کشور «بوسنی و هرزگوین» که در منطقه «بالکان» و در قلب اروپا قرار گرفته است، سالها جمعیتی مسلمان را در خود جای داده است؛ جمعیتی که مدتها از دید دنیای اسلام دور مانده است و به فراموشی سپرده شده بود. وقایع خونین دهه پایانی قرن بیستم و نسلکشی گسترده مسلمانان در اروپا از طرفی و بیداری دنیای اسلام از سوی دیگر، سبب شد توجه مسلمانان به این منطقه معطوف شود. در این مقاله تلاش میشود شکلگیری هویت اسلامی مردم بوسنی و بالکان در سدههای گذشته، واکاوی و تأثیرات فرهنگی که منجر به ایجاد هویتی اسلامی در گروهی از مردم این منطقه گردید شناسایی شود.
آشنایی با منطقه بالکان
شبهجزیره بالکان یکی از مناطق حساس و بحرانخیز قاره اروپا بهشمار میرود. بحران سال 1913 و سرانجام قتل ولیعهد اتریش در «سارایوو» منجر به آغاز جنگ جهانی اول شد. حساسیت و شکنندگی ثبات در بالکان به این نکته عمده باز میگردد که این شبهجزیره خاستگاه ملل گوناگون با فرهنگها، رسوم و اعتقادات مختلف است. منطقه بالکان کشورهای زیادی را در برمیگیرد که عبارتند از: آلمان، بخشی از بلغارستان و ترکیه، یونان، رومانی، قبرس و یوگسلاوی سابق که اکنون شامل کشورهای اسلوونی، کرواسی، مقدونیه، صربستان و مونتنگرو و نهایتا بوسنی و هرزگوین است که کانون توجه جهانی و درگیریهای خونین در قلب اروپا در دهه پایانی قرن بیستم بود. کشور بوسنی و هرزگوین از 7/43 درصد مسلمان، 4/31 درصد صرب و 3/17 درصد کروات و یوگسلاو تشکیل شده است. بوسنی پس از قرارداد دیتون به دو جمهوری صربی و جمهوری فدرال مسلمان و کروات تحت حاکمیت جمهوری بوسنی و هرزگوین تقسیم شد؛ تشکیلاتی سیاسی که در تمام دنیا بینظیر است و فقط این کشور کوچک اروپایی بدینگونه اداره میشود.
فرآیند تاریخی شکلگیری مسلمانان بوسنی
در این بخش، تلاش میکنیم با مرور بر تاریخ بوسنی، عوامل شکلگیری هویت مردم این کشور را بشناسیم. در این مقاله، به ورود و تأثیر عناصر فرهنگی، فکری و دینی ایران بر هویت بوشیاکها در اثر ارتباط میانفرهنگی، عنایت ویژهای شده است.
محققان و مورخان مسیحی (اعم از صربها، کرواتها و یا اندیشمندان کشورهای غربی) کوشیدهاند روند مسلمان شدن بوسنیاییها را پدیدهای اجباری و منفی تلقی کنند و اصولا مسلمانان این منطقه اروپا را پیروان اجباری دین تحمیلی و یا آنها را خارجی (ترک) قلمداد کنند. بر این اساس در تحقیقات آنها ورود اسلام به منطقه همزمان با ورود لشکر عثمانی به آنجا تفسیر و تحلیل میشود. این گروه از مورخان و محققان، مسلمانان و حیات فرهنگ اسلامی در منطقه را آن هم قرنها پیش از ورود عثمانیها به منطقه بالکان انکار میکنند. در این حال شوربختانه نویسندگان مسلمان منطقه که عمدتا از عثمانیها یا کارگزاران آنها بودهاند نیز کوشیدهاند این افتخار را منحصر به عثمانیها کنند. این تحریفگری در حالی است که مستندات بسیاری درباره حضور مسلمانان و اسلام در قرنهای ده و یازده میلادی در منطقه وجود دارد که به آنها اشاره میشود.
دوران پیش از ورود اسلام و ردپای تمدن ایرانی و زمینههای مسلمان شدن بوسنیاییها
در این بخش تلاش میشود که تأثیر فرهنگی ایران قبل از اسلام را بر این منطقه که نهایتا در شکلگیری نوعی مسیحیت خاص در منطقه بوسنی سببب شد بررسی کنیم؛ تأثیری که در دورههای بعد از اسلام به راحتی مورد پذیرش قرار میگیرد.
از 800 سال قبل از میلاد مسیح، «کیمریها» که از اقوام هندو – اروپایی به شمار میرفتند و در شمال قفقاز ساکن بودند بر اثر درگیری با اقوام «سکا» بهاجبار به سمت غرب رو آوردند و در اروپای مرکزی و بالکان ساکن شدند. آنها از همان زمان با پادشاهان سلسله هخامنشی حاکم بر ایران در جنگ و گریز بودند. در زمان پادشاهی داریوش، ایران نقش مؤثری در این منطقه داشت. تعامل ایرانیان با مردم بالکان علاوهبر ابعاد سیاسی و نظامی، از ابعاد فرهنگی گسترده و پایداری نیز برخوردار بود و تا سالیان متمادی در فرهنگ ایرانی بر مردم این منطقه سایه داشت. این مسئله بیش از هر چیز در اعتقادات و ادیان مردم بالکان در دوران یاد شده متبلور بود. دو قرن پیش از میلاد مسیح، مذهب میترائیسم از ایران به ایتالیا و در نهایت به بالکان رسوخ یافت.
ابتدای قرن دوم قبل از میلاد، امپراطوری روم، منطقه بوسنی و هرزگوین را بهتصرف خود درآورد و بیش از پنج قرن بر این منطقه حکومت کرد. تقسیم امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی در اواخر قرن چهارم میلادی منطقه بالکان را در میانه مرز این دو بخش قرار داد. از اواخر قرن ششم میلادی امپراطوری روم شرقی، مناطق صرب و بوسنی را تحت اشغال خود درآورد، ولی مناطق تحت کنترل کرواتها زیر سلطه امپراطوری روم غربی و اقوام ژرمن قرار گرفت. پس از اشغالگریهای یاد شده، اقوام صرب و کروات و پوشنیاک که همگی اسلاو بودند تحت فشار رومیها مسیحی شدند، ولی بهعلت انشعاب در درون امپراطوری روم به دو بخش ارتودوکس و کاتولیک، صربها ارتودوکس و کرواتها کاتولیک شدند. مردم بوسنی بهعلت واقع شدن در موقعیت جغرافیایی بین قلمرو امپراطوری روم شرقی و غربی و نیز طبیعت کوهستانی و ضعف سیستم ارتباطی این موقعیت، صاحب نوعی استقلال از امپراطوریهای شرق و غرب و مناطق تحت نفوذ آنها شدند. مردم بوسنی اگرچه مسیحی بودند، ترکیب دین تازه با ادیان قبلی، (که نشئت گرفته از ایران بود) موجب شکلگیری تدریجی نوعی کلیسای مستقل در این منطقه شد.
این کلیسا در واقع از بلغارستان نشئت گرفته بود و با نام کلیسای «بوگومیل» شناخته میشد که دارای اعتقادات کاتولیکها و ارتدوکسها بود. بعضی آنها را دوگانهپرست (شیطان - خدا) و برخی دیگر از نویسندگان دیدگاههای آنان را متأثر از اسلام میدانستند. بوگومیستها حضرت عیسی را فرزند خدا نمیدانستند، احترام به صلیب را نفی میکردند، با عیاشی، خوشگذرانی و نوشیدن مسکرات مخالف بودند، پنجبار در روز عبادت میکردند و رکوعهای متعددی داشتند. پیدایش بوگمیلیستها در بلغارستان با گسترش نفوذ مسلمانان در این کشور همزمان بود.
رواج این گرایشهای دینی در بوسنی، توسط کلیسای کاتولیک مورد انتقاد شدید قرار گرفت و پاپ تلاشهای مکرری در مقابل این کلیسا انجام داد. در قرنهای 13 و 14 حاکمیت دینی با کاتولیک بود، ولی این مذهب هیچ پایگاهی میان مردم نداشت.
دوران ورود اسلام (با توجه به انتقاد فرهنگ ایرانی - اسلامی)
منطقه بالکان بهدلیل واقع شدن در منطقه بین دو امپراطوری روم شرقی و غربی؛ بین کلیسای ارتدوکس و کلیسای کاتولیک و نزدیکی به متصرفات مسلمانان در جنوب ایتالیا، آندلس و بیزانس، همواره متأثر از جریانهای فکری و فرهنگی مختلف بوده است. جنگهای مذهبی میان گرایشهای مسیحی رقیب و فشار شدید از سوی کاتولیکها و ارتدوکسها بر مسیحیان بوسنی و همچنین نوع مسیحیت بوسنیاییها، بستر پذیرش اسلام را میان آنها کاملا آماده کرد؛ بهگونهای که مسلمانان از قرن 12 بهتدریج وارد منطقه شدند و عقاید آنان گسترش یافت. برخلاف دیدگاههای رایج که ورود اسلام به منطقه را تنها از زمان ورود نظامیان عثمانی میپندارند، مستندات متعددی حکایت از نفوذ و گسترش اسلام در دوران پیش از ورود عثمانیها به میان مردم بوسنی دارد.
ورود اسلام پیش از عثمانی؛ اسلام شیعی - ایرانی، تصوف ایرانی
تلاش کسانی که سعی دارند روند مسلمان شدن مردم بوسنی را پیش از ورود عثمانی انکار کنند از دو آبشخور نشئت میگیرد؛ اولا نشان دادن اسلام بهعنوان دین شمشیر و ثانیا توان ایدئولوژیک اسلام و نقش محوری غلبه فرهنگی اسلام بهدلیل جاذبههایش در ارتباطات میانفرهنگی در حوزه بالکان.
اما شواهد و اسنادی اعم از خاطرات، سفرنامه سیاحان در قرنهای 12 و 14 میلادی، اسناد کلیسای کاتولیک و نوشتهها و همچنین آثار تاریخی بهجا مانده از مسلمانان و فعالیتهای آنان قبل از ورود عثمانی به منطقه بیانگر حضور و نفوذ مسلمانان در منطقه بالکان، آن هم قرنها قبل از تهاجم عثمانی است.
برخی اعتقاد دارند مسلمانان نخستینبار با فتح جزیره سیسیل (که در مجاورت این منطقه قرار دارد) در دوران حکومت فاطمیون و در قرن اول هجری، وارد منطقه بالکان شدهاند. در اینحال با توجه به اینکه جاده ابریشم تا شهر «دوبرونیک» (غرب بوسنی و جنوب کرواسی) امتداد داشت و بسیار فعال بود، حتی پیش از ورود فاطمیون به بوسنی، تجار ایرانی و فرهنگ ایرانی به منطقه نفوذ کرده بودند و ایرانیان آثار ماندگاری در فرهنگ منطقه بهجا گذاشته بودند. حضور ایرانیان در بالکان از دیرباز گسترده و مؤثر بود. حمله مغول به ایران باعث مهاجرت تجار، عرفا و علمای ایرانی به قونیه میشود و از این طریق فرهنگ ایرانی به کمک تاجران، فرقههای مذهبی، مبلغان دینی و اهل تصوف از شرق آسیا تا مرکز و غرب اروپا و از جمله بالکان گسترش مییابد. در این دوران اسماعیلیه و فرقههای صوفیه مانند مولویه، نقشبندیه و... در بالکان صاحب نفوذ میشوند؛ نفوذی که هنوز ادامه دارد.
«عمر باشیچ» مفتی زاگرب که خود محقق برجستهای در مسایل تاریخ منطقه است در اواخر دهه 90 بیان کرد: «قبل از ورود ترکهای عثمانی به منطقه، شمار زیادی از مردم این منطقه مسلمان (شیعه) بودهاند و نخستین گروه مسلمانان این ناحیه که تحت تأثیر ایران قرار داشتند، شیعیان پیرو مذهب اسماعیلیه بودند.»
هنوز هم در بین فرقههای دراویش بوسنی اعتقاد به اهل بیت(ع) و مهدویت قابل استخراج است. آنها بعضا ده روز ماه محرم را روزه میگیرند و در مناقب اهلبیت و عاشورا مدیحهسرایی میکنند و مدعیاند بزرگان آنها شیعه بودند و تقیه میکردند.
عامه مردم بوسنی نیز به اهلبیت احترام میگذارند و ارادت خاصی به امام علی(ع) دارند؛ بهگونهای که یکی از عیدهای مهم بوسنیایی بهنام «شب علی جان» (با همین نام) است که هرساله در دوم آگوست، جشن گرفته میشود.
