خوانش‌های تفسیری از متن عاشورا
کد خبر: 3536577
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۶
میزگرد/ پیام‌های عاشورا برای انسان عصر مدرن/1

خوانش‌های تفسیری از متن عاشورا

گروه اندیشه: عاشورا از بزرگ‌تربن رویدادهای تاریخ بشریت، با گذشت 1400 سال، همچنان بر سرزبان‌هاست، رویدادی که از بدو تاریخ وقوع آن تاکنون، تفسیرهای متعددی از آن ارائه شده و این نشان‌دهنده عظمت و تأثیرگذاری این رویداد مهم است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، «پیام‌های عاشورا برای انسان عصر مدرن»، عنوان میزگردی بود که خبرگزاری ایکنا شعبه اصفهان آن را با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نصر، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان؛ مصطفی پیرمرادیان و فروغی عضوهیئت‌علمی دانشگاه اصفهان و از اساتید گروه تاریخ اسلام این دانشگاه و همچنین داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار کرد که قسمت اول آن باعنوان «بررسی قرائت‌های مختلف از اهداف و فلسفه قیام عاشورا از نگاه متفکران در تاریخ اسلام به خصوص در دوره معاصر» در ذیل می‌آید و انتظار داریم قسمت دوم این میزگرد را فردا دوشنبه19مهرماه منتشر کنیم با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این میزگرد تنها نقطه نظرات مصاحبه شوندگان گرامی است و ایکنا در صدد تایید و یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست.

ب

عاشورا؛ چراغی فرا راه همه بشریت و نجات بخش  همه انسان‌ها

اسماعیلی: انتخاب موضوع «پیام‌های عاشورا برای انسان عصر جدید» چند دلیل داشت. ما معتقدیم حادثه‌ای مثل عاشورا یا پیام‌هایی که در دین وجود دارد، منحصر به یک تاریخ و زمان و مکان خاص نیست و پیام‌هایی جهانی است. بنابراین می‌تواند راه گشایی‌های جهانی برای هر عصر و نسلی داشته باشد، و بنا به حدیث شریف نبوی چراغ راه و کشتی رهایی است چراغی فرا راه همه بشریت ونجات بخش همه انسان‌ها؛ ولی متأسفانه ما این مسئله را به قشر خاصی در جامعه محدود کرده‌ایم و در واقع به این که این‌ها می‌تواند پیام‌های جهانی بدهد، فکر نمی‌کنیم و برای آن برنامه‌ای نداریم. ما با طرح این موضوع دنبال این هستیم که ببینیم انسان عصر جدید با چه مسائل و مشکلاتی مواجه است، دوران مدرن چه ویژگی‌ها و خصوصیاتی دارد، با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند و آیا عاشورا به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام که جلوه خاصی دارد، می‌تواند پیام‌هایی به انسان در این عصر بدهد. 

بنابراین در این راستا هم شناخت واقعه عاشورا و ویژگی‌های آن مهم است، هم شناخت دنیای جدید و انسان این عصر و بن‌بست‌‌ها و مشکلاتی که دارد و این‌که آیا عاشورا می‌تواند ارتباطی با این انسان برقرار کند یا نه. اگر ارتباط برقرار کرد، می‌تواند پیام داشته باشد یا نه و این که این ارتباط و پیام دهی به چه نحو است. این‌ها اهدافی است که ما مدنظر قرار داده و قصد واکاوی آن‌ها را داریم. نکته دیگری نیز که ما را به این موضوع ترغیب کرد، هجمه‌هایی بود که از چندی پیش علیه فرهنگ عاشورا در فضای مجازی شروع شد. خاطرتان هست افرادی با انتشار بعضی تصاویر موهن علیه فرهنگ عاشورا،مطرح کردند که «یکی از ویژگی‌های دوران مدرن، افسون زدایی و تقدس زدایی است» و آنها با انتشار آن عکس‌ها می‌خواستند تقدس عاشورا را شکسته و تابو‌شکنی کنند. در واقع آن‌ها با این بحث که دنیای مدرن، دنیای تقدس شکن است و تقدس زدایی و افسون شکنی جزء ویژگی‌های مدرنیته است، چالشی را علیه حادثه عاشورا راه انداخته‌اند. این هم یکی دیگر از دلایلی بود که ماجرا را واکاوی کرده تا ببینیم ریشه این مباحث در کجاست.

