

________________________________

1- ر.ك: محمدی، منوچهر. سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران: اصول و مسايل. نشر دادگستر. 1389

­­2- اسعدی، مرتضی. ناسيوناليسم عرب. نگاه نو. شماره چهار. ديماه 1370. ص 82سلام و تشيع زير سوال رفته است. ز سوی حكومت سركوب شده است. ی خرسند نبوده و نيستند. كی از منابع اصلی هويتی مردم منطقه، در نحوه

3- ر.ك: احمدی، حميد. ريشه های بحران در خاورميانه. انتشارات كيهان. چاپ دوم. 1377

4- كامروا، مهران. خاورميانه معاصر. ترجمه محمد باقر قاليباف و سيد موسی پور موسوی. نشر قومس. 1388.ص 113

5- قهرمان پور، رحمان. "كالبد شكافی مسئله هويت در خاورميانه" . خاورميانه پژوهی. ج 3. نشر دانشگاه امام صادق(ع). 1389. ص 115

6- ر.ك: پای، لوسين. بحران و توالی ها در توسعه سياسی. ترجمه غلامرضا خواجه سروی. پژوهشكده مطالعات راهبردی.

7- امامی، محمد علی. عوامل تاثير گذار داخلی بر خليج فارس. 1386. ص 84

8- http://bashariat.com/1389/12/09

9- http://strategicreview.org/1389/11/09

10- مشيرزاده ، حميرا. "هويت و حوزه های مفهومی روابط بين الملل" فصلنامه سياست. دوره 39. ش 4. زمستان 1388. ص 258

captcha