پرونده‌ای كه سازمان‌های بین‌المللی را خجالت‌زده كرد
کد خبر: 3496850
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۷

پرونده‌ای كه سازمان‌های بین‌المللی را خجالت‌زده كرد

پیدا كردن مصدومان حمله شیمیایی گروه تروریستی و تكفیری داعش كه با 42 موشك كاتیوشا، بخش تركمن‌نشین تازه در جنوب كركوك را هدف گرفته بود، كار چندان ساده ای نبود، بویژه وقتی آشنا نباشی و كسی را هم نشناسی.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، ایرنا نوشت: حاصل آن حمله رعب انگیز كه حدود ساعت چهار و نیم بعد از ظهر سه شنبه 22 اسفند گذشته انجام شد، حدود 700 مصدوم بود كه سه تن از آنان از جمله یك كودك جان باختند و سازمان ملل پس از گذشت حدود دو ماه از نمونه برداری از منطقه، اوایل ماه جاری میلادی تایید كرد كه این حمله شیمیایی با استفاده از گاز خردل بوده است؛ نكته ای كه اهالی شهر تازه را شگفت زده كرد، چرا كه بی تابی های دولت های غربی و برخی بازیگران منطقه را در روزهای آخر اكتبر 2013 به یاد می آورند كه در همان ساعات اولیه بدون تحقیقات، تایید كردند كه از تسلیحات شیمیایی در غوطه شرقی در حومه دمشق استفاده شده و هم آن را كار دولت سوریه دانستند و آمریكایی ها 26 اكتبر درست پنج روز بعد از حادثه، از بازرسان سازمان ملل خواستند كه 'بدون تحقیقات بازگردند، چرا كه شواهد كافی در اختیار دارند' و حالا حدود دو ماه از گلوله باران شیمیایی داعش در شهر تازه می گذرد و هیچكس بیانیه محكومیتی صادر نكرده است.
اولین شاهد
وقتی از بچه های رزمنده ای كه مقابل در مسجد رسول اعظم (ع) تازه ٬ درباره حادثه شیمیایی سوال كردیم ، آنان سعید عبدالحمید را كه با تجهیزات ٬ گوشه پیاده رو ایستاده بود و منتظر فرمانده اش بود تا از مسجد خارج شود، با انگشت اشاره نشان دادند. او یكی از نیروهای مردمی منطقه است كه درباره حمله شیمیایی داعش به ناحیه تازه گفت كه شاهد فرود یكی از موشك ها به یك خانه در منطقه حی العسكری بوده است.
او به محض مشاهده دود غلیظی كه منطقه را فرا گرفته بود، با سایر نیروها به منطقه آسیب دیده شتافت ٬ در حالی كه می گوید نمی دانستیم موشك حاوی مواد شیمیایی و سمی بوده است.
سعید در فرصت كوتاهی تعریف كرد كه آن لحظات ٬ مردم را دیده كه خیلی از آنها دچار حالت خفگی شده بودند و به سختی نفس می كشیدند و خیلی دیگر نیز بی هدف و وحشت زده این سو و آن سو می دویدند.
او ادامه داد: در آن وضعیت اسفبار٬ اولین تیم پزشكی از متخصصان ایرانی تنها یك روز بعد از حادثه وارد منطقه شد و به داد مردم رسید. بعد تیم فرانسوی از راه رسید كه كارش نمونه برداری بود و در محل هایی كه موشك اصابت كرده بود، انفجار ایجاد كردند تا مواد منتشر نشود.
آنطور كه اهالی گفتند یك تیم آمریكایی هم به منطقه آمد و اقدام به پاكسازی خانه ها و اماكن آلوده كرد.
آن روز٬ داعش 42 موشك شیمیایی به سمت بخش تازه كركوك شلیك كرد كه 11 موشك آن به مناطق مسكونی شهر و حاشیه های آن اصابت كرد و دستكم 600 یا 700 نفر تا ساعت 12 شب به بیمارستان تازه مراجعه كردند و حال 40 نفر از آنان خیلی وخیم بود.
