به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، در چهارمین شب شعر «بر آستان اشک» که با حضور شاعران پیشکسوت شعر آئینی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد، محمدعلی مجاهدی، شاعر پیشکسوت آئینی کشورمان با بیان اینکه سال گذشته هم در این مراسم حضور داشته است، اظهار کرد: شعر آئینی مانند یک مثلث باید سه ضلع داشته باشد. شور، شعور و حماسه، سه ضلع شعر آئینی هستند که اگر هر کدام از آنها نباشد، شعر ابتر میماند.
وی در ادامه چند شعر آئینی خواند که به شرح زیر است:
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده
در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده
لرزه میافتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده
می گذارد پای بر فرق شط از دریا دلیها
وه چه بشکوه و تماشایی است دریا ایستاده
گر چه زینب زیر بار داغها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمهها، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازکتر از آیینه حتی
در مصاف خصم چون کوهی ز خارا ایستاده
با غریو «ما رایت فی البلا الا جمیلا»
پیش روی آن همه زشتی چه زیبا ایستاده!
از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتوان ز پا انداخت الا ایستاده
این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران:
مرگ در فرهنگ ما زیباست اما ایستاده
*
این شعرهای سرخ به دفتر یکی یکی
آتش طبیعتاند و سمندر یکی یکی
با رنگ وبوی خوی خلیلانه بارها
گل کرده اند در دل آذر یکی یکی
گلبرگ لاله نیست که دل پاره های ماست
در برکه های اشک شناور یکی یکی
عمریست سر سپرده ی عشقیم و می نهیم
بر شانه ی ضریح شما سر یکی یکی
تا صحن چشم های شما پر کشیده ایم
در هر سحر شبیه کبوتر یکی یکی
حالا که پر شده است حسینیه های عرش
از بوی سیب ویاس معطر یکی یکی...
حس میکنم به فیض اجابت رسیده اند
«أمن یجیب» این همه مضطر یکی یکی
سعید یوسفنیا دیگر شاعر این محفل بود که هفت بند خود را با عنوان «نی» برای حضار خواند. بخشهایی از این هفت بند به شرح زیر است:
ماه و ستاره عاشق دیدار عشق توست
خورشید، غرق دیده ی بیدار عشق توست
باریدنی ست خون تو تا حشر، بر زمین
در قلب آسمان، غم خونبار عشق توست
مهر مجسم است، جوان پیر کربلا
آری حبیب، مظهر اظهار عشق توست
این کیست بر شهادت تو بوسه داد و رفت؟
این خواهر غریب، پرستار عشق توست
دستی چنین برادر و یاور، یگانه است
دستی که تا همیشه علمدار عشق توست
عمری اسیر بود، تو را دید و پرکشید
آزاده ای که در دلش اسرار عشق توست
این بار سوگ نیست که بر شانههای ماست
بر دوش ما حماسه پر بار عشق توست
ای تا همیشه زنده! محرم عزای ماست
این گریهها برای تو هرگز، برای ماست
همچنین مرتضی امیری اسفندقه شاعر کشورمان درباره ورودش به عرصه شعر آئینی گفت: من از کودکی در محلهای بزرگ شدم که پردهخوانها بر روی دیوارهای محل پردهخوانی و حماسه عاشورا را روایت میکردند و من نیز به تماشای این پردهخوانیها مینشستم.
وی ادامه داد: از همان دوران کودکی هر بار که پردهخوانیها را میدیدم و میشنیدم که امام حسین (ع) شهید میشود با همان ذهنیت دوران خردسالی میگفتم چرا یک بار امام حسین پیروز نمیشود و گاهی خشمگین میشدم و شعرهایی بر علیه یزید و ابن زیاد و سپاه دشمن میگفتم و از همان زمان وارد این حوزه شدم. البته به مرور زمان فهمیدم تمام صفات خوب حسینی است و صفات بد یزیدی و تلاش کردم تا صفات خوب را کسب کنم و فهمیدم تمام صفات خوب در وجود من جمع شده و تبدیل به یک قطره اشک برای امام حسین (ع) میشود.
