تفكر مستقلی با قابليت جهانی‌شدن، جز تفكر اسلامی در جهان سوم وجود ندارد
کد خبر: 2262051
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۴

تفكر مستقلی با قابليت جهانی‌شدن، جز تفكر اسلامی در جهان سوم وجود ندارد

گروه سياسی: دبير كل اجلاس بين‌المللی بيداری اسلامی با اشاره به شكست تئوری‌های ماركسيستی و ليبراليستی در كشورهای اسلامی گفت: ‌اصلا در كل جهان سوم، تفكر مستقلی جز تفكر اسلامی وجود ندارد كه قابل جهانی‌شدن باشد.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی جبهه متحد اصولگرايان، اولين اجلاس بين‌المللی جوانان و بيداری اسلامی روزهای 8 و 9 بهمن‌ماه سال جاری، به همت مجمع جهانی بيداری اسلامی(WAIA) در تهران برگزار می‌شود. از طرف ديگر پيوند بحث انتخابات مجلس نهم و بحث بيداری اسلامی موجب شد تا اين پايگاه اطلاع‌رسانی برای بررسی پاره‌ای شبهات با علی اكبر ولايتی به گفت‌وگو بپردازد. ولايتی در گفت‌وگو با پايگاه اطلاع‌رسانی جبهه متحد اصولگرايان با اشاره به برخی تحليل‌های انحرافی راجع به بيداری اسلامی می‌گويد: اينها از آن دسته‌ای بودند كه مردم ما با اين تفكر آموخته بودند كه در گذشته هر اتفاقی می‌افتاد می‌گفتند سياست انگليس است، بالاخره انگليسی‌ها در اين كشور كارهايی می‌كردند ولی كار به جايی رسيده بود كه برگی از درخت تكان نمی‌خورد كه بعضی‌ها می‌گفتند انگليس‌ها پشت قضيه هستند. حالا هم دنباله همين تفكر، چنين حركت عظيمی در كشورهای اسلامی اتفاق افتاده و بعضی‌ها می‌گفتند و شايد الان هم بگويند كه پشت سر اين حركت آمريكايی‌ها هستند.
متن كامل اين گفت‌وگو به شرح ذيل است:
هر چند به دنبال بحث انتخابات مجلس نهم و بحث بيداری اسلامی هستيم ليكن مناسب است كوتاه در مورد اجلاس بيداری اسلامی بفرماييد.
با هدف تبيين نقش جوانان در نيل اين انقلاب‌ها به اهداف خود و دستيابی به اهدافی چون احياء اصول و پياده‌سازی ارزش‌ها و اهداف اسلامی بر اساس شريعت اسلام و قرآن، احياء عزت و كرامت اسلامی و ملی كشورهای اسلامی، تشكيل قدرت بين‌المللی اسلامی و ايجاد تمدن اسلامی جديد بر پايه دين، عقلانيت، علم و اخلاق، ايجاد فضای تعاملی بين جريانات، شخصيت‌ها، چهره‌ها و انتقال تجارب بين جنبش‌ها، مقابله با دخالت و تأثيرگذاری جبهه كفر و استكبار در ساخت نظام سياسی جديد، ارائه الگوی مردم سالاری اسلامی به جای الگوی دموكراسی غربی، مبارزه با ظلم، ستم و يك‌جانبه‌گرايی نظام سلطه، استكبار جهانی و صهيونيسم بين‌الملل، تقويت روح خودباوری و اعتمادبه‌نفس ملی در مواجهه با هجمه‌های تبليغاتی و روانی نظام سلطه، اجلاس جوانان و بيداری اسلامی برگزار می شود و از انديشمندان، علماء، صاحب‌نظران و جوانان نخبه دعوت شده تا با ارائه مقالات علمی و كاربردی آنان را در جهت ارتقاء محتوای اين اجلاس ياری كنند.
اين اجلاس در قالب پنج محور مباحث نظری، فكری، انديشه‌ای و چارچوب‌های بنيادين بيداری اسلامی و جوانان؛ نقش‌آفرينی جوانان و عوامل ايجاد بيداری اسلامی؛ آسيب‌شناسی (ضعف‌ها و تهديدها) موج بيداری اسلامی و جوانان؛ جوانان، چشم‌انداز و افق‌های آينده بيداری اسلامی و انقلاب اسلامی، الگوها، دستاوردها، جوانان و موج بيداری اسلامی برگزار می شود.