بیشترین اسم زنهای بوسنی فاطمه است و حتی در بعضی خانوادهها چندین نام فاطمه وجود دارد. بوسنیاییها معتقدند جایی که چهار فاطمه باشد مبارک است و به این استناد میکنند که وقتی امام علی(ع) زمان هجرت در مکه مانده بود، مأموریت یافت تا چهار فاطمه را با خود به مدینه بیاورد.
اخیرا حروف حک شده بر یک مهر چوبی که متعلق به 500 سال پیش است، نشان داد که مردم بوسنی به چهاردهمعصوم اعتقاد داشتهاند. این مهر متعلق به یک خانواده روحانی بوده است که در اواخر قرن گذشته در موزه شهر گلاموچ نگهداری میشد و عکس آن در مجله رسمی موزههای جهانی در سال 1989 به چاپ رسید؛ گرچه حروف آن چندان خوانا نبود، ولی اخیرا با کمک رایانه نوشتههای مهر، خوانا و اسامی چهارده معصوم در آن کاملا نمایان شده است. این مهر مدور نشان از حضور تفکر شیعی در 500 سال پیش در این سرزمین دارد. (اکبری، 1384)
علاوهبر این مردم بوسنی ارادت خاصی به شعرای ایرانی دارند؛ تا جایی که آنها را شیخ سعدی، شیخ حافظ و حضرت مولانا خطاب میکنند. اطلاق لفظ شیخ در جامعه بوسنی، دلالت بر جایگاه و شأن ویژهای دارد.
دوران حاکمیت عثمانی (انتقال فرهنگ و اسلام ایرانی توسط عثمانی و مسلمان شدن جمعی بوسنیاییها)
امپراطوری عثمانی از سال 1361 میلادی شروع به تصرف بالکان کرد و در سال 1368 میلادی پادشاهی صربستان را تحت کنترل درآورد. امپراطوری عثمانی در تداوم فتوحاتش در بالکان، در سال 1463 میلادی بوسنی و هرزگوین را تسخیر کرد و بیش از چهار قرن (1908-1463) بهطور رسمی بر قلمرو بوسنی و هرزگوین حکومت کرد و به حاکمیت فرهنگ و تمدن رومی پایان داد. حضور عثمانیها بر آینده این منطقه تأثیر زیادی داشت به طوری که مظاهر اسلامی و بهویژه معماری بهسرعت در منطقه رواج یافت. یکی از نخستین اقدامات عثمانیها احداث شهر بزرگی بود که بعدها «سارایوو» نام گرفت (گفته میشود سارایوو از لغت فارسی سرای اخذ شده است).
نکته قابل توجه اینکه از زمان استقرار سلجوقیان در آناتولی و پیش از تشکیل امپراطوری عثمانی، زبان فارسی، زبان رسمی مردم آناتولی بود. دیوانیان و کارگزاران دولتی ایرانی بودند و فارسی مینوشتند؛ چراکه زبان ترکی در مراحل ابتدایی خود بود و پیشرفت لازم را نداشت و زبان رومی نیز زبان کافران بود.
حمله مغول در قرن 12 باعث هجرت شاعران و صوفیان بزرگ از ایران به آسیای صغیر شد. این بزرگان (مانند مولوی) تأثیر فرهنگی گستردهای در سلوک و آینده سلجوقیان و عثمانیها گذاشتند؛ بهطوریکه در دوره عثمانیها علاوهبر طبقات بالای اجتماعی، زبان فارسی به خانقاهها و زندگی روزمره مردم نیز راه یافت. حتی شاهنامهخوانی به شاعران، درباریان و نظامیان عثمانی اعتبار میبخشید. زبان رسمی و درباری همه دوران سلجوقیان و بخشی از دوران عثمانیها فارسی بود. بهاین ترتیب در چنین فضای فرهنگی و تأثیر گسترده زبان فارسی بود که بوسنی تحت تسلط امپراطوری عثمانی قرار گرفت. البته پس از استقرارا سلسله صفوی و رسمیت یافتن شیعه در ایران و جنگهای گسترده ایران و عثمانی، زبان فارسی بهتدریج غلبه و برتری خود را در قلمرو عثمانی نشان داد و سبب گسترش فرهنگ و ادب فارسی در منطقه شد و بدین ترتیب جایگاه گذشتهاش را توسعه داد و تثبیت کرد. در حال حاضر هنوز صدها لغت فارسی اصیل در زبان بوسنیایی ( و حتی زبان صربی و کرواتی) بهکار میرود؛ در این مورد آثار تحقیقی متعددی وجود دارد، از جمله پایاننامه کارشناسی ارشد الویر موسیج با عنوان «سابقه حضور زبان و ادبیات فارسی در بوسنی و هرزگوین» که در مهرماه 1381 در دانشگاه تربیت مدرس دفاع شده است. علاوهبر تأثیر زبان فارسی در منطقه بالکان بهدلیل گرایش فرماندهان و صاحبمنصبان عثمانی به تصوف، بهویژه عرفای ایرانی، فرقههایی چون مولویه، نقشبندیه و قادریه در بوسنی نفوذ کردند و صاحب پیروان متعددی شدند. پیروان این فرقهها عموما ارادت و گرایش عمیقی به اهلبیت(ع) داشتند. این مهم، حتی در دوران حکومت کمونیستها در منطقه بالکان بهصورت مخفیانه ادامه داشت.
بنابراین در این مرحله روند تعامل و ارتباطات میانفرهنگی ایران با منطقه بالکان در غیاب ایرانیان و اینبار توسط نیروهای عثمانی و سپس فرقههای صوفیه تداوم یافت. این تأثیر چنان گسترده و عمیق بود که دهها شاعر فارسیزبان در بوسنی پرورش یافتند. افرادی مانند فوزی موستاری، نرگسی، مینایی موستاری و... (امینیان، 1385)
البته طی قرنها حضور عثمانی در منطقه بالکان و بخشهای گستردهای از اروپای مرکزی و شرقی، تنها مردم دو منطقه بوسنی و آلبانی بهطور گسترده مسلمان شدند و پس از خروج عثمانیها بر اسلام خود باقی ماندند. یکی از دلایل این امر شباهتهای فرهنگی مسیحی و فرهنگ اسلامی، بهویژه قرابت اسلام با آموختههای «فوگومیلها» بود که پیروان آنها را به گرایش به اسلام تشویق کرد. یکی دیگر از دلایل مسلمان شدن بوسنیاییها فشار کاتولیکها و دستگاه پاپ بود. بوسنیاییها همچنین زیر فشار کلیسای ارتودکس نیز قرار داشتند و این دو به مسلمان شدن آنها بهعنوان یک راه نجات کمک کرد.
دوران حاکمیت مسیحیان
با اینکه امپراطوری عثمانی تا سال 1908 میلادی ادامه یافت، ولی بهدلیل ضعف این امپراطوری، منطقه بوسنی از سال 1878 مورد اشغال اتریشیها واقع شد، تا اینکه سرانجام در 1908، امپراطوری اتریش – مجارستان بهطور رسمی این منطقه را به خاک خود منضم کرد. از این تاریخ بهبعد دیگر تعامل خاصی در عرصه فرهنگی بین دول اسلامی، از جمله ایران با منطقه دیده نمیشود. مسلمانان بوسنی با وجود اینکه تحت فشارهای زیادی قرار داشتند از هویت اسلامی خود دست نکشیدند و آن را حفظ کردند. حوادث خونین قرن بیستم از جمله دو جنگ جهانی، بسیاری از مسلمانان را به کام مرگ فرستاد. همچنین مسلمانان در یک قرن اخیر فشارها و سرکوبهای متعددی را که از سوی نظام سوسیالیستی یوگسلاوی سابق بر آنان تحمیل میشد، تحمل کردند تا اینکه با فروپاشی یوگوسلاوی در 1990 دوران جدیدی در شکلگیری هویت اسلامی و ملی بوسنیاییها آغاز شد که البته برای بهدست آوردن آن بهای سنگینی نیز پرداخت گردید. با مرگ تیتو در 1981 درگیری داخلی سراسر یوگسلاوی را فراگرفت. مسلمانان بوسنی نیز در این میان به تکاپو افتادند. آنها با رهبری افرادی همچون علی عزت بگوویچ، عمر بهمن، عصمت قاسم و حسین ژیون راه خود را برای نیل به استقلال ادامه دادند. علی عزت از سالهای جنگ جهانی دوم گرایشات اسلامی داشت. وی در رشته حقوق درس خوانده بود و به وکالت مشغول بود. بگوویچ در دوره تیتو و پس از آن چندبار بهجرم فعالیتهای سیاسی زندانی گشت. او در سال 1983 و به هنگام بازگشت از ایران در فرودگاه دستگیر شد؛ بگوویچ که برای شرکت در مراسم دهه فجر به ایران آمده بود بهاتهام بنیان گذاشتن حکومتی شبیه به حکومت ایران، به 14 سال زندان محکوم شد. اما دیری نپایید که در سال 88 میلادی از زندان آزاد شد و به تشکیل حزب اقدام دموکراتیک مبادرت کرد. او همواره بر حضور فعال اسلام در صحنههای مختلف تأکید میکرد؛ چنانکه در سال 1976 میلادی کتاب اسلام در میانه شرق و غرب را به رشته تحریر درآورد. علی عزت پس از استقلال بوسنی و برگزاری انتخابات در سال 1992 میلادی بهعنوان رییس شورای ریاستجمهوری بوسنی برگزیده شد. بین سالهای 90 تا 92 و با شکست احزاب کمونیست، اسلوونی و کرواسی مستقل شدند. مسلمانان در فوریه سال 92، برای استقلال رأیگیری کردند که طی آن 99 درصد به استقلال بوسنی رأی دادند. در این حال صربها که از مدتها پیش مقادیر زیادی سلاح و مهمات از ارتش فدرال دریافت کرده بودند، نبرد خود را با مسلمانان بوسنی شروع کردند. این جنگ تا سال 95 ادامه یافت که طی آن فجیعترین قتلعامهای تاریخ علیه مسلمانان بهدست صربها شکل گرفت. هدف از این جنگ پاکسازی منطقه بالکان از مسلمانان بود. صربها با بهکارگیری خشونت، تجاوز به زنان، آتشزدن کشتزارها، منازل، کارخانهها و شهرها، کشتار وحشیانه و ایجاد اردوگاههای وحشت، موفق به قتلعام مسلمانان بوسنی شدند.
نتایج جنگ بوسنی
1. مشخص شدن دشمنی اروپا با اسلام؛
2. بازیابی هویتی مسلمانان بوسنی؛
3. به نمایش درآمدن تفکر اسلام سیاسی و حکومت دینی در اروپا؛
4. الگوگیری مسلمانان بالکان از بوسنیاییها؛
5. تأسیس نمازخانه در ارتش بوسنی؛
6. ایجاد مدارس اسلامی در شهرها و استانهای مهم؛
7. گسترش حجاب اسلامی؛
8. شکلگیری جمعیتهای اسلامی؛
9. اعزام روحانی به تمام شهرها و روستاها؛
10. رشد شخصیتهای اسلامی در پستهای اقتصادی و سیاسی؛
11. ترجمه کتب اسلامی از جمله قرآن و نهجالبلاغه؛
بازتاب انقلاب اسلامی ایران در بوسنی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران بار دیگر احساس هویت اسلامی را میان مسلمانان بوسنی تقویت کرد. مسلمانان و بهویژه نخبگان که با علاقهمندی مسایل ایران را دنبال میکردند، امام خمینی(ره) را بهعنوان یک رهبر بزرگ در دنیای اسلام پذیرفتند. این در حالی بود که نظام کمونیستی حاکم میکوشید تصاویری مخدوش از انقلاب ایران در افکار عمومی ارایه دهد. البته ارتباط مستقیم فرهنگی بین ایران با جامعه بوسنی تا زمان فروپاشی یوگسلاوی بسیار کمرنگ بود. با این حال، مسلمانان این سرزمین تحت فشار نظامهای مسیحی و کمونیستی، تنها راه حفظ تمامیت و تثبیت هویت خود را پیگیری اهداف اعلام شده انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی میدیدند. فروپاشی نظام کمونیستی و اعلام استقلال بوسنی در 1992 و در پی آن، جنگ داخلی خونین در بوسنی و تلاش ایران جهت حفظ و صیانت از هویت مسلمانان و جلوگیری از نسلکشی گسترده، زمینه ارتباطات عمیق فرهنگی را بهویژه در دوران جنگ و چند سال پس از آن بهوجود آورد. ایران همچنین با رایزنیهای دیپلماتیک با کشورهای اسلامی و غیراسلامی و همچنین با کمک نظامی و آموزشی به بوسنیاییها باعث شد تا مسلمانان بوسنی بهتر بتوانند از خاک خود دفاع کنند. در طول چهار سال جنگ خونین در این منطقه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده طرحهای مختلفی را برای صلح مسلمانان و صربها ارایه کردند. نکته جالب این بود که عموما این طرحها در ایام زمستان یعنی هنگامی که مسلمانان بوسنی در سختی فراوان بهسر میبردند، ارایه میشد. از نمونه این طرحها میتوان به طرح صلح لیسبون در سال 92، طرح صلح ونس – اوتن، اشاره کرد که هیچکدام منافع مسلمانان را در نظر نمیگرفتند. در نهایت، در سال 95 صلح «دیتون» با میانجیگری آمریکا بین بوسنیاییها و صربها و کرواتها منعقد شد. براساس این طرح که در شهر دیتون آمریکا به امضاء رسید، مسلمانان و کرواتها 51/0 و صربها 49/0 از سرزمین بوسنی را تحت نفوذ خود میگرفتند. پس از برقراری صلح، انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد. اروپا و آمریکا فکر میکردند که مردم مسلمان بوسنی بهعلت خستگی از جنگ در انتخابات شرکت نخواهند کرد و در نهایت نتیجه بهنفع صربها و کرواتها رقم خواهد خورد. در همینحال، عزت بگوویچ طی یک فراخوان عمومی از مسلمانان، آنها را از نقاط مختلف بوسنی به میدان اصلی شهر سارایوو فراخواند و توصیههای لازم را به آنها کرد. در نتیجه این فراخوان که رقم آن را تا صدهاهزار نفر میزنند، انتخابات بهنفع جریان اسلامی به اتمام رسید و این خود حاکی از درونیشدن مسایل اسلامی در مردم بوسنی بود.
