خطابات عام و خاص در قرآن
کد خبر: 3566352
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۵

خطابات عام و خاص در قرآن

زمانی که قرآن با انسان به طور عام صحبت می‌کند، خطاب عام خواهد بود: «یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»: (1) ای مردم عالم، به حقیقت نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌ها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، جوان ایرانی نوشت: زمانی که قرآن با انسان به طور عام صحبت می‌کند، خطاب عام خواهد بود:
«یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»: (1) ای مردم عالم، به حقیقت نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌ها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد.
«یَابَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْكُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِكُمْ وَرِیشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَى‌ ذلِكَ خَیْرٌ ذلِكَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ»: (2) ای فرزندان آدم، محققاً ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامه‌هایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خداست – که به بندگان فرستادیم – شاید خدا را یاد آرند.
اما به نظر می‌رسد دو استثناء وجود دارد:
1. در آیه‌ی 73 سوره حج در حالی که از صورت خطابی به کار رفته یعنی «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» چنین بر می‌آید که همه‌ی انسان‌ها مخاطب باشند، در ادامه‌ی همین آیه معلوم می‌شود که تنها کفّار مورد خطاب هستند:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ»: (3) ای مردم (مشرک کافر) مثلی زده شده بدان گوش فرا دارید (تا حقیقت حال خود بدانید): آن بت‌های جماد که به جای خدا (معبود خود) می‌خوانید هرگز بر خلقت مگسی هرچند همه اجتماع‌کننده قادر نیستند، و اگر مگس (ناتوان) چیزی از آنها بگیرد قدرت بر بازگرفتن آن ندارند، (بدانید که) طالب و مطلوب (یعنی بت و بت‌پرست یا عابد و معبود یا مگس و بتان) هر دو ناچیز و ناتوانند.
همان‌طور که در ترجمه فوق می‌بینیم مترجم کلماتی را در درون کمانک بعد از «ای مردم» آورده است تا نشان دهد همه‌ی مردم مدّنظر نیستند و تنها مردم «مشرک کافر» طرف خطاب الهی هستند.
2. آیه‌ی 68 سوره زخرف در حالی که تنها مؤمنان حقیقی را خطاب می‌کند، در آغاز از عبارت عام «یا عِبَادِ» استفاده و در آیه‌ی بعد آن را به گروهی خاص یعنی مؤمنان محدود می‌کند:
 
همانند نمونه‌ی پیشین در این مورد نیز مترجم عبارت «صالح» را بعد از «بندگان» در درون کمانک به متن اصلی افزوده تا نشان دهد که فقط بندگان صالح و مؤمن مخاطب هستند.
هشدار جمعی (5)
عبارت هشداردهنده‌ی «ألا»: هان؛ بهوش باشید، بر سر جملات مستقل نوع خاصی از خطاب عام را می‌سازد که ما آن را هشدار جمعی می‌نامیم زیرا مانند نهیبی بر هر تلاوت‌کننده و مستمع قرآن می‌شورد و تلاش می‌کند او را به خود آورد:
«أَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ والْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ»: (6) آگاه باشید که هرچه در آسمان‌ها و زمین است ملک خداست و هم آگاه باشید که وعده خدا همه حق محض است، ولی اکثر خلق از آن آگه نیستند.
7. خطاب خاص
خطاب‌های خاص که بعد از خطاب‌های نبوی دارای بیشترین فراوانی است، گستره‌ی وسیعی از خطاب‌های قرآنی را شکل می‌دهد و از افراد – که تقریباً همگی آنان پیامبر هستند – تا گروه‌های خاص را که شامل مؤمنان یا کافران، مسلمانان، یهودیان یا مسیحیان، فرشتگان یا اجنّه و غیره هستند، در برمی‌گیرد. خطاب‌های خاص خود باید به دو طبقه‌ی کوچک‌تر یعنی بسط‌‌پذیر و بسط‌ناپذیر تقسیم می‌شود:
1. بسط‌پذیر
خطاب‌های بسط‌پذیر همان‌طور که از نام آن پیداست به فرد محدود نمی‌شود، بلکه معمولاً گروه‌های همنوع را مورد خطاب قرار می‌دهد که موارد ذیل از آن جمله است:
گروهی از مردم
آیه‌ی 80 سوره طه بنی‌اسرائیل را خطاب می‌کند:
«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاكُم مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْناكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى‌»: (7) ای بنی‌اسرائیل، محققاً ما شما را از شر دشمن نجات دادیم و با شما در جانب راست کوه طور وعده نهادیم (تا به مناجات موسی کلام حق را بشنوید) و (در بیابان که سرگردان شدید) برای قوت شما ترنجبین و مرغ بریان فرستادیم.