وی در ادامه قصیدهای عاشورایی خواند که در زیر بخشهایی از آن را میخوانید:
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
باید سبک عبور کنم از خیال سود
باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم
آزاد از مثلث تزویر و زور و زر
آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم
باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،ها
بهتر اگر نمیشود از بد بتر شوم
از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است
از خوب میشود که در این ماه، سر شوم
این ماه میشود که شوم چیز دیگری
یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم
یک چیز دیگری که نباید به وهم هم
یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم
خیر مجسم است محرم، بعید نیست
این ماه، تا ابد تهی از هرچه شر شوم
حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر
چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم
شب با یزید باشم و فردای انتخاب
قربانی حسین، نخستین نفر شوم
محمود حبیبی کسبی، شاعر و مجری این مراسم نیز بخشهایی از اشعار گنجینه اسرار عمان سامانی را برای حضار قرائت کرد که در زیر میخوانید:
تا که اکبر با رخی افروخته
خرمن آزادگان را سوخته
ماه رویش کرده از غیرت عرق
همچو شبنم صبحدم بر گلورق
بر رخ افشان کرده زلف پر گره
لاله را پوشیده از سنبل زره
چون تو را او خواهد از من رونما
رونما شو جانب او رو نما
دید شاه دین که سلطان هداست
اکبر خود را که لبریز از خداست
عشق پاکش را هوای سرکشی است
آب و خاکش را هوای آتشی است
شورش صهبای عشقش در سر است
مستی اش از دیگران افزون تر است
اینک از مجلس جدایی می کند
فاش دعوی خدایی می کند
جانب اصحاب تازان با خروش
مشکی از آب حقیقت حر به دوش
شد به سوی تشنه کامان ره سپر
تیر باران بلا را شد سپر
بس فرو بارید بر وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
اشک چندان ریخت بر وی چشم مشک
تا که چشم مشک خالی شد ز اشک
تا قیامت تشنه کامان ثواب
می خورند از رحشه آن مشک آب
بر زمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین بر سر آن خاک ریخت
هستی اش را دست از مستی فشاند
جز حسین اندر میان چیزی نماند
غزلخوانی مهدی رحیمی بخش دیگری از این مراسم بود. بخشهایی از غزل عاشورایی این شاعر را میخوانید.
مثل عکسی که میان قاب لذت میبرد
دارد از چشمان تو محراب لذت میبرد
این که گاهی چهره ات را ماه میخوانیم ما
بیشتر از هرکسی مهتاب لذت میبرد ...
علی داودی، مدیر دفتر شعر حوزه هنری دیگر شاعر حاضر در این مراسم بود که در سخنان کوتاهی با بیان اینکه خود را شاعر آئینی نمیداند، اظهار کرد: قالب آثارم مذهبی و به ویژه عاشورایی از آب درآمده است و این موضوع به نوعی در اختیار خودم نبوده و ناخودآگاه به این سمت رفتهام.
وی شعرخوانی خود را با شعری کوتاه به شرح زیر آغاز کرد:
آب یک اشاره است
جانب تو را
یا امام
عاشقان به یک اشاره اکتفا کنند
رو به سوی کربلا کنند
السلام...
و در ادامه شعر دیگری خواند که در زیر میآید:
اگر خنجر ببارد دوست دارم
اگر زخمی بکارد دوست دارم
مرا ای تیغ ها در بر بگیرید
اگر او دوست دارد، دوست دارم
*
عمر من ذره ذره میکاهد
دل من باز روضه میخواهد
باز بیروضه قلبها مرده
روضه ما را به کربلا برده
حال بی روضه سخت حال بدیست
زنده بی روضه مرده ابدیست
باز بیروضه سینهها تنگ است
طاقتی نیست، دل مگر سنگ است
روضه خوانیم این نشانه ماست
که حسینیه راه خانه ماست
روضه گفتم بریده شد جگرم
به فدایت، بریده باد سرم
روضه حال و هوای پر زدن است
روضه خوان هم شهید بی کفن است
روضه رضوان ماست، باب خداست
غم گلستان ماست، باغ خداست
نفس و شور و جان ما روضه است
اذن باب الجنان ما روضه است
نه فقط قوت، آب و نان روضه است
معنی جوشش جهان روضه است
اشک با روضه ها روان شده است
چشم ها چشمه جهان شده است
دل من با شما زبان وا کرد
قطره را شوق عشق دریا کرد
خاک روضه سرشته در گل ما
گل روضه شکفته در دل ما
ذوق ما گریه، مرد این هنریم
روضه خوانیم ما، دو چشم تریم
روضه خوانیم ما، عزاداریم
غیر این در بگو کجا داریم
ما کجا و هوای صحبت دوست
در هوای تو ما هواداریم
تا که آوارگی شده است مقام
ما مقیمیم در خرابه شام
ما شقایق تبار دلخونیم
نام ما چیست؟ جمله مجنونیم
من خودم روضه خوان حال خودم
من خودم خسته از ملال خودم
تیر خورده است گوییا مشکم
گریه دار است چشم بی اشکم
گریه دارست دست بی یاری
کاش می شد شوم علمداری
نه فقط بوده به زائر حرمت
دل من بوده روضهخوان غمت
ای شه مهربان، امیر کریم
نظری، فیض گریهای ببریم
ما هواخواه نام پاک توییم
گر بخوانی همه هلاک توییم
ما هلاک توییم بیکفنیم
دست بر سینه ایم، سینه زنیم
در پایان این مراسم علی انسانی، شاعر و مداح پیشکسوت اهل بیت (ع) به شعرخوانی و نوحهسرایی برای حضار پرداخت.