تروریسم به عنوان ابزار توجیه
کد خبر: 3466727
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۰
یادداشت وارده/

تروریسم به عنوان ابزار توجیه

گروه اندیشه: تروریسم‌سازی و ایجاد ابزار توجیه در سیاست داخلی و خارجی با هدف مقابله با افکار و اذهان عمومی مخالف، پروژه‌ای است که ایالات متحده از نیمه قرن بیستم میلادی به دنبال آن است.

افکار کمونیستی و مقابله با آنها توجیه‎گر بسیاری از رفتارهای ایالات متحده در جهان بخصوص منطقه خاورمیانه بوده و اضمحلال آن سبب از بین رفتن ابزار توجیه رفتارهای سیاسی و نظامی ایالات متحده بود. رفتاری که نمونه‌های آن را در یمن، افغانستان، مصر، سوریه، پاکستان و حتی ایران شاهد بودیم.
در دهه‌های پایانی قرن بیستم که افکار کمونیستی به تاریخ پیوسته و پیروان آن مانند اسرایی بودند محبوس در گوشه‌ای از تاریخ؛ ایالات متحده نیازمند نگرشی بود که کمبود ابزار توجیه سیاست‌هایش را جبران کند. از این روی دست نیاز به سوی پروژه‌ای بلند کرد که از دوره عثمانی در اروپا نهادینه شده بود: پروژه اسلام‌هراسی.
ایالات متحده در راستای پروژه اسلام‌هراسی به تقویت نیروهای تکفیری خود که برای مقابله نظامی با کمونیسم بخصوص در مصر، سوریه و افغانستان تجهیز شده بودند پرداخت و مسبب پیدایش تروریسم تکفیری سلفی شد.
از اولین نمونه‌های تروریسم تکفیری، اخوان المسلمین و بعد‌ها جهاد اسلامی بودند که در گذر زمان و بعد از حمله نظامی ناصر به یمن شعبه آنها در پیشاور تحت عنوان القاعده اعلام وجود کرد، در سال 2001 بر اثر ادغام القاعده و جهاد اسلامی توسط رهبران‌شان یعنی ایمن الظواهری که رهبر جهاد اسلامی و اسامه بن لادن که رهبری القاعده را بر عهده داشت، گروه تروریستی قاعده الجهاد تشکیل و در سال 2004 شعبه عراق آن با نام القاعده عراق به طور رسمی حملات تروریستی خود را آغاز کرد و در سال 2010 و بعد مرگ رهبر آن ابوحمزه المهاجر، تحت کنترل ابوبکر البغدادی در آمده و به داعش تغییر نام داد.
نقش عربستان سعودی نیز در این بین کمرنگ نبود. کمک‌های مالی و فکری آل سعود به اخوان المسلمین در جهت مقابله با نشر افکار کمونیستی در یمن، کمک به اسامه بن لادن جهت تشکیل نیروی نظامی به بهانه مقابله با نیروهای صدام حسین در کویت، کمک‌های فکری دانشگاه اسلامی مدینه در جهت ساماندهی استراتژی و نشر افکار تروریسم تکفیری، پناه و سامان دادن به نیروهای اخوان المسلمین بعد از فرارشان از مصر و ... قسمتی از وقایعی ست که نقش پررنگ عربستان سعودی در شکل‌گیری نوع جدیدی از تروریسم در خاورمیانه را نمایان می‌سازد.
در بدو پیدایش تروریسم تکفیری، این پروژه هم وسیله‌ای بود برای محدود کردن کمونیسم و هم آلترناتیو آن برای جایگزینی ابزار توجیه. ابزاری که به دو قطبی‌کردن دنیا انجامیده و دو جبهه خیر و شر را برای متحدان آمریکا در دنیا پدید می‌آورد که البته به زعم آنها جبهه خیر همیشه همان جبهه‌ای ست که ایالات متحده در آن می‌جنگد.
جایگزینی تروریسم به عنوان ابزار توجیه دارای امتیازهای خاصی ست که مهم‌ترین آنها عبارتند از نداشتن محدودیت‌های زمانی و مکانی. جنگ با تروریسم نه زمان خاصی دارد و نه مکانی خاص، عدم رویارویی مستقیم با کشورها بر خلاف دوران مقابله با کمونیسم امتیاز بسیار بزرگ جنگ با تروریسم است. از سوی دیگر در این نوع جنگ ایالات متحده می‌تواند میدان جنگ را به هر کجا که می‌خواهد بکشاند. از افغانستان به عراق، از عراق به لیبی، از لیبی به سوریه و ... که هر کدام با اهدافی خاص صورت گرفته و به شکل عجیبی تمام این درگیری‌ها در محل ذخیره دو سوم نفت جهان صورت می‌گیرد و این اتفاق مصادف با اوج دوران بدهی‌های نفتی ایالات متحده است.
با ملحوظ کردن این اتفاقات می‌توان نتیجه گرفت ایالات متحده و همپیمانانش، قواعد بازی نفتی‌ای که به استقراض و در نهایت بحران شدید مالی آنها منجر شده را بر هم زده و با ساخت و پردازش یک بحران جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه و محل حضور طلبکاران نفتی، در صدد ایجاد وضعیت فوق العاده و قرمز با هدف تغییر اصول و ضوابط مرسوم مراودات جهانی، علی الخصوص مراودات مالی برآمده‎اند که بازیگر اصلی این داستان کسی نیست جز، تروریسم تکفیری سلفی.
تروریسم تکفیری سلفی به نوعی در نقش منجی ایالات متحده ظاهر شده است، لیکن باید منتظر نشست و تماشا کرد که ایالات متحده تا کجا می‌تواند این بازی خطرناک را با قواعد مورد نظر خودش به جلو براند!
مانی محرابی

captcha