به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از
لرستان، احمد سال 1306 در شهرستان بروجرد در خانوادهای مسلمان و مؤمن چشم به جهان هستی گشود. با رویش جان و تن آماده آموختن فنون زندگی شد و دوره ابتدایی را در دبستان آغاز کرد.
شش ساله بود كه قرآن را میخواند و در كنار سجاده پدر نشست و با او در راز و نیاز با خدا همدل و همزبان شد.وی شیفته خاندان نبوت و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بود و در طول زندگی همیشه ذكر و یاد آنان بر دل و جانش بود.
پس از طی دوران راهنمایی و كسب مدرك پایان متوسطه توانست در دانشگاه افسری شركت و فرماندگی پادگان مهندسی بروجرد را بهعهده بگیرد و در مقابل دشمن با سینهای ستبر و قامتی افراشته بیاستد.
وی با داشتن شرایط لازم در امر ازدواج با انتخاب همسری متدین و مسلمان زندگی زناشویی را آغاز و از آن وصلت مبارك و میمون صاحب یك فرزند دختر و یك پسر شوند تا ادامهگر راه او باشند.
احمد علاوهبر فرماندگی پادگان در خیابان صفای بروجرد و سرپرستی فعالان سیاسی و كمك به جبهه و فقرا را بر عهده داشت.به همین دلیل از سوی دشمن بهعلت فعالیتهای وی تهدید شد و قصد ترور كردن او را داشتند.
سرانجام دشمن به آرزوی خود رسید و در خیابان سعدی از سوی منافقین ترور و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیكر مطهرش را در بهشت شهدا خاكسپاری كردند.
معرفی احمد از زبان برادركمتر كسی است كه زندگی برادر شهیدمان مرحوم تنهكار اطلاع نداشته باشد.زندگی كوتاه و پرثمرهی او برای همگان روشن و واضح است.او در خانواده مستضعف و عاشق اباعبدالله الحسین بدنیا آمد.از همان سنین كودكی در مجالس و محافل مذهبی و دینی شركت داشت.
به یاد داریم كه ایشان در سنین هفت و هشت سالگی قرآن را خیلی خوب و بدون غلط میخواند و در همان اوان در هیئتهای عزاداری امام حسین(ع) شركت میكرد و از خدام سالار شهیدان بود.
وی از كودكی همراه با تحصیل در مدرسه بهعلت فقر مالی مجبور به كار بود.ظهرها و عصرها كه از مدرسه تعطیل میشد بهدنبال كار میرفت و بدینسان از اول زندگی بهخاطر تلاش و كوشش پخته شد.شاید كمتر كسی به اندازه این شهید بزرگوار از اول زندگی رنج و تلاش و عشق و هدف را با هم عجین كرده بود.
او در عین اینكه زحمت زیادی میكشید اما خسته به نظر نمیرسید و از زندگی نمینالید علت اینرا باید در استقلال او پیدا كرد او میخواست متكی به خود باشد و برای زندگی كردن از خدا كمك میجست و حركت مینمود.
هوش و فراست عجیب او سبب شده بود كه در دوران ابتدایی همیشه شاگرد اول كلاس و مدرسهاش باشد.به همین سبب كلاس پنجم و ششم را در یك سال خواند.در دبیرستان وارد شد عشق زیادی به هدایت محصلین و دوستان داشت و از هر موقعیت و فرصتی استفاده میكرد.
به یاد داریم تمام انشاهایی كه مینوشت تمام آنها جنبهی مذهبی و هدایتی داشت و سعی میكرد بهنحوی بچهها را به مذهب آورد و كوشش میكرد به سؤالات همكلاسیهایش كه از او سؤال میكردند در انشایش جواب بدهد.
بهخاطر عشق و علاقهای زیاد كه به مكتب اسلام داشت و میخواست به نسل جوان آگاهی دهد و آنها را هدایت كند.به كمك چند تن از دوستانش جلسهای به نام «مكتب و نبی» تشكیل دادند كه در این جلسات جوانان و دانشآموزان شركت میكردند.ابتدا قرائت و آموزش قرآن و سپس مسائل دیگری مطرح میكردند.