انتقام داعش از اهالی تازه
در ادامه جست وجو درباره آن حادثه، از سید غریب معاون تیپ 16 الحشد الشعبی ، جوانی كه كودكی و نوجوانی اش را در ایران بوده و بعد ازسال 2003 میلادی و سقوط صدام ٬ به كشورش بازگشت و به ارتش پیوست و اكنون از فرماندهان الحشدالشعبی در منطقه است، كمك گرفتیم.
با سید غریب، از شهر ویران شده البشیر كه چهار روز پیش آزاد شده بود ، به شهر تازه بر می گشتیم كه پیشنهاد كرد در بازار ناحیه تازه ٬ در یك قهوه خانه هم چای بنوشیم و هم شاید بتوانیم از پیرمردهای قدیمی كه آنجا پاتوق می كنند، آدرس برخی از آنان را بگیریم.
با ابوكاظم كركوكلی یكی از آن دوران دیده های بالای 70 سال كه 25 سال از عمرش را ساكن ایران بوده و فارسی هم خوب صحبت می كرد، آشنا شدیم و از ایران، از تهران، از مبارزه در دوران رژیم بعث و سرانجام درخصوص حمله شیمیایی داعش گپ زدیم و در نهایت گفت :هدف این گروه تروریستی ایجاد رعب و وحشت میان اهالی تازه بود كه طی حدودا دو سال محاصره این ناحیه ٬ نتوانسته بودند این شهر را به زانو در آورند و به نوعی قصد داشتند انتقام بگیرند.
ابو كاظم ، به وجود نگرانی اهالی از تكرار حمله مشابه روز 18 اسفند سال گذشته اشاره كرد و در عین حال گفت كه اهالی 'تازه' ٬ تركمن های شیعه ای هستند كه جز ایران هیچكس به كمكشان نشتافته است و پناهی جز ایران ندارند و بعد اضافه كرد كه دیگران با ما معامله و تجارت می كنند.
بالاخره اولین آدرس را گرفتیم و با كمك غریب ٬ ساختمانی را كه یكی از گلوله ها به آن اصابت كرده بود، پیدا كردیم، اما از بدشانسی ، مردان خانه نبودند و صحبت كردن با اهل خانه در این منطقه هم در چنین شرایطی تقریبا ناممكن است.
هراسان اما متعجب ...
علی صالح نوجوان حدودا 14 ساله و فرزند خانواده، در اطراف منزل بود و وقتی ما را در مقابل در خانه شان دید به سویمان آمد و گفت پدرش نیست و تا فهمید خبرنگاریم، شروع كرد به توضیح ماجرای آن روز.
دور گردنش را نشان داد كه هنوز لكه قهوه ای كم رنگی بر آن نشسته بود و بعد گفت: اولش كه موشك به خانه ما اصابت كرد و منفجر شد، همه هراسان اما متعجب بودیم ، اما لحظاتی بعد دود و بوی تعفن خانه را گرفت و همه وحشت زده ٬ زدیم بیرون ، درحالی كه اساسا نمی دانستیم چه شده است.
مادر علی كه در حیاط منزل بود، گویا از بقیه خانواده كه در اتاق بودند، بیشتر آسیب دید، اما به سرعت به سمت بچه ها رفت و آنها را سراسیمه از خانه خارج كرد و علی می گوید: زمان زیادی طول كشید تا فهمیدیم آن دود مربوط به گاز خردل است.
همه اعضای خانواده علی آن روز مصدوم شدند و به بیمارستان مراجعه كردند و خودروهای آتش نشانی ویژه شست و شوی شیمیایی بعد از چند روز از بغداد رسید و كار پاكسازی و شست و شو را انجام داد و تمامی لوازم خانه به توصیه پزشكان ایرانی كه اولین گروهی بودند كه به تازه رسیدند و كار درمان را شروع كردند، آتش زده شد.
یكی از دوستان هم سن و سال علی هم آمد و تا دوربین را دید كمربند شلوارش را باز كرد تا ناحیه ران پایش را كه هنوز اثر شیمیایی بر آن از بین نرفته بود، نشان دهد.
غریب ، معاون فرمانده تیپ 16 الحشد الشعبی هم درباره بوی تعفنی كه علی صالح و دوستش تعریف كردند، گفت : بعد ازچند روز كه به این محل سركشی كردیم، از بوی تعفن و گند لوازمی كه برای آتش زدن آماده كرده بودند، نتوانستیم جلو برویم.
