به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا) حضرت آيتالله العظمی جوادی آملی در آستانه آغاز مناسك حج، پيامی خطاب به حجاج بيتالله الحرام صادر كرده است.
در اين پيام آمده است:
بعدالتحميد و التصلية و التسليم و با تحیّت و دعا و زيارت و استجابت ادعيه حاجيان و معتمران و زائران و داعيان حرمين شريفين و مسئلت صلاح و فلاح برای همه مهمانان مائدهٴ وحی و مأدبه الهام الهی و آرزوی حسنات دنيا و آخرت برای همه اهل قبله و قاطبه عاكفان و طائفان، عنايت ويژه امت اسلامی به برخی از نكات مربوط به هدف عالی و مقصد سامی حج و عمره معطوف میشود.
يكم: وحدت و كثرت، فرد و جمع گاهی مقابل هماند و زمانی مقارن، زيرا همه واحدها يكسان نيستند و تمام فردها مساوی هم نخواهند بود، چون واحدی كه به تنهايی كوثر است همه آثار مثبت كثرت را واجد است و فردی كه بدون احتساب ديگران تمام مآثر جمع را داراست و به تنهايی «جهانی است بنشسته در گوشهای»، انسان كامل الهی است كه به صورت ولیّ مطلق پروردگار، در كسوت نبوّت، رسالت، امامت، خلافت و سرانجام ولايت ظهور میكند، در عين وحدت، كثير است و در متن فرد، جمع است؛ لذا از وی به «كَوْنِ جامع» ياد میشود و از ليله قدر به برتر از هزار ماه تعبير میشود، از قرآن حكيم و سخنان نورانی اهل بيت وحی و الهام(ع) به جامعالكلم ياد میكنند؛ يعنی يك شیء در عين وحدت، كثير است و نيز معارف و بركات فراوانِ در متن كثرت، مندرج تحت نور واحدند و آنچه درباره حكمت الهی آمده است كه ﴿مَن یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِيراً﴾ نموداری از اين قانون كلی است.
آنچه از مطالب متقن و اصول مبرهن كه در صحيفههای حكيمان، فقيهان و محققان علوم و فنون يافت میشود تفصيل مجمل و شرح متن مأثور از وارثان جوامعالكلم يعنی دودهٴ طاها و اُسرهٴ ياسين است.
دوم: راز تأسيس بيت توحيد، گذشته از قبله بودن آن برای قريب و غريب، مطاف قرار گرفتن يكسان آن برای عاكف و بادی و رمز اعلان عمومی و اعلام همگانی برای حضور در جوار بيت عتيق از ﴿كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾، عامل نَبَذ و دوراندازی مايه كثرت و اخذ و دريافت دُرّ وحدت است؛ زيرا تمايز افراد جامعه از يكديگر به مال و امتياز يكی بر ديگری بر پايهٴ ﴿أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً﴾ است كه سندی جز صنم هوس و وثن هوا ندارد و با فرو ريختن چنين فرودی، پرواز به فراز توحيد كه اولين ثمر ثابت آن، وحدت امت اسلامی است ميسّر خواهد بود.
زدودن غبار كثرت و طواف هماهنگ در مدار بيتِ واحدِ اَحد زمينه تشبّه به فرشتگانی است كه هيچ تزاحمی بين آنان نيست، چون هر كدام در مقام معلوم خود با رضای الهی به سر میبرند: «تَشَبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ». تشبّه به فرشتهٴ عرشمحور، سبب میشود كه قلب چنين طوافكنندهای عرش الرحمن شود تا وی در مدار قلب خويش كه همان عقل عملی عابدِ رحمان و كاسبِِ جِنانِ است، به طواف نايل شود. آنگاه سرّ تعبير الهی از كعبه به عامل قيام و سبب ايستادگی در برابر جهل علمی و جهالت عملی روشن خواهد شد: ﴿جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ﴾ زيرا مشركانِ زمينگير و اهل نفاق و شقاقِِ وابسته به آن، هرگز سهمی از مقاومت در قبال مهاجمان به استقلال مسلمانان و غاصبان حقوق آنان نخواهند داشت؛ زيرا انسان گرفتار به قعود و مبتلا به فرود، هرگز توان قيام و قدرت به فراز ندارد.