ب

ایکنا: قبل از اینکه به موضوع اصلی پرداخته شود، به نظر می‌آید برای روشن شدن بحث و رسیدن به یک نتیجه مطلوب، ابتدا باید اهداف و فلسفه قیام عاشورا را مورد بررسی قرار داد. در طول تاریخ تفاسیر و تحلیل‌های متفاوتی از اهداف و فلسفه قیام عاشورا از سوی اندیشمندان شیعه و حتی اهل‌سنت ارائه شده است. کسانی مثل «شیخ مفید» و «سید مرتضی» قائل به این هستند که هدف قیام امام حسین(ع) از ابتدا تشکیل حکومت اسلامی بود، ولی زمانی که حضرت مجبور شدند بین بیعت با یزید و شهادت، یکی را انتخاب کنند، گزینه دوم را انتخاب کردند، البته تلاش کردند که از جنگ جلوگیری کنند، ولی موفق نشدند و بین عزت و ذلت، عزت را انتخاب کردند. در میان متفکران معاصر کسانی مثل مرحوم «صالحی نجف آبادی» با نظر شیخ مفید و سید مرتضی هم عقیده هستند. ولی کسانی مثل مرحوم «دکترعلی شریعتی» معتقد است امام حسین(ع) از ابتدا به خاطر شهادت قیام کرد و می‌خواست با شهادت خود مشروعیت نظام سیاسی حاکم بر جامعه را به چالش بکشد. دیدگاه مرحوم «شهید مطهری» جمع بین این دو دیدگاه است. وی تشکیل حکومت را جزء اهداف قیام امام می‌داند، ولی بیش‌تر بر امر به معروف و نهی از منکر تأکید می‌کند. حتی تعدادی از روشنفکران این دیدگاه را مطرح می‌کنند که حادثه عاشورا برای انتقام جویی از جنگ‌های صدر اسلام شکل گرفت. با همه آن‌چه گفته شد، به نظر شما کدام یک از این دیدگاه‌ها بیش‌تر با واقعیت‌های تاریخ اسلام و اهداف قیام امام حسین(ع) منطبق است؟

فروغی: بحث پیرامون قیام امام حسین(ع)، نه تنها از نظر شیعه بلکه از نظر تمام مذاهب و مکاتب مورد توجه بوده است. اگر دقت کنید حجم آثاری که پیرامون قیام امام حسین(ع) تولید شده، چه در شرق و چه در غرب، چه نزد شیعه و چه نزد اهل سنت، بعد از زندگی پیامبر(ص) حرف دوم را می‌زند. پس نشان می‌دهد که اهمیت دارد. از این جهت محققان ما در چالشی گیر کرده‌اند. بحث در مورد امام است و وقتی از امام صحبت می‌شود، بلافاصله بحث عصمت و داشتن علم غیب به میان می‌آید و از طرف دیگر در صحنه اتفاقاتی می‌افتد که با دید مادی کوته انسان شاید به سادگی نتوان آن را تفسیر و تحلیل کرد. به همین جهت است که تا همین امروز نظرات متعددی پیرامون قیام امام حسین(ع) مطرح شده است.

 عده‌ای به این مسئله متوسل شدند که اگر در قرآن تأکید شده که انسان نباید خود را به هلاکت بیاندازد، آیا این نوعی هلاکت است؟ پس ارائه نظرات متعدد نشان دهنده عظمت موضوع است. آن‌چه که مسلم است این‌که اگر به خود واقعه و سخنان امام حسین(ع) و سخنانی که از سایر معصومین باقی مانده، مراجعه کنیم، حقایق غیرقابل خدشه‌ای یافت می‌شود که باید بر آن‌ها متمرکز شد و آن‌ها را برجسته کرد. یعنی به جای تفسیر واقعه، به همان چیزی که خودشان فرمودند، عمل کنیم. اگر این کار را بکنیم، قطعا می‌توانیم به حقیقت واقعه کربلا نزدیک‌تر شویم. نظراتی که فرمودید، بله هست. در گذشته بوده، امروز هم هست و قطعا در آینده هم خواهد بود.

