نتیجه عملیات رمضان ناشی از فراموش‌کردن آیه وحدت بود
کد خبر: 3510611
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۸
سرهنگ قمری:

نتیجه عملیات رمضان ناشی از فراموش‌کردن آیه وحدت بود

گروه جهاد و حماسه: فرمانده گردان دژ در عملیات رمضان گفت: یکی از دلایل اصلی شکست ایران در عملیات رمضان فراموش کردن آیه وحدت و ایجاد تفرقه و ناهماهنگی در فرماندهان بود.

سرهنگ جانباز علی قمری، فرمانده گردان دژ در عملیات رمضان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)با بیان اینکه یکی از دلایل اصلی شکست ایران در عملیات رمضان فراموش کردن آیه وحدت و ایجاد تفرقه و ناهماهنگی در فرماندهان بود، توضیح داد: رمز موفقیت‌های ایران در عملیات‌های بزرگ قبل از رمضان وحدت و همدلی میان ارتش و سپاه زیر سایه رهبری بود ولی در عملیت رمضان مضمون آیه وحدت؛ «اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» فراموش شد.

سرهنگ قمری که از جانبازان عملیات رمضان است، افزود: یکی از دلایل اصلی توفیقات کشورمان در عملیات‌های پس از بیت‌المقدس تا الی بیت‌المقدس ادغام نیروهای بسیج، سپاه و ارتش و هماهنگی عالی نیروهای رزمنده بود، ولی جدایی و ناهماهنگی نیروهای ارتش و سپاه و منیت‌ها باعث شکست عملیات رمضان شد و می‌توان گفت پس از بیت‌المقدس تیام پیروزی‌های ایران جزئی بود.

وی درباره عملیات رمضان توضیح داد: این عملیات 41 روز پس از عملیات بیت‌المقدس با رمز «یا صاحب‌الزمان ادرکنی» آغاز شد و فرمانده قرارگاه اصلی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود و نیروهای ارتش و سپاه را به ترتیب صیاد شیرازی و محسن رضایی هدایت می‌کردند. نام عملیات تا شب شهادت مولا علی(ع) کربلای چهار بود و چون با ماه رمضان مصادف شد تصمیم گرفتند که نام عملیات رمضان باشد. عملیات در چهار قرارگاه قدس، فجر، فتح و نصر شکل گرفت و بنده در قرارگاه فتح مسئول هدایت گردان دژ که لشکر ضربتی صاحب الزمان(عج) بودند را بر عهده داشتم و عملیات اصلی نیز بر عهده قرارگاه فتح بود که باید عملیات را از کوشک تا شلمچه به مقصد تنومه انجام دهیم.

قمری گفت: عملیات ساعت 9:30 روز بیست و دوم تیرماه 61 شروع شد و خیلی خوب پیشروی کردیم و حتی قرارگاه ما قبل از دستور عملیات 150 متری خاکریز عراق مستقر بود و وقتی دستور حمله صادر شد خاکریز اول عراق را گرفتیم و آنها را غافلگیر کردیم تا ساعت 8 صبح روز 23 تیر خاکریز دوم را گرفتیم ولی به دلیل ناهماهنگی‌هایی قرارگاه‌های نصر و قدس به میدان مین رسیدند و جاماندند و تلفات زیاد شد. درخواست خاکریز کردیم و پدافند گرفتیم و تا غروب نیز جنگ را ادامه دادیم و تا هشت کیلومتر نیز در مرز عراق پیشروی کردیم ولی پس از 24 ساعت با چهار سنگر مثلثی عراق پشت رودخانه پرورش ماهی مواجه شدیم. غروب به جنوب رودخانه رسیدیم و هرضلع سنگرهای مثلثی عراق دو کیلومتر بود و گوشه‌های مثلث هم سه متر ارتفاع داشت. از هر طرف که به سمت تنومه می‌رفتیم وارد یکی از راس‌های مثلث می‌شدیم. درمرحله اول چنان به پیروزی نزدیک بودیم که یک سرهنگ عراقی اسیر شده اعتراف کرد که همه فرماندهان عراقی ناامیدند و می‌گویند ایران عراق را می‌گیرد ولی مشکل اصلی ما ناهماهنگی بود. ساعت 5 صبح 24 تیر عراق ما را از پشت با تانک هدف قرار داد و دیدیم نیروهای عراقی ما را دور زده‌اند. ناهماهنگی ازآنجا رخ داد که دو تیپ(قرارگاه فتح) به جای حرکت به سمت سنگر سوم زاویه 45 درجه آن را هدف قرار داد و مسیر را گم کرده و بین سنگرهای مثلثی دوم و چهارم به اندازه دو کیلومتر یعنی فضای سنگر سوم نیرو نداشتیم و عراق توانست پیشروی کند. وقتی به پل بصره رسیدیم در500 متری آن پاسگاه ژاندارمری عراق بود که همه دررفته بودند. در مرحله این عملیات شکست خوردیم و دستور عقب‌نشینی دادند و عراق توانست دو گردان مهم 165 و 145 را محاصره کند و ما در گردان دژ نیز تحت محاصره بودیم که دستور دادم از سمت چپ نیروها به سمت شلمچه سرازیر شوند و این گردان نجات پیدا کرد.