سوم: قلب انسان، عنصر اصلی در انديشه ناب و انگيزهٴ خالص الهی است. هر چند در اصطلاح اهل نظر و نيز تعارف آلبصر بين عقل و قلب فرق وافر است؛ ولی فعلاً هيچكدام از آن مصطلحات كه هر يك میتواند در اين سير ملكوتی، حجاب ستبر باشد منظور نيست؛ چون اساس علم صائب و عمل صالح قلب انسان است. حضرت ختمی نبوت محمدبنعبدالله(ص) بعد از آنكه فرمود: «إنّ قلوب بنی آدم كلّها بين اصبعين من أصابع الرحمن يصرّفها كيف شاء» چنين گفت: «اللهم مُصَرّف القلوب صرّف قلوبنا الی طاعتك»؛ دلهای تمام فرزندان آدم(ع) بين دو انگشت از انگشتان خدای رحمان است، هر طور بخواهد آن را منقلب و زير و رو میكند، آنگاه به صورت نيايش گفت: پروردگارا ای كسی كه دلها را زير و رو میكنی، دلهای ما را به طرف طاعت و پيروی از خودت منقلب فرما. از ام سلمه همسر گرامی حضرت رسول اكرم(ص) سؤال شد، بيشترين دعای حضرت پيامبر(ص) چه بوده است، گفت: بيشترين نيايش آن حضرت اين بود: «يا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دينك». و فرمود ای امّسلمه! «ما من آدمی الاّ و قلبه بين أصبعين مِن أصابع الله عز وجل ما شاء أقام و ما شاء أزاغ». لازم است عنايت شود كه تمام مشيئتهای الهی حكيمانه است، به طوری كه در صحيفه سجاديه حضرت علیبنالحسين(ع) چنين آمده است: «لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ»؛ يعنی هيچ وسيلهای نمیتواند حكمت پروردگار را دگرگون كند. بنابراين تمام اقامهها و ازاغههای قلوب بشر حكيمانه است و حكمت همراه عقل و عدل است، به طوری كه ممكن نيست در اين تصريف قلوب كاری بر خلاف حكمت و عدل انجام شود، پس در هر موردی كه قلب به انحراف گرائيد و دل به اختلاف گرايش پيدا كرد، حتماً مسبوق به نیّتهای آلوده و تصميمهای ناصواب بوده است، به طوری كه انباشت فَرْثِ هوا و رَوْثِ هوس زمينهٴ ازاغه قلب را فراهم كرده است.
چهارم: بيماری بدن كه گاهی به مرگ آن منتهی میشود، در اثر ناسازگاری اعضا و دستگاه گوارش و تنفس آن است، زيرا هر وقتی ذرّات ريز و درشت تن با هم هماهنگ بودند، بدن، سالم و بانشاط و به دور از پديده مردن است. مرض قلب در اثر ناهماهنگی با قلوب ديگران؛ يعنی با قلوبی ديگر است كه همگی مأمور به معمور نمودن جامعه و آباد كردن زمين و زمينهاند. اگر مُهر مِهر بر دلهای امت مسلمان ثبت شود و غبار كينه از آنها رخت بربندد و همگان به مقدار توان خويش در صدد اصلاح ملت و مملكت خود باشند، خدای سبحان فيض وحدت در كثرت و فوز اتحاد در آحاد پراكنده را عطا میكند، زيرا تقليب قلوب هماره حكيمانه بوده و خواهد بود و اگر ماهِ مهر و وفا، مقهور خوف قهر و خورشيد لطف و صفا، مغمور كسوف كينه شد و جامعه شايستگی خود را برای دريافت كرم از خدای عطابخش خطاپوش از دست بدهد، خدای سبحان آنها را به حال خود رها كرده، در اين صورت به وادی تيه توهم، عداوت و بغضاء افتاده و سرگردان خواهند شد. البته ممكن است گاهی خدا به بركت نبوّت يك پيامبر و امامت يك امام و ولايت يك ولیّ، به طور اعجازآميز كينهها را از دلها مرتفع كند و مخالفان يكديگر را كه همگی در رديف خصم آشتیناپذير قرار داشته يا دارند به مثابه دوستان ديرين يكديگر قرار دهد؛ آنچه در صدر اسلام رخ داد از همين قبيل بود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾. حبل ناگسستنی الهی در اثر ارتباط به قدرت ازلی از هر فرسودگی و پوسيدگی مصون است. اهتمام به جريان وحدت موجب شد كه هم اعتصام به حبل وحدت واجب و به آن امر شود و هم تفرّق حرام و از آن نهی شود هر چند مرجع اين تحريم، آن ايجاب است، نه آنكه دو حكم فقهی مستقل در يك موضوع راه يافته باشد.