ارتباطات ایران و بوسنی در دوران معاصر
بیداری جهان اسلام و احساس دین و تکلیف مسلمانان برای دفاع کیان کشور اسلامی بوسنی و هرزگوین در دوره جنگ چهارساله قومی در این کشور که از سال 1992 تا 96 ادامه یافت، سبب شد علاوهبر تلاش بینالمللی، کشورهای اسلامی برای فشار بر صربستان، کمکهای مالی و تجهیزات نظامی به بوسنی ارسال کنند. از سوی دیگر، صدها نفر از کشورهای مسلمان بهصورت داوطلبانه به بوسنی و هرزگوین رفتند تا در کنار همکیشانشان از کیان مسلمانان این سرزمین جنگزده دفاع کنند.
ایران نیز نقش برجستهای در این عرصه ایفا کرد. علاوهبر کمکهای نقدی مردمی، کمکهای تسلیحاتی ایران به بوسنی نقش مؤثری در تداوم مقاومت مردم داشت. استراتژی جمهوری اسلامی در کمک به بوسنی، کمک به آنچه بوسنیاییها نیاز دارند بود، نه آنچه دیگران تشخیص میدهند. به اعتراف خود بوسنیاییها ایران در آن مقطع نه بهدلیل منافع سیاسی، بلکه واقعا از سر احساس تکلیف و انجام وظیفه دینی به بوسنی کمک میکرد. علاوهبر این، حضور مؤثر ایران نقش تعیین کنندهای در تقویت جریانها و گرایشهای اسلامگرایانه بوسنی داشت. در سالهای پس از جنگ نیز تلاش گستردهای صورت گرفت تا ارتباطات فرهنگی میان ایران و بوسنی تقویت شود. از جمله آنها مبادله دانشجو و طلبه بود که البته بهصورت یکطرفه دنبال میشد. هماکنون تعدادی دانشجو و طلبه بوسنیایی در ایران مشغول به تحصیل هستند. از دیگر اقدامات، تلاش جهت افزایش تبادلات انسانی و توریسم بین دو کشور بود. بههمین منظور، پرواز مستقیم بین فرودگاه مهرآباد و سارایوو، برقرار و روادید بین دو کشور نیز لغو شد، لیکن متأسفانه از آنجا که این وضعیت شرایط مناسبی را برای مهاجرت غیرقانونی آسان از طریق مرزهای بوسنی به کشورهای اروپایی بهوجود آورد و در پی آن تعدادی مهاجر ایرانی در رودخانه ساوا که مرز بین بوسنی و کرواسی است، غرق شدند، جهت تردد بین دو کشور شرایط سختگیرانهای از طرف جمهوری اسلامی وضع گردید که عملا منجر به قطع ارتباط مردمی بین دو کشور شده است.
از طرف دیگر، پس از خاتمه جنگ و عقد قرارداد دیتون، حضور نیروهای اروپایی و آمریکایی در بوسنی اجازه تحرک و فعالیت گسترده به ایران را چه در ابعاد سیاسی و چه فرهنگی نمیداد. لذا نقش ایران در منطقه بار دیگر کمرنگ شد و عملا روابط در سطح دیپلماتیک و بهصورت محدود باقی ماند.
عامل دیگری که به فرآیند کاهش نفوذ فعالیت ایران در منطقه کمک کرد، فاصله نسبتا زیاد دو کشور و کوچک بودن کشور بوسنی است که عملا امکان فعالیت اقتصادی بین دو کشور را محدود کرد و باعث شد. تلاشها جهت برقراری یک رابطه محکم و مداوم اقتصادی به شکست بینجامد و به همان نسبت، امکان ایجاد روابط عمیق فرهنگی نیز کم شود.
نتیجهگیری
اسلام معرفی شده از سوی ایرانیان به بوسنی در دورههای گذشته تأثیرات فرهنگی عمیق بر این منطقه باقی گذاشته و باعث شده است تا بوسنیاییها سالها پیش از ورود عثمانی به این منطقه با اسلام آشنا شوند و هویت اسلامی در منطقه بالکان شکل گیرد؛ آنهم اسلام شیعی که ایرانیان به ایشان معرفی نمودند؛ اسلامی که نه با زور شمشیر، بلکه از طریق تأثیرات فرهنگی شکل گرفت. پس از ورود عثمانیها نیز این تأثیرات بهویژه در رابطه با زبان فارسی و فرهنگ تصوف ادامه یافت. در قرن بیستم متأسفانه این ارتباط فرهنگی قطع شد، ولی مسلمانان بوسنی هویت خود را از دست ندادند؛ تا اینکه سرانجام در اواخر همین قرن، این روابط مجددا برقرار گشت و مسلمانان با کمک کشورهای اسلامی، بهویژه جمهوری اسلامی ایران توانستند هویت مستقل اسلامی و ملی خویش را هرچه بیشتر تقویت و تثبیت کنند؛ هویتی که البته با فداکاریها، مبارزات و تحمل مصائب و تهدیدات متعدد در طی چند قرن گذشته همراه بود.
منابع:
1. امینیان، بهادر، مسلمانان، هویت و جامعه بینالملل؛ بوسنی و هرزگوین، مؤسسه مطالعات اندیشهساز؛ نور. تهران 1385؛
2. اکبری، حسین، بوسنی در گذر زمان، مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور، تهران 1384؛
///////////////
شبهجزيره بالكان شامل كشورهای تركيه، بلغارستان، رمانی، يونان، يوگسلاوی سابق و آلبانی، يكی از حساسترين نقاط جغرافيايی جهان میباشد كه تاريخ پنج سده گذشته آن، همواره متأثر از درگيریهای نظامی دول منطقه بوده است.
بالكان مدتهای زيادی دشت خونين انسانهای ديوانه بوده است، جنگ و بحران در بالكان ريشه در تاريخ كهن اين منطقه دارد و بالكان همواره حلقه اتصال بحران در قاره اروپا بوده است.
فروپاشی حكومتهای كمونيستی در اروپای شرقی علت اصلی واگرايی در بالكان به ويژه در كشور يوگسلاوی بود، زيرا حركت به سوی دمكراسی چند حزبی در اين كشور در اواسط دهه هشتاد و به موازات حركتهای دمكراتيك در لهستان شروع شده بود و اين رويدادها به آن سرعت بخشيد.
نويسندگان در مقدمه اين اثر آوردهاند: تقاضا برای آزادی شهروندان و قوميتها در شش جمهوری سابق يوگسلاوی، باعث مخالفت و مقابله با طرح صربستان بزرگ، تحت پوشش يوگسلاوی گرديد و بحران يوگسلاوی شروع شد.
تقاضای كشور بوسنی و هرزگوين برای شناسايی بينالمللی، توسط جامعه مشترك اروپا و آمريكا مشروط به همهپرسی شد. ابتدا صربها اين همهپرسی را تحريم كرده و سپس با برگزاری رفراندوم ويژه خود طرح استقلال بوسنی و هرزگوين را رد كردند و تشكيل جمهوری صربهای بوسنی هرزگوين را اعلام نمودند.
دولت بوسنی و هرزگوين همهپرسی را بر اساس اصول بينالمللی و با نظارت ناظران جهانی برگزار نمود. در اين همهپرسی بيش از يك و نيم ميليون نفر كه 64 درصد از شهروندان را تشكيل میدادند به جمهوری مستقل و غيرقابل تقسيم بوسنی و هرزگوين رأی دادند.
يك روز پس از به رسميت شناخته شدن بوسنی و هرزگوين به عنوان كشوری مستقل، يعنی در 7 آوريل 1992، اين كشور توسط صربستان مورد تجاوز قرار گرفت كه در اين كتاب به بررسی اين تجاوز و زمينههای تاريخی آن پرداخته میشود.
در اين مجموعه ابتدا به تاريخ شبه جزيره بالكان و تمايلات ناسيوناليستی افراطی موجود در آن اشاره شده و سپس به سوابق تاريخی جمهوریهای يوگسلاوی سابق موقعيت عمومی و اوضاع اجتماعی سياسی يوگسلاوی، احساسات ناسيوناليستی رهبران صرب و ايده صربستان بزرگ، موقعيت صربهای كرانيا و رونداستقلال در كوزوو پرداخته شده است. نويسنده در ابتدای كتاب به موقعيت يوگسلاوی در گذشته اشاره میكند. «يوگسلاوی با هفت كشور مرز مشترك داشت و دارای شش جمهوری و دو ايالت خودمختار بود و پنج مليت اصلی و چهار زبان عمده در آن حضور داشت. اين كشور سه مذهب و دين اصلی داشته و صاحب دو الفباء بوده است. آغاز جنگ جهانی دوم پايان پادشاهی يوگسلاوی اول و پايان جنگ دوم جهانی، آغاز يوگسلاوی كمونيست يا يوگسلاوی دوم بود».
در قسمتی از اين بخش ضمن معرفی شرح مفصل جمهوری صربستان به شرح چگونگی تشديد احساسات ناسيوناليستی رهبران صرب میپردازد. در اين راستا میخوانيم: «طی سالهای اخير در عرصه جولان اقليتهای نژادی، آثاری از رشد احساسات ناسيوناليستی در بين صربها به چشم میخورد. بيداری احساسات ناسيوناليسم صربی كه با افول چيرگی عصر «تيتو» (رهبران كمونيسمها) آغاز شده بود. با طرح داعيه تاريخی صربستان بزرگتر و به منظور اعمال چيرگی هر چه بيشتر سياسی و فرهنگی تدريجاً رويدادهای بحرانی را در اين جمهوریها موجب گرديد. آنها در اين مقطع با واگذاری پستهای كليدی در نهادهای اصلی و حساس سياسی كشور به ويژه ارتش مردم يوگسلاوی به همنژادیهای خويش كوشيدند تا حيثيت و غرور ملی را محفوظ دارند.
از طرف ديگر ملیگرايی صربی از شروع رياست جمهوری ميلوشيويچ توسط وی و حزب حاكم سوسياليست تحريك میگرديد به طوری كه از همان آغاز بسياری از تحليلگران سياسی معتقد بودند كه جنگ داخلی ناشی از غليان احساسات ملی در شرف وقوع میباشد.
در بخش ديگر اين مجموعه به مسائلی در رابطه با بوسنی و هرزگوين شامل حدود و ثغور و جمعيت، سابقه اسلام و مذهب قبل از تشكيلات دينی و سلسه مراتب علما، شرح حال علماء و دانشمندان دينی و سازمانها و تشكيلات سياسی- اسلامی موجود در بوسنی و هرزگوين اشاره شده و سپس به تبيين مطالبی در رابطه با آقای علی عزتبگوويچ و حزب اقدام دمكراتيك، روند استقلال شناسايی بوسنی از سوی كشورهای جهان، عملكرد شورای رياست جمهوری بوسنی، اعضاء و برنامه دولت، چگونگی شروع مخاصمات و آغاز حوادث خونين در بوسنی و هرزگوين پرداخته است.