بر آن هستيم كه در اين گفتگو به پيوند انتخابات مجلس نهم از نگاه جبهه متحد اصولگرايان با بحث مهم بيداری اسلامی و تفاوت آن با برخی تحليل‌های جريان انحرافی و فتنه بپردازيم. برخی معتقدند اين ماجرا از يك موضوع اقتصادی آغاز شد و لذا مباحثی ديگری را جز اسلام را موجب اين حركت‌ها در منطقه ذكر می‌كنند.
در حدود يك سال پيش جوانی در تونس خودسوزی كرد و اين جرقه‌ای شد به انبار باروت تونس و در فاصله كوتاهی اين خودسوزی جوان منجر به قيام سراسری تونس و فرار زين العابدين بن علی شد. تونس در سال 1957 ميلادی مستقل شد و بعد از گذشت بيش از نيم قرن از استقلال و دو رئيس جمهور كه هردو مخالف اسلام بودند و حكومت می‌كردند زير پوست كشور تونس، اسلام به رشد تاريخی خودش ادامه داد. قديمی‌ترين مسجد سرپا در كل جهان اسلام مسجد قيروان در تونس است، تونس يك چنين سابقه طولانی‌ای در اسلام دارد. ظاهرا اين طور بوده كه جوانی به دليل مشكلات امرار معاش خودسوزی كرد و يك مرتبه همه تونس گويی منفجر شد و اين آتش به مصر سرايت كرد و مصر هم همين طور شد، به ليبی رفت، ليبی هم همين اتفاق افتاد به يمن رفته و همين طور شده و حالا بحرين هم همين طور است. در ابتدا بعضی‌ها كه عادت به موج‌سواری دارند گفتند كه اين حركت يك حركت اقتصادی يا آزادی‌خواهانه بدون اسلام بوده و آمريكايی‌ها و متحدينش اين را تبليغ كردند و عده‌ای هم در داخل چنين گفتند حتی بعضی از معارضين جمهوری اسلامی به نوعی بشارت دادند كه يك انقلاب رنگين ديگری رسيد. در همان زمان مقام معظم رهبری فرمودند اين جريان بيداری اسلامی است.
اينها از آن دسته‌ای بودند كه مردم ما با اين تفكر آموخته بودند كه در گذشته هر اتفاقی می‌افتاد‍، می‌گفتند سياست انگليس است، بالاخره انگليسی‌ها در اين كشور كارهايی می‌كردند ولی كار به جايی رسيده بود كه برگی از درخت تكان نمی‌خورد مگر اينكه بعضی‌ها می‌گفتند انگليس‌ها پشت قضيه هستند. حالا هم دنباله همين تفكر، چنين حركت عظيمی در كشورهای اسلامی اتفاق افتاده و بعضی‌ها می‌گفتند و شايد الان هم بگويند كه پشت سر اين حركت آمريكايی‌ها هستند. چطور ممكن است آمريكايی‌ها روی مصری كه از سال 1970 بعد از مرگ ناصر و حتی قبل از آن روی انور سادات سرمايه‌گذاری كرده بودند، جمال عبدالناصر دو معاون داشت يكی علی صبری ديگری انورسادات كه علی صبری معروف به چپ‌گرايی و انورسادات معروف به راست‌گرايی بود كه از قبل روی او كار كرده بودند و وقتی ناصر فوت كرد بلوك شرق روی علی صبری و بلوك غرب روی سادات كار كردند و سادات رئيس جمهور شد و بيش از چهل سال روی مصر سرمايه‌گذاری كردند كه آخر كار از دولت مصر حكومتی ساختند كه جلوتر از اسرائيل عليه فلسطينی‌ها بود، همين مصری كه پرچمدار مبارزه عليه اسرائيل بود در جنگ 48، 56، 67، 73 در چهار جنگ مصر پرچمدار بود يك دفعه همه چيز برعكس شد و كمپ ديويد امضاء شد. مصر محوريت خودش را در حركت‌های عربی همواره نشان داده، زمانی كه طرفدار مبارزه با اسرائيل و صهيونيست‌ها بود جهان عرب به دنبال مصر بود و وقتی كه كمپ ديويد امضاء شد انگار گرد مرده در جهان عرب پاشيدند. فلسطينی‌هايی كه در نبرد كرامه با پانصد نفر دوازده هزار اسرائيلی را شكست داده بودند، كسی كه ادعای رهبری فلسطينی ها را داشت شاخه زيتونی دست گرفت و به سازمان ملل رفت. به هر حال مصر ادامه داد و مردم مصر همان مردمی بودند و هستند كه اين ظرفيت عظيم را دارند كه بيداری اسلامی را در جهان عرب پرچمداری كنند. همچنان بعضی تبليغات قوی می‌كردند و بعضی‌ها در داخل تحليل می‌كردند و برخی می‌گفتند دست آمريكاست و بعضی می‌گفتند حركت ليبرال دموكراسی است اما زمانی كه اصلاحات قانون اساسی انجام شد به اين ترتيب كه قانون اساسی به سمتی برود كه تمام قوانينی كه ضد اسلام است برچيده شود و هرقانونی كه تصويب می‌شود مغايرتی با اسلام نداشته باشد. آنهايی كه ليبرال بودند و كسانی كه طرفدار غرب بودند مخالف رفراندوم بودند ولی رفراندم انجام شد و هفتاد و هفت درصد مردم مصر به او رأی مثبت دادند.