آنچه دامنگير گروهی از اهل كتاب (يهود و ترسا) شد، از سنخ تعذيب الهی بوده است كه به صورت اختلاف، عداوت و بغضاء بر جامعه آنها سايه انداخته است: ﴿وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَسَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا كَانُوا یَصْنَعُونَ﴾ فراموشی عهد الهی و رها نمودن تعهد دينی، زمينه جدايی ملت از يكديگر و فاصلهگيری امت از همديگر خواهد شد. عِدیٰ و عَدی به معنای جانب و ناحيه است، چون در اختلاف و فاصلهگيری جامعه از هم، هر كدام به ناحيه سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی خاص میروند؛ لذا از اين حالت پراكندگی، به عداوت ياد شده است و در اين حال كينههای متقابل، سينه سفيد را سياه میكند و آسيبهای زيادی را به همراه میآورد. ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُم مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِن رَبِّكَ طُغْیَاناً وَكُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ كفر و طغيان در برابر حكم پروردگار مايهٴ تشتّت يهوديان و اختلاف شديد بين آنها شده است. آن اغرای عداوت و اين القای بغضا و دشمنی از سنخ تقليب قلوب است و به دست بیدستی پروردگار متعالی است. درخواست تصرّف در دل به سوی طاعت و نيز تثبيت دل بر توحيد از خدا، از آن جهت است كه سيطره بر دل فقط در اختيار خداست.
پنجم: قرآن حكيم سيرت و سنّت انبيا و اوليای الهی را بازگو میكند تا امت اسلامی به آنان ائتسا نموده و در اين تأسّی سودمند از آسيب افراط و گزند تفريط برهد و همچنين اوصاف بهشت و بهشتيان را نقل میكند تا جامعه دينی به آن علاقهمند شده و در دنيا با منش اهل بهشت به سر ببرد: ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ إِخْوَاناً عَلَی سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ﴾، ﴿لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلاَ تَأْثِيمٌ﴾ اهل بهشت كينهتوز نبوده و برادرانه هماره رو در روی يكديگر بر تختها قرار دارند. در بهشت كار لغو و گناه نيست؛ مؤمنان در دنيا میكوشند اهل لغو و گناه نباشند، چنانكه حاجيان و معتمران سعی بليغ دارند از لغو و اثم و ذنب و سرانجام از هر خطأ فكری و خطيئه عملی مصون باشند و اهل ايمان در دنيا میكوشد كه نه تنها به سراغ لغو نروند، بلكه اگر اثری از آن را مشاهده كنند از آن دور میشوند ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾، ﴿وَالَّذِينَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً﴾ و نيز از خدا میخواهند: ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤوفٌ رَحِيمٌ﴾ كه كينه مؤمنی در دل آنها قرار داده نشود. بنابراين فضای بهشت و سيرهٴ بهشتيان مطلوب اهل ايمان است. اينگونه از جملههای خبری میتواند نسبت به برخی به منظور انشا، القا شده باشد، چنانكه بعضی از اين جملهها به صورت دعا و انشاء بازگو شد. لازم است عنايت شود كه راز نقل رفتار دوزخيان و بازگو كردن وضع دوزخ برای پرهيز از روش و منش تبهكاران دوزخی و رهايی از وضع نابسامان دوزخ است تا مبادا كسی بهشتی سخن بگويد و دوزخی فكر كند، آرزوی صلاح داشته باشد و رفتار طلاح، وگرنه ممكن است معاذ الله روزی برای اين گروه فرا رسد كه ﴿فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾.