خانواده هایی كه خانه هایشان آلوده شده بود، تمامی لوازم منزلشان را سوزاندند، حتی می گفتند لوازم برقی مانند یخچال و ... را هم از بین برده اند و جالب اینكه حتی بعد از گذشت چند روز از آتش زدن لوازم و پاكسازی منازل، هنوز بوی تعفن از بین نرفته بود.
روایتی از لحظات خوف و وحشت

سید غریب ناگاه به یاد عمویش ابورضا (طلعت ) افتاد كه مردی خونگرم ، مهربان و آماده به رسیدگی به افراد گرفتار شهرش است و او نیز سال های زیادی از عمرش را در ایران زندگی كرده و اكنون از شخصیت های معتمد و فعال اجتماعی است كه دستی هم در نبرد با داعش دارد.
وقتی به ابو رضا رسیدیم، دیگر با سید غریب خداحافظی كردیم تا به محور برگردد و از همان هنگام تماس های بی وقفه ابو رضا شروع شد و در حالی كه با خودرو شخصی اش به سمت اولین مصدوم می رفتیم، از آن غروب متعفن تعریف كرد و از آدم هایی گفت كه هراسان و وحشت زده به خیابان ها ریخته بودند و به این سو و آن سو می دویدند و نمی دانستند چه اتفاقی افتاده است.
ابو رضا می گفت ، شهر تازه نه تنها در دوران صدام حسین همواره مورد ظلم و ستم قرار داشت كه بعد از سقوط صدام در 2003 نیز همیشه از گروه های تروریستی القاعده و سپس داعش رنج برده است.
او در حین حركت به سمت خانه یكی از آن مصدومان شیمیایی، خاطره حادثه سال 2009 در این شهر را بازگو كرد كه تروریست ها با آوردن یك كامیون حامل سه تا چهار تن مواد منفجره ، بخش بزرگی از این شهر را با خاك یكسان كردند و دستكم 80 تا 100 تن از اهالی شهر در یك لحظه قتل عام شدند.
از ابو رضا در حالی كه حین رانندگی گاه گداری مجبور بود به زنگ گوشی جواب بدهد، درباره واكنش مجامع بین المللی سوال كردیم، او گفت : هیچی! ما از سال 2003 زیر خمپاره و گلوله گروه های تروریستی هستیم؛ یك روز القاعده و امروز داعش و فردا معلوم نیست با چه عنوانی؟!
او گفت ما در تازه و البشیر برای مجامع بین المللی پیام ارسال كردیم و حتی تظاهرات براه انداختیم و جاده را بستیم ، اما هیچی! كسی دری نگشود تا شكایت كنیم. واقعیت این است كه ما فریاد زدیم، اما انگار كسی نمی خواهد بشنود.
این فعال اجتماعی شهر تازه، گزارش سازمان ملل درباره حمله شیمیایی با یك زمان حدودا دو ماهه را با بی تابی همین سازمان ها و موسسات جهانی در روزی كه حومه دمشق توسط تروریست ها مورد حمله شیمیایی قرار گرفت، مقایسه كرد و گفت : دنیای عجیبی نیست. آن روزهای 2013 یادم است كه چون می خواستند به هر بهانه ای اسد را سرنگون كنند، حتی منتظر جواب نتایج تحقیقات نبودند و امروز با خیال راحت حتی یك بیانیه صادر نكردند.
یك روز بعد تیم شیمیایی ایران وارد تازه شد
سرانجام منزل 'حسن حسین عباس ' را در یكی از خیابان های تازه پیدا كردیم و بعد از دقایقی درسالن پذیرایی خانه اش با چای از ما پذیرایی كرد. او معلم مدرسه است و روز حادثه در حال بازگشت از مدرسه بود كه ناگاه صدای انفجار را در فاصله كمی از محل شنید. می گوید: دود غلیظ و صدای ضجه و فریادهای استمداد زنان و كودكان مظلوم تركمن در فضای منطقه در هم آمیخته بود.
حسن تعریف كرد: حملات داعش معمولا ساعات بعد از ظهر حوالی تعطیلی مدارس انجام می شد و ما عادت كرده بودیم و آن روز هم ساعت حدود چهار و نیم بعد ازظهر از سركلاس بر می گشتم كه در فاصله ای كمتراز 20 متری من، موشك اصابت كرد.
