مهم‌ترين انتفاضه كشورهای عربی بعد از انقلاب اسلامی رخ داد
کد خبر: 2147968
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۵

مهم‌ترين انتفاضه كشورهای عربی بعد از انقلاب اسلامی رخ داد

گروه سياسی: چند انتفاضه در كشورهای عربی اتفاق افتاد كه مهم‌ترينش بعد از انقلاب اسلامی ايران بود؛ انتفاضه پرتاب سنگ در فلسطين. بعد از آن انتفاضه، رويكرد حركت كشورهای منطقه درباره فلسطين، رويكرد اسلامی شد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله خامنه‌ای، گفت‌وگويی با حمدرضا آصفی در مورد تحولات خاورميانه انجام داده است.
متن اين گفت‌وگو به شرح ذيل است.
سير تطور بيداری اسلامی در منطقه را توضيح دهيد؟
اتفاقاتی كه در كشورهای اسلامی افتاده، يك ريشه طولانی‌مدت دارد و شايد به بيش از صد سال پيش برمی‌گردد. بعد از فروپاشی عثمانی و به وجود آمدن كشورهای عربی از دل دولت عثمانی، هميشه در اين كشورها بين مردم منازعاتی درباره آينده و سرنوشت كشورشان وجود داشته است. ما يك نقطه عطف در روند اين حركت مردمی داريم؛ پيدايش رژيم جعلی صهيونيستی در سال 1948. وقتی رژيم صهيونيستی با طراحی انگليس به وجود آمد، خاورميانه و كشورهای عربی دستخوش دگرگونی‌های زيادی شد. چهار جنگ بين كشورهای عربی و رژيم صهيونيستی - كه از حمايت غرب به ويژه آمريكا و انگليس برخوردار بود- اتفاق افتاد كه در همه آن‌ها رژيم صهيونيستی پيروز شد.
در گذشته موضوع مورد بحث در كشورهای عربی اين بود كه قوميت مهم است يا عربيت؟ عربيت مهم است يا پان‌عربيسم؟ آيا هر كسی بايد در چارچوب مرزهای خودش به عربيت يا مليت خود بپردازد و عرب مصری از عرب ليبيايی جدا باشد يا نه؟ جمال‌عبدالناصر سمبل پان‌عربيسم بود. اين بحث ضربه بزرگی به نهضت‌های اين كشورها وارد آورد.
شما ترديد نكنيد كه نقشه و معادلات خاورميانه عوض خواهد شد. كشورهای عربی مسلمان برای اولين‌بار فهميده‌اند كه اگر حركت كنند می‌توانند تغييرات زيادی ايجاد كنند. اين خيلی مهم است كه طعم پيروزی زير زبان‌شان آمده است.
بحث بعد اين بود كه پان‌عربيسم خوب است يا اسلاميت؟ چند انتفاضه در كشورهای عربی اتفاق افتاد كه مهم‌ترينش بعد از انقلاب اسلامی ايران بود؛ انتفاضه پرتاب سنگ در فلسطين. بعد از آن انتفاضه، رويكرد حركت كشورهای منطقه درباره فلسطين، رويكرد اسلامی شد. ديگر از عربيت، پان‌عربيسم و قوميت سرخورده شده بودند. از طرف ديگر مشاهده كردند كه در ايران، انقلابی با ايدئولوژی اسلامی، حكومتی را كه ريشه در 2500 سال پادشاهی داشت و جزو مهم‌ترين متحدان آمريكا بود، كنار گذاشت و با مركب ديگری به مقصد رسيد. ضمن اينكه نهضت حزب‌الله هم پيش روی آنان بود. تنها نيرويی كه در كشورهای عربی توانست مقابل رژيم صهيونيستی بايستد حزب‌الله بود. جنگ 33 روزه را نبايد دست كم گرفت. ضربه‌ای كه رژيم صهيونيستی چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ بين‌المللی در اين جنگ خورد، در تاريخ پيدايش‌اش بی‌سابقه بود. اين مسائل باعث شد تا تحولات در كشورهای اسلامی اندك‌اندك به سمت بيداری اسلامی پيش برود. ديگر فكر و انديشه مردم در كشورهای اسلامی اين شد كه به غير از مليت، عربيت و پان‌عربيسم، با عنصر ديگری نيز می‌توان به استقلال رسيد؛ آن عنصر چيست؟ اسلام.
