به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) چهاردهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره خاقانی به موضوع «بازتاب قرآن در آثار خاقانی» اختصاص داشت که عصر امروز چهارشنبه 8اردیبهشت با حضور دکتر محسن معینی، استاد دانشگاه و مدیر گروه قرآن و حدیث بنیاد دایرةالمعارف اسلامی در سالن اجتماعات مجموعه فرهنگی «شهر کتاب» برگزار شد.
معینی در ابتدای این نشست ضمن اشاره به محل تولد و وفات خاقانی گفت: این شاعر قرن ششم هجری در شروان متولد و در تبریز از دنیا رفت و از آثار و اشعار او چنین برمیآید که بسیار تحت تأثیر قرآن و تعالیم آن بوده است و من ترجیح میدهم اثرپذیری خاقانی از قرآن را در بخش آثار منظوم و منثور او به تفکیک مورد بررسی هرچند اجمالی قرار دهم.
وی گفت: در وهله نخست باید به این موضوع اشاره و تأکید کنم که معمولاً اثرپذیری یک شاعر از قرآن و داستانهای قرآنی و موضوعاتی که قرآن به آن پرداخته است به چند شکل امکانپذیر است و خاقانی در هر یک از این اشکال سرآمد است اما شکل نخست آن مواجهه شاعر با واژه و گزاره قرآنی است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در این شکل از اثرپذیری از قرآن شاعر و پدیدآورنده در شعر و نثر خود همان واژه و یا گزاره را به کار میبرد که اصطلاحاً به آن اقتباس میگویند که گاهی اوقات این حالت تنها با این توجیه صورت میگیرد که او خواسته است به قصد تیمن و تبرک این کار را انجام دهد و یا به جهت فضلفروشی این اتفاق میافتد که البته درصد کمی از این اقتباسها با این قصد و نیت صورت میگیرد ولی به هر حال تشخیص اینکه مقصود و نیت شاعر کدامیک از این حالات بوده است کمی مشکل است.
وی ادامه داد: در شکل دوم اثرپذیری شاعر اشاره به یک داستان و یا یک مبحث قرآنی در شعر و یا اثر منثور خود میکند که در صناعات ادبی به آن تلمیح میگویند و با توضیح این دو موضوع قصد دارم به آثار خاقانی بپردازم که تا چه اندازه در آنها و در مواجهه با قرآن از هر دو شکل اثرپذیری بهرهمند شده است.
معینی ادامه داد: خاقانی به غیر از دیوانی که از او بجای مانده است یک مثنوی با نام «تحفةالعراقین» دارد که در اصل سفرنامه او به مکه مکرمه است که البته برخی از کارشناسان و مورخین اعتقاد به این موضوع دارند که خاقانی اساساً اهل سفر و هجرت نبوده و آنچه که در این اثر او شاهدش هستیم در حقیقت یک سفرنامه خیالی است؛ از این موضوع بگذریم باید به دو اثر منثور از خاقانی هم اشاره کنم که یکی «منشآت» است که به تصحیح استاد روشن رسیده و دیگری نیز چند نامه از اوست که این مورد دوم از سوی سیدزینالدین سجادی تصحیح شده و موجود است.
این استاد دانشگاه افزود: اما در باب شعر خاقانی و اثرپذیری آثار منظوم او از قرآن باید به نکته ظریفی اشاره کنم که او به شدت تحت تأثیر آئین و دین مسیحیت بوده است و آن هم به سبب آن بود که مادر خاقانی یک عیسوی نصرانی بوده است پس در اشعار و آثار منثور او علاوه بر اشارات قرآنی به وفور میتوان مفاهیم مسیحی را شاهد بود و به طور مثال خاقانی با وجود آنکه اعتقاد به تثلیث دارد اما ضمن اشاره به آن در یکی از اشعارش متأثر از آیهای از قرآن که خداوند در آن میفرماید آنها که به تثلیث قائلند کافر شدند چرا که در این شیوه خداوند را به عنوان نفر سوم قید و ذکر میکنند، یاد میکند.
وی تأکید کرد: با وجود آنکه قصد آن دارم تا اقتباس از قرآن را در آثار خاقانی بیش از این مورد مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم و وارد جزئیات بیشتری شوم اما حال که صحبت از تثلیث شد بهتر است اشارهای به این مطلب نیز بکنم از آنجا که خاقانی تحت تأثیر آئین مسیحیت به سبب کیش مادری بوده است لذا در اشعار و آثار منثور خود از تلمیحات زیادی نیز متأثر از آئین عیسوی استفاده کرده است همچون خم عیسی، باد مسیح، طب عیسی و نظایر آن.
این عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه داد: خداوند در آیه نخست از سوره مبارکه فاطر نقل به این مضمون میفرماید: «سپاس خدایی را که پدیدآورنده آسمان و زمین و فرشتگانی دارای بالهای دوگانه، سه گانه وچهارگانه است» پس مشاهده میکنید که خداوند در قرآن نیز برای فرشتگان مقرب خود پر و بال قائل شده که این امر در شعر فارسی و عربی بسیار تأثیر داشته است و همواره از پر و بال فرشتگان در این اشعار و آثار ادبی یاد میشود و یا سبزهای که در سوره مبارکه الرحمن از آن تعبیر به «مدهامتان» یعنی سبزی که به سیاهی و تیره گونی میزند ذکر میشود که اتفاقاً بسیاری از کارشناسان قرآنی مدهامتان را کوچکترین آیه قرآن میدانند.
مدیر گروه قرآن و حدیث بنیاد دایرهالمعارف اسلامی اظهار داشت: خاقانی از واژه حبلالله استفاده شده در قرآن نیز در آثار خود اقتباس استفاده کرده است؛ ما در سوره مبارکه آل عمران آیه 103 با این آیه شریف مواجهیم که به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و متفرق نشوید که در مواردی خاقانی از این عبارت در آثار خود حسن استفاده را کرده است و یا تعبیر حسبیهالله که در آیه 122 سوره توبه به آن اشاره شده است و به وفور در آثار خاقانی به آن پرداخته شده است که به عنوان نمونه این بیت از اشعار اوست که میگوید: «حسبیهالله است مرا نقش نگین؛ جم ندید این نگین که من دارم» چرا که عبارت حسبیه الله که البته هنوز هم مرسوم است از سوی بسیاری به عنوان نقش خاتم انگشتری اختیار میشود.
این کارشناس ادبیات دینی گفت: در آیه 119 سوره مبارکه «مائده» خداوند برای صحابه پیامبر(ص) و کسانیکه پس از صحابه در اعصار و دورانهای بعد میزیند و با احسان و حسن خلق از سیره نبوی اطاعت میکنند عبارت «رضیالله عنهم و رضوا عنه» را به کار میبرد و جالب است بدانید خاقانی در یکی از ابیات خود به زیبایی از این عبارت قرآنی اقتباس کرده است با این بیت زیبا که «رفتند خسروان گوهربخش زیرخاک؛ از ما نصیبشان رضیالله عنهم است» که به نظر این حقیر میتواند این بیت زینت بخش قبور مؤمنان و موحدان شود.
وی با اشاره به اینکه در موارد بیشماری خاقانی با رجوع به سورههایی از قرآن همچون سورههای مبارکه نجم ، مؤمنون و روم در اقتباسهای ادبی از آنها کوشا بوده است گفت: در سوره مبارکه نساء آیه 46 به عبارت «سمعنا و اطعنا» برمی خوریم که خاقانی در بیتی استفاده صحیح و زیبایی از آن در اقتباس ادبی خود کرده است:«عرشیان بانگ والله علیالناس زنند؛ پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند».
معینی ادامه داد: در بخشی از سوره 53 سوره مؤمنون و 32 سوره روم اشاره به دو گروه از مردم میشود که آنها با هم دعوا و مشاجره دارند و هر کدام بدون آنکه از مواضع خود عقبنشینی کنند همچنان بر عقاید خود پای برجا هستند و به آنچه میکنند و سخن میگویند خوش و خرمند که البته این وصف حال در ادبیات تبدیل به نوعی ضربالمثل و کلام نغز نیز شده است و خاقانی به درستی در شعر خود این موضوع را اقتباس ادبی کرده است:«در کوی تو خاطری ندیدم محزون؛ زاهد زعقل شاد و عاشق زعشق مجنون ...».
وی ادامه داد: اما آنچه که تاکنون به آن اشاره شد مصادیقی از اقتباسهایی است که خاقانی با تأثیرپذیری از قرآن به آنها پرداخته است و قصد دارم در ادامه در مورد به کار بردن تلمیح در اشعار و سایر آثار خاقانی نیز مصادیقی را متذکر شوم و همانطور که گفتم منظور از تلمیح اشاره به یک داستان قرآنی در قالبی ادبی است و برای شروع این مبحث رجوع میکنم به آیه 22 سوره نمل که در آن حضرت سلیمان(ع) از هدهد که ما در ادبیات فارسی پوپک میگوییم می خواهد که به سرزمین سبأ رفته و برایش از آنجا خبری بیاورد.