عاشورا یک رویداد جهانی است

یک شخصیت مسیحی به نام «آنتوان براون» حرف عجیبی می‌زند؛ او می‌گوید چرا شیعیان واقعه کربلا و امام حسین(ع) را متعلق به خودشان می‌دانند، این جفاست، امام حسین(ع) متعلق به جهان بشریت است. واقعا هم همین است. نه تنها در مورد امام حسین(ع)، بلکه در مورد پیامبر(ص) و سایر معصومین نیز همین طور است. فلسفه حکومت امام زمان(عج) نیز در همین راستاست که این‌ها متعلق به جهان بشری است. پس ما باید این قالب تنگ را از واقعه کربلا جدا کرده و امام حسین(ع) را همان طور که دیدگاه بسیاری از محققان حتی غیر مسلمان است، بگذاریم جهانی باشد. برای اینکه جهانی باشد، ما باید معیارهای جهانی این قیام را احصا کرده و به صورت مدرن عرضه کنیم، بدون این‌که خدشه‌ای به واقعه کربلا وارد شود. بتوانیم چیزی را عرضه کنیم که نقصی متوجه واقعه کربلا نشود. به همین جهت همان طور که می‌دانید، زمانی که کتاب «شهید جاوید» منتشر شد، به واسطه اینکه نتوانستند آن را درک کنند، هجمه‌های متعددی علیه آن صورت گرفت. چون صالحی نجف‌آبادی یک بعد از واقعه را دیده است. یعنی مشرف به همه واقعه نبوده‌اند. یا کسی که معتقد است «امام حسین(ع) بر اساس علم غیب و آگاهی از شهادت قیام کرد»، او هم یک بعد را می‌بیند. یعنی نمی‌تواند واقعه را به صورت کلی ببیند. دیدگاه‌هایی که فقط بر یک بعد از قیام تکیه دارند، باید نقد شوند. بنابراین باید به این واقعه همان طور که طراحی شده، اشراف پیدا کنیم و این قطعا کار بسیار مشکلی است. لایه‌های متعددی دارد که آن‌چه هدف اصلی امام حسین(ع) بوده، چیز ساده‌ای هم نیست.

ب


 شخصیت‌های بزرگی مثل عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر و عبدالله بن جعفر هم نمی‌توانستند درک کنند. یعنی شخصیت‌هایی که با امام زندگی می‌کردند، نسبت به موضوع زمان هم آگاهی داشتند، سیاستمدار و عالم بودند و دانش روز داشتند، آن‌ها هم نمی‌توانستند درک کنند. آن‌ها که در کنار امام حسین(ع) بودند. با امام حسین(ع) نشست و برخاست داشتند. از این روست که ما باید ابتدا بنای مطالعه واقعه را طبق سخنان امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و سایر ائمه بگذاریم. چون حقیقت را از زبان آن‌ها می‌توانیم متوجه شویم. اگر این کار را کردیم، آرام آرام دریچه‌هایی به روی حقایق واقعه کربلا برای ما باز می‌شود تا ببینیم این نظراتی که عرضه می‌شود، تا چه میزان به حقیقت نزدیک است. اگر این نشست ما را به سمت این موضوع رهنمون کند، قطعا می‌توانیم طبق نیازهای روز با همان حفظ قداست روز که بخشی از جهان درصدد شکستن آن است، حرکت کنیم و به گونه‌ای آن را عرضه کنیم که جاذبه‌هایش برجسته باشد، برای نمونه شما اکنون می‌بینید، اربعین فقط به شیعه و سنی تعلق ندارد، هر کس که نیازی داشته باشد، چه مادی و چه معنوی، خود را به این قیام عرضه می‌کند. 

اگر ما بتوانیم این فلسفه رفع نیاز مادی و معنوی بشر از طریق مراجعه به واقعه کربلا و امام حسین(ع) را تبیین کنیم، هر انسانی به خاطر منافع شخصی و اجتماعی خودش ناچار از آن است. مثل یک خورشید است.هیچ انسانی خودش را بی‌نیاز از خورشید نمی‌بیند. بدون این‌که کسی از خورشید تفسیری ارائه دهد. چون صبح که از خواب بیدار می‌شود، در تمام مراحل زندگی احساس می‌کند که اگر یک لحظه خورشید نباشد، زندگی‌اش فنا می‌شود. قطعا امام حسین(ع) و واقعه کربلا بالاتر از خورشید مادی است. بخش اعظمی از انسان، مسائل معنوی است. 