در تونس هم وضعيت انتخابات به همين شرايط پيش رفت؟
بله. در تونس انتخابات شد و مسلمانان بردند و النهضه 89 و به روايتی 90 كرسی و قريب به 42 درصد از آراء را النهضه برد. قبلا می‌گفتند می‌خواهيم حكومتی مانند تركيه درست كنيم ولی الان اين را نمی‌گويند. در ابتدا اين طور می‌گفتند كه عليه آنها كودتا نشود ولی وقتی قدرت را دست گرفتند بر اسلام تكيه دارند همين وضعيت در ليبی است. پس ما الان نياز به استدلال زيادی نداريم برای اين كه بگوييم صحبتی كه مقام معظم رهبری حدود يك سال پيش فرمودند الان در عمل به اثبات رسيده يعنی در هرجايی كه انقلاب شده مردم اسلام را می‌خواهند.
در اينكه حركت‌های اخير بيداری اسلامی است المان‌های بسياری وجود دارد كه قابل كتمان نيست. ليكن نكته ديگر اين است كه مردم انقلابی منطقه چطور به اين سمت رفتند؟
چند علت باعث اين امر شده يكی اين كه اين ملت‌ها تمام اين راه‌ها را رفته‌اند. مصر زمانی در گروه چپ بود، قذافی زمانی در اجلاس هشتم غيرمتعهدها در زيمبابوه در سخنرانی‌اش پيشنهاد كرد كه غيرمتعهدها منحل شوند و همه به پيمان ورشو بپيوندند. كتاب سبز قذافی هم چيزی جز يك نوعِ استحاله شده مثلا كاپيتال ماركس نبود لذا شد آن چيزی كه ملاحظه فرموديد. در مصر هم سوسياليزم را در زمان ناصر امتحان كردند و در زمان انورسادات و حسنی مبارك ليبرال دمكراسی را امتحان كردند و از آن ها سرخورده شدند، خب معلوم است الان نه به چپ‌گرايی می روند و نه به راست‌گرايی فرم ليبرال دمكراسی. علت ديگری كه مردم جهان عرب امروز به سمت اسلام روی آوردند الگوی مجسمی است كه پيش روی آن‌هاست و آن هم جمهوری اسلامی است. ما تأييدات عملی بسياری هم در قول و هم در فعل از رهبران و بدنه انقلاب‌های منطقه داريم. در اجلاس اخير بيداری اسلامی ما از حدود هشتصد نفر دعوت كرديم قريب به هفتصد نفر دعوت ما را اجابت كردند از همه نحله‌های فكری اسلامی، چه سلفی‌ها چه اخوانی‌ها، چه شيعيان و چه سنی‌ها دعوت ما را اجابت كردند. از حدود هفتصد نفر ميهمان ما قريب به پانصد نفر ميهمانان اهل تسنن ما بودند الان هم كه ملاحظه كرديد با فاصله سه-چهار ماه كه اجلاس كميسيون مركزی كه اخيرا برگزار شد شورای مشورتی را تشكيل داديم آمدند و مصوباتی داشتيم و اين كه همه به اجماع تصويب كردند مركزيت اين مجموعه و دبيرخانه اين بيداری اسلامی در تهران باشد و اخيرا در مصوبه‌ای كه داشتند تصويب كردند كه ما قريبا اجلاس‌های جوانان و زنان و اجلاس‌های تخصصی داشته باشيم دبيرخانه گروه‌های تماس برای رفع مشكلات بين كشورهای اسلامی تشكيل دهد و همه جا سخن از اسلام است و هركسی می‌خواهد سركار بيايد بايد پايبندی‌اش به اسلام به اثبات رسيده باشد. ملاحظه كنيد در مصر