شناخت نهضت «اصلاح‌» و «احیا» در گرو شناسایی جریانات تفسیر قرآن است
کد خبر: 3545812
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۴
استادیار دانشگاه آزاد:

شناخت نهضت «اصلاح‌» و «احیا» در گرو شناسایی جریانات تفسیر قرآن است

گروه دانشگاه: مهرداد عباسی در نشست زمینه‌ها و رهیافت‌ها در جهان اسلام، از سلسله نشست‌های قرآن‌شناسی در عصر جدید گفت: جریان اصلاح‌گرا و تجددگرا در عالم اسلام با رویکرد تفسیری به قرآن پیوند خورده است و نمی‌توان بدون درک ارتباط جریان تفسیر قرآن با نهضت اصلاح‌گری و احیاگری در عالم اسلام، به جریان‌شناسی آنها پرداخت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن( ایکنا)، مهرداد عباسی استادیار گروه علوم قرآنی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی گفت: برای این نشست یک عنوان اصلی و فرعی در نظر گرفته شده است که به صورت کلی مروری بر زمینه‌ها و رهیافت‌های متعلق به قرآن‌شناسی در عصر جدید است؛ از همین روی بایستی چند نکته مقدماتی مورد توجه قرار بگیرد تا مشخص شود نتیجه‌ای که  حاصل می‌شود چیست.

عباسی اظهار کرد: مراد ما از عصر جدید و عناوینی که به دوره مدرن یا معاصر اطلاق می‌شود می‌تواند منطبق با این دوران یا جدای از آن باشد. در بحث عصر جدید که همان دوره مدرن است شاید بر اساس تقسیم‌بندی تاریخ غرب به دوران سنتی، مدرنیسم و پست مدرنیسم نتوان آن را بر جهان اسلام منطبق نمود. ولی به صورت کلی ماحصل  بحث‌های پژوهشگرانه جدید آن چیزی است که در 200 سال اخیر اتفاق افتاده است.

وی گفت: نشست امروز با قید جهان اسلام عجین شده است. ولی تمایل اصلی این است که نوشته‌های غربی هم در فضای فکری ما شناخته شود که به نظر می‌رسد این هم گونه‌ای قرآن‌شناسی در عصر جدید است که در همین 150سال اخیر اتفاق افتاده است. در همین راستا، شاید غیرمسلمان‌ها نیز به اندازه تاریخی که از نزول قرآن گذشته است با قرآن سروکار داشته‌اند؛ اما از 150سال اخیر به این سو است که نقطه عطفی در تاریخ وجود دارد و پژوهش‌های غربی را ارزشمند می‌کند.

مهرداد عباسی در ادامه بیان کرد: از یک سو، قرآن‌شناسی در عصرجدید به پژوهش‌ها و نوشته‌های مسلمان و غیرمسلمانان درباره قرآن اطلاق می‌شود که از حیث محتوا، روش و مخاطب جنبه نوآورانه داشته باشد و از سویی عنوان فرعی هم مروری بر رهیافت‌ها و زمینه‌ها است که گام مهمی برای فهم یک پدیده است. این مهم از این جهت مورد توجه قرار گرفته است که تا زمانی‌که علل یک پدیده را نشناسیم ممکن است به نتایج نامطلوب برسیم. لذا شناخت زمینه‌ها و رهیافت‌ها کمک می‌کند که روش‌ها را بشناسیم و اندیشه نماییم که چه نتایجی از جانب مسلمانان و غیر مسلمانان به این پژوهش‌ها افزوده شده است.

وی ضمن بیان این‌که من با نقد غیر روش‌مند مخالف هستم گفت: باید اذعان کنیم که پژوهش‌های ما در این زمینه از نوع دسته دوم است. به این معنی که اگر می‌خواهیم راجع به قرآن تحقیق کنیم باید دست‌اندر کار پژوهش‌هایی شویم که دیگران نسبت به آن تحقیق کرده‌اند. بنابراین از این طریق می‌توانیم پی ببریم که آیا حرف جدیدی برای گفتن وجود دارد یا بایستی از فحوای کلام دیگران به نکات جدید دست پیدا کنیم.