وی ام فاطمه را كه لحظاتی بعد با هماهنگی ابو رضا و حسن در همین خانه به ما پیوست، در آن لحظات دید كه دختر را در آغوش گرفته و سراسیمه می دود.
حسن ادامه داد: در كسری از ثانیه ٬ بچه را از بغل مادرش جدا كردم و در آغوش گرفتم و به بیمارستان رساندم و وقتی تحویل پزشكان و پرستاران دادم مرا بخاطر بوی بدی كه می دادم ، بیرون كردند و گفتند برو سریع حمام كن و بدنت را شست و شو بده و لباس هایت را بسوزان و من تازه متوجه شدم كه مورد حمله شیمیایی قرار گرفته ام.
حسن سپس پیراهنش را در آورد تا نقاط آسیب دیده را كه هنوز پس از حدود دو ماه مصرف دارو بطور كامل از بین نرفته نشان داد و گفت كه هرجایی كه بدن بچه با بدن من تماس داشت، آن نواحی آسیب دیده است.
آن كودك، فاطمه بود كه ساعاتی بعد جان باخت و مادرش به شدت مصدوم شد و به كركوك انتقالش دادند.
حسن گفت: ساعت 12 شب بدنم قرمز شد و سردردهایم شروع شد و یك روز بعد گروه پزشكی از ایران، به عنوان اولین تیم پزشكانی بودند كه با مساعدت و همكاری 'اقبال پور' سركنسول ایران در سلیمانیه وارد منطقه شدند و كار مداوا را شروع كردند.
با اینحال گفته می شود كه به دلیل همزمانی با تعطیلات نوروزی در ایران، مصدومان عمدتا به تركیه اعزام شدند كه حسن هم با آنان رفت و 15 روز بعد برگشت. وی گفت : پزشكان ایرانی همان روز اول تشخیص داده بودند كه شیمیایی شده ام.
حسن حالا بعد از حدود دو ماه هنوز كامل خوب نشده و می گوید هربار كه پمادها را می زند و روزی دو سه نوبت حمام می كند، مشكلی ندارد، اما همین كه در استفاده از پماد تاخیر كند، اثرات مصدومیت به سرعت بیرون می ریزد.
مشكلات روحی و روانی
بمباران شیمیایی تازه فقط اثرات فیزیكی و خسارات مادی برای اهالی این شهر 35 هزار نفری نداشته ، بلكه یك افسردگی عمومی را به این شهر تحمیل كرده است و حسن گفت در زندگی من به شدت اثر گذاشته است؛ به شدت عصبی شده ام.
او نزدیك دو ماه نتوانست سر كلاس حاضر شود و دچار بی خوابی شده و برای مدتی هم مجبور شده به كنج تنهایی پناه ببرد.
حسن گفت : تا مدت ها بوی بد می دادم و به همین دلیل مجبور شدم خانواده ام را به كركوك بفرستم تا اذیت نشوند و به همین دلیل دچار افسردگی شدید شدم.
ام‌فاطمه و غمی به وسعت عالم
صحبت هایمان با حسن حسین عباس كه تقریبا تمام شده بود، ابو رضا خبر داد كه با هماهنگی بعمل آمده، مادرفاطمه ٬ دختر بچه ای كه اولین قربانی شیمیایی داعش در شهر تازه است، تا لحظاتی دیگر با بستگانش به ما ملحق می شود. بنابر این حسن چای دوم را هم آورد.
زن مصیبت دیده و مجروح ، صورتش را تا زیر چشم های بی رمقش با روسری بلندی كه بر سر داشت، پوشیده بود و ما نمی دانستیم سوالاتمان را از كجا شروع كنیم.
ابو رضا ابتكار عمل را به دست گرفت و توضیح داد كه خبرنگار ایرانی هستیم و برای تهیه گزارش از مصدومان شیمیایی به این منطقه آمده ایم.
مادر فاطمه٬ دیگر بدون اینكه لازم باشد سوال كنیم، شروع كرد به بازگویی ماجرای آن روز و گفت : آن روز سیاه ، مانند همیشه از صبح با خمپاره شهر را می زدند و هراز گاهی صدای انفجاری می شنیدیم. فاطمه هم كنار در حیاط نشسته بود و من در داخل خانه مشغول انجام كار بودم كه یكی از موشك ها نزدیك منزل اصابت كرد.