مدعيان وحدت كه بر طبل كثرت و شقاق میكوبند و مناديان اتحاد كه كوس اختلاف در اختيار دارند، با مطالعه آيات و احاديث نورانیِ وحدتبخش از يك سو و مشاهده آثار پربركت وحدت حاجيان و معتمران و مآثر پرخير اتحاد طائفان و عاكفان سرزمين وحی از سوی ديگر، در سريرهٴ خويش تجديدنظر كنند و از حسنات ائتلاف برخوردار شده و از سیّئات اختلاف مصون شوند و اين همان صراط مستقيمی است كه در نمازها از خدا درخواست میشود. انسان كامل در متن صراط مستقيم است: ﴿إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ٭ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ و پيروی او، پيمودن همان راه راست خواهد بود.
ششم: جريان حج و عمره همانند برنامه موسمی روزه ماه مبارك و نيز دستور زمانهای محدود اعتكاف و نيز مرابطه، همگی دوره كوتاهمدت آزمون و آموزش الهی است تا تأمينكننده توان اجرای رهنمودهای دينی در ساير زمانها و زمينها باشد. اوحدی از سالكان كوی وصال و رهيافتگان اَيمن وادی (نه وادی ايمن) و اهل ندا و نجوای طور سينا هماره در مراقبتاند، چنانكه اميرموحّدان جهان توحيد(ع) چنين فرمود: «هِی نَفْسِی أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَر»؛ يعنی رياضتم با پرهيزكاری همانند دَیْنِ مستوعب فراگير، تمام برنامههای من است؛ همانطوری كه درباره برخی از شاگردان مكتب تربيتی خويش چنين فرمود: «كَانَ لِی فِیَما مَضَی أَخٌ فِی اللَّهِ وَ كَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ» اينان قدر اول سپهر ديانت و تقوايند؛ اوساط از اهل ايمان با آزمون و آموزش مقطعی حج و عمره و اعتكاف و روزه ماه مبارك، خود را در معرض نفحات موسمی پروردگار قرار میدهند و بدون اعراض از آن، ذخيره ايام ديگر را فراهم مینمايند. اگر زمان زرّين احرام و فرصت طلايی زمين حرم مغتنم شمرده شود، منافع ملكوتی اين دوره كوتاه برای حل مُعضل دوران سال در هر قارهای از قارههای پنجگانه كُره زمين سودمند بوده و بيداری اسلامی خاورميانه را به مقصد سامی خود میرساند. نكته لازم توجه كلام نورانی حضرت اميرمؤمنان علیبنابیطالب(ع)، همانا خروج از هر چيزی است كه خار راه وصال محسوب میشود، زيرا تعبير خروج از سيطرهٴ بطن همانند تعبير از اكل مال به باطل در جمله ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾ بوده و ناظر به تمام حقوق است و هيچ اختصاصی به خصوص خوردن ندارد و چون خوردن، مهمترين عامل حيات است؛ لذا محور حكم قرار گرفت. كسی كه از هر عفطه عنز و از هر كالای ناپايدار آزاد شد، در ديدگان ملكوت علّی معصوم و علیّ ولیّ و علیّ امام (عليه آلاف التحية و الثناء) بزرگ خواهد بود. دورهٴ حج و عمره زرينترين فرصت تحصيل اين منزلت رفيع و مصاحبت منيع خواهد بود. روشن است كه منظر امام علی(ع) و منظر ساير معصومان(ع) از حاضران صحنه مباهله و ساحت تطهير و عرصه حجیّت الهی تا حضرت ختمی امامت، مهدی موجود موعود(عج) يكسان است.