تفسیر هرمنوتیکی از فلسفه عاشورا

نصر: بنده مرتبط با رشته تخصصی خودم می‌خواهم راجع به جریان کربلا و تفاسیر و تحلیل‌هایی که در این زمینه انجام گرفته است، صحبت کنم. یعنی از زاویه فلسفی. تحلیل‌های مختلفی که از حادثه کربلا صورت گرفته، همه مبتنی بر یک سلسله انتظارات و پیش فرض‌هایی است که مفسر دارد. اینکه این انتظارات و پیش‌فرض‌ها از کجا آمده است، اطلاعات، شرایط اجتماعی، نیازهای تاریخی و غیره بحث دیگری است. ادعای همه مفسران این است که این دیدگاه‌ها را از متن تاریخ- حداقل آن‌هایی که شیعه هستند و اعتقادات ما را دارند- از متن کلام معصومین استفاده کرده‌اند. حادثه عاشورا مثل یک متن است که از آن خوانش‌های مختلفی صورت می‌گیرد. شما وقتی متن را می‌خوانید، انتظاراتی از آن دارید، خودتان یک سری پیش فرض‌هایی دارید و بر اساس این انتظارات و پیش فرض‌ها نسبت به موضوع و اطلاعاتی که کسب می‌کنید، دیدگاه خاصی نسبت به متن پیدا می‌کنید. حادثه عاشورا هم یک متن و هم یک حادثه است. چون هرمنوتیک گاهی به حادثه می‌پردازد و گاهی به متن مکتوب، گاهی به یک شخص و واقعه و گاهی هم به یک اثر هنری و الی آخر.

هر چه فاصله زمانی متن از مفسر بیشتر باشد، امکان خوانشی که حقیقتاً مراد گوینده یا نویسنده بوده است، دشوارتر می‌شود. افراد از این متن تاریخی برداشت‌های متعدد دارند که این برداشت‌ها مبتنی بر پیش فرض‌های مختلفی است که مفسر از آن شخص و آن حادثه‌ای دارد که آن شخص در خلق آن نقش داشته است. به همین جهت مثل تفسیر قرآن است، می‌بینید از یک آیه تفسیرهای مختلف می‌کنند، حادثه کربلا هم با همان نورانیت قرآنی‌اش دارای تفاسیر متعدد است که افراد با پیش فرض‌ها و انتظارات مختلفی که از امام دارند، در واقع در مورد ایشان ذهن خوانی می‌کنند. چون یک واقعه روشن نیست که شما مثل امور محسوس ببینید. زمانی که بخواهید ذهن خالق یک حادثه تاریخی را مورد کنکاش قرار دهید، به راحتی نمی‌توان ذهن خوانی کنید و اینکه انگیزه امام حسین(ع) در این قضایا چه بوده و چه نبوده، چون مبتنی بر پیش فرض‌های مختلف است.

نگاه فلسفه سیاسی نتیجه‌گرا، وظیفه‌گرا و فضیلت‌گرا به عاشورا

من تمام تحلیل‌هایی را که از حادثه عاشورا به لحاظ سیاسی شده است را در اینجا، بر سه مبنای سیاسی تقسیم می‌کنم. سه مبنا در فلسفه سیاسی وجود دارد: یا فلسفه نتیجه‌گراست، یا وظیفه‌گرا و یا فضیلت‌گرا. بسیاری از تحلیل‌هایی که از حادثه عاشورا انجام گرفته است نتیجه‌گرا هستند. تحلیلی که سیدمرتضی، آقای صالحی نجف‌آبادی، محمود عقاد و سید جعفر شهیدی دارند، این‌ها یک سلسله حوادث را مبنا قرار می‌دهند و می‌گویند چون این دو نفر یا دو جریان فکری یا دو قبیله، با یکدیگر نزاع تاریخی داشتند می‌خواهند بر یکدیگر غلبه کنند، همه فعالیت‌هایشان را در راستای غلبه توجیه و تفسیر می‌کنند و همین کلام را برای تحلیل مبنا قرار می‌دهند. مقاصد و نتایج مورد نظر آنان در این تحلیل‌ها بر گرفته از ارزش‌های زمان خود آن هاست. مرحوم صالحی نجف‌آبادی می‌گوید بین حق و باطل در طول تاریخ سیاسی درگیری‌هایی بوده و الان بهترین شرایط برای پیروز شدن امام حسین در صحنه سیاسی است. شواهد آن را هم می‌آورد که یزید قدرتش کم بوده، کوفه قوت زیادی داشت و غیره وهمه این‌ها را که محاسبه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که این زمان بهترین زمان برای قیام است و این حرکت انجام می‌شود ولی حوادث غیر مترقبه مانع از تحقق آن می‌گردد. البته مبانی ارزشی این‌ها کمی با هم متفاوت است. هر کدام بر اساس مبانی خودشان شواهدی گرد می‌آورند. یعنی مثلا دکتر شهیدی و محمود عقاد نزاع را بیش‌تر نزاع تاریخی و قبیله‌ای و رقابت بین دو قبیله می‌دانند. 