روزهای اخير چه اتفاقی افتاد، تا اينها می‌خواهند منحرف شوند مردم دوباره به خيابان می‌آيند، اين نشان می‌دهد كه يك اتفاق گذرا نبوده و ريشه‌دار است. حال كه چنين است و ايران، جمهوری اسلامی، حضرت امام(ره)، مقام معظم رهبری و مردم ما پيشتاز بودند و بقيه تبعيت كردند و همه به اسلام روی آوردند و غربی‌ها به محوريت امريكا همه امكانات خود را بسيج كردند كه يا اين حركت را منحرف كنند يا سرعت آن را كند كنند و بيش از همه روی ايران متمركز شدند و بيش از هر زمان ديگری قطعنامه بعد از قطعنامه و تصميم بعد از تصميم برای محدود كردن ايران و تحت فشار قرار دادن ايران می‌گذارند بلكه بتوانند جلوی اين سيل عظيم را بگيرند. بنابراين هر روز كه می‌گذرد دلايل بيشتری برای اسلامی بودن اين حركت‌ها در جهان اسلام به دست می‌آيد. ديگر مخالفت كردن با قانون اساسی شده، با روی كار آمدن حزب النهضه و ادامه كار مردم يمن در ساقط كردن علی عبدالله صالح و مردم يمن در تقابل آل خليفه چيزی است كه جزء كارهای روزمره غربی‌هاست يعنی اگر اينها اميد داشتند كه حكومت‌هايی كه روی كار می‌آيند روی خوش به غرب نشان می‌دهند اين طور شمشير را از رو نمی‌بستند.
شما نگاهی به تاريخ بيندازيد. كعبه چپ‌گرايان در مسكو بود و امروز خود مسكو هم از آن دست برداشته است. بلافاصله بعد از مسكو، سيستم چينی بود كه با وقوع تحول اساسی در آن، از كل ماركسيسم و مائوئيسم دهه‌های 60 و 70 چيزی كه باقی مانده، تمركز سياسی در حكومت است؛ يعنی سيستم سياسی تك‌حزبی متمركز در حزب كمونيستی است كه در همه چيز جز سيستم تك‌حزبی، تجديد نظر كرده است؛ يعنی آنچه در چين هست، يك نوع كنفسيوسيسم به روز‌شده و متناسب با قرن بيست و يكم است. سيستم چين چگونه بوده است؟ برای اينكه ديگران به اين كشور حمله نكنند، ديواری به طول 5 هزار كيلومتر به ارتفاع هفت متر به عرض شش متر كشيدند.
خود زبان چينی يك ديوار فرهنگی است. نه ديگران می‌توانند از اين فرهنگ چينی به آسانی رد شوند و چينی شوند و نه چينی‌ها تمايلی دارند، فرهنگ غيرچينی را قبول كنند. ديوار چين، نماد شكل مخصوص چين است كه نه تمايل دارند سيستم فكری چينی را به جايی ديگر صادر كنند و نه اجازه می‌دهند سيستم‌های ديگری وارد شوند. تاريخ چين اين طور شكل گرفته است.
در مورد مدل‌های غربی نيز بايد گفت وضعيت غرب، درهم ريخته است. به تعبيری آن جزميتی كه در مورد حقانيت ليبرال دموكراسی بود، ترك برداشته است. آقای فوكوياما كه بعد از فروپاشی شوروی در اوايل دهه 90، پايان تاريخ را نوشت، حالا كتاب خودش را نقض كرده؛ يعنی ليبرال دموكراسی پايان تاريخ نيست، همان‌طوری كه كمونيست‌ها از شكل نهايی تاريخ بشر كه كمون نهايی است، دست برداشته‌اند.