و آیه‌ی 43 سوره‌ی مرسلات متّقین را مخاطب می‌سازد:
«كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»: (8) بخورید و بیاشامید که شما را گوارا باد به پاداش اعمال نیکی که در دنیا به جای می‌آوردید.
باید خاطرنشان ساخت، اغلب بافت کلام است که ما را قادر می‌سازد هویت مخاطب یا مخاطبان را بازشناسیم. اگر آیه‌ی اخیر را در نظر بگیریم این بافت در آیات 41-42 که نهایتاً به آیه‌ی 43 وصل می‌شود، آمده است:
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلاَلٍ وَعُیُونٍ * وَفَوَاكِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ»: (9) (آن روز سخت) بندگان باتقوا و پرهیزگار در سایه‌ی درختان بهشت و طرف نهرهای جاری متنعّمند. و از هر نوع میوه مایل باشند فراوان فراهم است.
در این دو آیه از متّقین در صیغه سوم شخص غایب صحبت شده است و در آیه 43 با صیغه‌ی دوم شخص آنها را بی‌واسطه خطاب نموده است. (10)
مخلوقات ماوراءطبیعی
این مخلوقات اجنّه و فرشتگان را شامل می‌شود:
«وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یَامَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِنَ الْإِنْسِ»: (11) و [یاد کن] روزی را که همه‌ی آنان را گرد می‌آورد [و می‌فرماید:] «ای گروه جنیان، از آدمیان [پیروان] فراوان یافتید».
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى‌»: (12) و [یاد کن هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید.» پس، جز ابلیس که سر باز زد [همه] سجده کردند. (13)
اشیاء جان‌پندار
گاهی خداوند در قرآن موجودات بی‌جان را همانند انسان مورد خطاب قرار می‌دهد. بدین‌ترتیب این موجودات به معنای ادبی کلمه شخصیت می‌پذیرند و جان می‌گیرند. جان‌بخشی (14) از نظر کادون عبارت است از «ایجاد شخصیت (15) یا تجسّم بخشیدن به یک صفت یا یک کیفیت انتزاعی خاص؛ نسبت دادن صفات انسانی به اشیاء بی‌جان». (16) به طور مثال، آیه 17 سوره‌ی فرقان همه‌ی معبودهای دنیوی مشرکان را در روز قیامت مخاطب می‌سازد:
«وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هؤُلاَءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ»: (17) و روزی که آنان را با آنچه به جای خدا می‌پرستند، محشور می‌کند، پس می‌فرماید: «آیا شما این بندگان مرا به بیراهه کشاندید یا خود گمراه شدند.
2. بسط‌ناپذیر
خطاب‌های خاصّ این طبقه هویت‌های منحصربه‌فرد را شامل می‌شود که موارد زیر از آن دسته است:
اَعلام
این زیرشاخه شامل خطاب به اسامی خاص یا اَعلام است که قدّیسان، پیامبران (غیر از پیام اسلام) و ابلیس (18) را دربرمی‌گیرد.
قدّیسان و پیامبران مورد بحث عبارتند از:
حضرات آدم، (19) نوح، (20) موسی، (21) عیسی مسیح، (22) داوود، (23) ابراهیم، (24) زکریا (25) و یحیی (26) (علیهم‌السلام)؛ از این میان حضرت موسی 10 بار (به نام) خطاب شده است که بیشترین فراوانی را از این حیث داراست. ذکر چند نمونه خالی از فایده نیست:
«قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَالَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ»: (27) خدا فرمود که ای شیطان، برای چه تو با ساجدان عالم سر فرود نیاوردی؟
«قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ»: (28) فرمود: ای آدم، ملائکه را به اسماء این حقایق آگاه ساز.