ب


نگاه وظیفه‌گرا تقریبا نگاه فقهی است که امثال دکتر آیتی، علامه طباطبایی و شهید مطهری داشتند. آنان می‌گویند که امام مأمور به تکلیف است، نتیجه‌اش هرچه می‌خواهد باشد. برخی معتقد به تک تکلیفی هستند و برخی مثل مرحوم مطهری به چند تکلیفی قائل بودند. امام(ع) در شرایط مختلف یک وظیفه دارد و کاری به نتیجه آن ندارد. عده‌ای تکلیف را در شهادت می‌دانند. «سید بن طاووس» در «لهوف» و علمای صفوی و قاجار و حتی مرحوم دکتر شریعتی می‌گوید امام حسین(ع) از ابتدا یک هدف داشته و آن این‌ بود که شهید شود. چون در مقابلِ دو نتوانستن، قرار داشته است. کسانی هم به دیدگاه‌های مسیحی معتقد هستند که قرار بوده امام حسین(ع) فدیه گناهان شیعه باشد. برخی معتقد به اجتهاد در تکلیف توسط امام بودند و برخی امام را مسلوب الاختیار در تکالیف و وظایف می‌دیدند. این تفکر در میان عده‌ای وجود دارد که هر امامی زمانی که به امامت می‌رسد، بسته‌ای هست، آن را باز می‌کند که در آن نوشته باید چه کار کند و بر اساس تکلیفی که در آن بسته برای او تعیین شده است، عمل می‌کند. در این دیدگاه معمولا قدرت تصمیم گیری را از ائمه سلب می‌کنند. اما افراد روشن‌تری که در این زاویه فکر می‌کنند مثل شهید مطهری، می‌گویند امام در شرایط مختلف تکالیف مختلفی را استنباط می‌کرد. مثلا در مدینه ایشان تکلیف داشت بیعت نکند. در مکه ایشان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر داشته است. زمانی که مردم کوفه ایشان را دعوت می‌کنند، وظیفه‌اش اجابت دعوت بوده و در انتها شهادت. به هر حال همه عمل به تکلیف است. کاری به نتیجه ندارد. نتیجه هرچه می‌خواهد باشد.

نگاه فضیلت‌گرا به عاشورا جامع‌تر است

دیدگاه سومی هم وجود دارد که فضیلت‌گرایی و نگاه اخلاقی به موضوع دارد که کمتر به این بحث پرداخته شده و کسانی مثل «عمان سامانی» و افرادی که نگاه عرفانی به مسائل دارند، امروزه به مسائل دینی از زاویه دین رحمانی نگاه می‌کنند، حرکت امام حسین(ع) را از این زاویه تفسیر می‌کنند و به همین جهت از این زاویه هم حرکت امام حسین(ع) برای دنیای امروز پیام دارد که گاهی شهید مطهری به بعضی از این زوایا پرداخته است. این‌که مثلا امام به دنبال کرامت و عزت و فضیلت بود و عملکرد او این است که انسان تعالی پیدا کند. چهره نورانی انسان به نمایش گذاشته شود. «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» تداومش در کربلاست. همان چیزی که وظیفه پیامبر بود که کرامت‌های اخلاقی را پرورش و گسترش دهد، امام حسین(ع) تعقیب می‌کند که به نظر من دیدگاه سوم جامع‌تر و پیامش در جهان امروز قابل طرح و بادوام‌تر است.