این جلسات همچنان ادامه داشت تا اینكه انقلاب اسلامی پیروز شد و برادر شهیدمان به ارتش راه یافتند.او یك نظامی تنها نبود بلكه یك معلم و مبلّغ موفق و رشیدی برای مكتب اسلام و انقلاب اسلامی بود.او فردی بود كه زبان گویا و برندهای مانند داشت.
فعالیتهای بعد از انقلاب وی در شهرمورد شهادت همگان است.او فردی بود كه از اول هیچگونه انحرافی به گرایشهای چپ و راست نداشت.در پادگان یك مربی ماهر و یك استاد زبردست برای همرزمانش بود.در كلاسهایی كه عظمت اسلام را بیان میكرد و آنها را گوشزد میكرد تا شاگردان عشق و علاقهی زیادی به كلاسهای او پیدا كنند و بهخاطر همین موفقیت از طرف ادراهی سیاسی ایدئولوژی پادگان مهندسی بروجرد دعوت به همكاری شد.
از آن روز به بعد فعالیتهای اسلامی سیاسی پادگان را كاملاً زیر نظر داشت و در حد امكان سعی میكرد در آشنا كردن و آگاهی دادن افراد به اهداف عالیه اسلام و انقلاب مینمود تا بالاخره از طرف اداره سیاسی ایدئولوژی به تهران جهت یك دوره فشرده استادی اعزام شد و در امتحان ورودی رتبه و مقام اول را كسب کرد.
وی همزمان با فعالیتهایش در پادگان اوقات فراغت و بیكاریش را در سطح شهر با ایجاد كلاسهای اصول عقاید و قرآن و خلاصه آگاهی و هدایت جوانان میگذراند.
ازجمله كلاسهای شهید تنهكار در مسجد امام خمینی(ره) و سپس با برپایی كانون نشر اندیشههای استاد شهید مرتضی مطهری بود.اما منافقین مزدوران جیرهخواران و نوكران آمریكا برادر عزیزمان را به شهادت رساندند و او به آرزوی دیرینه خود رسید و به لقاالله پیوست.
شهید تنهكار عشق وافری به هدایت منحرفین داشت تا حد امكان مایل بود آنها هدایت شوند و از اینرو عاشق كلاسها و بحثهایی بود كه منحرفین در آن شركت داشتند.
او با بیان رسا و استدلالات محكم و متین خود توانسته بود چندین نفر از افراد گروههای مختلف را هدایت و به آغوش اسلام بازگرداند وقتی فردی را میدید كه گول خورده و به گمراهی میرود از هر وسیله ممكن استفاده میكرد تا بلكه او هدایت شود.شهید تنهكار از پهنه هستی یك كلاس درس ساخته بود.از هر جا و مكان و وسیلهای استفاده میكرد تا به دیگران آگاهی دهد و خودآگاهی كسب كند.
در خیابان داخل اتوبوس و مغازه و غیره از هر دور جمع شدنی استفاده میكرد و معلم آن جمع میشد.یكی دیگر از خصوصیات بارز شهید تنهكار جسارت و بیباكی این مرد بزرگ بود كه در كمتر كسی دیده میشود.او فردی با شهامت و كفایت و لیاقت بود كه حُسن مدیریت عجیبی داشت و با بینش عمیقی كه در او بود مسائل را بهخوبی حل و فصل میكرد.
تنهكار بهمعنای واقعی پیرو خط امام بود بالاتر از حرف امام نه حرفی میزد نه اجازه میداد كه حرفی زده شود.از جامعه ما جلوتر بود دیدش وسیع و اطلاعاتش خوب و عاشق و دلباخته امام بود.