از روی روسری ای كه صورتش را پوشانده بود، فشار بغض بر عضلات صورتش را می شد احساس كرد و صدای نفس هایی كه از بغض فروخورده اش در فضا می پیچید و بعد كه دیگر نتوانست جلوی اشكاهایش را بگیرد.
لحظاتی بعد ادامه داد: فكر كردم بچه كشته شده است. در داخل محوطه دود غلیظی همه جا را فراگرفته بود و در آن لحظات با اضطراب، فاطمه را صدا كردم و وقتی دیدم جواب داد ، كمی آرام گرفتم، اما بچه حالت و وضعیت عادی نداشت، به همین دلیل بغلش كردم و به سمت بیمارستان دویدم.
لحظاتی بعد، حسن حسین عباس معلم مدرسه، از راه رسید و بچه را از بغل مادرش گرفت و به بیمارستان رساند و آنجا بچه بی گناه را كه گویا با شهادتش نتوانست وجدان خواب جهانی را بیدار كند، شست و شو دادند، اما تلاش های پزشكان بیمارستان تازه ٬ بی فایده بود.
زن ادامه داد: فاطمه شهید شد و بردنش بغداد و من هم ازساعت 12 شب عوارض شیمیایی در بدنم ظهور كرد و حتی بینایی ام را از دست دادم و دقیقا چهار روز هیچ نمی دیدم.
او آستین پیراهنش را تا آرنج بالا زد و لكه غلیظ و چروكیدگی پوست دستش را نشان داد و بعد روسری را از روی صورت كنار زد تا چهره تكیده و پر از لكه های سیاه و قهوه ایش نمایان شود.
زن بعد از چهار روز با تعدادی از مصدومان راهی تركیه شد و وقتی برگشت ، برای دریافت گواهی فوت فاطمه اقدام كرد، اما گویا هنوز بغداد هم مرگ فاطمه را به دلیل مصدومیت شیمیایی به رسمیت نشناخته و این دیگر برای مادر فاطمه غیر قابل تحمل است، می گوید معنای این كار چیست؟ آیا دفاع از داعش نیست كه حمله شیمیایی را هنوز قبول ندارند؟
از وی درباره توجه سازمان های بین المللی سوال كردیم، گفت از ابتدا هیچ ندیدیم . كدام حقوق بشر ، كدام مجامع بین المللی؟ آنها كه برای هر چیز كوچكی جنجال به پا می كنند، الان كجا هستند؟
چهره مادر فاطمه هم نشان از افسردگی داشت و این موضوع را خودش هم تایید كرد؛ بویژه با اوضاع معیشتی و زندگی كه برایش درست شده ، مشكلات روحی اش چندبار بیشتر شده است و به دلیل آلودگی خانه و تا هنگام انهدام لوازم منزل و جایگزینی لوازم و اثاثیه جدید، مجبور است در كركوك مركز استان تامیم عراق زندگی كند و این موضوع به خانواده اش فشار مالی زیادی وارد كرده است و كسی هم سراغش را نمی گیرد، بویژه كه كارشناسان گفته اند همه وسایل زندگی اش باید سوزانده شود.
پیام محمد به جامعه جهانی: چرا نمی بینید؟
با ابو رضا سراغ یكی دیگر از مصدومان رفتیم كه او نه در شهر و خانه كه در پشت خاكریز مصدوم شده است؛ 'محمد جمعه محمود'.
در خانه را كه زدیم دو سه جوان آمدند در را گشودند و خوش آمد گفتند و ما را به داخل اتاق دعوت كردند و ما با همه آنها روبوسی كردیم، بدون این كه بدانیم محمد مصدوم شیمیایی كدام یك از آنهاست.
وقتی داخل اتاق مستقر شدیم محمد شروع كرد به صحبت كردن و تعارفات معمول ، اما صدایی از دهانش خارج نمی شد. بعد داماد خانواده توضیح داد كه حنجره محمد در حمله شیمیایی آسیب دیده است.