هفتم: همانطوری كه تكبيرةالإحرام، لبيك به همه احكام و حِكَم نماز است و همانطوری كه نیّت صوم، پاسخ به تمام دستورهای روزه است، تلبيه حج و عمره نيز لبيك گفتن به جميع قواعد حج و قوانين عمره خواهد بود. مهمترين قانون اين دو عمل عبادی، هماهنگی حاجيان و معتمران در تمام مناسك است. همسانی و همسويی دستورهای اين دو منسك ويژه الهی را میتوان از آغاز ميقات تا پايان حلق و تقصير و طواف نساء مشاهده نمود. جمال حج و جلال عمره شكوه آن و شوكت اين هم يادآور صحنه معاد است و هم آزمون و آموزش عرصه سياست و مدنیّت و جمهوريت دينی است تا كسی در زندگی دنيا راه احدی را نبندد و خود نيز گامی بيراهه نرود، در قبال اهل نفاق و شقاق كه هم نائی از حقاند و هم ناهی از آن: ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ زيرا چنين حاجی و معتمری مناسك خويش را از اسوهٴ همه سالكان طريق وحی و مسلك الهام؛ يعنی حضرت پيامبر اعظم(ص) كه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ اتخاذ میكند كه فرمود: «خذوا عنّی مناسككم». و آن حضرت(ص) همانند جدّ بزرگوار خود حضرت ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح مناسك خويش را از خدای سبحان با ارائه الهی دريافت كرده است: ﴿وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا﴾. عناصر محوری خطبهها و خطابههای حضرت ختمی نبوت(ص) از بهترين رهنمودهای جهانی آن حضرت است كه در موسم حج جهت رهتوشه عاكفان طائف و طائفان عاكف ايراد كردهاند و تلبيه محرمان، لبيك به اينگونه از معارف نيز میباشد؛ زيرا مكه بدون مدينه نخواهد بود، چنانكه قرآن جدای از عترت نمیشود؛ لذا تشرّف به مدينه و ملاقات امام در زمان حضور يا ظهور و بهرهوری از آن حضور يا اين ظهور متمّم حج و مكمّل عمره است. بنابراين مفاد تلبيه، پاسخ مثبت به جريان نبوت و ولايت و امامت و عصمت و حجیّت اهل بيت وحی و الهام(ع) خواهد بود؛ زيرا اينان طبق بيان نورانی حضرت اميرمؤمنان علیبنابیطالب(ع) اساس دين و عماد يقيناند. التحام دو ثَقَل قرآن و عترت كه ميراث جاويد نبوتاند، در كلام نورانی حضرت اميرمؤمنان هنگام وصيت چنين آمده است: «أَمَّا وَصِیَّتِی: فَاللَّهَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِيمُوا هذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ وَ أَوْقِدُوا هذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ» روشن است كه سنّت نبوی از مسير عترت علوی و فاطمی، مصون مانده است، زيرا «اهل البيت أدری بما فی البيت».
هشتم: حيات دنيا بدون هماهنگی جمعی و سازمان اجتماعی محقق نمیشود، بر خلاف حيات آخرت كه محور اصلی آن فردی است، هر چند همگان جمعاند: ﴿قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِيقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾؛ زيرا در آن روز نه ضابطه اقتصادی حاكم است و نه رابطه عاطفی و اجتماعی: ﴿لاَ بَیْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ﴾. هر مكتبی برای خود معيار وحدت دارد كه پيروان آن در مدار يگانگی آن متّحدند. مكتب حياتبخش اسلام تنها مدار وحدت آن توحيد خدا و اسمای حسنا و صفات عليای ذات احدی است كه به صورت قرآن و عترت تجلّی يافت و هيچ فردی حق «فذّ» و «شذّ» از آن را ندارد؛ «فاذّ» كسی است كه اصلاً وارد عرصه امت اسلامی نشد، «شاذّ» كسی است كه بعد از ورود، از آن بيرون آمد و جدا شد، آنچه دربارهٴ زيانباری شُذوذ مطرح شد كه «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذِهِ» درباره فذّ و انفراد و تكروی ابتدايی هم جاری است. علل فراوانی برای جدايی از جامعه و انفراد از امت اسلامی يافت میشود كه عامل مهم آن دوری از هسته مركزی عدل معقول و روش مقبول در تمام عرصههاست. افراط و تفريط، تنگنظری در انديشه و كمحوصلگی در انگيزه، خودمحوری و هوامداری و مانند آن، همگی زمينه جدايی از پيكر جامعه را فراهم مینمايند. آنچه به بهانه پيروی از سلف صالح و در اثر عدم تمايز حقيقی توحيد و شرك پنداریِ هرگونه توسل و استشفاع و درخواست دعا و مساعدت از مظاهر فيض و مجاری فوز خدا در مقام فعل الهی نه ذ ات و نه مقام اوصاف ذات ناروا تلقی شده و با حربهٴ تكفير كه گاهی تسليمی است و زمانی تسبيحی، فرد يا گروهی را از پيكر جامعه دينی جدا و خون بیگناهان را ريخته و دانسته يا ندانسته به دام احتيال صهاينه گرفتار و در خدمت استكبار، بامزد و بیمزد قرار گرفتن است، از همين قبيل است كه جهل علمی يا جهالت عملی زمينه آن را فراهم نموده است. حضور همگان به طور همسان در ساحت يك «قبله» و در محور يك «مطاف» و در مساحت يك «مَسعیٰ» و مانند آن از مآثر حج و آثار عمره است كه سهم تعيينكنندهای در وحدت و پرهيز از تفرقه و اثر بارز در امتثال دستور زندگی مسالمتآميز و اجتناب از طرد و تكفير و توهين داشته و دارد.