وی برای جامعه اسلامی خیلی مؤثر بود.فردی دلسوز برای مكتب و جامعه بود.تنهكار فردی سازشكار و محافظهكار نبود بلكه فردی قاطع و برنده بود.هر حركتی را كه برخلاف خط امام میدید بلافاصله افشا میكرد.بارها و بارها با سخنرانیهایش مردم را آگاه و ارشاد مینمود و عجیب كه تیر به دهان و زبانش زدند یعنی اینكه ما تو را بهخاطر حقگویی و تبلیغ و بیان احكام قرآن و اسلام میکشیم.
او عمار و یاسر زمان بود زیرا بهخاطر بیان كلمه الله و دفاع از اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی جان عزیز خود را نثار كرد.همیشه به امت عشق میورزید و شهادت آرمان اصلی او بود.هجرت، جهاد و شهادت سه كلمه پُرمعنای زندگی تنهكار بود.
وصیتنامه شهید احمد تنهكار فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا
پدر و مادر عزیزم
امروز كه انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی میرود تا پوزهی جهانخواران شرق و غرب و نوكران و جیرهخواران داخلی و خارجیش را به خاك بمالد احتیاج به جوانانی چون من دارد.میدانید كه صدام آمریكایی به كمك نوكران دیگر آمریكا یعنی منافقین خلق میخواهد به انقلاب ما لطمه وارد آورد اما تا زمانیكه جوانانی ایثارگر و مقاوم در این مملكت اما زمانی وجود دارد هرگز انقلاب ما لطمه نمیخورد بلكه پیشرفته و صادر میشود.
پدر و مادر عزیزم بزرگترین آرزوی من پیروزی اسلام بر كفر جهانی است پیروزی انقلاب بر آمریكا و شوروی است من اگرچه كه میدانم شهید میشوم اما در آینده این انقلاب پیروزیهای درخشانی را میبینیم كه تمام دنیا زیر سایه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت مهدی(عج) هستند.
برادران و خواهران را یك به یك میبوسم و از آنها میخواهم بیش از پیش به اسلام و قرآن و انقلاب عشق ورزند پیروزی در قرآن است، پیروزی با امام است.
اما سخنی چند با همسرم:
همسر عزیز و مهربانم میدانی من چهقدر تو را دوست دارم اما باید مانند امام حسین(ع) زن و فرزند و مال و منال را فدای خدا نمود.خداوند انسان را به مال و منال و زن و فرزند امتحان میكند(ولنبلونكم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من اموال و الا نفس و الثمرات و بشر الصابرین».
من حسینوار میروم تا شهید شوم و تو نیز باید رسالتی زینبی داشته باشی برای خدا تحمل كن مطمئن باش كه خداوند به تو اجر و مزد خواهد داد.از دختر كوچكم مواظبت كن و تا میتوانی به او محبت نما.
سخنی با برادران و خواهران كانون
میدانید ما با چه خون و دلی این كانون را برپا كردیم.بحمدالله الان به رونق افتاده است.از برادران و خواهران میخواهم كه برنامههای كانون را تعطیل نكنید.كانون را بهتر و خوبتر به راه بیاندازید تا دشمن فكر نكند با رفتن یك نفر اسلام ضربه میخورد.ما الحمدالله آنقدر شخصیت داریم كه هرچه شخصیتها را بگیرند جای او را میگیرند.
سلام مرا به همه دوستان و نزدیكان برسانید و از آنها برایم طلب مغفرت كنید.من بارها گفتهام كسی شهید میشود كه به خودآگاهی و خداآگاهی رسیده باشد(من عرف نفسه عرف ربه)امیدوارم در این مراحل مشكلات را پیموده باشم تا به هدف نهایی و تكامل یافتهام پس از هجرتها و جهادهایم یعنی به آرزوی شهادت برسم.
آخرین سخن من این است كه امام نایب بر حق امام زمان است اگر كسی دل او را به درد آورد دل امام زمان را به درد آورده.است پیام من به شما این است كه دست از جماعت روح خدا نكشید كه بلایی آسمانی گریبانگیرتان خواهد شد.همیشه از اسلام و قرآن و امام پاسداری كنید.