عباسی اظهارکرد: ثمره تاریخ تفسیر و تاریخ قرآن‌شناسی، تفسیر قرآن است که بر پیام‌شناسی قرآن کمک بسزایی کرده است. لذا تاریخ تفسیر در این 14 قرن واکنش اهالی آن دوره به متن قرآن و بازتاب فکر مردمی است که درآن دوره زندگی می‌کردند.که به عنوان نمونه می‌توان، ضمن بررسی تفاسیر، «جایگاه زن» را در این چند قرن بررسی نمود و البته که باید از موضع بی طرفی به این موارد پرداخته شود.

وی ضمن اشاره به مقالاتی که به رهیافت‌ها اشاره کرده‌اند گفت: بحث اصلاح‌گری در جهان اسلام با قرآن گره خورده است و نمی‌توان از جریان‌شناسی اصلاح‌گری و احیاگری بحث کرد و جریان تفسیر قرآن را مورد بررسی قرار نداد.در نتیجه هربحثی راجع به نواندیشی درباره قرآن‌شناسی جدید حتما با اصلاحات‌دینی در اسلام گره می‌خورد و به همین دلیل این بحث فراتر از جهان اسلام نمی‌رود، هرچند ممکن است جریان‌هایی که از بیرون بر عالم اسلام تاثیر گذاشته است اهمیت داشته باشد.

عباسی بیان کرد: هدف اصلاح‌گران دینی اصولا ایجاد سازگاری میان قرآن با اندیشه‌های تجدد‌گرایانه‌ای بوده است که مسلمانان از قرن 18 به بعد با آن آشنا شده‌اند. با این وجود، به دلیل این که رهیافت‌های سنتی و مدرن درهم تنیده هستند نمی‌توان به صورت یقینی اظهار کرد که آیا این تفسیر سنتی یا مدرن است.چراکه گاهی اوقات تفسیر، سنتی است، اما نشانه‌هایی جدید در آن یافت می‌شود وگاهی اوقات نظریاتی وجود داردکه در هیچ تفسیر ترتیبی‌ای مطرح نشده است و صاحبان آن تفسیری از قرآن ارائه نداده‌اند. لذا ممکن است نویسنده کتابی درباره فقه نوشته باشد و در عین حال بخواهد نکات جدید هرمنیوتیکی را مطرح کند و این دلیل نشان می‌هد که نباید فقط در حوزه تفسیر متمرکز شد.

عباسی در ادامه این نشست اظهار کرد: دراین راستا، باید دوجریان کلی شناخته شودکه در آن ریز جریان‌های دیگری هم وجود دارند. اهمیت این موضوع از این جهت است که در برخی از بحث‌ها گفته می‌شود تفسیر جدید اسلامی چیزی نیست جز تاثیر‌پذیری از سنت فلسفه و مدرنیته غربی، یعنی اگر مدرنیته غربی پدید نمی‌آمد باید اکنون همانند طبرسی،  طبری و... تفسیر می‌نوشتیم.

وی در ادامه گفت: جریان احیاگرا از تحولات درون جهان اسلام برخاست که به عنوان نمونه می‌توان محمد ابن‌عبدالوهاب را احیاگر دانست هم چنان که می‌توان ابن‌تیمیه را احیا گر دانست.اما مهم است که بدانیم اینها نه ربطی به غرب و نه فشا‌رهای مدرنیته دارند. از سویی گروه دوم که تجددگرا هستند بیشتر تحت تاثیر غرب هستند و برای این‌که بتوانند به حیات خود ادامه دهند در پی این بودند که قرآن را با محصولات رنسانس و تکنولوژی جدید سازگار کنند.

