به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، امام علی(ع) در بخشی
از نامه خود به فرزندش امام حسنمجتبی(ع) فرموده است: «دلت را به موعظه
زنده بدار و به زهد و بیرغبتی به دنیا بمیران و به یقین تقویت کن و به
حکمت روشنی بخش و به یاد مرگ، رامش کن و به اقرار به فنا وادارش ساز و به
فجایع دنیا بینایش گردان و از صولت روزگار و زشتی دگرگونی شبها و روزها
برحذر دار».
با توجه به این کلام امیرمؤمنان علی(ع) موعظه اگر با ظرافت و
هوشیاری و شناخت روحیات طرف مقابل صورت بگیرد، در رشد و تربیت هر انسانی
مؤثر و کارساز است.انسان میتواند خودش واعظ دل باشد و آنرا زنده نگه دارد
و هم میتواند از موعظههای انسانهای خودساخته، پند بگیرد.همچنین حوادث
روزگار میتواند واعظ او باشد.
همه سخنان وحیانی و الهی، کلمات حکیمان،
موعظهگر خوبی برای انسانها هستند.حتی گاهی موعظه یک گنهکار پشیمان، قلب
آدمی را بیدار میسازد.
در جلد یک بحارالانوار و جلد سوم جامع احادیث
الشیعه آمده است: «شخصی نزد حضرت عیسی(ع) آمد و گفت: من گناه کردم مرا پاک
کن(گناهی که موجب اجرای حد بود)، وقتی خواستند به او حد بزنند، مرد گنهکار
گفت: این حد را کسی بر من جاری کند که خود، حدی به گردن نداشته باشد.همه
غیر از حضرت عیسی و یحیی کنار رفتند، حضرت یحیی جلو رفت و به گنهکار گفت:
مرا موعظه کن، گفت: هوای نفس خود را آزاد نگذار تا تو را تباه کند، یحیی
گفت: بیشتر موعظه کن، گفت: خطاکار را به خطاهایش ملامت و سرزنش نکن، بلکه
او را بیدار کن».
خدای متعال در آیه 57 سوره یونس قرآنکریم را موعظه
نامید و فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن
رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ
لِّلْمُؤْمِنِينَ؛ اى مردم به يقين براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سينههاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است».
و در آیه 46 سوره سباء خود را موعظهگر معرفی کرد و فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ؛ بگو من فقط به شما يك اندرز میدهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچگونه ديوانگى ندارد او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهندهای [بيش] نيست».
ضرورت زهدابن ابی
الحدید، شارح بزرگ معتزلی در شرح این فراز از نامه امام علی(ع) مینویسد:
«منظور از زنده کردن دل این است که انگیزههای طاعت را در آن زنده کنیم و
منظور از میراندن دل، آن است که شهوات آنرا بمیرانیم و سرچشمههایش را
بخشکانیم».
درباره زهد، سخن فراوان است، اما کوتاه سخن آنکه زهد این
است که انسان، میل و رغبت خود را به لذایذ، سرگرمیها، تعلقات دنیا، کم
کند، به حداقل راضی باشد و از حرص و طمع بپرهیزد.
نفسِ آدمی اگر آزاد
گذاشته شود با انواع وسوسهها و جاذبهها، بیدار و پُرقدرت به فعالیتهای
ویرانگر میپردازد و دنیا را برای انسان، خانهی جاودانه جلوه میدهد.اما
اگر با زهد و پرواپیشگی، همراه شود، حیات طیبه مییابد.
پس وظیفه هرکس
که در مسیر تکامل گام میگذارد آن است که خود را به «زهد» آرایش دهد تا
بدین وسیله بتواند هواهای نفسانی را در خود بمیراند.
گنج یقینیقین،
گنج گرانبهایی است که هر کس آنرا به چنگ آورد، به همه نعمتهای الهی دست
یافته است، زیرا یقین، انرژی انسان است که او را برای پیمودن راههای سخت و
دشوار کمک میکند.اگر نور یقین در دل کسی نتابد، ناتوان خواهد بود و همین
ناتوانی او را از صعود به قلههای پیشرفت مادی و معنوی بازمیدارد.
از
آنجایی که قلب هم مانند اعضا و جوارح دیگر رو به ضعف و ناتوانی میگذارد
لذا محتاج به تقویت است و تنها عامل نیروبخشی قلب همان قوه یقین است.