«وَمَا تِلْكَ بِیَمِینِكَ یَامُوسَى‌»: (29) و ای موسی، اینک بازگو تا چه به دست راست داری؟
عناصر جان‌پندار
گاهی قرآن با خطاب کردن موجودات بی‌جان، نسبت دادن پاره‌ای از صفات انسانی به آنها و یا مکلّف کردن آنان به انجام امری به آنها شخصیت و به عبارتی جان می‌بخشد. در میان خطاب‌های بسط‌ناپذیر هم این‌گونه خطاب‌ها را می‌بینیم. این موجودات پاره‌ای از عناصر هستی نظیر زمین و آسمان، (30) کوه‌ها (و پرندگان)، (31) آتش، (32) و همچنین یک عنصر ماوراءطبیعی یعنی جهنم (33) – تنها نمونه از نوع خود – هستند که خداوند در قرآن همانند انسان‌ها آنان را خطاب کرده است:
زمین و آسمان
«وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَكِ وَیَا سَماءُ أَقْلِعِی»: (34) و گفته شد: «ای زمین! آب خود را فرو بر، و ای آسمان، [از باران] خودداری کن.»
«ثُمَّ اسْتَوَى‌ إِلَى السَّماءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»: (35) سپس آهنگِ [آفرینش] آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمان‌پذیر آمدیم.»
کوه‌ها (و پرندگان)
«وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً یَاجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»: (36) و به راستی داوود را از جانب خویش مزیتی عطا کردیم. [و گفتیم:] ای کوه‌ها، با او [در تسبیح خدا] هم صدا شوید، و ای پرندگان [هماهنگی کنید]. و آهن را برای او نرم گردانیدیم.
آتش
«قُلْنَا یَانَارُ كُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَى‌ إِبْرَاهِیمَ»: (37) گفتیم: «ای آتش، برای ابراهیم سرد و بی‌آسیب باش».
جهنم
«یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ»: (38) آن روز که [ما] به دوزخ می‌گوییم:
«آیا پر شدی؟»
به علاوه، در برخی دیگر از آیات (39) موجودی این جهانی با اصطلاح «شَیء»؛ چیز؛ شیء، و به واسطه‌ی عبارت متواتر «كُن فَیَكُونُ»: [خدا] می‌فرماید: «باش» و آن چیز بی‌درنگ موجود می‌شود، مورد خطاب واقع می‌شود:
«إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْ‌ءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ» (40) ما وقتی چیزی را اراده کنیم، همین قدر به آن می‌گوییم: «باش»، بی‌درنگ موجود می‌شود.
افراد
بسیاری از آیات قرآن افراد را بدون ذکر نام خطاب می‌کند. این افراد قدّیسان، پیامبران و برخی افراد دیگر را شامل می‌شود که با یکی از سه عامل زیر قابل تشخیص هستند:
الف) بافت کلام
«ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ»: (41) [ به او گفتیم:] با پای خود [به زمین] بکوب، اینک این چشمه‌ساری است سرد و آشامیدنی.
با توجه به آیه پیشین به راحتی می‌توان دریافت که در آیه‌ی فوق حضرت ایوب (علیه‌السلام) مخاطب کلام خداست:
«وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى‌ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (42) و بنده‌ی ما ایوب را به یاد آور، آن‌گاه که پروردگارش را ندا داد که: شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد.
ب) عناوین
عناوین یا واضح هستند و یا نیازمند توضیح:
«وَأَوْحَیْنَا إِلَى‌ أُمِّ مُوسَى‌ أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلاَ تَخَافِی وَلاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»: (43) و به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز، و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز می‌گردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار می‌دهیم.
«قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً»: (44) فرمودیم: ای ذوالقرنین، [اختیار با توست] یا عذاب می‌کنی یا در میانشان [روش] نیکویی پیش می‌گیری.