آنهايی كه در كشورهای اسلامی از اينها تبعيت می‌كردند هم به دليل اينكه مركزيت آنها از اعتبار افتاده و هم اينكه تجربيات خودشان در داخل كشورهای اسلامی با شكست مواجه شده، بايد راه جديدی جست‌وجو كنند. اين راه جديد كه در دنيا وجود ندارد يا چپ بود يا راست؛ يا ليبرال دموكراسی بود يا سوسياليسم كه هر دو شكست خورد. تقليد از آنها هم در كشورهای اسلامی و جهان سوم شكست خورده. راهی كه می‌ماند و راه موجود، تفكر اسلامی است. ما راه ديگری را نمی‌شناسيم.
اصلا در كل جهان سوم، تفكر مستقلی جز تفكر اسلامی وجود ندارد كه قابل جهانی شدن باشد. هندوئيسم هست كه مخصوص هند است. مكتب كنفسيوس هست كه مخصوص چين است و نمی‌توانيد آن را به آفريقا ببريد چون آنجا خريداری ندارد. هندوئيسم در آفريقا جايی ندارد. خود هندی‌ها هم اصرار ندارند كه فرهنگ هندی در آنجا رواج پيدا كند. اما اسلام داعيه جهانی دارد، صرف‌نظر از اينكه هر شخصی متعلق به چه نژادی است، اسلام همه‌جا قابل پياده شدن است و پياده هم شده است.
اين مواردی كه گفتيد آن چيزی است كه مشخص است و آنها نمی‌خواهند و به قول معروف بخش سلبی محسوب می‌شود حال بايد ببينيم چه می‌خواهند و بخش ايجابی ماجرا كجاست؟
قسمت ايجابی اين است كه دست‌كم يك كشور وجود دارد مثل ايران كه همين اسلام را تجربه كرده و 33سال از انقلابش گذشته و جمع‌بندی‌اش موفق بوده، دشمنان هرچه می‌خواهند بگويند، ممكن است دشمنان در ارزيابی منفی‌شان افراط‌ كنند كه می‌كنند.
ممكن است گفته شود كه دوستان هم در ارزيابی مثبت‌شان اغراق می‌كنند ولی واقعيت مطلب اين است كه انقلابی در اينجا بر اساس اسلام شكل گرفته، اولين دليل موفقيتش اين است كه با وجود همه تلاش‌هايی كه عليه‌اش می‌شود، سرپا مانده است. دوم اينكه درجا نزده و پيش رفته است. دليل پيشرفتش آمارهاست. تمام توليدات جمهوری اسلامی طی اين سال‌ها، همه رو به افزايش بوده، بيش از آنچه در ايران سابقه داشته است.
در اين ميان ابراز نگرانی‌های از ترديد در الگو بودن جمهوری اسلامی و جايگزينی برخی كشورهای لائيك منطقه نيز مطرح می‌شود.
هم غربی‌ها تبليغ می‌كنند و داخل هم گاهی نگرانی‌هايی ابراز می‌شود كه می‌گويند فلان كشور را به عنوان الگو معرفی كردند، آن كشوری كه رئيسش به مصری‌ها توصيه كرد كه شما همين اسلام لائيك را داشته باشيد بعد از همان مصر كه خيلی سعی می‌كردند احترام آن رئيس را داشته باشند يك جوری جوابش را دادند و گفتند شما اگر طرحی داريد داخل كشور خودتان اجرا كنيد ما تكليف خودمان را می‌دانيم. اصلا نمی‌شود اين مردم به اين معتقد باشند كه اسلام يك امر فردی است و اين طور در اجتماعيات‌شان دخالت كرده باشند و تبلور سياست در كشورشان كه حاكميت حسنی مبارك باشد ساقط كردند و دنبال اين هستند كه آدمی را سركار بياورند كه بتواند اسلام را در كشورشان پياده كند. پس نگران اين نباشيم كه با تبليغ غرب و حمايت برخی از كشورهای مرتجع منطقه فلان كشوری كه مسلمانان در حاكميت هستند اما حكومت لائيك را قبول دارند. مسلمانان در ظاهر خوبی هستند ولی دنبال اجرای قوانين اسلامی نيستند اين حتما الگو نخواهد شد اين مردمی كه حضور ميليونی در خيابان‌های قاهره، تونس و طرابلس دارند را ملاحظه كرديد در ليبی آقای عبدالجليل