در قسمتی از اين بخش ضمن بوگوميلها، كه فرقه خاصی از مسيحيان منطقه بودند (يوگسلاوی قبل از ورود اسلام) كه اعتقادات خالصانهای را دنبال میكردند اشاره میشود. اين فرقه كليسای بوسنی را تشكيل داده بودند و خود را به عنوان يك دولت مذهبی معرفی میكردند هدف آنان از اين اقدام مخالفت با صربهای ارتدوكس و كاتوليكهای تابع كليسای روم بود كه با آنان اختلاف عقيده عمدهای داشتند. در واقع پيروان اين فرقه كسانی بودند كه با حاكميت نسبی كه در منطقه داشتند پس از آشنايی با كتب پيراسته از خرافات اسلام، از آيين خود دست شستند و اسلام را به عنوان دين جديد خود برگزيدند، نويسنده در ادامه به اين موضوع میپردازد كه قوميت مسلمان اين كشور نژادی نبودند كه از كشورهای ديگر به اين ديار كوچ كرده و اين سرزمين را به عنوان موطن خود برگزيده باشند، بلكه اين تأثير شريعت اسلام بود كه بوميان منطقه را به خود جذب كرد بدين ترتيب اين خود مزيتی برای مسلمانان كشور محسوب میگردد كه با حفظ هويت ملی خود توانستهاند آن را با هويت دينی اسلام گره بزنند.
گفتنی است القابی از قبيل «تركشدهها»، غيرمسيحیها، جذامیها، چاپلوسان و عناصر بدون مليت، اتهامهايی بود كه صربها در طول تاريخ به مسلمانان برای پذيرفتن آيين اسلام زدهاند.
نكتهای كه در ادامه و در بحث مربوط به تجزيه يوگسلاوی به آن اشاره شده است اين است كه فروپاشی يوگسلاوی دو فرصت تاريخی و حياتی را برای مسلمانان و صربها بوجود آورد صربها از ديرباز در فكر اتحاد كليه صربهای يوگسلاوی تحت يك دولت مستقل بودهاند.
ضمن اينكه يوگسلاوی سابق تا حدودی خواستهای صربها را تأمين مینمود و چون در يوگسلاوی سابق صربها به جهت درصد بالای شهروندانشان بر پستهای كليدی آن حاكم بودند. فروپاشی يوگسلاوی اين حاكميت آنان را از بين برد و لذا آنان درصدد استفاده از موقعيت پيش آمده جديد برآمدند.
حتی گفته میشود كه عاملين اصلی جدايی اسلوونی از يوگسلاوی صربها بودند و تاريخ آن زمان نشان میدهد كه ارتش يوگسلاوی كه غالبا امراء آن صرب بودند با كمترين مقاومت ممكن از اسلوونی عقبنشينی نمود. بنابراين صربهای كرواسی كه به شكل اقليت قومی در كنار كرواتها میبايست به زندگی خود ادامه دهند، با شروع جنگ با دولت مركزی كرواسی خواهان جدايی از زاگرب گرديدند كه البته با حمايت كشورهای غربی از كرواسی اين جنگ بدون نتيجه مشخص به نظارت سازمان ملل در مناطق مورد بحث ختم گرديد.
خواندنی است، حوادث پيش از فروپاشی يوگسلاوی، تحولاتی را بوجود آورد كه منجر به تشكيل شش جمهوری شد. و به دنبال آن جنگهای وحشتناكی كه تاريخ كمتر آن را سراغ دارد به وقوع پيوست. بيان برخی از اين حوادث، گويای فضای ايجاد شده قبل از فروپاشی است كه در اين بخش به روند حوادث مهم در ارتباط با اين موضوع اشاره شده است.
از جمله آنكه: در دسامبر 1989 طرح راهپيمايی صربها در پايتخت اسلوونی، به وسيله نيروهای امنيتی اسلوونيايی خنثی گرديد. متعاقباً جنگ تبليغاتی دو نژاد بالا گرفت و رهبران صرب واردات كالاهای اسلوونی را تحريم كردند كه منجر به ايجاد مشكلات اقتصادی برای اين جمهوری گرديد در دنباله اين بحث آمده است: با ادامه درگيریها و عدم حصول راه حل جامع و نهايی در 25 ژوئن 1991 دو جمهوری كرواسی و اسلوونی اعلام استقلال نمودند ولی با توجه به نظر برخی كشورهای عضو جامعه اروپا پروسه استقلال را سه ماه به تأخير انداختند.
همچنين جمهوریهای مقدونيه و مونتهنگرو اعلام نمودند كه در يك يوگسلاوی كه كروات و اسلوونی را در بر نگيرد باقی نخواهند ماند. صربها ادعا كردند كه از سوی دشمنان محاصره شدهاند اين ادعا اتهامهايی مانند جاسوس بودن سفير آمريكا در آن كشور، توطئه اتريش- مجارستان جهت ايجاد امپراطوری اتريش- مجارستان كه جمهوریهای كروات و اسلوونی را نيز در بر میگيرد و ادعای اين كه كرواتها در رابطه با جمهوری مقدونيه به همراه بلغارستان توطئه میكنند و ... را در بر میگرفت.
نوشتنی است وزرای خارجه كشورهای عضو جامعه اروپا در اجلاس مورخه 6 آوريل 1992 در لوگزامبورگ، استقلال جمهوری بوسنی و هرزگوين را به رسميت شناختند.
در ارتباط با شروع مخاصمات در بوسنی و هرزگوين، در بخشی از اين كتاب میخوانيم: بحران در جمهوری بوسنی و هرزگوين تقريبا همزمان با روند تجزيه ديگر جمهوریها آغاز شد. مدتها قبل از شروع درگيری، رئيس جمهور بوسنی به دنبال تسليح صربهای اين جمهوری توسط ارتش فدرال از جامعه اروپا خواستار بررسی موضوع شد و هيأتی نيز راهی «سارايوو» گرديد. ليكن اين گونه اعلام خطرها به دليل شعلهور بودن آتش جنگ در كرواسی ناديده گرفته شد. در آن هنگام تمام تلاشها معطوف حل مسالمتآميز مناقشه نظامی در كرواسی بود و حوادث بوسنی از اهميت مختصری برخوردار بود.
گفته شد كه به دنبال اوجگيری جنگ و حملات به غيرنظاميان، جامعه اروپا در اولين واكنش به اقدامات خشونتبار صربها، جمهوری بوسنی و هرزگوين را به رسميت شناخت.
همچنين به نقل از گردآورندگان اين مجموعه، علی عزتبگوويچ رئيس جمهوری بوسنی برای پايان دادن به كشتار دستهجمعی مسلمانان رسماً از سازمان ملل درخواست اعزام نيروی حافظ صلح به اين جمهوری را نمود كه با بیاعتنايی اين سازمان روبهرو گرديد.
نكته قابل توجه اين كه جامعه اروپا نه تنها در خواستهای عاجلانه بوسنی را اجابت نكرد، بلكه به دنبال تشديد جنگ در سارايوو ناظران خود را از اين شهر فراخواند. با اين اقدام شهر، از نظر سياسی در مقابل تهاجم صربها بیدفاع باقی ماند اما با ادامه قتلعامهای بیرحمانه و فجيع زنان، مردان و كودكان مسلمان توسط صربها و انتشار گسترده اين اخبار در رسانههای غربی افكار عمومی جهانيان تحت تأثير قرار گرفت و رهبران اروپايی را وادار نمود تا مجدداً ابتكار صلح را در اين جمهوری به دست گيرند.
در مبحث «آغاز حوادث خونين در بوسنی و هرزگوين» به اين نكته اشاره شده است كه به دنبال يك سال ناآرامی و حوادث خونين، بوسنی و هرزگوين تا پايان فوريه 1992 وارد مرحلهای از دشمنی گسترده و جنگ تمام عيار در ماه بعد آن گرديد. در همان زمانی كه جنگ در كرواسی تشديد میشد، ارتش فدرال تحريكاتی را در بوسنی و هرزگوين آغاز نمود و نيروها و تجهيزات خود را از شهرها دور نمود و آن را حومههای بوسنی مستقر ساخت.
از منظر نويسندگان شايد برجستهترين تحول در مناقشه بوسنی در سال 1993 درگيری بين مسلمانان و صربها نبود، بلكه ايجاد درگيریهای شديد جديد بين كرواتها و مسلمانان بود كه اتحاد تاكتيكی بين مسلمانان و كرواتها كه از مدتها قبل از آغاز درگيری به عنوان متحدان طبيعی عليه صربها میجنگيدند را شكست.
فصل بعدی اين مجموعه به وضعيت نيروهای نظامی درگير در بوسنی و هرزگوين میپردازد و اين موضوع را در موارد متعددی نظير «نيروهای متعلق به مسلمان»، «نيروهای صرب بوسنی و هرزگوين»، «نيروهای كروات بوسنی»، «نيروهای خارجی»، «نيروهای نظامی كرواسی»، «نيروهای صرب كراينا»، «نيروهای نظامی فدرال يوگسلاوی»، و سرانجام استراتژی جديد ارتش بوسنی، بازپسگيری اراضی اشغالی، بررسی میكند.
به نقل از كتاب حاضر، ارتش بوسنی عليرغم محدوديتهای بسيار در بدستآوردن آوردن سلاح و تأمين امكانات لجستيكی و غذايی و همچنين مشكلات روانی ناشی از بين رفتن شهرها، روستاها و اماكن عمومی و خانههای مسكونی و كشته و مجروح شدن بسياری از خانوادههای آن كه به طور سيستماتيك انجام شده است، طی 6 ماهه دوم 1993، دچار تحولات عظيمی شد پس از اينكه رئيسجمهور بوسنی و هرزگوين نسبت به سازمانهای بينالمللی و غرب و همچنين همپيمان سابق خود يعنی كرواتها نااميد شد، دست به تغييرات بسيار وسيعی در سطح سازماندهی و فرماندهان ارتش زد كه اين اقدام به موازات تغييرات سياسی در دولت بوسنی و هرزگوين و شورای رياست جمهوری اين كشور صورت گرفت.
خواندنی است با تغيير فرمانده ارتش بوسنی و همچنين تغيير نخستوزير و افزايش تعداد وزراء مسلمان در كابينه بوسنی و هرزگوين، نشانههای قدرت گرفتن ارتش بوسنی و همينطور مانور بيشتر در مذاكرات سياسی با دشمنان بروز كرد.
چندی نگذشت كه ارتش بوسنی با حمله به مناطق مركزی بوسنی به اولين پيروزی مهم و استراتژيك خود دست يافت و شهر (وارش) يعنی نقطه ارتباطی منطقه بزرگ را از چنگ كرواتها كه آن را به تصرف خود درآورده بودند خارج ساخت.
پاكسازی قومی و جنايات صربها و كرواتها عليه مسلمانان موضوعی است كه در فصل بعدی به آن پرداخته شده است. در اين فصل به موضوعاتی نظير: تضييع حقوق و كشتارهای وسيع مسلمان بوسنی و هرزگوين، ويرانی شهرهای بوسنی و هرزگوين توسط صربها، آمار جنايات انسانی در بوسنی و هرزگوين، پاسكاری قومی مسلمانان توسط صربها، روشهای پاكسازی، گزارش تكاندهنده يك بوسنيايی از بازداشتگاه اسرا در صربستان، وحشيگری صربها از زبان شاهدان عينی، بازداشت و كشتارهای جمعی از زبان بازماندگان، پاكسازی نژادی كودكان مسلمان، برخی جنايات كرواتها عليه مسلمانان، افشای جنايات كرواتها در روستای استوينی دال، جنگ در بوسنی و نمای تأسيسات اقتصادی، نابودی ميراث فرهنگی مسلمانان توسط صربها، انهدام منابع انسانی و نخبگان در بوسنی، پرداخته شده است.
يكی از مسائل دردناك بحران بوسنی و هرزگوين، پاكسازی نژادی میباشد كه صربها جهت تثبيت مواضع خود و برهم زدن تركيب نسبی جمعيت مسلمانان ساكن در اين جمهوری و تضعيف حاكميت قانونی دولت بوسنی بدان متوسل شدهاند سياست صربها در پاكسازی نژادی به روشنی در ايجاد عدم امنيت در سراسر مناطق مورد نظرشان پياده میگرديد. درندهخويی نيروهای صرب و ارعاب بكار گرفته شده توسط آنان موجب شد كه به سرعت صدها هزار تن خانههايشان را ترك كنند.