نهم: پيام حج و رسالت عمره و آموزه احرام و آزمون سرزمين وحی، آشنايی به سه حوزه جامعهشناسی و سه قلمرو ادب اجتماعی است كه دين الهی نسبت به آنها عنايت دارد؛ اول: حوزهٴ اسلامی به عنوان قلمرو دين حق كه در اين حوزه محلی و ملی احكام ويژه به طور كلی و بدون استثنا بايد اجرا شود، البته موارد ضرورت كه مبيح محظور است، حكم خاص خود را دارد. در اين حوزه مسلمانان به سر میبرند و اصل حاكم بر آن، محتوای: ﴿إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ است و لازم آن رعايت قوانين ويژه اسلامی از قبيل صيانت خون، مال، عِرض و شركت در جمعه و جماعت و اشتراك در حج و عمره و ساير مسائل اسلامی است، هر چند هر مذهبی از مذاهب معروف آن، مسئول احكام ويژه خود خواهد بود. در اين قلمرو حرمت سبّ صحابه رسول گرامی(ص) و حرمت سبّ مقدسات يكديگر و لزوم احترام متقابل به آداب و سنن و رسوم همديگر، جهت پرهيز از هرج و مرج و اجتناب از مشاجره و مبارزه به جای مناظره علمی، كاملاً ملحوظ و مرعیّ میباشد.
دوم: حوزهٴ توحيدی و وحيانی به عنوان قلمرو كتاب الهی كه در اين حوزه محلّی و منطقهای احكام ويژه معتقدان به توحيد و نبوّت مطرح است و اصل حاكم بر آن مضمون آيه: ﴿یَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ است، الغای رژيم ارباب و رعيتی در حوزهٴ دوم، ضرورت آن را در حوزهٴ اول روشن میسازد. لزوم احترام متقابل به مقدسات يكديگر و حرمت هتك آنها مطلبی است مُبرهن كه عنوان آن در حوزه سوم خواهد آمد.
سوم: حوزهٴ انسانی و رعايت حقوق بشری به عنوان تمدن بينالمللی كه در اين حوزه جهانشمولِ مردمی، احكام انسانيت و حقوق بشر با قطع نظر از هر دين و آئين الهی و الحادی مطرح است و اصل حاكم بر آن مفاد آيه؛ ﴿لَا یَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ یُقَاتِلُوكُمْ فِی الدِّينِ وَلَمْ یُخْرِجُوكُم مِن دِیَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ است، به طوری كه هيچ فرد يا ملتی بر هيچ فرد يا ملتی تقدم ندارند و سلطه فرد يا جمع بر فرد يا جمع ديگر محكوم و مطرود است. ملت غير مهاجم و غير متجاوز از فيض عدل الهی برخوردار است و مسلمانان موظفاند كه عدل و قسط را نسبت به آنها اِعمال نمايند. جريان الهی بودن مطلب با تدبير درست آن به لحاظ دنيا و آخرت انجام خواهد شد و از مسئوليت ديگران بيرون است، مخصوصاً آنچه به صحنه معاد برمیگردد كه در آن هر مثقال ذرّهای حساب خاص خود را خواهد داشت و چون هر ملتی مقدساتی دارد كه نزد آنها محترم است و هيچ اختصاصی به موحّد يا ملحد ندارد بايد از سبّ و هتك آنها پرهيز نمود؛ زيرا گذشته از آنكه يك ظلم روانی است، از جهت حقوقی نيز با دشواری جامعه مواجه خواهد شد؛ لذا قرآن مجيد از آنها نهی كرد: ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِينَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَیَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ﴾. فحش و بدگويی به بتها كه معبود مشركان است تحريم شد، برای اينكه مبادا مشركان، معبود مؤمنان؛ يعنی خدای سبحان را جاهلانه سبّ كنند و راز غيرعلمی بودن سبّ خدا آن است كه اينان به گمان كاسد خود خدا را قبول داشتند و راز عبادت آنها نسبت به بتها اين بود كه اصنام و اوثان، اهل شرك را به خدا نزديك میكنند و برای آنها نزد خدا شفاعت مینمايند، به هر تقدير توجيه ناروايی برای خود در بدگويی به خدای سبحان دارند. آنچه در ذيل آيه ياد شده آمد، قانون عام را در بردارد كه شامل هر سه حوزه میشود به طوری كه كسی حق ندارد به مقدسات كسی اهانت كند تا مبادا آنها برگردند و به مقدس نزد اهل ايمان بد بگويند.