عباسی بیان کرد:گروهی از مسلمانان با هدفی خاص به سراغ قرآن رفتند که نوعی تفسیر موضوعی محدود و مشخص است. به عنوان مثال در پی این بودند در مساله جنسیتی با مواجه شدن پیش فرض‌ها و ایجاد مبانی و روش و ایجاد الگویی هرمنیوتیکی به بطن قرآن بروند و نتیجه بگیرند که مردان بر زنان هیچ گونه برتری‌ای ندارند. بنابراین می‌توان از سه جریان مهم در این زمینه یاد کرد: عده‌ای غرب را به تمامه پذیرفتند و عده‌ای به تمامه به رد غرب پرداختند و عده‌ای به نسبت گرایشی که به غرب داشتند، به نسبت دوری و نزدیکی الگوهایی هرمنیوتیکی ایجاد نمودند.  

استاد یار دانشگاه علوم و تحقیقات بیان کرد: بحث احیاگری باید از قرن هجده شروع شود. لذا به این معنا ابن‌تیمیه احیاگر است که به دنبال بازگرداندن متون و فکر اسلامی به فکر سلف بود. به این معنا احد بن‌حنبل هم می‌تواند احیاگر باشد و از همین جهت است که هسته هرمنیوتیکی احیاگران تا امروز هم مشاهده می‌شود.

عباسی ضمن بررسی بندهای دو جریان گفت: دست‌یابی به معنای ظاهری قرآن و حدیث  و حذف مرجعیت نسل‌های پیشین مرجعان وحذف مرجعیت نسل‌های پیشینیان و مفسران همان حرفی است که شاه‌ولی‌الله‌ دهلوی گفته بود. لذا احیاگران، سلفی(سلفی به معنای گذشته نه جریان های تکفیری) هستند و سلف از این جهت مهم است که به دوران طلایی جامعه اسلامی بازمی‌گردد. بنابراین دوجریان اصلاح‌گر هرکدام از ظن خود می‌خواهند به اصلاح جامعه اسلامی بپردازند. و از همین‌روی به عنوان مثال سید قطب ایستادن در برابر غرب را عامل پیشرفت می‌داند و امثال فضل‌الرحمن و نصر‌ حامدابوزید می‌گویند با بهره گیری از تمدن غرب و حفظ برخی از آیات قرآن می‌توانیم در این تمدن شرکت کنیم و از این غافله عقب نمانیم. 

وی گفت: شاه‌ولی‌الله دهلوی و محمد شوکانی دو تن از متفکرانی هستند که باید به آنها پرداخته شود. چراکه این دوتن دغدغه‌شان این نبود که در برابر تمدن غرب حرفی برای گفتن داشته باشند و از همین جهت احیاگری ربطی به واکنش در برابر غرب ندارد.

وی در پایان این نشست بیان کرد:  مصلحان چون قرآن را کتابی می‌دانستند که دنبال بحث‌های بی فایده نبوده است، نسبت به هرآنچه که مخالف این فرضیه آنها بوده است اظهار نگرانی می‌کردند. بنابراین امثال سیدقطب می‌گفتند که مرجعیت خدا بر مرجعیت انسان برتری دارد نه اینکه مسلمانان کلام را از غیر خدا و غیر پیامبر بشنوند. بلکه باید به سراغ قرآن و سنت بروند. بنابراین اوایل دوره مدرن در جهان اسلام در دهه‌های پایان قرن 19 رخ می‌دهد و امثال سید احمد‌خان در هند و محمد عبده در مصر وسید جمال‌الدین‌اسدابادی از آن دسته افرادی هستند که در اوایل دوره مدرن به سر می‌برند. بنابراین می‌توان گفت در این نقطه عطف، ردپای غرب مشاهده می‌شود وبه خصوص در این بحث از نوشته های سید احدخان به این نکته می‌رسیم که وی متاثر از غرب آیات را می‌فهمد.

یادآور می‌شود، این نشست عصر دیروز، 23 آبان ماه سال جاری در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، تالار شهیدمدنی برگزار شد.

 

captcha