ایمان، امید و نفی وضع موجود در قرآن
کد خبر: 3468053
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۱
جایگاه «شدن» در قرآن و فلسفه ارنست بلوخ/

ایمان، امید و نفی وضع موجود در قرآن

گروه اندیشه: مومن در معرض «شدن» است و در این فرایند او باید امیدوار و نسبت به وضع موجود آگاه باشد و با نفی آن به اصلاح خویش بپردازد. در این زمینه، تشابهاتی میان قرآن و ارنست بلوخ وجود دارد.

آینده عنصری اساسی در امیدواری است، زیرا احساس اطمینانی است که نسبت به آینده در انسان وجود دارد، اما امید جایی است که وضعیتی نامطلوب در حال وجود داشته باشد و فرد با توجه به آن خواسته می‌شود و فردا وقتی خواسته می‌شود که دیروز و امروز بر وفق مراد نباشد.
ایمان، امید و نفی وضع موجود در قرآن
قرآن آینده را با عنصر خواست در می‌آمیزد. انسان خواهنده آنچه را که می‌جوید می‌یابد و عنصر اطمینان به آینده عنصری مهم در اندیشه دین است.
خداوند خود را به بنده خود نزدیک خوانده است که دعای دعاکننده را به هنگام دعا اجابت می‌کند. از این رو مومن نباید ناامید باشد. «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ: و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏‌كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند». (بقره،186)
ایمان آوردن پایان کار نیست و به نظر می‌رسد اول فرایند باشد، «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ: آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند». (عنکبوت،2) رویداد‌های زندگی، داشته‌ها و همه چیز می‌تواند موقعیت‌هایی باشد که در آن انسان باید انتخاب کند و به پیش برود. «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ: و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است». (انفال،28)
در این فرایند، امید به لقاء خداوند در مقابل دل خوش کردن به دنیا عنوان شده است. از این رو حال یا زندگی دنیایی به عنون زمان حال با لقای خداوند نفی می‌شود. لقای خداوند در فراسوی زندگی دنیایی قرار دارد. «إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ: كسانى كه اميد به ديدار ما ندارند و به زندگى دنيا دل خوش كرده و بدان اطمينان يافته‏‌اند و كسانى كه از آيات ما غافل‌اند». اما معنای لقاء الله مورد پرسش بوده است، امام علی(ع) در پاسخ به کسی که از او پرسید آیا با خداوند ملاقات کرده است، می‌گوید: من کسی نیستم که خدای نادیده را عبادت کنم. پرسیدند: خدای را چگونه دیده‌ای؟ حضرت فرمود: وای بر تو، خدای را با چشم سر نمی‌توان دید، بلکه با چشم دل باید زیارت کرد و با ایمان واقعی به وصالش نایل آمد.
وضع موجود و یا آنچه هست گذراست از این رو کسی که به وضع موجود دلخوش کرده است پا در رکاب شدن ندارد و امید به خداوند برای او بی‌معنی‌ است، عنصری اساسی امید به آینده که در اسلام وجود دارد، نفی وضع موجود است به مثابه وضعی که در آن همه چیز خوب و مناسب است.
امید به لقا خداوند هدف نهایی افعال انسانی در زمان حال است، این عمل نیز با توجه به قرآن باید در نسبت به اعمال گذشته در جهت اصلاح باشد و همواره عمل شایسته باشد. عنصر امید در عمل انسان، نشانه دو وضع خوب و وضع بد است. «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا: بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‏‌شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد». (کهف 110) امید نقطه عطفی در زمان حال است که مسیر تا کنون طی‌شده را به سوی آینده‌ای دیگر و بهتر تغییر می‌دهد، از این رو امید با احساسی در درون همراه است که آینده‌ای بهتر را نوید می‌دهد.