اظهار كرد كه ما به اسلام پای‌بنديم و می‌خواهيم قوانين اسلامی را پياده كنيم اگر الگوی اينها فلان كشور بود دنبال اجرای قوانين اسلامی نبودند همين حرف را از آقای راشد الغنوشی و آقای سليم العوا و مسلمانان بحرين و يمن می‌شنويد بنابراين الگوی اينها الگوی مسلمان لائيك نيست، اين قسمت سلبی قضيه است قسمت مثبت قضيه كه ما بايد دنبال آن باشيم اين است كه جمهوری اسلامی به عنوان يك الگو كمك كرد تا بيداری اسلامی شكل بگيرد هم اين نهضت فراگير بيداری اسلامی كمك كرد به مباحثی كه در بعد از انقلاب در كشور ما بين افراد صاحب‌نظر بوده، اكثريت متفكرين ما اعتقاد به حكومت اسلامی دارند در مقابل اينها اشخاصی بودند كه چشم‌شان به غرب بوده و البته خيلی‌ها‌شان هم حسن نيت دارند ولی می‌گويند اسلام پاسخگو نيست و نمی‌تواند پاسخگو باشد و به نوعی بعضی‌ها می‌گويند آمريكايی‌ها دست‌شان پشت اين انقلاب‌هاست. می‌بينند كه در مباحث تئوری و نظری گذشته و چيزی كه در جهان در حال رخ دادن است در نزد كسانی كه همه اين مكاتب را تجربه كرده‌اند، آقايی مثل مرحوم محمد غزالی در مصر پاسخ برخی از روشنفكران امروز ما كه بعضی مسائل را مطرح می‌كنند و قبض و بسط و اين حرف ها را می‌نويسند خيلی جلوتر، افرادی در مصر اين حرف‌ها را زدند و كتاب‌های آقای مرحوم محمد غزالی كه به فارسی هم ترجمه شده جواب اين اشخاص را كه پنجاه سال پيش در مصر بودند را داده، می‌خواهم عرض كنم كه مردم مصر كه به اسلام روی آوردند اين طور نيست كه بيگانه باشند با تفكرات وارداتی غرب، بنابراين آن چه كه در دنيا اتفاق افتاده به نوعی در جهان اسلام به نفع تفكر انقلاب اسلامی، دلدادگان انقلاب و اصولگرايان هم هست.
بنابراين با يك بررسی اجمالی به الگو بودن جمهوری اسلامی می‌رسند. آنها هم مثل شما نگاه می‌كنند. هنگام انقلاب، ما 36 ميليون نفر بوديم، الان جمعيت ما بيش از دو برابر شده، برای اينكه معلوم باشد كه كشور پيشرفته‌ای هست يا نه، اينها را به عدد درمی‌آوريم. می‌گويند مثلا يك موقعی محمد قطب، نويسنده مصری كه در عربستان است، گفت تمدن غرب تمدنی كيلوواتی است چون می‌گويند آن كشوری پيشرفته‌تر است كه مصرف سرانه برقش بيشتر باشد.
كتاب او تحت عنوان جاهليت قرن بيستم است. الان هم جاهليت است منتهی او جاهليت قرن بيستم را نوشته. حالا هم كيلوواتی است. حالا هم عدد است ديگر. اگر بخواهيم پيشرفت را با معيارهای غربی ارزيابی كنيم؛ مثلا در آستانه انقلاب، توليد فولاد زير يك ميليون تن بود، حالا اين رقم شايد به بالای 14 ميليون تن رسيده. توليد برق در حد 7000 مگاوات بود. الان به حدود 60هزار مگاوات رسيده. در حالی كه جمعيت دو برابر شده.
تعداد دانشجوها زير 200 هزار نفر بود، الان به 4 ميليون نفر رسيده. به لحاظ كيفيت، فناوری‌ای كه امروز ما به خصوص در حوزه‌هايی مثل فناوری دفاعی كار كرده‌ايم، می‌بينيد جزو 10 – 15 كشور اول دنيا هستيم. ايران به لحاظ تكنولوژی قبل از انقلاب، اصلا به حساب نمی‌آمد. به لحاظ علمی هم آنچه از مقالات ما در ISI و... ثبت شده، اصلا با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست و بعد هم در مقابل همه ايستاده، در مقابل همه كسانی كه قصد تعرض به ايران دارند يا به ايران طمع دارند، ايستاده.