این استاد دانشگاه گفت: هدهد در بازگشت و آوردن خبر خوش به سلیمان(ع) تأخیر دارد ولی به محض مراجعت سلیمان را در جریان مطلبی میگذارد با این تعبیر که در این سفر بر چیزی آگاهی یافتم که تو از آن بیخبری؛ در تعابیر ادبی این گونه پرداختن به موضوع نوعی حس حقارت را تداعی میکند چرا که هدهد برای پادشاه و ولی نعمت خود مطلبی را آورده است که با آن قصدهدایت پادشاه خود را دارد؛ از این تعبیر بگذریم در ادبیات فارسی خبرآوردن هدهد نشان از خوش یمنی و بلندی اقبال دارد که هم در اشعار خاقانی و هم در اشعار حافظ تلمیحاتی از این واقعه قرآنی به وضوح دیده میشود.
وی اظهار داشت: از دیگر تلمیحاتی که میتوان در شعر خاقانی به آن اشاره کرد داستان کشته شدن ناقه صالح(ع) توسط قوم ناسپاس ثمود است؛ در تاریخ داریم که پیامبر(ص) روزی به حضرت علی(ع) خبر شهادتشان را به وسیله فردی میدهند که او اشقالآخرین است حال آنکه قوم ثمود و فردی که ناقه صالح(ع) را پی کرد به تعبیر قرآن و تاریخ ادیان، اشقالأولین است، این امر نشان میدهد که داستان ناقه صالح(ع) به عنوان مظهر از قدرت الهی و نشانهای از او چقدراهمیت دارد و خاقانی این اشاره قرآنی را به شکلی زیبا در قالب شعری به شکل تلمیح مورد استفاده قرار میدهد:«ناقه صالح از حسد مکشید؛ نبأ وقعه جمل منهید»
معینی ادامه داد: در قصص الأنبیاء(ع) داستانی نقل شده است که عیسی(ع) زمانی که با آسمانها میرفت از آنجا که پیشه او خیاطی بوده است تنها یک سوزن بیشتر با خود به همراه نداشته است، خاقانی با رجوع به این داستان تلمیح زیبای دیگری دارد که میگوید:«فرسودهتر از سوزن عیسی تن من است؛ باریکتر از رشته مریم لب اوست».
این نویسنده و کارشناس ادبی گفت: همانطور که اشاره شد خاقانی بسیار تحت تأثیر آئین مسیحیت بوده است یکی از مواردی که همواره در مورد حضرت عیسی(ع) به آن اشاره شده است طبابت عیسی(ع) بوده نه به این معنی که وی طبیب بوده است بلکه دست و دمی شفابخش داشته که خاقانی با رجوع به آیه 110 سوره مبارکه مائده و 42 سوره آل عمران این بیت را به تلمیح میسراید که«چرا عیسی طبیب مرغ خود نیست؛ که اکمح را تواند کرد بینا» و همچنین اشاراتی به نخلی که حضرت مریم(س) در زمان وضع حمل عیسی(ع) دارد که این نخل خشک است اما به اذن خدا برای مریم از شاخههای آن برای تغذیه مریم(س) خرما فرومیریزد نیز در یکی از اشعار خود دارد و یا به داستان یوسف(ع) و فروش او توسط برادرهایش به قیمت ارزان اشاره میکند و میگوید:«انصاف بده که هست ارزان؛ یوسفصفتی به هفده درهم».
وی در پایان به مثلهای خاقانی در آثار منثورش
به ویژه «منشآت» که در آنها نیز اقتباس و تلمیح قرآنی بسیار به کار رفته است اشاره کرد و
گفت: نمونه بارز این تلمیح آیه 9 سوره مبارکه «قیامت» است که در آن خداوند از
گردآمدن خورشید و ماه صحبت به میان میآورد که خاقانی این گردهمایی خورشید و ماه
را تعبیر به فرود آمدن خبرگان و دانشمندان یک شهر در محفلی میکند و نمونههای
بی شمار از این اشارات وجود دارد که میتوان با مراجعه به آثار خاقانی از آنها بهره برد.