محمد از جمله گروهی از مصدومان است كه به ایران اعزام شد و دربیمارستانی در تبریز تحت درمان قرار گرفت و ازحمایت های جمهوری اسلامی و مردم ایران از اهالی منطقه در مقابل داعش تشكر كرد و بعد هم یادی از مردم خونگرم تبریز و میهمان نوازی تبریزی ها.
محمد قرار است پس از یك دوره مصرف داروهایی كه در ایران در اختیارش قرار داده اند، دوباره آزمایش بدهد و در صورتی كه داروها موثر واقع نشد، آنگاه مرحله دیگری از مداوا روی او شروع شود.
او كه طی دو سال گذشته در تشكیلات الحشدالشعبی (الحشد التركمانی) با داعش جنگیده است، بعد از آن روز لعنتی تا حالا دچار ناراحتی های روحی شده است.
او گفت: صدایم در نمی آید و این موضوع عذاب و رنجم می دهد، بنابراین سعی می كنم از جمع فاصله بگیرم و این بر اعصابم تاثیر مضاعف می گذارد.
محمد صحبت می كرد و ابو رضا (طلعت) به فارسی ترجمه می كرد : دو سال است كه زیر انواع فشار داعش زندگی می كنیم و كسی توجه نمی كند.
او ادامه داد: این حرف مرا از رسانه تان به دنیا برسانید، 'چرا هر صدایی را كه دلتان می خواهد خوب می شنوید ولی ما را نمی بیند؟ چون فقیر هستیم یا اینكه انسان هایی هستیم كه به دین و مذهبمان ایمان داریم و پیرو علی(ع) هستیم؟ '
آخرین كلمات بی صدای محمد این بود:'ما جواب می خواهیم ؛ آیا سكوت شما نشانه این است كه با داعش هستید یا ...؟'
پیش از ترك تازه، بچه های منطقه ما را به یك خانه بردند كه صاحب آن مجبور شد به عمق چند متر خاك ٬ یك واحد از دو واحد منزلش را عوض كند و وسایلش را آماده امحاء و سوزاندن كرده بود. لحظه ای كه ما رسیدیم ، یك واحد كاملا صاف بود و با گچ نقشه اش ساختمان جدید را روی زمین مشخص كرده بودند. صاحب خانه درحالی كه واحد روبه رویی را به دلیل آلودگی غیر قابل استفاده رها كرده بود، هنگام تصویربرداری بارها تاكید به هیچ چیز دست نزنید حتی به شیر آب دستشویی!
فرصت ما آن روز تمام شده بود و باید برمی گشتیم بغداد كه این روزها در یك بن بست سیاسی گرفتار شده است و این موضوع محمد و سایر مصدومان و اهالی منطقه را بیشتر عذاب می دهد كه 'بر سر قدرت به نزاع پرداخته اند، درحالی كه سایه تهدید تروریسم هنوز از سر مردم عراق برداشته نشده است'.
داعش درست سه روز قبل از انجام سفر گروه ایرنا به تازه، خاكریزهای دفاعی البشیر را یك بار دیگر مورد حمله شیمیایی قرار داده بود كه تعدادی از نیروهای تیپ 16 الحشد الشعبی و پیشمرگان كرد را مصدوم كرد و دقیقا دو روز بعد از تهیه این گزارش ٬ بازهم از سلاح شیمیایی در همین منطقه استفاده كرد كه گویا رفته رفته دارد به امری عادی تلقی می شود، بطوری كه دیگر حتی رسانه ها نیز در انتشار اخبار آن ولعی از خود نشان نمی دهند و این نكته ای است كه رنجش اهالی منطقه را موجب می شود.
تازه ٬ واقع در حدود 20 كیلومتری جنوب كركوك و روستای البشیر ، عمدتا شیعه نشین است و مردمانش به زبان تركی تكلم می كنند و بسیاری از روستاهای اطراف این مناطق سنی نشین است كه عمدتا عرب، تركمن و كرد هستند.
اهالی شیعه تركمن تازه و البشیر و طوزخورماتو و آمرلی در شمال عراق ٬ طی دو سال گذشته با گروه های تروریستی مقابله جانانه ای كردند و در نبرد مقدس علیه تكفیری ها ، از همه جهان قطع امید كرده اند و تنها با یك نام بیش از همه آشنا و مانوس اند؛ 'قاسم سلیمانی'.
captcha