شما هيچ كشوری مستقل‌تر از ايران در خارج از بلوك غرب و قدرت‌های بزرگ پيدا نمی‌كنيد. در جهان سوم و كشورهای اسلامی، اين استقلال ارزشمند است چون بعضی‌ها خلط مبحث می‌كنند و می‌گويند حالا كه ديگر دنيا، دنيای globalization است، استقلال چه معنی می‌دهد؟ گفت مثل قلعه حيوانات، همه با هم برابرند، بعضی برابرترند!
بدون استقلال، امكان پيشرفت نيست و هرجا كه پيشرفت شما با منافع قدرت‌های بزرگ ناسازگار باشد، جلوی آن را می‌گيرند؛ اين فايده استقلال است. كسانی كه خلط مبحث می‌كنند، سفسطه می‌كنند و می‌گويند استقلال چه فايده‌ای دارد و عصر، عصر همكاری‌های بين‌المللی است، بله عصر همكاری‌های بين‌المللی است ولی با حفظ اختيارات و منافع ملی هر كشور.
ببينيد 27 – 26 كشور با هم اتحاديه اروپا را درست كرده‌اند. از اين ميان، يونان و پرتغال، اسپانيا و ايتاليا امروز دچار مشكل شده‌اند و می‌خواستند تصميمی بگيرند كه از كيسه كشورهای پيشرفته‌تر اروپا؛ يعنی انگليس، آلمان و فرانسه، به نوعی جبران عقب‌ماندگی‌های اقتصادی آن چند كشور شود كه انگليس اين تصميم را وتو كرد و گفت ما منافع انگليس را در رابطه با منافع 26-25 كشور ديگر حراج نمی‌كنيم. ضمن اينكه طالب وحدت در اروپا هستند اما منافع ملی‌شان حرف اول را می‌زند. ما می‌دانيم همين تفكر در فرانسه و آلمان هم هست.
آمريكايی‌ها با بقيه كشورها جمع شدند و سازمان ملل متحد را بعد از جنگ دوم جهانی درست كردند. ولی آنجا كه منافع آمريكا اقتضا می‌كند و در تعارض با منافع بقيه ملت‌هاست، آمريكايی‌ها منافع خودشان را دنبال می‌كنند؛ نمونه‌اش يونسكو است. زمانی آقای امبو اهل سنگال، مديركل يونسكو شد چون مقداری ميل به استقلال و طرفداری از كشورهای جهان سوم داشت، می‌گفتند آدم چپ‌رويی است. به خاطر اينكه در چند مصاحبه كه يونسكو داشت، موافق نظر آمريكايی‌ها نبود، آمريكايی‌ها از يونسكو آمدند بيرون و هنوز هم بيرون از يونسكو هستند.
پس عصر همكاری‌های بين‌‌المللی است، بحث دهكده جهانی مك لوهان را مطرح می‌كنند، به شرطی كه كدخدايش آمريكايی‌ها باشند و بقيه به نوعی از آنها تبعيت كنند.
احتمال بازگشت و شكست اين انقلاب‌ها وجود ندارد؟
وضعيت در منطقه تغيير كرده و اين تغيير ادامه خواهد يافت؛ يعنی سير تكاملی آن ادامه خواهد يافت و قطعا به وضعيت قبلی برنمی‌گردد؛ اين يك حرف قطعی است. معمولا در پيش‌بينی‌های ديپلماتيك، كمتر حرف قطعی می‌زنند. خاطره‌ای را دراين‌باره مطرح می‌كنم. با آقای هلموت كهل، صدراعظم آلمان در دفتر ايشان كه مشرف به رود راين بود، نشسته بوديم و او از آقای گورباچف كه آن موقع سر كار بود، نقل می‌كرد كه در همين اتاق، آقای گورباچف به من گفت: «اين رود راين را می‌بينيد، اگر آب اين رود برگشت، كمونيسم يا شرايط قبلی هم به شوروی سابق برمی‌گردد.» حال اگر عين اين حرف را در نظر بگيريم، امكان ندارد كه ديگر امثال بن‌علی، حسنی‌مبارك يا قذافی به تونس، مصر يا ليبی برگردند؛ به دلايل مختلف.