در اين بخش از كتاب نمونههای زيادی از جنايات صربها تشريح شده است. نظير اظهارات خانم «حازيرا كاتوويچ بيديك»: اين زن كه همراه با 800 مسلمان توسط گروههای صرب در چاهی انداخته شده بود، به طور معجزهآسايی نجات يافت اين زن مسلمان میگويد: در آن چاه زنانی زنده زنده و به مرور كشته شدند. زنی در كنار من از خانواده كاتوويچ كه حامله بود، دائماً داد میزد و از درد به خود میپيچيد تا اين كه در روز بعد بالاخره جان سپرد. من به خاطر تكه نانی كه به همراه داشتم و برای خوردنم در راه گرفته بودم زنده ماندم، ديگران هم مانند من اينچنين كردند. در جيب بسياری از اطفال و كودكان تكههای نانی بود و من به واسطه خوردن همين نانها زنده ماندم. ابتدا خيلی میترسيدم ولی تكرار اين عمل (برداشتن نان از جيب قربانيان) برايم عادی شد. در چاه به دليل انباشته شدن اجساد روی هم، بوی بدی متصاعد میشد. 81 روز بعد كشاورزان روستايی نفيسن، مرا از داخل اين چاه نجات دادند. پس از خارج شدن از چاه وزنم به 30 كيلوگرم رسيده بود در حالی كه پيش از اين، وزن طبيعیام 70 كيلوگرم بود.
فصل ششم مجموعه حاضر به عملكرد مراجع بينالمللی و رسيدگی به حقوق بشر اختصاص میيابد. كه در اين راستا، تشكيل هيأتهای بررسی نقش حقوق بشر، بيانيه كميسيون حقوق بشر بوسنی در رابطه با نسلكشی مسلمانان در بوسنی، دادگاه بينالمللی رسيدگی به جنايات جنگی در يوگسلاوی سابق، متن كيفرخواست دادستان جمهوری بوسنی و هرزگوين عليه جنايتكاران جنگی صرب، مورد بررسی و بحث قرار گرفته است.
در پی انتشار گزارشهايی از تجاوز سيستماتيك به زنان و دختران مسلمان در رسانهها و نشريهها، تحقيقات و بررسی از سوی كميتههای بينالمللی آغاز شد. در يكی از بررسیهای موثق جامعه اروپا، اين نتيجه بدست آمد كه حداقل 20 هزار زن مسلمان توسط صربها مورد تجاوز قرار گرفتهاند.
به نقل از كتاب حاضر، گستردگی نقض حقوق بشر در بوسنی كه در ابعاد مختلف آن صورت گرفته و همچنان ادامه دارد، باعث گرديد كه اين موضوع در صدر اخبار رسانههای گروهی جهان باشد. از سوی ديگر كميسيون حقوق بشر و كميسيون فرعی جلوگيری از تبعيض و حمايت از اقليتها، سازمان ملل متحد موضوع را در دستور كار تحقيقاتی خود قرار دادند.
خواندنی است مسلمانان بوسنی در حالی كه برای دفاع از وطن خود میجنگيدند در عين حال بايد با قحطی و گرسنگی و برای بقای خود نيز مبارزه میكردند.
همچنين كمكهای امدادی دريافتی ناچيز بوده و تقريباً برابر با 200 گرم غذای كمكالری بود كه برای هر فرد بوسنيايی در نظر گرفته میشد. البته اين كمك ناچيز شايد برای تسكين وجدانهای مردم جهان در برابر تراژدی بوسنی مؤثر بود.
در قسمتی از بخش آمده است: به دنبال اوج جنگ بين گروههای درگير در يوگسلاوی سابق و شدت اعمال جنايت بار صربها عليه ديگر اقوام به ويژه مسلمانان كه صحنههای تكاندهنده از آن در رسانههای گروهی جهان گزارش شد، زمينه لازم برای تأسيس محكمهای بينالمللی ايجاد شد.
فصل هفتم اين مجموعه به واكنشهای بينالمللی در قبال بحران يوگسلاوی میپردازد و موضوع را در خلال مواردی از قبيل: عملكرد شورا امنيت سازمان ملل متحد، عملكرد مجمع عمومی سازمان ملل متحد، عملكرد كنفرانس امنيت و همكاری در اروپا، استقلال جمهوریها در يوگسلاوی و اقدامات جامعه اروپا، فرمول جامعه اروپا برای حل بحران يوگسلاوی، فرمول كنفرانس صلح لاهه پيرامون آينده يوگسلاوی، طرح تحريم اروپايی، واكنشی به گسترش دامنه بحران يوگسلاوی، محتويات طرح تحريم جامعه اروپا، ابتكار كنفرانس لندن، پيشنهاد جامعه اروپا، تصميمات كنفرانس بينالمللی صلح لندن، طرح صلح ونس و اونن، رؤسای كنفرانس صلح ژنو و طرح تقسيم بوسنی و هرزگوين، نقش و چگونگی حضور آمريكا در مناقشه بالكان، گامهای ششگانه واشنگتن، روسيه حامی قدرتمند صربها، نقش روسيه در بحران يوگسلاوی، ديپلماسی روسيه در تحولات يوگسلاوی، ابتكارات روسيه و تركيه و بحران يوگسلاوی، بررسی میكند.
نكته قابل توجه اينكه سازمان ملل در تمام مدت بحران بوسنی بازيچه قدرتهای بزرگ بوده است. غرب و روسيه با در پيش گرفتن سياستهای دوگانه و روش دفع الوقت در مقابل بحران بوسنی، مسئول فاجعه كشتار نسلكشی مسلمانان هستند و نيز تحميل تحريمهای تسليحاتی را از طريق اين سازمان ادامه خواهند داد. تمام شواهد نشان میدهد، آنها به پيروزی مسلمانان و دفاع آنها در مقابل متجاوزان راغب نيستند.
اما مهمترين اقدام مجمع عمومی سازمان ملل متحد در چهل و هفتمين گردهمايی اين مجمع اتخاذ شد. مجمع عمومی در اين اجلاس فدراسيون يوگسلاوی جديد متشكل از صربستان و مونتهنگرو را كه مدعی جانشينی در كرسی يوگسلاوی پيشين بود، از اين نهاد بينالمللی اخراج كرد و به اين ترتيب موجوديت كشوری به نام يوگسلاوی عملاً پايان يافت.
در بخشی از طرح صلح ونس و اوئن آمده است: فعاليت ديپلماتيك بينالمللی درباره بحران يوگسلاوی دراوت 1992، تأثيرپذيری عمدهای از كنفرانس لندن درباره بحران بوسنی داشت جامعه اروپا ميانجيگر جديدی را به نام لداوئن جهت كار با سايروس ونس نماينده شخص دبيركل سازمان ملل متحد منصوب نمود. اين دو ديپلماتيك كهنه كار جلساتی را در ژنو برای مذاكرات و حصول توافق بين صربها و كرواتها و مسلمانان ترتيب دادند. در اين جلسات نمايندگان دولتهای كرواسی، صربستان، مونته نگرو و جمهوری فدرال يوگسلاوی نيز حضور میيافتند.
همچنين در ادامه اين بخش میخوانيم: برآيند كار و شالوده فعاليت ديپلماتيك آنها در تهيه گزارش در خصوص ساختار اساسی برای بوسنی و هرزگوين دور میزد.
به اين ترتيب به نقل از كتاب حاضر، هر يك از سه طرف درگير اصولاً از مواضع متفاوتی متابعت مینمودند. مسلمانان در اصل از يك دولت متحد، يكپارچه متمركز دفاع میكردند، طرف صرب معتقد بود كه سرزمين بوسنی میبايست به سه دولت مستقل به ترتيب نژادی برای مسلمانان، صربها و كرواتها تقسيم گردد كه هر يك از دولتها شخصيت حقوقی مستقل داشته و در چهارچوب يك كنفدراسيون برای مقاصد هماهنگ فعاليتهای معين آنان تشكيل گردد.
خواندنی است: دولت آمريكا با دولت صربستان تا قبل از فروپاشی يوگسلاوی روابط خوب و مثبتی داشت. به همين دليل همواره دولتمردان و صاحب نفوذان سياست در آمريكا از يكپارچگی جمهوری فدرال يوگسلاوی حمايت میكردند. و اين حمايتها تا قبل از سال 91 ادامه داشت. تأكيد اين كشور بر عدم تجزيه جمهوریها در يوگسلاوی برخلاف ديدگاههای برخی اروپائيان از جمله آلمان و ايتاليا دور میزد.
فصل آخر اين مجموعه اختصاص دارد به عملكرد جمهوری اسلامی ايران در قبال بحران بوسنی و هرزگوين كه در اين راستا مواردی از قبيل حمايت ايران از مسلمانان بوسنی و هرزگوين، نگاهی به كمك و روابط ايران و ديگر كشورهای اسلامی به بوسنی از ديدگاه مطبوعات خارجی، گزارش كارشناسی كنگره آمريكا از سياست ايران در بالكان، اقدامات ديگر كشورهای اسلامی، بررسی میشود.
ايران جزء اولين كشورهايی بود كه اقدام به شناسايی استقلال بوسنی و هرزگوين نمود و با كشيده شدن جنگ صربها عليه اين جمهوری و انجام فجايع بیشمار آنها از جمله هتك حرمت زنان مسلمان، قتلعامهای گسترده و جنايات بینظير صربها عليه زنان، مردان و كودكان بوسنيايی، اقدامات صربها را به شدت محكوم كرد و آمادگی خود را برای ارسال كمكهای انسانی دوستانه و حمايتهای سياسی بينالمللی از اين كشور تازه استقلاليافته اعلام كرد.
به نقل از مجموعه حاضر، سياست تهران در رابطه با مسأله بوسنی و هرزگوين توسط رهبر انقلاب اسلامی حضرت آيتالله خامنهای، با لحنی جدی و خشمگين چنين اعلام میشود كه ايران و جهان اسلام بايد هوشيار باشند، چون اينك زمان سرنوشتسازی است كه جنگ مدرنترين اسلحهها بر عليه مسلمانان و اسلام است.
در ادامه اين مطلب آمده است: آيتالله خامنهای نظرها را به اين مسأله جلب میكند كه آوارگی و كشتار مسلمانان قسمتی از تبليغات مسيحيت غرب به رهبری آمريكا بر عليه موج اسلامخواهی در سراسر جهان است. خلاصه كلام آيتالله خامنهای اين بود كه مسلمانان به رهبری ايران بايد برای دفاع از مسلمانان يوگسلاوی بسيج شوند.
در بخش ديگری كتاب در ارتباط با زنان قربانی، توجه به اين نكته ضروری به نظر میرسد كه زنان مورد تجاوز قرار گرفته بیگناه قربانی اين جنايت ضد بشری بوده و بايد به عنوان قربانی مورد بيشترين توجه و مراقبت قرار گيرند ولی متأسفانه دنيای به اصطلاح متمدن غرب كه از نزديك شاهد ارتكاب اين فجايع بوده است نه تنها در تسكين آلام و درد و رنج اين زنان اقدام مثبتی انجام نداده بلكه از يك سو با تبليغات مغرضانه نمك بر زخم آنان پاشيده و از سوی ديگر با انجام اقدامات تأخيری دست صربها را در تداوم اين جنايات باز گذاشتهاند.
در اين مجموعه سعی شده است گزارش وقايع حتیالامكان مستند به تاريخ و مكان وقوع و با ذكر اسامی و منابع و مراجع ذيربط ارائه گردد. لذا جهت وصول به اين منظور در اين بخش 11 سند شامل گزارشهای جنايت، گواهی پزشكی، اظهارات فردی و اظهاريهها كه تنها ذكر نمونههايی است از واقعيات بیشمار و از عمق جنايات بربرهای متمدن حكايت میكند، نقل شده است.
به نظر میرسد اين كتاب كه بر اساس مشاهدات عينی و مدارك و اسناد مستدل و معتبر تهيه و تأليف شده است. مورد استفاده علاقهمندان قرار گرفته و در شناختن بهتر و دقيقتر وقايع گذشته و حال بوسنی و هرزگوين و خصوصاً وضعيت مسلمانان مظلوم اين ديار مثمرثمر واقع گردد.