در آیه 104 سوره نساء، عنصر امید با عنصر درد توام شده است، از این رو امید به آینده در کنار سختی زمان حال قرار گرفته است. امید به خداوند به رنج و زحمات امروز مومنانه معنا می‌دهد. «وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا: و در تعقيب گروه [دشمنان] سستى نورزيد اگر شما درد مى‏‌كشيد آنان [نيز] همان گونه كه شما درد مى‏‌كشيد درد مى‏‌كشند و حال آنكه شما چيزهايى از خدا اميد داريد كه آنها اميد ندارند و خدا همواره داناى سنجيده‏‌كار است». در واقع درد و دشواری امروز به وجود نمی‌آمد اگر که فرد وضع موجود را می‌پذیرفت و به آن تن در می‌داد. اندیشه رواقی و یا کلبی همین پذیرش را در ذات خویش دارند، انطباق با طبعیت یکی از اصول اندیشه رواقی است، اما در اندیشه دینی، درد و رنج امروز به رسمیت شناخته می‌شود و پله‌ای برای گذار برای آینده‌ای امیدوارانه می‌شود.
در این آیه حضرت یعقوب فرزندان خود را به جستجوی فرزند گم‌شده خود می‌فرستد و به ایشان توصیه می‌کند که از «روح‌الله» مایوس نشوند. امید در این آیه توصیه به یاری خداوند پس از جستجو برای یافتن است. جستجوی آرمان گم‌شده و وضعیت مطلوب نیز باید با عنصر امید همراه باشد. «يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ: اى پسران من برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت‏ خدا نوميد مباشيد زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏خدا نوميد نمى‏‌شود». (یوسف،87) این تنها پس از جستجو برای «یوسف» زمان است که می‌تواند با امید به «روح‌الله» به نتیجه برسد. در این آیه مایوسان از روح خداوند کافر خوانده شده‌اند و این نکته مهمی در حیات ایمانی است.
در آیه 36 سوره عنکبوت می‌خوانیم: «وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ: و به سوى [مردم] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر به فساد برمداريد». به نظر می‌رسد ایمان به خداوند نظامی از عمل را فراروی مومنان قرار می‌دهد که یکی از آن‌ها عدم فساد در زمین است. آیات دیگری را نیز می‌توان در خصوص عمل اجتماعی قرآنی می‌توان یافت، چناچه پیامبر اسلام(ع) و ائمه(ع) الگو‌های مناسبی در این خصوص هستند.
در آیه «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا: آرى با دشوارى آسانى است». (شرح، 6) نیز همراهی دشواری و آسانی مورد اشاره واقع شده است. این همراهی به نظر می‌رسد این‌همانی نیست و عناصر ایمانی از جمله باور و عمل را در بردارد به عبارت دیگر ایمان و امید در کنار شدن و نیز نفی وضع موجود از عناصر امید در قرآن باشد.
شدن و نفی وضع موجود در فلسفه ارنست بلوخ
ارنست بلوخ را فیلسوف امید خوانده‌اند. وی رویکردی مارکسیستی در فلسفه دارد. بلوخ در سال 1885 در آلمان زاده شد و به سال 1977 در همان کشور درگذشت. بلوخ از موضع مارکسی تعریف فلسفه به تغییر جهان به جای تفسیر آن، معتقد است که فلسفه باید راه‌ خروج از بحران را به انسان مدرن نشان دهد تا سرنوشت خود را در دست بگیرد و با از خود بیگانگی، گسیختگی و بی‌ریشگی مبارزه نماید.
امید به آرمانشهر در فلسفه بلوخ، باعث می‌شود که فرد به دنبال تغییر جهان باشد، او مانند هگل تلاش کرده است تا امید را در مسیر تاریخ ردیابی کند، از این‌رو امید برای او نه مفهومی روان‌شناسانه که مقوله‌ای هستی‌شناسانه در جهت آشکارسازی باطن گزاره‌ها است.
