به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، خانواده در آینده کودکان به لحاظ نحوه تربیت نقش مستقیم دارد این امر تنها مختص به والدین نیست بلکه برادر و خواهر نیز در اخلاق و زندگی آینده یکدیگر تأثیر گذارند، در این میان خانوادههایی که از ابتدای تشکیل، با قرآن پیوند خوردهاند هدایتگری و تربیت مطمئنتری برای آینده کودکان رقم خواهند زد.
هر چند هستند والدین قرآنی که کوکانشان هیچ بهرهای نه تنها از قرآن که از اخلاق هم نبردهاند اینجا معنای تربیت و هنر والدین در انتقال و به کارگیری مفاهیم قرآن در شیوه تربیتی نمایان میشود؛ صرف قرآنی بودن والدین ضامن تربیت قرآنی کودک نیست بلکه هنر تربیت هم میخواهد. در استان مرکزی کمتر کسی در حوزه قرآن با خانواده سعیدی ناآشناست، خانوادهای کاملاً قرآنی و موفق در امر گسترش قرآن و البته مزین به اخلاق قرآنی.
خانواده سعیدی با تربیت قرآنی 4 فرزند به نامهای مجتبی، مصطفی، مرتضی و مریم، قدم در راه ترویج و حفظ فرهنگ قرآن گذاشته است و به عنوان سعیدیها در حوزه قرآن خوشنام هستند، از خانم مریم سعیدی برای گفتوگویی خودمانی در دفتر ایکنا دعوت کردیم و ایشان نیز با روی باز و به دور از هر گونه تشریفات دعوت ما را پذیرفتند.
دنبال کاری ماندگار بودممریم سعیدی، حافظ کل و داور مسابقات قرآن از دوران کودکیاش و اینکه چگونه وارد وادی قرآن شد میگوید: از ابتدای کودکی کلاسهای قرآن را کم و بیش شرکت میکردم، اما در کنار آن، کلاسهای هنری مانند خوشنویسی و نقاشی هم میرفتم ولی این کارها من را راضی نمیکرد دوست داشتم دنبال فعالیتی بروم که اثر بخشتر باشد و زمان زیادی را صرف آن کنم و در آینده هم پشیمان نشوم.
در همین وضعیت یادم هست که دو محفل انس با قرآن در اراک برگزار میشد که الان متأسفانه خیلی کم رنگ یا استقبال مردم کم شده، سالهای قبل با وجود محدود بودن محافل جمعیت کثیری حضور پیدا میکردند، و همین حضور مردم، فضای خاصی ایجاد میکرد.
اولین جرقه حفظ قرآندر همان محفل انس یادم هست که یک حافظ خردسال به نام فاطمه شیرازی دعوت شده بود ایشان در جایگاه حضور پیدا کردند و هر سؤالی که از او میپرسیدند خیلی خوب جواب میداد، همین صحنه یک جرقهای در ذهنم ایجاد کرد که حفظ قرآن شاید به صورت کامل خیلی زمانبَر باشد اما قطعاً کار جالب و ماندگاری است همیشه دنبال گمشدهای میگشتم بعد از حضور در این محفل احساس کردم گمشده خودم را پیدا کردهام، خوشبختانه به فاصله یکماه محفلی دیگر با حضور استاد رضازاده برگزار شد، این استاد، هم حافظ قرآن هستند و هم نهجالبلاغه.
حضور در این محفل غبطهام را به کمی آشناییام با مضامین قرآن بیشتر کرد، همیشه فکر میکردم چطور آنها با این سن و سال کم قرآن را حفظ میکنند، اما من که در دوران راهنمایی هستم فاصلهام با قرآن زیاد است، این اولین جرقهای بود که ایجاد شد.
چندی بعد اوقاف به عنوان اولین نهاد استان مرکزی دوره آموزشی حفظ قرآن ویژه برادران را شروع کرد، برادران من هم در این کلاسها شرکت میکردند، یک برادر کوچکتر داشتم 4یا5سالش بود، قاری بود و تا حدی با قرآن انس داشت، با توجه به اینکه در محافل قرآن تلاوت میکرد زمینه خوبی برای حفظ داشت، برادر بزرگترم با او تمرین میکرد و من هم همیشه میرفتم یواشکی گوش میکردم ببینم این دو نفر چه طور تمرین حفظ قرآن میکنند، با همین گوش کردنهای یواشکی مبانی اولیه رو یاد گرفتم که از اول قرآن چطور باید حفظ کنم.
همچنان به حفظهای یواشکی ادامه دادم، همیشه از آقا مصطفی میپرسیدم چند آیه حفظ کردی مثلاً میگفت ده آیه یا پانزده آیه، من با خودم میگفتم چون سن من بیشتر است باید دو برابر حفظ کنم تلاش میکردم بیشتر از ایشان آیه حفظ کنم، البته حفظ کردن من اصولی و حرفهای نبود، شاید اصلاً نمیتوانستم محفوظاتم ارائه دهم اما همین که قدم در راهی ماندگار و درست گذاشته بودم به من انگیزه و امید میداد.
هدیه قرآن با 500 تومان پول آقا مجتبی برادر بزرگترم متوجه یواشکی حفظ کردن من شد، من را صدا زد و گفت چه کار میکنی، من هم ماجرا را برایش توضیح دادم، آقا مجتبی یک قرآن کامل به من هدیه داد و بین صفحات 500 تومان که آن دوران مبلغ قابل توجهی بود گذاشته بود، من وقتی قرآن را باز کردم خیلی خوشحال شدم. برادرم از محفوظاتم میپرسید و من که تسلط کافی نداشتم دست و پا شکسته جواب میدادم، تقریباً دوم راهنمایی بودم که دوره حفظ قرآن ویژه بانوان توسط اوقاف دائر شد، در این دورهها شرکت کردم و همیشه از هم دورهایها یک گام جلوتر بودم.
ادامه دارد...