وی افزود: پس از شکست مرحله اول اغلب فرماندهان ارتش مخالف ادامه نبرد بودند ولی دستور ادامه عملیات صادر شد و مرحله دوم عملیات 25 تیر انجام شد درحالیکه 80 درصد رزمندگان قرارگاه فتح شهید و مفقود شده بودند. ظرف 24 ساعت خاکریزهای اول و دوم را گرفتیم ولی باز شکست خوردیم و پس از 22 ساعت مجبور به عقب‌نشینی شدیم. پس از این مرحله مخالفت با ادامه عملیات بیشتر شد ولی با وجود عدم رضایت صیاد شیرازی نیروهای سپاه تصمیم به ادامه عملیات گرفتند و به ناچار نیروهای ارتش نیز مجبور به پذیرش شدند و مرحله سوم نیز انجام شد. مرحله سوم دقیقا پنج روز بعد شروع شد و وارد عمل شدیم. ظرف 17 ساعت با حجم بالای شهدا، جانبازان و مفقودین عقب‌نشینی کردیم و مرحله چهارم نیز با اصرار سپاهیان انجام شد درحالیکه 80 درصد نیروهای ارتشی و سپاهی درعملیات بودند. متاسفانه با پافشاری فرمانده نیروهای سپاهی مرحله پنج را نیز انجام دادیم و با تلفات زیاد عقب‌نشینی کردیم. صیاد شیرازی به طور قاطع اعلام کرد که ادامه عملیات فقط به دستور امام(ره) وابسته است که امام دستور دادند عملیات متوقف شود. نتیجه این عملیات 13 هزار شهید و 40 هزار مفقود بود.

سرهنگ قمری تصریح کرد: در عملیات رمضان شکست سختی خوردیم. این شکست به ما درس داد که باید وحدت خود را زیر سایه قرآن و رهبری حفظ کنیم.

وی به ذکر دو خاطره از این عملیات پرداخت و گفت: فرمانده گروهان در مرحله عملیات رمضان اسماعیل زارعیان جهرمی بود. وی با اینکه به شدت مجروح شده بود از بیمارستان مرخصی گرفت و به جبهه آمد. گروهان من و اسماعیل از لشکر پیاده 92 زرهی ارتش نزدیک یکدیگر بودند. آفتاب سوزان تیرماه خوزستان، امان همه را بریده بود. فریادهای اسماعیل بچه‌ها را به جلو می‌راند. روز دوم عملیات بود که ناگهان ترکش گلوله تفنگ 130 میلمتری دست چپ اسماعیل را از مچ قطع کرد. دستش را در جیب خود گذاشت تا نیروهایش بویی نبرند. فرمان حمله داد و خودش هم دوشادوش بچه ها پیش می‌آمد. از همه جا گلوله می‌بارید. ترکش دیگری دست راستش را از کتف جدا کرده بود. یکی از بچه‌ها گفت که موج او را گرفته است. با چشم گریان به طرفش دویدم. خونریزی شدید و روزه، دیگر رنگی به رخسارش نگذاشته بود. ترکش تمام بدنش را پاره پاره کرده بود. لبهای خشکیده، دستهای جداشده، پیکر پاره پاره و غرقه به خونش روی خاک گرم خوزستان، کربلا را در ذهنم مجسم کرد .اسماعیل در روز بیست و چهارم تیرماه 61 همزمان با بیست و یکم رمضان به دیدار مولایش علی شتافت. در زمان شهادت اسماعیل همسرش که هشت ماه باردار بود تمام صحنه‌های شهادتش را درخواب دیده بود. اکنون پسر اسماعیل به نام مرتضی مهندس قابلی شده است.