نگاه تاریخی به عاشورا

پیرمرادیان: نوع نگاه من، نگاه دیگری است و آن نگاه تاریخی به مسئله است. هر واقعه و پدیده‌ای که مورد توجه مردم قرار بگیرد، در تبیین و توجیه آن‌ها نگاه‌ها متفاوت است. یکی از مسائلی که موجب می‌شود این تفاوت ظهور کند، خود جریان تاریخ است. این جریان دگرگونی‌هایی را در سطح جامعه به وجود می‌آورد و اندیشه‌ها را شکل می‌دهد. مثلا مرحوم شیخ مفید و سید مرتضی نظرشان صریحا این است که امام برای تشکیل حکومت قیام کرد. من می‌گویم چرا در این دوره، این دو شخصیت بزرگ چنین نظری دارند؟ به خاطر اینکه در این دوره، حکومتی شیعی از جانب آل‌بویه تشکیل شده و این‌ها در این دولت دارند زندگی می‌کنند، تشکیل حکومت امر قابل پذیرشی است، مذموم نیست، درست است. در دوره بعد ما با لهوف سید بن طاووس مواجه می‌شویم. در دوره‌ای که حاکمیت مسلط است و ما به جز گریه کردن کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم، اینجا لهوف یا مصیبت نامه می‌نویسیم. حال این مصیبت‌نامه زمانی در تسلط حاکمیتی است که کاری نمی‌توانیم بکنیم و زمانی نیز در تسلط حاکمیتی است که می‌گوید دنبال کار دیگری نباشید، برای امام حسین(ع) باید گریه کرد. لذا در دوره صفویه همین امر ادامه پیدا می‌کند. در تمام دوره‌ای که جریانی به وجود می‌آید که علمای شیعه همه کاره می‌شوند، صحبت از تشکیل حکومت شرعی نیست. آن چیزی که مطلوب است، این است که گریه کرده و عقده‌هایمان را خالی کنیم. به هر حال نفعش به همه می‌رسد. هم کسی که روضه می‌خواند، هم کسی که مراسمی به پا می‌کند و هم آن کس که گریه می‌کند و الی آخر. این داستان ادامه پیدا می‌کند تا دوره معاصر. 

نگاه ایدئولوژیک و انقلابی به عاشورا

دقت کنید در قرن بیستم، به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، در سطح دنیا نوعی حکومت‌های ایدئولوژیک از جانب بلوک شرق به وجود می‌آید. تشکیل حکومت ایدئولوژیک جزء مطلوب‌ترین مسائلی است که اندیشه روشنفکران را در تمام دنیا به خود مشغول کرده است. لذا اندیشمندان ما که به خارج از ایران سفر کرده و با فضای جهانی آشنا هستند، آن‌هایی که غیرمذهبی هستند، سوسیالیست‌اند. به ایران برمی‌گردند و مبلغ اندیشه حکومت ایدئولوژیک برای مارکسیسم و سوسیالیسم می‌شوند. متدینان و دینداران زمانی که برمی‌گردند، مبلغ اندیشه ایدئولوژیک می‌شوند، البته در این دوران، در دهه‌های 50، 60 و 70 در قرن بیستم و دهه‌های انقلاب؛ انقلاب یعنی ستیز بکنی و کشته شوی. این دوره، دوره‌ای است که کشته شدن در راه هدف امتیاز محسوب می‌شود. لذا با بحث‌هایی مواجه می‌شویم مثل «ان الحیات والجهاد». اثبات این‌که این سخن از امام حسین(ع) است، محل تردید است. به هر حال خیلی جدی گرفته می‌شود و شخصیت‌های متدین متأثر از این جریان، از جمله مرحوم شریعتی، به شدت این دیدگاه را دنبال می‌کنند که پیام امام حسین(ع) این است که «اگر می‌توانی، بمیران و اگر نمی‌توانی، بمیر». انقلابی بودن برای هدفی مقدس. به هر حال دو راه در پیش است،  یا کشته می‌شوی و یا پیروز می‌شوی. اگر نتوانستی بکشی، کشته شو. این تعریفی است که در ذهن روشنفکر دینی ما شکل می‌گیرد که متأثر از فضای جهان آن زمان است.