كمتر از 45 روز به انتخابات مجلس نهم داريم. پيوند انتخابات مجلس نهم از نگاه جبهه متحد اصولگرايان با بحث مهم بيداری اسلامی در چيست؟
پاسخ به سؤال‌های قبلی به نوعی اين موضوع را توضيح می‌داد. در هر صورت حالا كه جهان اسلام به دلايل مختلف تاريخی و سياسی مجددا به اسلام رو كرده، آن هم اسلامی كه جامعيت دارد، حاكميت سياسی با مسلمانانی است كه به اسلام جامع و به اسلامی كه فقط فردی نيست و در اجتماعيات، و اقتصاديات سياسيات و دنيا و آخرت و جسم و روح و ماده و معنا حرف دارد تكيه می‌كنند.
اصولگرايان چه می‌گويند؟ می‌گويند حاكميت اسلامی كه اساس قانون اساسی است كه تفاوت ما با ديگر كشورهای اسلامی اين است كه در اين جا حاكميت ولی فقيه را داريم كه كسی است كه با انتخاب مجتهدين و صاحب‌نظران دينی به عنوان رهبری انتخاب می‌شود و كلمه او فصل الخطاب است.
ما در آستانه سی و سومين سالگرد انقلاب اسلامی با يك مرحله تحولی و يا يك نقطه عطف در تاريخ جهان اسلام مواجه هستيم. اگر اين طور است وظايف حكومت جمهوری اسلامی ايران از حالا به بعد خيلی سنگين‌تر می‌شود. يكی از اركان بسيار مهم نظام، مجلس شورای اسلامی است. اين مجلس با توجه مقتضيات زمان و مقطعی كه در آن هستيم كه عرض كردم ما در نقطه عطف تاريخ معاصر جهان اسلام هستيم ايجاب می‌كند كه با يك اكثريت قاطع افراد مؤمن به اسلام حاكميت اسلام و احيای ارزش‌های اسلامی و جامعيت اسلام باشيم و اين را در طی زندگی سياسی خودشان به اثبات رسانده باشند. اگر غير از اين باشد جمهوری اسلامی ايران كه به عنوان يك الگو در عمل مورد استناد و تبعيت جهان اسلام قرار گرفته خدايی ناكرده دچار مشكل می‌شود كه من بعيد می‌دانم اين كاروانی كه به راه افتاده و پرچمدار آن در اين موج جديد بيداری اسلامی در تاريخ معاصر حضرت امام (ره) بودند و ادامه‌دهنده آن مقام معظم رهبری، حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای هستند به راه خودش ادامه می‌دهد. تأكيد می‌كنم كه البته اين مسير جلو می‌رود حال برخی بخواهند روند را كند كنند. ما دوره‌هايی را در بعد از انقلاب داشتيم كه اكثريت مجلس با نظام نبود، نظام از حركت باز نايستاد. مواقعی را داشتيم كه برخی از مسئولين درجه بالای حكومت با كليت نظام و حاكميت اسلام و حاكميت نظام اسلامی توافق چندانی نداشتند و مع ذالك جمهوری اسلامی ايران به راه خودش ادامه داد هر چند سرعت را كند كردند.
از ايران خواسته‌اند كه در طراحی‌هايشان كمك كند؟
يكی از مشكلاتی كه دوستان ما در اين كشورها دارند و در مباحث هم مطرح می‌كنند، همين چندی پيش در جلسه اختتاميه بحثی راجع به همين موضوع درگرفت و يكی از برادران اهل سنت با قوت از ولايت فقيه دفاع كرد، بعضی از اينها به صراحت می‌گويند كه شما چنين امری را داريد و ما اين را نداريم و دور نيست. بعضی هم پيشنهاد كردند كه ما به برادران اهل سنت كمك كنيم كه متناسب با شرايط فقه خودشان چنين سازوكاری را در حكومت‌های خودشان داشته باشند و لذا بسيار جای اميدواری است كه از آنجايی كه هم كارآيی اصولگرايان و هم صداقت و هم پاكی آنها و هم عدم وابستگی بيگانه را ديده‌اند اقبال خوبی به ما داشته باشند. بر ماست كه در انتخابات افرادی را مشخص كنيم كه هم امتحان خوبی در اصولگرايی و اسلامگرايی داده باشند و هم اين كه توان خودشان را در اداره امور و مورد مشورت قرار گرفتن در حوزه‌های تخصصی نشان داده‌اند.
captcha