يكی از نويسندگان كتاب آقای محمدجواد آسايش، سفير جمهوری اسلامی ايران در جمهوری كرواسی بوده است و قبل از اين تجاوز در زمان يكپارچگی يوگسلاوی نيز وی سفير ايران در بلگراد بود. ايشان در همان زمان با مسلمانان بوسنی، سنجاك و آلبانی و ديگر مسلمانان بالكان ديدارهای متعددی داشتند. اين ديدارها، ديدارهای سرد و تشريفاتی نبود، بلكه ديدار صادقانه و صميمی يك ديپلمات با يك ملت رنجديده همراه با ميراث فرهنگی غنی، با هدف آشنايی بيشتر بود و اين صميمت بدانجا كشيد كه آقای آسايش به عنوان يك نگارنده، پژوهشگر و سياستمدار، راه بحث درباره تاريخ، فرهنگ و سياست مسلمانان بوسنيايی را در پيش گرفت.
///////////////////
گاهی به جغرافيای سرزمين بوسنی و هرزگوين
كشور بوسنی و هرزگوين كه درواقع يكی از ايالتهای كشور سابق و كمونيستی يوگسلاوی بود، در جنوب شرقی اروپا و در همسايگی كشورهای كرواسی، صربستان و مونتهنگرو قرارگرفته است.
اتريش كه زمانی بوسنی را در اشغال خود داشت، نزديكترين كشور اروپای غربی و تركيه و شهر استانبول نزديكترين كشور و شهر اسلامی به بوسنی محسوب میشوند .
سرزمين بوسنی از جنوب با سواحلی بسياركوتاه، به آبهای دريای آدرياتيك راه دارد و يك نقطه مهم و استراتژيك در قلب بالكان قلمداد میشود. بوسنی كشوری عمدتا كوهستانی و دارای تابستانهای سرسبز و خنك و زمستانهای سرد و طولانی میباشد.
پايتخت بوسنی، شهر تاريخی سارايوو است كه يكی از شهرهای جذاب و توريستی منطقه بهحساب میآيد. بازار و مسجد زيبای غازی خسروبيگ، مسجد شاهعلیپاشا و نيز تونل بوتمبر كه خاطره جنگ معاصر و رنجها و فداكاريهای مردم را تداعی میكند، از جمله مكانهای ديدنی اين شهر میباشند. همچنين از ديگر شهرهای مهم بوسنی، میتوان به توزلا، موستار، بيهاج، بانيالوكا و برچكو اشاره كرد كه از اين ميان، شهر موستار به جهت سوابق تاريخی طولانی، از اهميت فرهنگی خاصی برخوردار است .
تاريخ بوسنی
ايليرها از نخستين نژادهای انسانی در بوسنی به شمار میروند و ازاينجهت بوسنی نيز مانند ايران ، از تاريخی چندينهزارساله برخوردار است. بنابراين بايد گفت كه نژاد اصلی مردم اين كشور ايلير و يا اسلاو میباشد.
اين منطقه از جمله فتوحات اسلامی بهحساب میآيد كه شرايط اجتماعی، فرهنگی و سياسی از يك سو و اخلاق، رأفت و منطق اسلام از ديگرسو، موجب شد مردم اين سرزمين مشتاقانه به دين اسلام گرايش پيدا كرده و اسلامگرايی بهويژه در دوره صدوپنجاهساله تسلط عثمانی بر اين منطقه نهادينه شود. لذا مشاهده میشود بهرغم فعاليتهای تبليغی و درازمدت مسيحی و حتی يك دوره سخت و پرخفقان كمونيستی (حدود پنجاهسال)، اسلام همچنان در بوسنی زنده است و در حال حاضر بيش از شصتدرصد جمعيت بوسنی را مسلمانان تشكيل میدهند . ازاينجهت، بسياری از اقوام و دولتهای غيرمسلمان بالكان همواره از حضور پررنگ اسلام در اين منطقه احساس خطر كردهاند و به احتمال بسيار، به راهانداختن جنگ اخير در بوسنی نيز با اين نگرانی بیارتباط نبود.
جايگاه زن و خانواده در بوسنی
در ميان خانوادههای سنتی و مذهبی، اغلب نوعی مردسالاری مشاهده میشود و جايگاه خانواده نيز مستحكم است. زنان در آنجا اغلب منفعل و كمتحرك هستند؛ حجاب در خوشبينانهترين فرض، تنها در ميان بيستدرصد از زنان مسلمان آنجا رواج دارد اما البته تمايل به داشتن حجاب، پس از جنگ، روبهرشد بوده است. در ميان خانوادههای غيرسنتیِ غربگرا، جايگاه خانواده ضعيف و تا حدی زنسالاری و فرزندسالاری مشاهده میشود ولی دركل، جايگاه خانواده و زن نسبت به غرب بهمراتب وضع بهتری دارد. شايان ذكر است كه زنان محجـبه در جامعه بوسنی اغلب با تبعيض حقوقی مواجه میشوند و اين تبعيض عمدتا بههنگام كاريابی و در نحوه اشتغال آنها در ادارات دولتی و موسسات خصوصی مشاهده میشود ولذا بايد گفت كه انتخاب حجاب در آنجا بدون وجود تفكر و واقع بينی متصور نيست و اين خود، ارزش حجاب زنان بوسنيايی را دوچندان كرده است.
ادبيات و فرهنگ در بوسنی
زبان و ادبيات بوسنيايی:
زبان بوسنيايی كه جزو هويت مردم بوسنی قلمداد میشود، در گروه زبانهای اسلاوی قرار دارد و جز تفاوت در گويش، با زبان ساير اقوام منطقه چندان تفاوتی ندارد. الفبای آن نيز به دو صورت سرليك و لاتين میباشد. شايد يكی از پيامدهای جهانیشدن در بوسنی اين باشد كه امروزه مردم ديگر تعصب خاصی نسبت به زبان ملی خود ندارند اما عامه مردم به زبان بوسنيايی و كمی نيز روسی و تركی تكلم میكنند و برخی از نخبگان آنها با زبان انگليسی و طبعا برخی نيز كه در رشتههای اسلامی تحصيل كردهاند در سطحی متوسط با زبان عربی آشنايی دارند. يادگيری زبان دوم در بوسنی بستگی به منافع شخصی افراد و كاربری آن زبان در شغل آنها دارد و لذا علاقه به يادگيری زبان انگليسی در ميان جوانان فوقالعاده روبهرشد است و اين امر طبعا زمينه نفوذ عميق فرهنگ غرب در بوسنی را مهياتر خواهد كرد.
كتاب و كتابخوانی:
ميل به مطالعه در ميان بوسنيايیها مانند بسياری از كشورهای توسعهنيافته ، بهشدت پايين است و كتابخوانی رونق چندانی ندارد. ميانگين تيراژ كتاب در بوسنی هزار نسخه و ميانگين طول فروش هركتاب بين يكونيم تا دو سال میباشد. در اين ميان، كتابهای رمان در موضوعات عاطفی پرفروشتر است. با اينوجود، با توجه به جمعيت كشور بوسنی و كميت عناصر نخبه، اين ميزان تيراژ و طول مدت فروش، قابلتوجه است.
مطبوعات:
وضع مطبوعات علمی ـ تخصصی در بوسنی، با وضعيت كتاب و كتابخوانی شباهت زيادی دارد؛ البته طبعا با ميانگين تيراژ كمتر از پنجاهدرصد تيراژ كتاب ؛ همچنين تعداد مجلات تخصصی ـ علمی در رشتههای مختلف بهويژه علوم انسانی بايد گفت تعداد آنها كم و سطح كيفی آنها نيز پايين است. در ميان چهار روزنامه اصلی بوسنی، روزنامه «صدای روز»، پرتيراژترين میباشد و به لحاظ جهتگيری سياسی، به حزب «اقدام دموكراتيك» (حزب علیعزت بگوويچ رئيسجمهور فقيد بوسنی) وابسته است. مردم بوسنی علت گرايش خود به مطالب آن را، رعايت ميانهروی در مسائل سياسی از سوی گردانندگان اين روزنامه ذكر میكنند. «صدای روز» با نماينده عالی سازمان ملل در بوسنی درگيری دارد كه بهنظر میرسد اين مساله در افزايش محبوبيت آن در ميان مردم بیتاثير نبوده است.
مجلات عمومی عمدتا به فرهنگ غربی گرايش دارند و ابتذال تصويری و محتوايی در آنها مشهود است. از جمله مجلات پرطرفدار، مجله «زن 21» است كه كاملا از معيارهای غربی پيروی میكند و از سوی موسسات اروپايی ـ احتمالا بنياد صهيونيستی سْرش ـ پشتيبانی میشود. همچنين مجلهای بهنام «صف» منتشر میشود كه از جهت فكری به طيف وهابيت وابسته میباشد و جزء مجلات نسبتا پرتيراژ در حوزه موضوعات مذهبی به شمار میرود.
موسيقی، تئاتر و سينما:
در زمينه موسيقی، علاوه بر وجود موسيقی سنتی، موسيقی پاپ با مضامين عاطفی ، فوقالعاده طرفدار دارد. تئاتر در بوسنی نسبت به سينما از سابقه و قوت بيشتری برخوردار است ولی اصولا نه تئاتر و نه سينمای ملی بوسنی حرفی برای گفتن ندارند و عمدتا همان فرهنگ غرب را منعكس میكنند. در دوران جنگ تئاترهايی با مضامين جنگی رونق بيشتری داشت و درحالحاضر نيز ساخت فيلم درباره حقايق پنهان جنگ، سوژه جذابی برای تهيهكنندهها و كارگردانان محسوب میشود. همچنين در سارايوو فقط هشت سينما و در مقابل پنج سالن تئاتر وجود دارد، بهطورطبيعی سينماها شلوغتر و پرطرفدارترند.
به دليل ضعف بوسنی در صنعت و محتوای سينما، فيلمهای روز غربی بدون دوبله و تنها با زيرنويس بوسنيايی در سينماها و در شبكههای تلويزيونی پخش میشود. متاسفانه سكس و توجه به تصاوير مستهجن و ضداخلاقی نقش مهمی در تبليغ فيلمها و جذب بيننده دارد. در بعضی موارد مسلمانان به تبليغات مبتذل فيلمها اعتراض میكنند و بر روی تصاوير مستهجنِ تراكتها و بيلبردهای تبليغی، رنگ میپاشند كه اين اقدام حساسيت مردم برای حفظ ارزشهای يك جامعه اسلامی را نشان میدهد.
راديو و تلويزيون:
در حال حاضر چند شبكه مهم تلويزيونی در بوسنی و منطقه فعاليت دارند كه عبارتند از: TVIN، OTN، FTN، OBN، TV99، TVSA و OTNو نيز شبكه «حيات». در اين ميان غير از حيات، بقيه شبكهها همگی گرايشهای غربی دارند و پخش برنامههای مستهجن برای آنها عادی است. تاسيس شبكه خصوصی در بوسنی آزاد میباشد ولی هزينه راهاندازی آن بسيار زياد است كه به همين علت رقابت با شبكههای معروف كه اكثرا از پشتيبانی مالی غرب برخوردارند، بودجه زيادی میطلبد. در زمينه برنامههای راديويی نيز وضع مشابهی حاكم است اما واقعيت اين است كه راديو در مقايسه با گستره مخاطب و نفوذ تلويزيون، از قدرت رقابت چندانی برخوردار نيست. اُناسا يكی از مهمترين خبرگزاريهای بوسنی به شمار میرود كه در سطح كشوری فعاليت دارد.
وضعيت سياسی اقتصادی
سياست در بوسنی:
بوسنی فاقد يك دولت مستقل است و اين امر بر روحيه و مشاركت سياسی مردم تاثير مخـربی گذاشته است. مردم بوسنی اسلام را تنها عامل هويت و وحدت خود میدانند و لذا به شدت سعی دارند مظاهر اسلامی چون مسجد، نماز جمعه و . . . را حفظ و نگهداری كنند. اغلب آنان به سياستمداران اعتماد ندارند و آنها را افرادی نالايق و از جهت اقتصادی سوءاستفادهگر میدانند.
البته فضای سياسی بوسنی برای مردم آزاد است و مردم بهراحتی و بدون محدوديت میتوانند از اقدامات دولت انتقاد كنند و به لحاظ شخصيتی نيز در اظهارنظرهای خود چندان اهل ملاحظه نيستند. مرحوم علیعزت بگوويچ، به عنوان رهبر فقيد و يك قهرمان، از محبوبيت خاصی برخوردار است. مردم بوسنی به جهت تجربه دوران كمونيستی بعضا حتی داشتن يك حكومت ديكتاتور را بر بیدولتی ترجيح میدهند. بهدستگيری نقش رهبری در بوسنی كار سادهای نيست و تنها كسانی از اين موفقيت برخوردار میشوند كه از شخصيت كاريزماتيك و مردمی برخوردار باشند.