 اما روحانیت آشنا به شرایط جدید نیز که در حقیقت به نوعی دارد به نیازهای نسل جوان این دوره جواب می‌دهد، تفسیری از حرکت امام حسین(ع) ارائه می‌دهد و می‌گوید طبیعی است که امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت حرکت می‌کند، ولی این اتفاق نمی‌افتد. داستان همین است. تو برای تشکیل حکومت شرعی و دینی قیام کن، اگر کشته شدی، شهید محسوب می‌شوی. تفسیرمرحوم صالحی نجف‌آبادی این است، با این تفاوت که آن تقدسی که بر اندیشه حوزویان حاکم است که امام حسین(ع) از غیب خبر دارد، همه چیز را می‌داند، با این مسئله مواجه می‌شود که اگر بخواهی تشکیل حکومت بدهی، پس باید بدانی که کشته شدنی هست. اما مرحوم صالحی نجف‌آبادی می‌گوید نه، الزاما نباید بداند، بلکه برای قیام حرکت می‌کند و بعد هم به شهادت می‌رسد.

تفسیر مرحوم مطهری از واقعه عاشورا وسیع‌تر است

مرحوم مطهری از نگاهی روشن‌تر به قضیه نگاه می‌کند و می‌گوید این گونه به قضیه نگاه کنیم که امام حسین(ع) یک مصلح است. شریعتی امام حسین(ع) را یک انقلابی می‌داند، صالحی نجف‌آبادی امام حسین(ع) را فردی می‌داند که موظف به تشکیل حکومت دینی است و مطهری می‌گوید امام حسین(ع) یک مصلح است و مصلح هم برای اصلاحگری، مثل شمع می‌ماند که در حقیقت می‌سوزد تا دیگران راه را پیدا کنند. اگر این طور به شهادت می‌رسد، به خاطر این است که اصلا وظیفه مصلح این است، در راه اصلاح قدم برمی‌دارد تا جایی که از دنیا می‌رود. «حتی اتاک الیقین». مصلح کسی است که از زمانی که تکلیف برای او روشن می‌شود، شروع می‌کند به تلاش و جهاد کردن، تا زمانی که در این مسیر به شهادت می‌رسد یا از دنیا می‌رود. تفسیر مرحوم مطهری وسیع‌تر است.

ب

 امروزه در قرن بیست و یک ما با دنیای جدیدی مواجه شده‌ایم. و آن اینکه گفته می‌شود امروز بحث دهکده جهانی و جهان وطنی مطرح است، این‌که ملیت را کنار بگذاریم، حکومت ملی کم کم دارد کم‌رنگ می‌شود، ما باید به فکر همه بشریت باشیم؛ این دیدگاه‌ها مطرح است. امروز دغدغه ما این است که قیام امام حسین(ع) به چه کار امروز می‌آید. دقت کنید در دوره صفویه این مسئله خیلی پر رنگ می‌شود، ما حکومتی ملی، مذهبی و فرقه‌ای تشکیل دادیم و می‌خواهیم بگوییم ما موفق‌تر و برتر هستیم. امام حسین(ع) شهید شده تا شفاعت ما را هم بکند. همه داستان سر این مسئله تمام می‌شود. اگر می‌خواهی به فوز برسی، فقط امام حسین(ع) را داشته باش و این کارها را انجام بده. اگر کسی در این دایره آمد، از ماست، اگر هم نبود، از ما نیست. ما هستیم که به سعادت می‌رسیم.

 ولی امروز بحث بر سر این است که آیا امام حسین(ع) متعلق به ماست. اگر گفتیم امام حسین(ع) متعلق به ایرانی‌هاست، خیلی بد است. اگر گفتیم امام حسین(ع) متعلق به شیعه است، خیلی کوته نظری است. امروز باید از امام حسین(ع) یک چهره جهانی بسازیم، چهره‌ای که برای همه جهان فایده داشته باشد. این داستان تا زمانی ادامه دارد که امام حسین(ع) است، تا زمانی که امام حسین(ع) مثل قرآن و پیامبر، مقدس است. اگر خوب به این اتفاق بپردازیم، در هر دوره‌ای می‌تواند نجات‌بخش باشد، مشروط بر این‌که افراط نشود و به نظر من آن وجوهی از قیام امام حسین(ع) که برای یک دیدگاه جهانی می‌توانیم پیدا کنیم، خیلی بیش‌تر از سایر وجوه قیام کربلاست.