در شكل‌گيری اين تطور فكری در كشورهای منطقه چه مسائلی مؤثر واقع شد؟
دو مسئله طی اين سال‌های طولانی همواره مردم كشورهای عربی را زجر داده است؛ يكی تبعيض در داخل كه توسط حاكمان اعمال می‌شد و طبقه ضعيف را گسترش می‌داد و مسئله ديگر تحقير جهانی. دولت آمريكا به كشوری مثل مصر با آن سابقه تاريخی و فرهنگی كه نقطه ثقل جهان اسلام بود كمك مالی می‌كرد تا اين كشور از سياست‌های او پيروی كند و با رژيم صهيونيستی پيمان صلح ببندد كه نمونه آن پيمان «كمپ ديويد» بود. اين كمك گاهی به پنج ميليارد دلار در سال می‌رسيد. مردم مصر با آن ريشه فرهنگی بسيار قوی احساس كردند در حال تحقير شدن هستند. اين مسئله در كشورهای ديگر نيز وجود دارد. اين تبعيض در داخل و تحقير از خارج باعث شد حركت مردم اين كشورها تسريع شود.
خطبه عربی رهبر انقلاب خطاب به ملت مصر و تونس در پانزدهم بهمن ماه سال گذشته، چه كمكی به روند بيداری اسلامی كرد؟
وقتی در اين كشورها شرايط بسيار سخت می‌شود، مردم به دنبال كسی هستند كه حرف دل آن‌ها را بزند، با آن‌ها و برای آن‌ها حرف بزند. جهان اسلام در اين فضا اين مسئله را خوب فهميده كه رهبری جمهوری اسلامی همان كسی است كه می‌تواند انتظارات آن‌ها را برآورده كند. صحبت‌های ايشان در 15 بهمن، يك تلنگر به بغض متراكمی بود كه در سينه بسياری از مسلمان‌ها در كشورهای اسلامی وجود داشت.
برخی معتقدند اتفاقات منطقه از سوی آمريكايی‌ها طراحی و هدايت می‌شود، تحليل شما در اين‌باره چگونه است؟
اين خيلی ساده‌انگاری است كه ما آمريكا را فعال مايشاء بدانيم و فكر كنيم هر اتفاقی كه می‌افتد، كار آمريكايی‌ها است. البته اين بدان معنا نيست كه آمريكا تلاش ندارد كه اين تحولات را به نفع خودش برگرداند. در ليبی اين مقوله را مشاهده می‌‌كنيم. جنگ در ليبی چرا طولانی شد؟ درگيری‌های يمن چرا طولانی شد؟ آمريكايی‌ها خواستند كه طولانی شود. احساس كردند منافع‌شان به شكل ديگری تأمين می‌شود. اما بايد ديد بازنده اول تحولات منطقه كيست؟ هيچ كس شك ندارد كه بازنده اول، رژيم صهيونيستی است. كشورهای در حال تحول يا از ديد اسلامی مخالف رژيم صهيونيستی هستند يا از ديد ملی.
مصر كه مرز امن اسرائيل بود الآن از بين رفته است. رژيم صهيونيستی بزرگ‌ترين ضربه را خورد. اگر ما بپذيريم كه آمريكا اولين، مهم‌ترين و حياتی‌ترين اولويتش حفظ رژيم صهيونيستی است، حركتی نمی‌كند كه اين رژيم به مخاطره بيفتد. پس اين حركت، آمريكايی نبوده است.
هر حكومتی كه در مصر روی كار بيايد، حتماً فاصله‌اش با آمريكا بيشتر از فاصله‌ای است كه مبارك با اين كشور داشت و فاصله‌اش با جهان اسلام كمتر از فاصله‌ای است كه مبارك داشت. چگونه ممكن است آمريكا چنين تغييراتی را طراحی كرده باشد؟
تحريك بيرونی در سوريه كاملاً روشن است. اتفاقاً برخورد آمريكا در اين زمينه نشان می‌دهد كه دم خروس پيدا است. چطور در بحرين آمريكا يك جور عمل می‌كند و در سوريه جور ديگر؟ اگر آمريكا صداقت دارد، در بحرين نيز مثل سوريه عمل كند.