مبارزه با قبيح و نهی از منكر بايد با روشی حَسن و راهی معروف باشد و اگر نهی از منكر با روشی منكر بود، بايد نهی مزبور را نهی كرد و آن را همانند ساير منكرها طرد نمود، چنانكه دعوت به حق و صدق و خير و حَسن بايد با روش هماهنگ هدف باشد، زيرا هرگز هدفِ خوب، وسيله بد را توجيه نمیكند و امر به معروفی كه با روش منكر باشد، بايد مورد نهی قرار گيرد. چون بين راه و مقصد پيوند حقيقی و رابطه واقعی است، به طوری كه راه مستقيم هرگز به مقصد باطل منتهی نمیشود و راه منحرف هيچگاه به مقصد حق نمیرسد: «مَن حاول أمراً بمعصية الله كان أفوت لما یَرجو و أسرع لمجیء ما يحذر». دشنام به مقدسات هر قومی هر چند باطلگرا باشند روشی است منكر كه مورد نهی الهی واقع شد. غرض آنكه
۱: دين جهانشمول برنامه فراگير دارد؛ ۲: مهمترين دستور گسترده دينی رعايت قانون و ادب بينالمللی است؛ ۳: از بهترين آداب عمومی و مردمی حفظ كرامت انسانی و پرهيز از اهانت به مقدسات پيروان نحلههای گوناگون است؛ ۴: سبّ صحابه، اهانت به مقدسات شيعه يا سنّی، توهين و تحقير ظالمانه نسبت به باورهای هر كدام از دو گروه، حرام و ايجاد اختلاف و روشن كردن آتش تفرقه و شِقاق و تَحطيم و هدم اساس وحدت امت اسلامی، گناهی است بزرگ كه همگان به ويژه حاجيان محترم و معتمران معزّز بايد جدّاً از آن اجتناب نمايند؛ ۵: آگاهی از ضرورت وحدت و حرمت اختلاف فسادانگيز و فتنهپرور و پرهيز از توهين به مقدسات هر ملت و نحلهای جزء رهآورد سفر ملكوتی شما باشد تا در عرصه جهان اسلامی جز نسيم وحدت و عطر اتحاد چيزی مشاهده نشده و استشمام نشود؛ زيرا گذشته از زوال شكوه درونی و زدودن نيروی داخلی، دشمن خونآشام طمع میكند و با ضعف نيروی دفاعی، مراكز مذهب را ويران و جامعه را تباه میكند: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً﴾.