اكثر مردم بوسنی، به ويژه نخبگان ـ اعم از مسيحی و مسلمان ـ عامل اصلی جنگ خونين در بوسنی را معاملات پشت پرده امريكا و غرب میدانند و علاقمند هستند كه با اقوام و مذاهب مختلف منطقه يك زندگی مسالمتآميز داشته باشند. احتمال بروز جنگ مجدد در بوسنی بسيار ضعيف است و درگيريهای مذهبی و قومی بسيار ضعيفتر از آن است كه خطرساز شود. بهطورعجيبی، مردم در حال فراموشكردن خاطره تلخ جنگ هستند و خود را بهسرعت با وضع جديد تطبيق میدهند. البته خاطره جنگ با زندگی مردم فقير و متدين بوسنی پيوند عميقتری خورده و نوعی افسردگی را در ميان آنها شايع كرده است.
بوسنی از يك مجلس قومی با تعداد پانزده كرسی برخوردار است كه سه قوم اصلی مسلمان، كروات و صرب هركدام در اين مجلس دارای پنج كرسی میباشند و اين افراد از طريق برگزاری انتخابات عمومی برگزيده میشوند. همچنين بوسنی دارای يك پارلمان مبتنی بر رقابت ميان احزاب و انتخابات عمومی میباشد و حزبی كه اكثريت را به دست میآورد، نخستوزير و تركيب دولت را تعيين میكند. رياستجمهوری بوسنی و هرزگوين را يك شورای سهنفره (از هر قوم مسلمان، صرب و كروات يك نفر) برعهده دارد كه مستقيما از سوی مردم انتخاب میشوند و مسئوليت سياستگذاريهای كلان بوسنی بر عهده آنان میباشد. رياست شورا هر نهماه يكبار، در ميان اين سه نفر به چرخش درمیآيد و البته اين امر مانع از اتخاذ تصميمات مشترك نمیشود.
متاسفانه بهرغمآنكه هماكنون يك نظام جمهوری در بوسنی حكومت میكند، درحالحاضر رياست اصلی و نيز تمام تصميمگيريهای نهايی را نماينده جامعه جهانی انجام میدهد كه از سوی شورای امنيت سازمان ملل انتخاب میشود و طبق قرارداد صلح ديتون ـ كه عملا قانون اساسی فعلی بوسنی بهحساب میآيد ـ وی مفسر نهايی قانون اساسی شناخته میشود. فرد دارنده اين سمت، از محبوبيت بسيار كمی در ميان توده مردم برخوردار است.
درحالحاضر رئيس حزب «برای بوسنی و هرزگوين» از محبوبيت و جايگاه خوبی در ميان مردم برخوردار است اما هنوز كسی نتوانسته جای خالی عزت بگوويچ را پر كند. به غير از حزب منسوب به مرحوم بگوويچ (اقدام دموكراتيك)، دو حزب ديگر نيز در بوسنی فعال میباشند كه به ترتيب جايگاه عبارتند از:«حزب برای بوسنی و هزرگوين [مسلمان]» و «حزب سوسيال دموكراتيك» (وابسته به كمونيستهای سابق) علاوه بر اين احزاب، حزب «دموكراتيك» صربها و نيز «اتحاديه دموكراتيك» كرواتها تنها احزاب قدرتمند در مناطق صرب و كرواتنشين به حساب میآيند. درحالحاضر، زادوولد به جهت رويكرد مذهبی مسلمانان به نفع مسلمانان است و میتواند يك امتياز استراتژيك محسوب شود.
تمام احزاب بوسنی، چهار اصل را در سرلوحه اهداف خود قرار دادهاند: 1ـ حفظ تماميت ارضی بوسنی 2ـ تساوی قومی و مذهبی [حقوقی] 3ـ حق بازگشت همه اقوام به خانههای قبل از جنگ خود 4ـ رسيدگی به شكايت رسمی بوسنی عليه صربستان و مونتهنگرو و پرداخت خسارت جنگی از سوی صربستان با توجه به متجاوز شناختهشدن اين كشور از سوی سازمان ملل.
در حال حاضر وضع بازسازی در شهرهای كوچك و دورافتاده كُند پيش میرود و آثار جنگ كاملا در مناطق محروم مشهود است.
اقتصاد بوسنی:
در بوسنی وضع اقتصادی بحرانی است و بيكاری جوانان يك معضل جدی قلمداد میشود. اكثر كارخانههای بزرگ را صربها به هنگام جنگ غارت كردند و اكنون آنها به حالت تعطيل يا نيمهتعطيل درآمدهاند. مسلمانان از جهت اقتصادی از حمايت جدی هيچ كشوری برخوردار نيستند؛ و در عين حال خود نيز توانايی ايجاد تحول در زيرساختهای اقتصادی كشورشان را ندارند. البته در حالی كه سبد اقتصادی مصرف يك خانواده چهارنفره طبق آمارهای رسمی حداقل 450 مارك تعيين شده، ميانگين حقوق يك كارمند بوسنيايی پانصد مارك (معادل 250 يورو) و يك كارگر بوسنيايی سيصد مارك (معادل 150 يورو) میباشد كه ميانگين تفكيك مصرفی آن به اين صورت میباشد: 45% خوراك، 20% پوشاك، 20% مسكن، 5% حملونقل و 5% تفريح، بايد گفت اين ارقام در كل از يك رفاه حداقلی در جامعه حكايت دارد. حملونقل نيز در بوسنی گران است. اكثر مردم ترجيح میدهند با اتوبوس و قطار تردد نمايند. عمده درآمد دولت از طريق اخذ ماليات از شهروندان به اشكال مختلف به ويژه ماليات بر درآمد تامين میشود و اين امر موجب گرانی نسبی كالاهای مختلف در بوسنی شده است.
پس از جنگ و با رشد نظام اقتصاد سرمايهداری در بوسنی، بهتدريج فاصله طبقاتی در حال شكلگيری است و از هماكنون میتوان دو طيف ثروتمند و متوسط را در اين كشور مشاهده كرد. در سارايوو فروشگاههای بزرگ و مدرن اروپايی ساخته شدهاند كه مشتريان آنها عمدتا از طيف پولدار میباشند و اجناس آنها بسيار گرانتر از ساير فروشگاهها عرضه میشود. بايد توجه داشت كه مسائل اقتصادی بوسنی در حادشدن وضع فرهنگی آن كشور بسيار موثر بوده است. در حال حاضر بوسنی از بزرگی دستگاه دولت در رنج است و حدود سيزده درصد شاغلان در نهادهای دولتی كار میكنند. شايان ذكر است: معادن غنی و سابقه كشاورزی و دامداری از فرصتهای اقتصادی برتر در بوسنی محسوب میشود .
حضور كشورهای اسلامی و غربی در بوسنی
به جز عربستان سعودی كه به رغم سرمايهگذاری كلان در اين كشور، در حوزه ترويج وهابيت، موفقيت چندانی نداشته و كشور مصر كه تا درجهای در ترويج فرهنگ عربيت فعال است، از ديگر كشورهای اسلامی میتوان از جمهوری اسلامی ايران نام برد كه در امور فرهنگی و بازسازی فعاليت میكنند و همچنين مالزی در زمينه فعاليتهای اقتصادی حضوری كمرنگ دارد. مركز فرهنگی سعودی در سارايوو و ساير فعاليتهای آنها نيز به رغم سرمايهگذاری مالی كلان تاثير چندانی نداشته و بهويژه پس از حادثه يازدهم سپتامبر رو به افول گذاشته، بهحدی كه امكان دارد اين سرمايهگذاريها بهطور كامل تعطيل شود. البته يكی از دلايل عدم كاميابی سعوديها در بوسنی، مقتضيات فرهنگی خود مردم بوسنی میباشد اما عامل مهمتر آن است كه يك جريان قوی و روبهرشد حضور غرب و بهتبع آن غربگرايی و ترويج فرهنگ مبتذل غرب پس از جنگ در بوسنی در حال شكلگيری است كه بهصورتگستردهای از سوی كشورهای غربی، از جمله توسط بنياد صهيونيستی سْرش و با همكاری دولت بوسنی دنبال میشود؛ گذشته از آن، جاذبهها و عوامل طبيعی (غرايز، محدوديتهای سخت دوره كمونيستی، مشكلات اقتصادی و . . .) نيز پيشبرد اين امر را تسريع كرده است؛ چنانكه استفاده گسترده از سكس، موسيقی، فيلم، رقص، مواد مخدر، مشروبات الكلی و . . .، با پشتيبانی جدی رسانههای تصويری و شركتهای تجاری داخلی و خارجی و . . . كاملا رايج شده است. البته اين وضعيت در عين حال كه تهديد بسيار جدی برای فرهنگ اسلامی بوسنی قلمداد میشود، میتواند برای اسلام پيشرو يك فرصت نيز قلمداد شود؛ چراكه پيامدهای اغلب شوم ناشی از گرايش جوانان به فرهنگ غرب و نگرانيهای خانوادههای بوسنيايی، زمينه جديدی را برای گرايش گسترده جوانان بوسنی به اسلام ايجاد كرده است.
طيفهای قابلتوجه در بوسنی
دانشكده و جامعه اسلامی:
اين دانشكده به «جامعه اسلامی» ـ سازمان دولتی روحانيت ـ وابسته است و از كرسيهايی در رشتههای فلسفه اسلامی، شرقشناسی، ادبيات عرب، فقه، علوم قرآن و . . . برخوردار است. اين دانشكده اخيرا تمايل خود برای تاسيس كرسی زبان و ادبيات فارسی را نيز به نمايندگی ايران در بوسنی اعلام كرده است.
بااينوجود، جامعة اسلامی بوسنی ـ سازمان دولتی روحانيت ـ و توابع آن، در ميان توده مردم از محبوبيت كافی برخوردار نيست.
روحانيان موسوم به افندی در بوسنی، همگی فارغالتحصيلان دبيرستانهای اسلامی يا دانشكده مزبور هستند اما سطح علمی دانشگاهيان و روحانيان بوسنی در رشتههای اسلامی با دانشآموختگان ساير كشورهای اسلامی ـ بهويژه با روحانيون ايران ـ فاصله بسيار زيادی دارد بهگونهای كه بهسختی میتوان در ميان آنها افراد صاحبنظر جستجو كرد. همچنين برداشت اين طيف از اسلام و شرع بسيار ضعيف و سطحی بوده و با برداشت مسلمانان پيشرو تفاوتهای اساسی دارد. آنها از اسلام بيش از پوسته ظاهری هويتبخش و معنويت و اخلاقِ حداقلی، انتظارندارند و فهم اسلام حداكثری نه تنها برای اغلب آنان دشوار است، بلكه پذيرش آن نيز از سوی آنها سخت میباشد.
از موضوعات مورد علاقه اين طيف، به ترتيب اولويت میتوان از قرآنپژوهی، فلسفه، عرفان، اخلاق و تربيت اسلامی و تاريخ اسلام نام برد. آنان چندان به حوزه فقه علاقه ندارند و دانشگاهيان اسلامی آنجا بيشتر با آثار افرادی چون سيدحسين نصر، هانری كربن و آنه ماری شيمل دمساز هستند.
دانشگاههای غيردينی:
دانشگاه سارايوو مجموعا از هجده دانشكده در رشتههای انسانی، فنی، پزشكی، عمرانی و ... تشكيل شده است. دانشكده فلسفه اين دانشگاه از كرسيهای فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی، تربيت، تاريخ، زبان و ادب بوسنيايی و نيز زبان و ادبيات فارسی ، روسی، انگليسی، عربی، آلمانی، فرانسوی و تركی استانبولی برخوردار است .
دراويش:
اين گروه از جهات متعدد به ويژه از جهت فكری به شيعيان نزديكاند و آشكارا دوستی خود به اهل بيت(ع) را اظهار میكنند. همچنين ابراز علاقه و دوستی آنها به ايران و امام راحل(ره) قابلتوجه است. بااينوجود، آنان از جهت فكری و رفتاری كاملا با دراويش ساير كشورهای اسلامی تفاوت دارند. اين عده، افرادی خوشفكر، اجتماعی و متشـرع هستند و با ساير مردم صرفا به لحاظ سبك عبادت در«تكيه» تفاوت دارند. تشكيلات آنها بدون هيچگونه وابستگی به دولت و بهطورمستقل عمل میكند و در ميان طيفهای مختلف مردم بوسنی ـ حتی در ميان افراد غربگرا ـ از محبوبيت خوبی برخوردار است. همچنين علیرغم فرقهفرقهبودن دراويش، هماهنگی و دوستی خوبی ميان اغلب شيوخ آنها برقرار است و بالقوه زمينههای وحدت در ميان آنان ممكن میباشد.