آمريكايی‌ها در جريان اين تحولات پيوسته مواضع‌شان را تغيير داده‌اند؛ اول می‌گفتند مبارك بايد باشد، بعد گفتند عمر سليمان باشد. اگر اين تغييرات از سوی آمريكا طراحی شده بود، بايد مردم منطقه با آن همراه می‌شدند نه اينكه آمريكا به تدريج و به اجبار با موج‌سواری با مردم همراه شده و از مواضع خود عقب‌نشينی كند. بنابراين اين حركت خودجوش بوده است.
يكی از مواردی كه موجب انتقادات افكار عمومی نسبت به عملكرد آمريكا و نظام سلطه شده، رفتارهای متناقض آمريكا نسبت به قيام‌های مردمی در منطقه است. چرا رفتار آمريكا در ليبی، يمن، سوريه و... متفاوت است؟
در ليبی، حذف قذافی كار مشكلی نيست. غربی‌ها به خصوص آمريكا فقط ژِست كمك كردن به مردم اين كشور می‌گيرند وگرنه چطور صدام را به راحتی از عراق برداشتند؟ البته در ليبی بحث قبيله‌ای وجود دارد كه اين مسئله در عراق نبود، اما جمعيت ليبی يك‌پنجم عراق است. در اين جا دو مسئله وجود دارد؛ اول اينكه آن‌ها تلاش می‌كنند تا جايگزينی برای اين كشور پيدا كنند تا بتواند منافع غرب را تأمين كند كه البته موفق نمی‌شوند. دوم اينكه می‌خواهند ليبی به لحاظ منابع نفتی به يك كشور ويرانه تبديل شود تا بعد برای بيكاری خودشان در اين ركود اقتصادی كار درست كنند، اشتغال ايجاد كنند و قراردادهای بزرگ ببندند.
در يمن هم آمريكايی‌ها نگران جانشين هستند و نمی‌دانند چه كسی روی كار می‌آيد. نمی‌دانند آيا إخوان‌المسلمين روی كار می‌آيد؟ آيا با بافتی كه اين كشور دارد كسی مثل عبدالله صالح پيدا می‌شود تا منافع آمريكا را تحت پوشش مبارزه با تروريسم حفظ كند؟
طرح شعارهای اسلامی از سوی مردم و گرايش فزاينده به انجام اعمال عبادی اجتماعی، می‌تواند شاهدی بر ماهيت اسلامی اين تحولات باشد، اما آيا ميزان رويكرد اسلامی در همه اين تحولات يكسان است؟
نوع نگرش مردم كشورهای منطقه نسبت به اسلام متفاوت است. مردم مصر با وجود اين كه سال‌ها زير سلطه مبارك و قبل از آن انور سادات بودند، عميقاً به اهل‌بيت(ع) علاقه‌مند هستند. در مصر اماكن متبركه‌ای مربوط به اهل بيت(ع) وجود دارد كه مورد احترام بسيار مردم قرار دارد. مردم مصر عميقاً مذهبی هستند. ممكن است نسبت مصر با اسلام با كشور ديگری مانند تونس يا جاهای ديگر متفاوت باشد، اما همه اسلامی هستند. ممكن است مسير اداره اين كشورها متفاوت از يكديگر باشد، اما روشن است كه وقتی اين كشورها و حكومت‌ها روی كار بيايند، فاصله‌شان با رژيم صهيونيستی بيشتر و فاصله‌شان با جهان اسلام كمتر می‌شود و حرف‌شنوی‌شان از آمريكايی‌ها بسيار كمتر خواهد بود. در عين حال بايد توجه كرد كه تحولات ناشی از اين نگاه، تازه در ابتدای راه قرار دارد و اين حركت هنوز به ميانه هم نرسيده است.