دهم: مناسك حج و عمره همانند ساير عبادات، گاهی برای هراس از دوزخ انجام میشود و زمانی بر پايه شوق به بهشت صورت میپذيرد و وقتی نيز بر محور محبّت خالصانه نسبت به پروردگار و شكر نعمت و حفظ نام و ياد او امتثال میشود. هر كدام از اين سه روش مطابق ظهور اسمی از اسمای حسنای الهی است و معنای اخلاص در اين مورد آن نيست كه مصون از ريا و محفوظ از سمعه باشد؛ زيرا اخلاص به اين معنا در رديف اولين و سادهترين شرايط تعبّد است، بلكه مفاد آن در اين موطن پرهيز از طلب چيزی جز ياد حق و تنزّه از درخواست چيزی جز شهود وی و نزاهت از طمع به چيزی جز ولاء و محبت و انس اوست:
گفتی به غمم بنشين، يا از سر جان برخيز / فرمان بَرَمت جانا، بنشينم و برخيزم
بشارتهای قرآنی مطابق درجات عبادی بندگان، متنوع است: برخی به بهشت جسمانی مژده داده میشوند كه اين بهشت بهره همه اهل بهشت است و هيچ بهشتی نيست كه از آن محروم باشد؛ بعضی گذشته از بهشت جسمانی، حضور رحمانی نيز جزء بشارتهای آنهاست: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ و برخی گذشته از بهشت جسمانی و رحمت ويژه به رضوان الهی كه منزلتی بس رفيع است مژده داده شدند: ﴿یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ﴾ ضيوفالرحمن مطابق معرفت و نیّت خالصانه در انجام مناسك، مورد بشارت الهی خواهند بود. با عنايت به اينكه تفاوت بشارتها به تمايز درجات نعمتی است كه به آن مژده داده شده، اهميت مراتب حج و عمره و طواف و عكوف را میتوان از تفاوت بشارتها كشف كرد، چنانكه درجات بشارتهای واقع شده در زبان وحی برای اوليای الهی يا امت توحيدی، به تمايز نعمتهای الهی است. گاهی به حضرت مريم(س) ميلاد مسيح(ع) مژده داده میشود: ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِيهاً فِی الْدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾ و زمانی به حضرت ختمی نبوت رسول اكرم(ص): ﴿وَمُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾. برترين بشارت، شهود اسمای حسنای الهی است كه بهره حاجيان مخلص و معتمران منزّه از هراس و طمع و عاكفان مبرّای از قهر و مهر و طائفان رهايیيافته از خوف و رجای مادون حق خواهد بود.
گر بيارند كليد همه درهای بهشت جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
هان ای حاجيان و معتمران! با قداست در سرزمين وحی گام برداريد و زمزمه كنيد و از ياد غير حق جدّاً جدا شويد كه در اين معهد از آدم تا خاتم انبيا(ص) و از حضرت ختمی نبوت تا حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود(عج) حضور داشته و دارند و در اين مهبط قدم زده و میزنند و شما هماكنون به مقدم آنان قدم مینهيد و در ممشای آن ذوات قدسی مشی میكنيد و در فضايی كه تلبيه آنها طنين انداخت و میاندازد لبيك میگوييد
به اميد آنكه جايی قدمی نهاده باشی همه خاكهای مكه به ديدگان برفتم
دعا كنيد كه ذخيره همه انبيا و اوليا هر چه زودتر با ندای: «أنا بقية الله» برای اقامهٴ أمت و عوجِِ همه مستكبران جهان ظهور كند و كسانی كه شرط زهد در درجات دنيا و آنات آن را متعهّدانه پذيرفتند، بيايند و نموداری از عرصه معاد و صحنه عدلمحور قيامت را احيا كنند و امّتهای رنجديده از طاغيان را آزاد نمايند و معارف بكر قرآن و سنت معصومان را احيا و زنده نمايند و قبور ناشناخته حجتهای الهی مخصوصاً حضرت فاطمه زهرا(س) را آشكار كنند. حجّ عاشقانه مصداق روشن حديث نورانی «أفضل الناس مَن عَشِقَ العبادة فعانقها و أحبّها بقلبه و باشرها بجسده» میباشد.
حاجی اگر داغ عشق در تو مؤثر شود فخر بود بنده را داغ خداوندگار
آنگاه چنين میسرايد:
«من ره نمیبرم مگر آنجا كه كوی دوست / من سر نمینهم مگر آنجا كه پای يار
هر چند شهود صاحب خانه و ميزبان اصلی، صعب بلكه مستصعب است:
موسای طور عشقم در وادی تمنّا مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم
زمان احرام، فرصت سوداگری است؛ ولی
همه جان خواهد از عشّاق مشتاق ندارد سنگ كوچك در ترازو
پروردگارا! نظام اسلامی را تا ظهور صاحب اصلی آن از هر گزندی حفظ فرما! وحدت و بيداری اسلامی خاورميانه را در ظلّ حضرت ختمی امامت از هر آسيبی مصون نگه دار و در ظهور حضرت مهدی موجود موعود تسريع نما و حاجيان و معتمران و عاكفان و طائفان را با قبول اعمال و استجابت ادعيه در كمال سلامت به وطنهای آنان برسان و كعبه را كه طبق بيان نورانی حضرت امام صادق(ع) تا سر پاست دين خدا محفوظ است، از هر رخداد ناگوار مصون دارد!
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
جوادی آملی
شهريور ۱۳۹۲