////////////////////////////
جنگ جهانی اول در پايتخت بوسنی هرزگووين -سارايوو- و با ترور آرشیدوك فرانتس فرديناند ولی عهد اتريش آغاز شده بود.
اعلام حاكميت بوسنی و هرزگوين در اكتبر ۱۹۹۱ توسط اعلام استقلال از يوگسلاوی سابق در ۳ مارس ۱۹۹۲ پس از يك رفراندوم كه توسط قوم صرب تحريم شده بود، پيگيری شد.
صربهای بوسنی- كه از جانب صربستان و مونتنگروی همسايه حمايت میشدند- به قصد تجزيه جمهوری در طول خطوط قوميتی و پيوند دادن نواحی صرب نشين برای تشكيل «صربستان بزرگ»، به مقاومت مسلحانه پرداختند.
در مارس ۱۹۹۴، بوسنيايیها و كرواتها تعداد دستههای رزمنده را با امضای توافقنامهای برای ايجاد فدراسيون مشترك بوسنيايی/كروات در بوسنی و هرزگوين از سه به دو تقليل دادند.
در ۲۱ نوامبر ۱۹۹۵ گروههای درگير جنگ قرارداد صلحی را در ديتون اوهايو امضا كردند كه جنگ سه ساله داخلی بين قوميتی را متوقف كرد (توافقنامه نهايی در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ در پاريس امضاء شد).
توافق صلح ديتون مرزهای بينالمللی بوسنی و هرزگوين را ابقا كرد و يك دولت مشترك چند قوميتی دموكراتيك ايجاد كرد كه با هدايت سياست خارجی، ديپلماتيك و مالی تقويت میشد.
همچنين لايه دومی از حكومت، تشكيل شده از دو بخش تقريباً مساوی از لحاظ اندازه، درنظر گرفته شد: فدراسيون بوسنيايی/كروات بوسنی و هرزگوين و جمهوری صربی بوسنی تحت رهبری صربها (RS). دولتهای فدراسيون و RS با سركشی به اكثر اعمال دولت تقويت شدند. دفتر نمايندگان عالی رتبه (OHR) برای نظارت بر اجرای جنبههای مدنی موافقتنامه تأسيس شد.
در ۱۹۹۵-۱۹۹۶، يك نيروی ۶۰٫۰۰۰ نفری حافظ صلح به رهبری ناتو (IFOR) برای اعمال و نظارت بر اجرای جنبههای نظامی موافقتنامه در بوسنی خدمت میكردند.
نيروی حافظ صلح ناتو با يك نيروی كوچكتر ايجاد پايداری به رهبری ناتو (SFOR) جايگزين شد كه مأموريت آن ممانعت از تجديد دشمنیها بود.
نيروهای حافظ صلح اتحاديه اروپا (EUFOR) در دسامبر ۲۰۰۴ جايگزين نيروی ايجاد پايداری ناتو شد؛ مأموريت آنها حفظ صلح و پايداری در سرتاسر كشور است. نيروی حافظ صلح اتحاديه اروپا قرار است از آغاز سال ۲۰۰۷ مأموريت خود را به پايان رساند.»
[ويرايش] سياست
«علی عزت بگوويچ» كه طی سالهای جنگ در اين كشور، رهبری مسلمانان بوسنی و هرزگوين را به عهده داشت، به عنوان نخستين رئيس جمهور اين كشور تا سال ۲۰۰۰ ميلادی براين جمهوری حكومت كرد.
در حال حاضر رياست جمهوری هر ۸ ماه يك بار بين يك صرب، يك بوسنيايی و يك نفر از كرواسی در گردش است . نخستوزير اين كشور در حال حاضر نيكولا اسپيريك است . او در سال ۲۰۰۷ برای نخستين بار به اين سمت انتخاب شد.
مجلس مسئوليت قانونگذاری در بوسنی و هرزگوين را به عهده دارد.
احزاب راه راست بوسنی، دمكرات، اتحاد دمكراسی كروات و چند حزب ديگر در اين كشور فعاليت سياسی دارند.
[ويرايش] تقسيمات كشوری
[ويرايش] جغرافيا
كشور بوسنی و هرزه گوين به لحاظ موقعيت جغرافيايی در جنوب شرق اروپا و در شبه جزيره بالكان قرار گرفته است و با كشورهای كرواسی و صربستان و مونته نگرو مرز مشترك دارد.
[ويرايش] اقتصاد
توليد ناخالص داخلی اين كشور ۲۹٫۸۹ ميليارد دلار است كه در سال گذشته ميلادی رشدی ۵٫۵ درصدی داشته است.
يك ميليون و ۲۶ هزار نفر نيروی كار اين كشور را تشكيل میدهند و نرخ بيكاری در آن ۴۵٫۵ درصد است. (آمارهای سال ۲۰۰۴ ميلادی)
يك چهارم جمعيت اين كشور زير خط فقر زندگی میكنند و نرخ تورم در آن در سال ۲۰۰۱ ميلادی ۲۶٫۲ درصد بود.
صادرات اين كشور شامل فلزات، البسه و چوب است كه به كشورهای كرواسی (۱۹٫۶ درصد)، اسلوونی (۱۶٫۷ درصد)، ايتاليا (۱۵٫۴ درصد)، آلمان (۱۲٫۳ درصد)، اتريش (۸٫۷ درصد) و مجارستان (۵٫۳ درصد) صادر میشود.
واردات اين كشور شامل ماشينآلات و تجهيزات، مواد شيميايی، سوخت و مواد غذايی است كه از كشورهای كرواسی (۲۴ درصد)، آلمان (۱۴٫۵ درصد)، اسلوونی (۱۳٫۲ درصد)، ايتاليا (۱۰ درصد)، اتريش (۵٫۹ درصد) و مجارستان (۵٫۲ درصد) وارد میشود.
[ويرايش] مردم
جمعيت اين كشور ۳٬۹۸۱٬۲۳۹ نفر است كه ميانگين سنی آنها ۳۸٫۹ سال است. اميد به زندگی در بدو تولد برای زنان ۸۲٫۰۳ سال و برای مردان ۷۴٫۵۷ سال است. كمتر از ۰٫۱ درصد از مردم آن به بيماری ايدز مبتلا هستند.
۴۸ درصد از مردم اين كشور بوسنيايی ، ۳۷ درصد صرب و ۱۴ درصد كروات هستند كه از اين ميان ۴۰ درصد از آنها مسلمان ، ۳۱ درصد ارتودوكس و ۱۵ درصد آنها كاتوليك هستند.
زبانهای رايج در اين كشور بوسنيايی، كرواسی و صربی است.
مذهبِ مردمِ بوسنی هرزگووين اسلام (سنی) و مسيحيت (ارتدوكس و كاتوليك) میباشند. بوسنيايی نيز زبان آنان است.
[ويرايش] ارتباطات
در اين كشور ۹۸۹٬۰۰۰ خط تلفن ثابت وجود دارد و 1،888،000 خط تلفن همراه.
بوسنی و هرزگوين ۳۹٬۶۲۷ ميزبان اينترنتی و ۹۵۰٬۰۰۰ كاربر دارد.
///////////
قتل عام مسلمانان در سربرنيتسا بدترين و وحشتناكترين كشتار جمعی در قاره اروپا پس از جنگ جهانی دوم به شمار میرود. ملاديچ همچنين به دليل حمله به شهر سارايوو، پايتخت بوسنی و هرزهگوين كه به مدت 3 سال و نيم طول كشيد و به كشتهشدن 10 هزار نفر از جمله سه هزار و 500 كودك منجر شد، متهم به جنايات جنگی است.با وجود اينكه نزديكان ملاديچ پيشبينی كردهبودند كه اگر او احساس كند در حال دستگيری است خود را خواهد كشت، اما رسانههای خبری صربستان گزارش دادند كه او در زمان دستگيری تنها بود و دو اسلحه در اختيار داشت اما هيچ تلاشی برای استفاده از آنها نكرد. پليس همچنين اعلام كرد كه او در هنگام دستگيری مقاومتی از خود نشان نداد. شاهدان عينی هم گفتندكه ملاديچ كاملا گيج و خسته بود و اينگونه به نظر میرسيد كه يكی از دستهايش احتمالا به دليل سكته مغزی فلج شدهاست.بسياری از 27 كشور عضو اتحاديه اروپايی علاقه داشتند كه بلگراد به دليل اقداماتش در راستای نزديكی به اروپا و آمريكا مورد تشويق قرار بگيرد و روند پيوستنش به اين اتحاديه پيشرفت كند اما شمار ديگری از كشورها به خصوص هلند بر اين باور بودند تا زمانی كه ملاديچ آزاد است، صربستان نمیتواند به عضويت اتحاديه اروپايی در بيايد.
//////////
به گزارش «تابناك»، ژنرال «راتكو ملاديچ» در دوران جنگ بوسنی، فرمانده كل ارتش صرب بوسنی بود و بسياری او را عامل اصلی اقدامات خشونتبار اين جنگ خونين میدانند. او با اين سابقه، تبديل به يكی از مهمترين جنايتكارانی شد كه در سطح جهانی، تحت پيگرد قانونی هستند و در همين حال، فرار وی از چنگال قانون برای بيش از يك دهه، موجب سرافكندگی مقامات صرب شده و بر روابط اين كشور با غرب سايه افكند.
بنابراين، دادگاه رسيدگی به جرايم جنگی، وابسته به سازمان ملل متحد، با طرح اتهام نسلكشی و ارتكاب جرايم جنگی، از جمله قتل عام نزديك هشت هزار مرد و پسر مسلمان در سال 1995 در شهر سربرنيتسا، برای رسيدگی به اين اتهامات، عليه «ملاديچ» كيفرخواست صادر كرد.
«راتكو ملاديچ» كه تا پيش از دستگيری «اسلوبودان ميلوسويچ» رئيسجمهور سابق يوگسلاوی، در سال 2001، آشكارا در صربستان زندگی میكرد، پس از اين دستگيری در انظار عمومی ديده نمیشد.
بنا بر اين گزارش، از سال 2004 به بعد، رفتهرفته مشاوران ژنرال ملاديچ، خود را به دادگاه رسيدگی به جرايم جنگی تحويل داده و پس از آن بود كه دولت صربستان از طرف جامعه جهانی زير فشار قرار گرفت تا او را تحويل بدهد كه سرانجام نيروهای صرب در سال 2011 وی را در صربستان دستگير و تحويل دادگاه لاهه دادند.
گفتنی است، در سال 1942، «راتكو ملاديچ» در روستای «كالينوويك» در بوسنی به دنيا آمد. او در دوران حكومت «تيتو» در يوگسلاوی بزرگ شد و به عنوان يك افسر عادی به ارتش خلق يوگسلاوی پيوست. با آغاز از هم پاشيده شدن يوگسلاوی در سال 1991، او به فرماندهی يگان نهم ارتش يوگسلاوی در جنگ عليه كرواتها در «كنين» برگزيده شد.
مدتی پس از راتكو ملاديچ به فرماندهی ناحيه دو نظامی ارتش يوگسلاوی منصوب شد كه مقرش در سارايوو بود. پس از آن در ماه می 1992، مجمع صربهای بوسنی، رأی به ايجاد ارتش صرب بوسنی داد و ژنرال ملاديچ را به فرماندهی آن برگزيد. در سال 1995 او فرماندهی نيروهايی را بر عهده داشت كه به سريرنيتسا، محدوده تحت كنترل سازمان ملل متحد، حمله كردند. نيروهای صرب بوسنی نخست اين شهر را در حالی محاصره كردند كه شهر آكنده از هزاران غيرنظامی بود كه از حملات قبلی صربها در شمال شرقی بوسنی گريخته و در آنجا پناه گرفته بودند.
پس از تكميل محاصره، به دستور او به مدت پنج روز سربرنيتسا را با توپ و راكت به شدت گلولهباران كردند و پس از آن ژنرال ملاديچ، همراه با گروهی فيلمبردار وارد شهر شد. روز بعد اتوبوسهايی برای بردن زنان و كودكان به نقاط ديگر مسلماننشين، وارد سربرنيتسا شدند. همزمان صربها مردان و پسران مسلمان بين 12 تا 77 سال را ب