عبدالرحیم نیکخواه، رئیس جهاد دانشگاهی واحد علامه طباطبایی، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره ارزیابی خود از عملکرد کلی انقلاب اسلامی پس از چهار دهه گفت: در این باره باید به چند نکته اشاره کرد. اولین نکته این است که پرسش شما اگر چه کلی است ولی با ساختار ذهنی من سازگار است؛ یعنی نگاه عملکردی به یک پدیده که جامعهشناسان از آن تحت عنوان کارکردگرایی یاد میکنند. این ویژگی در مورد آدمها نیز صدق می کند، یعنی اینکه ما وقتی میپرسیم این آدم چگونه است و یک وقت دیگر میپرسیم که این آدم چه کرده است.
عملکرد انقلاب مهمتر از خود انقلاب است
وی ادامه داد: به عبارتی گاهی پرسش ما در خوبی و بدی یک آدم یا یک پدیده است و گاهی هم پرسش ما در مورد کارکرد، عملکرد و خاصیت یک پدیده یا یک فرد است. با این مقدمه خواستم بگویم که انقلاب اسلامی ایران فارغ از اینکه چگونه است باید ببینیم که چه کرده است و چه اثراتی را بر افکار، رفتار و زندگی مردم داشته و از منظر بیرونی چه تأثیراتی را در فضای بینالمللی ایجاد کرده است که البته این امر میسر نمیشود مگر اینکه ما از جنبههای مختلف از جمله فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، علمی، آموزشی و بینالمللی آن را مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم.
نیکخواه اظهار کرد: البته من میتوانم از منظر شخصی خودم و بدون در نظر گرفتن شاخصها و ملاکهای اندازهگیری یک نمره به انقلاب اسلامی ایران بدهم یعنی اگر توقع من از پدیده انقلاب اسلامی ایران به صورت آرمانی 100 بوده باشد میتوانم بگویم نمره بالایی نمیگیرد و امیدوارم بتوانم در ادامه کمی بیشتر این مطلب را توضیح دهم.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه برای پدیدهای به نام انقلاب، ارزش ابزاری قائل است، گفت: به عبارتی اگر انقلاب اهداف خوبی را ترسیم کرده باشد و با برنامهریزی و اقدامات مؤثر به آن اهداف خوب دست پیدا کند ارزش دارد؛ یعنی عملکرد انقلاب مهم است نه خود انقلاب.
وی تأکید کرد: البته ممکن است انقلاب در بعضی از حوزهها و برخی از زمانها عملکرد خوبی داشته باشد و گاهی هم عملکرد منفی که باید از هم تفکیک شود که مجموع اینها یک معدل به ما میدهد و آن معدل خیلی مهم است.
اهمیت حوزههای فرهنگ و اقتصاد به عنوان روح و جسم یک جامعه
نیکخواه حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی را مهمترین حوزهها در معدلگیری عملکرد انقلاب دانست و درباره چرایی اولویت فرهنگ بر اقتصاد گفت: اگر ما اقتصاد را معادل تمدن بدانیم در واقع بر این باوریم که فرهنگ و تمدن مهمترین ویژگیهای ارزیابی یک جامعه هستند و با تشبیه اقتصاد به تمدن که تشبیه بیربط و بیراهی هم نیست یافتن پاسخ کمی راحتتر میشود.
رئیس جهاد دانشگاهی واحد علامه طباطبایی تصریح کرد: فرهنگ بیانگر فکر، اندیشه و آرمانهای یک جامعه و تمدن بیانگر مادیات و ظواهر یک جامعه است و به عبارتی دیگر اگر جامعه را به انسان تشبیه کنیم فرهنگ جان و روح انسان و تمدن جسم و بدن انسان است و ناگفته پیداست که روح بر جسم ترجیح دارد.
وی با بیان اینکه قرار گرفتن اقتصاد بعد از فرهنگ دال بر اهمیت اندک آن نیست، اظهار کرد: با مصادیق بسیار دیدهایم که بیتوجهی مسئولین به اقتصاد باعث خرابی فرهنگ هم شده است. در نمونه مثالی که از انسان ذکر شد نمیشود بگوییم پرورش روح مهم است و پرورش جسم مهم نیست این دو با هم مهم هستند. اگر اقتصاد آسیب ببیند یا در حوزه اقتصاد خوب عمل نشود، اولین آسیب را فرهنگ خواهد دید و دلیل ترجیح فرهنگ بر اقتصاد تقدّم و ترتب منطقی است، نه تقدّم و ترتب ارزشی. این مطلب در این جمله معصوم به خوبی نمایان است که می فرماید «کسی که معیشتش تأمین نباشد، آخرتش هم تأمین و تضمین نخواهد بود» (من لا معاش له لا معاد له).
بیمهری به حوزه فرهنگ پس از انقلاب اسلامی
نیکخواه اضافه کرد: البته حقیقت این است که عقل من فرهنگ را ترجیح میدهد چون که فکر و اندیشه برای انسان و برای جامعه مانند سکان کشتی عمل میکند ولی چشم و گوش من برمبنای واقعیات موجود میگوید که اقتصاد مهم است، شاید علت آن باشد که این سکان خوب عمل نکرده است، یعنی ما حوزه فرهنگ را پس از پیروزی انقلاب آنگونه که باید مورد توجه قرار ندادهایم.
وی درباره دلایل این عملکرد ضعیف در حوزه فرهنگ گفت: فرهنگ بر مبنای توصیفی که کردیم باید راهنمای اقتصاد میبود و سبک زندگی مردم را عوض میکرد ولی ظاهراً زور اقتصاد بیشتر بود و بر فرهنگ تأثیر گذاشت و تا حدودی بر آن غالب شد. به گمان من فرهنگ امروز مردم ما در جمهوری اسلامی ایران نشانههای زیادی از مادیگرایی و دنیاطلبی را در خود دارد و این مسئله مهمترین معضل جامعه ما در حوزه فرهنگ.
تبعات گسترش فرهنگ مادیگرایی در جامعه چیست؟
نیکخواه یادآور شد: البته این امر یعنی توجه به مادیات و گرایش به زندگی خوب و بهرهمندی از لذات دنیایی یعنی خوب پوشیدن، از خانه و خودرو و رفاه خوب بهرهمند بودن به گمان من عیبی ندارد. عیب کار اینجاست که مردم ما این دنیا را مقصد خود بدانند و نسبت به سرای دیگر و جهان آخرت کمتوجه و بیباور شوند.
نیکخواه درباره تبعات و آثار عینی مادیشدن فرهنگ در جامعه گفت: مهم ترین اتفاقی که میافتد کم رنگ شدن اخلاق فردی و اجتماعی خواهد بود. یعنی دروغ گفتن و تجاوز به حقوق دیگران رواج مییابد، یعنی زمانی که من و منافع من و پرورش جسم من محور و هدف میشود این من پای بر سر همه چیز میگذارد، دوستیها را خراب میکند، اختلاس و کلاهبرداری عادی میشود، دروغگویی، ریا و تزویر و همه آن چیزهایی که در باطن دین خدا مذموم است امری عادی تلقی میشود و در چنین شرایطی ظواهر دین پر رنگ و باطن دین بی رونق و کم رنگ میشود.