از نظر شما آينده اين بيداری مردمی چگونه است و تا چه اندازه زمينه گسترش دارد؟
شما ترديد نكنيد كه نقشه و معادلات خاورميانه عوض خواهد شد. كشورهای عربی مسلمان برای اولين‌بار فهميده‌اند كه اگر حركت كنند می‌توانند تغييرات زيادی ايجاد كنند. اين خيلی مهم است كه طعم پيروزی زير زبان‌شان آمده است. تونسی‌ها و مصری‌ها توانستند، يمنی‌ها ديگر كار را رها نمی‌كنند. بحرين و ساير كشورهای حوزه خليج فارس نيز همين‌طور هستند. اين مسئله كوچكی نيست. اعتماد به نفس بزرگ‌ترين ابزار كشورها است و اگر ملتی به آن مجهز شود ديگر نمی‌توان آن ملّت را شكست داد. الآن آمريكايی‌ها در كشورهای عربی نيز از همين مسئله نگران هستند. چرا آمريكا با ايران دشمن است؟ آيا به خاطر تكنولوژی است؟ يا منابع مالی ما زياد است؟ سلاح اتمی داريم؟ مساحت كشومان از آمريكا بيشتر است؟ يا جمعيت بيشتری داريم؟ خير. پس آمريكا از چه چيزی نگران است؟ آمريكايی‌ها از اعتماد به نفس مردم و حكومت ايران نگران هستند.
اين تحولات دير يا زود كل كشورهای عربی را در برمی‌گيرد. تحول در اين كشورها مثل آب در حال گرم شدن است. تا آب نجوشد شما متوجه اتفاق خاصی نمی‌شويد. فكر می‌كنيد خبری نيست و آب راكد است، اما وقتی كه به نقطه جوش رسيد، غل می‌زند و ديده می‌شود. اين حركت در بستر و لايه‌های زيرين جامعه شكل گرفته است.
اين اتفاقات از كشورهای عربی هم فراتر می‌رود حتی تا آسيای دور و مناطق ديگر پيش می‌رود. همانند سنگی است كه داخل حوض آبی افتاده و امواج آن در حال گسترش است. در كشورهايی كه به مركز تحولات نزديك‌تر هستند، اين موج شديدتر است و به نقاط دور كمی كندتر می‌رسد، شدتش هم كمتر می‌شود ولی بالأخره تمام حوض را فرا می‌گيرد.
به عنوان پرسش پايانی، چه خاطره‌ای از رهبر معظم انقلاب در ذهنتان ماندگار شده است؟
در جلساتی كه ايشان با مسئولين وزارت امور خارجه داشتند. بيشترين تأكيدی كه رهبری در اين جلسات مطرح می‌كردند تأكيد بر خودباوری بود. به ما می‌گفتند وقتی با يك خارجی، غربی و اروپايی می‌نشينيد و صحبت می‌كنيد، خودتان را كمتر از آن‌ها نبينيد؛ بلكه بالاتر ببينيد.
خاطره ديگر مربوط می‌شود به مشی رهبر انقلاب در عرصه سياست خارجی. زمانی كه من سفير ايران در آلمان شرقی بودم، رهبری كه در آن زمان در كسوت رياست جمهوری بودند، به نيويورك رفتند. ايشان يك بار به نيويورك رفتند. آن روزها كشور با شرايط ويژه‌ای روبرو بود. جنگ تحميلی، درآمد كم نفت، حمايت برخی كشورهای مرتجع منطقه از صدام و خيلی از مسايل ديگر، همگی باعث شده بود كشور در اوج گرفتاری‌های خود؛ تنهای تنها باشد. شرايط طوری بود كه وقتی سفرای ما به مهمانی‌های ديپلماتيك می‌رفتند، خودشان را در تنگنا احساس می‌كردند.
رهبری در آن شرايط به نيويورك رفتند و يك سخنرانی كردند كه بعدها فيدل كاسترو، رهبر انقلابی كوبا به مسئولين ما گفته بود: «من متن سخنرانی آقای خامنه‌ای را در كشوی ميزم گذاشته‌ام و هر وقت فرصت می‌كنم آن را می‌خوانم.» آن زمان مقامات آلمان شرقی هم از سخنان آقای خامنه‌ای به نيكی ياد می‌كردند.
captcha