سرهنگ قمری همچنین گفت: یک روز قبل از مرحله اول عملیات دختر شهید نواب صفوی به عنوان خبرنگار نزد من آمد. بنده دستور عملیات را گرفته بودم و می‌دانستم بسیاری از رزمندگان را قرار است صبح فردا از دست بدهیم خیلی گرفته بودم و حاضر به مصاحبه نشدم. از گروهبان دوم حبیب گرگانی خواستم با او مصاحبه کند. شنیدم که حبیب به او گفت نامش اسماعیل است و نام پدرش ابراهیم. مصاحبه که تمام شد علت را پرسیدم و گفت که دو شب قبل خواب دیده که آقایی نزدش آمده و گفته تو از این پس اسماعیل هستی چون قرار است مانند اسماعیل ذبح شوی. پدرش نیز همان شب خواب دیده بوده که آقایی به نزدش آمده و می‌گوید تو از این پس ابراهیم هستی با این تفاوت که اسماعیل تو ذبح می‌شود. فردای آن روز توپی نزدیک پای حبیب منفجر شد و او را دیدم که 10 قدم بودن سر رفت و به زمین افتاد.

ﺳﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ‏ﻋﻠﯽ ﻗﻤﺮﯼﺗﻨﻬﺎ، ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩ 19 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﺴﺮﺍﻥﮔﺮﺩﺍﻥ ﺩﮊ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺗﻬﺎﺟﻢ ﻫﻤﻪﺟﺎﻧﺒﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﺮﯾﻢ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﻮﺩ؛ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻃﺒﻖ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻇﺮﻑ 48 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎﺯﻩﻧﻔﺲ ﺗﻌﻮﯾﺾ ﻣﯽﺷﺪ، ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ( ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ‏) ﻭ ﺗﺠﻬﯿﺰﺍﺕ ﻣﺤﺪﻭﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭﻃﻦﭘﺮﺳﺘﯽ، ﻏﯿﺮﺕ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ 34 ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯ ﺍﻓﺴﺎﺭﮔﺴﯿﺨﺘﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﮐﺮﺩ.

ﺳﺮﻫﻨﮓ ﻗﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩﻫﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﺗﮑﺎﻭﺭﯼ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ، ﺭﻧﺠﺮ، ﭼﺘﺮﺑﺎﺯ، ﭼﺮﯾﮏ، ﮔﺮﯾﻼ، ﺟﻨﮓﻫﺎﯼ ﻧﺎﻣﻨﻈﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﺣﺮﻓﻪﺍﯼ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﻣﺠﺮﺏ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺗﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ 51 ﺳﺎﻝ ﺧﺪﻣﺖ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺶ، 98 ﻣﺎﻩ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ، ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﻣﺠﺮﻭﺣﯿﺖ ﻭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯﯼ ﺍﺳﺖ .

ﻭﯼ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻪ ﺗﮑﺎﻭﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺁﻣﺪه بود، ﻋﻀﻮ ﺗﯿﻢ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺳِﻨﺘﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻧﻈﺎﻣﯿﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ، ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ، ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽﺷﺪ، ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ ﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺗﯿﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﮐﺴﺐ می‌کرد.

ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺗﮑﺎﻭﺭﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ، ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.

captcha