نگاه امام(ره) به عاشورا نگاه علمی ـ عاطفی بود

فروغی: اگر بخواهیم خیلی ساده و شسته رفته دیدگاه‌ها را دسته‌ بندی کنیم، معمولا سه دیدگاه پیرامون قیام امام حسین(ع) وجود دارد که یکی از آن‌ها غالب شده است، به واسطه این‌که عمدتا توده‌ای شده است و آن، دیدگاه عاطفی است و نگاه توده‌هاست. یعنی هر کس با هر سلیقه‌، آموزه و سنتی که دارد، می‌خواهد نسبت به واقعه کربلا ابراز ارادت کند. به همین جهت چون توده‌ای است و جمعیت بسیار گسترده‌ای را شامل می‌شود، عمدتا در مقاطع تاریخی برتری پیدا کرده است. دیدگاه علمی را مشخصا دانشمندان و علما، چه در طبقه سیاستمداران و چه شخصیت‌های علمی در زمینه جامعه شناسی تاریخ ارائه کرده‌اند. دیدگاه سومی که وجود دارد، دیدگاه علمی- عاطفی است. مثلا شخصیت حضرت امام(ره) که می‌تواند تحول عظیمی در جهان بشریت ایجاد کند، طبق این دیدگاه است. یعنی قیام را کاملا می‌شناسد و رابطه عاطفی با آن برقرار می‌کند. امام در تمام مدتی که در جماران بودند، موقع محرم مثل سایرین مجلس روضه می‌گیرند و گریه می‌کنند. اگر ما بتوانیم این دیدگاه علمی- عاطفی را تقویت کنیم، هم عالمانه نگاه کنیم و هم رابطه عاطفی داشته باشیم، قطعا می‌تواند قسمت قابل توجهی از واقعه کربلا را روشن کند.

ایکنا: در رابطه با بحث‌های تاریخی که در رابطه با تحلیل‌های مختلف از عاشورا مطرح شد، می‌توان از این صحبت‌ها این‌طور نتیجه گرفت که ما در هر دوره تاریخی که به سر می‌بریم، با توجه به شرایط و اقتضائات آن دوره، می‌توانیم یک نوع تفسیری از حرکت امام حسین(ع) ارائه دهیم، درست است؟

پیرمرادیان: نه تنها می‌توانیم، بلکه این اتفاق می‌افتد و افتاده. قاعده‌ای در تاریخ هست که شما  متناسب با نیازها در هر زمانی از این پدیده مطلوب، تفسیری ارائه می‎دهید که به کار بیاید. لذا تفسیر ابزارها و حرکت‌ها متفاوت می‌شود. مثلا در دوره مغول اوج تصوف و عرفان است. یعنی به تصوف بپرداز، تسلیم باش و چیزی نگو. این را از کدام بخش سنت پیامبر به دست آوردند. ولی ضرورت و نیاز جامعه این بود و این اتفاق هم افتاد. در دوره اول شمشیر و اسب و جنگ و این چیزها می‌بینیم، پیغمبر گفته. اصلا عرب نمی‌فهمید این قرآنی که از آن دم می‌زند، چی هست. اصلا استدلال بلد نیست. آن وقت شمشیرش را برداشته و می‌گوید این سنت پیغمبر است و باید به جنگ برویم. این داستان تا امروز ادامه پیدا می‌کند. ما امروز به کدام وجه از شخصیت پیغمبر می‌پردازیم، با توجه به اتفاقاتی که در حال رخ دادن است و این‌که تصویر زشتی از خشونت در اسلام ارائه می‌شود. دنیای بعد از ما عبارت است از تصویری که از پیغمبر و اسلام ارائه کنیم به صورت ملایم، نرم، معقول و ... . اگر هم بگوییم درست نیست، ولی بوده. از ابتدا بوده، امروز هم هست، در آینده هم خواهد بود.

ادامه این میزگرد که در برگیرنده بحث‌هایی در خصوص ویژگی‌های انسان مدرن و پیام عاشورا به انسان عصر جدید است، فردا دوشنبه 19 مهرماه منتشر خواهد شد. 

گفت و گو  و تنظیم از محبوبه فرهنگ/ خبرنگار ایکنا شعبه اصفهان

captcha