از نظر لغوی، «ذَا الْقَرْنَیْنِ» به معنی صاحب دو شاخ، دو قدرت و دو عظمت است. درباره‌ی اینکه صاحب این عنوان کیست دو عقیده وجود دارد: اسکندر مقدونی، یا کوروش کبیر. با این حال کسی تاکنون نتوانسته است به طور قاطع یکی از این دو احتمال را در یا تأیید کند.
ج) شأن نزول
بعضی از افراد که در قرآن خطاب شده‌اند بی‌نام هستند. در این موارد شأن نزول آیه که معمولاً در تفاسیر آمده است هویت پنهان این افراد را آشکار می‌سازد:
«أَوْلَى‌ لَكَ فَأَوْلَى‌ * ثُمَّ أَوْلَى‌ لَكَ فَأَوْلَى‌»: (45) وای بر تو! پس وای [بر تو!]
باز هم وای بر تو! وای بر تو!
براساس برخی تفاسیر، (46) فردی که بدون قید نام در این آیه مخاطب واقع شده است ابوجهل عموی حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که عقیده داشت قدرتمندترین فرد عرب است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خدای او هیچ یک نمی‌توانند آسیبی به او برسانند!
پی‌نوشت‌ها
1. یونس: 57 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
2. اعراف: 26 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
3. حج: 73 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
4. زخرف: 68-69 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
5. باید توجه داشت که این دسته از خطاب‌های عام ساختار گزارشی ندارند.
6. یونس: 55 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
7. طه: 80 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
8. مرسلات: 43 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
9. مرسلات: 41-42 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
10. تغییر غیاب به خطاب یکی از انواع التفات در ادبیات عرب است که در متون بلاغی و به خصوص آثار اندیشمندانی همچون ابن‌اثیر (معجم المصطلاحات البلاغیه و تطورها)، سیوطی (الاتقان فی علوم القران)، و بدرالدین الزرکشی (الرهان فی علوم القرآن) به تفصیل درباره آن بحث شده است.
11. انعام: 128 (ترجمه‌ی فولادوند).
12. طه: 116 (ترجمه‌ی فولادوند).
13. باید توجه داشت که ساختار خطاب در اینجا گزارشی است.
14. Personification.
15. Impersonation.
16. Cuddon, J. A; The Penguin Dictionary of Literary Terms and Literary Theory; 1976; p.661.
17. فرقان: 17 (ترجمه‌ی فولادوند).
18. حجر: 32؛ ص: 75
19. بقره: 33؛ اعراف: 19؛ طه: 117.
20. هود: 46.
21. اعراف: 144؛ طه: 11، 17، 19، 36، 40، 83؛ قصص: 30، 31.
22. آل عمران: 55؛ مائده: 110، 116.
23. ص: 26.
24. صافات: 104.
25. مریم: 7.
26. هود: 44؛ فصلت: 11.
27. حجر: 32 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
28. بقره: 33 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
29. طه: 17 (ترجمه‌ی الهی قمشه‌ای).
30. هود: 44؛ فصلت: 11.
31. سبأ: 10.
32. انبیاء: 69.
33. ق: 30.
34. هود: 44 (ترجمه‌ی فولادوند).
35. فصلت: 11 (ترجمه‌ی فولادوند).
36. سبأ: 10 (ترجمه‌ی فولادوند).
37. انبیاء: 69 (ترجمه‌ی فولادوند).
38. ق: 30 (ترجمه‌ی فولادوند).
39. نحل: 40؛ مریم: 35؛ یس: 82؛ غافر: 68.
40. نحل: 40 (ترجمه‌ی فولادوند).
41. ص: 42 (ترجمه‌ی فولادوند).
42. ص: 41 (ترجمه‌ی فولادوند).
43. قصص: 7 (ترجمه‌ی فولادوند).
44. کهف: 86 (ترجمه‌ی فولادوند).
45. قیامت: 34-35 (ترجمه‌ی فولادوند).
46. «تفسیر مجمع‌البیان» طبرسی؛ «تفسیر اثنی عشری» حسینی شاه عبدالعظیمی؛ «تفسیر نمونه» آیت الله مکارم شیرازی و غیره.
منبع مقاله :
شاهسوندی، شهره و خانه‌زاد امید، تغییر مخاطب در قرآن (راهکارهای ترجمه)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
captcha