بلوخ جلوه‌های امید را در تجلیات انسانی از داستان‌هایی مانند قصه پریان و یا آرمان‌‍شهرهای بزرگ فلسفی و سیاسی پی گرفته است. نزد بلوخ افراد انسانی، فرجام نیافته و هنوز ناکامل‌اند، آنها به دستیاری «رویاهای زندگی بهتر» و اشتیاق‌های آرمان‌شهری برای کامیابی به جنب وجوش در می‌آیند. «چیزی بهتر» که مردم به جست وجوی آنند، همان چیزی است که موضوع اثر معظم بلوخ، «اصل امید» است، اثری که فراهم آورنده زمینه برای پژوهشی نظام‌مند است در باب شیوه‌هایی که طی آن، رویاهای روزانه، اسطوره و داستان‌های پریان، فرهنگ عامه، ادبیات و همه اشکال هنر، آرمان‌شهرهای سیاسی و اجتماعی، فلسفه و دین  پدیده‌هایی که اغلب به حکم اینکه ایدئولوژی‌اند، به دست برخی نقدهای مارکسیستی ایدئولوژیک کنار گذاشته شده اند.
در اندیشه بلوخ گذشته دارای اهمیت است، گذشته عناصری از رنج‌ها و دردهایی را در خود دارد که باید در آینده اصلاح شود در واقع آرما‌ن‌شهر جایی است که در آن گذشته زدوده شده است. از سویی دیگر برای بلوخ، «تاریخ مخزنی از پتانسیل ها و بالقوگی هایی است که حکم گزینه هایی زنده برای کنش های آینده را دارند، بنابراین، آنچه می‌توانسته است باشد، هنوز هم می‌تواند باشد». اما حال نقطه اتصال به آینده است، آگاهی از ظرفیت گذشته و نیز تمایل به سوی آینده، از این رو امید خصوصیت زمان حال است.
بلوخ اصل هستی را در آینده می‌داند، هستی هر پدیده در چیزی نیست که هست، بلکه در آینده آن و در چیزی است که خواهد شد، به بیان دیگر، فلسفه او فلسفه «هنوز-نه» است. از این رو نه به هنوز، در پی خود نه به گذشته نیز است، می‌توان فلسفه بلوخ را امید به آینده نامید.
از این رو بلوخ، ادیان و تفکرات بشری را به یک اندازه معطوف به آینده‌ای انسانی می‌داند، هرچند به آن نام سوسیالیسم داده باشد. از این رو از نظر بلوخ آرمان‌شهر زهایی بخش است، او برخلاف برخی دیگر از مارکسیست‌ها به نفی و طرد کلان‌روایت‌های دینی نمی‌پردازد. در برابر، نظریه های مارکسیستی قبلی در باب ایدئولوژی، گرایش داشتند به اینکه ایدئولوژی را با متون سیاسی، گفتارهای سیاسی و با کوشش برای رازگونه کردن مناسبات طبقاتی و پیش بردن سلطه طبقاتی یکی بدانند و همسطح سازند. لاجرم، در این مدل، نقد ایدئولوژی صرفاً باید مکانیسم های متنی (texual) فرآیند رازگونه سازی را طرد و نفی کند و حقیقت را جایگزین ایدئولوژی سازد. بلوخ این رهیافت صرفاً تقبیح گرانه به نقد ایدئولوژی را زیر عنوان «روشنگری نیم‌بند، در قیاس با روشنگری واقعی و کامل، رد می کند.
جایگاه «شدن» در قرآن و فلسفه ارنست بلوخ
به نظر می‌رسد «شدن» جایگاه مهمی در قرآن و فلسفه بلوخ داشته باشد. همان طور که ذکر شد، امید یکی از خصوصیات مومنان است و این امید به آینده‌ای است که زمینه زمان حال، باید تغییر کند. به عبارت دیگر می‌توان از تعبیر نقطه عطف در قرآن برای امید استفاده کرد، که همواره موجد بهتر «شدن» مومن می‌شود.
در فلسفه بلوخ نیز، «شدن» اهمیت زیادی دارد، فلسفه او را فلسفه «هنوز-نه» خوانده‌اند و این بدان معناست که بلوخ پایانی برای تاریخ قرار نمی‌داد و همواره به آینده‌ای انسانی برای بشر قائل بود، آینده‌‎ای مشخص که در پی «شدن»های امیدوارانه انسانی باید پیگیری و محقق شود.
captcha