به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایكنا) از فارس، همیشه در فكر این هستم كه فلسفه وجودی زنی پاكدامن از سلاله رسولالله(ص) كه در وصفش هزاران نكته گفتهاند و در صدر آنان چشمروشنی پیامبر عظیمالشأن و مایه ناامیدی دشمنانش كه اعلام میكردند او ابتر است، چیست.
اما روزها و روزگاران میگذرند و ابعاد وجودی خلقت او چنان آشكار و ماندگار میشود كه در دفاع از ولایت و امتداد امامت به منصه ظهور رسیده و تولد سراسر نور و بركت او چنان بر دشمنان دین سنگین آمد كه با شقاوت تمام او را ترور روحی كردند و خانهاش را در هم شكستند و فرزندش را سقط كردند اما باز تولد او چنان ابعاد گستردهای داشت كه غائله نه تنها ختم نشد بلكه ماجرا پیچیدهتر شد.
پس از آنكه داعیهداران خلافت در گفتوگوی احتجاج گونهی امیرالمؤمنین(ع) در ماندند، گردنكشی را كه بعدها لقب شمشیر اسلام بر او نهادند، برانگیختند تا كار علی(ع) را یكسره سازند و خود را از گزند زبان روشنگر او در امان دارند؛ همینجا بود كه علی(ع) مصلحت دانست در منزل بماند (كه بعدها گفت مقدر من همین است و وظیفه الهی بوده) و كوثر جاوید پیامبر(ص) به مسجد رفت و خطبههای آتشین ایراد فرمود.
اشاره به خطبه آتشین كوثر جاوید پیامبر(ص)آری! او به مسجد رفت كه شمشیر زبان علی(ع) از كلام خویش بركشد و بر گوش مردمان غره گمراه بكوبد و علی(ع) در خانه ماند تا تیغ اوباش ظاهرالصلاح مدینه، قرآن ناطق را پاره پاره نسازد. ولی بی بی دو عالم در آن زمان پرهیاهو و خطر برای دفاع و حراست از حریم اسلام و ولایت بر كوردلان خروشید و آنگاه خود را معرفی كرد كه «هان! بدانید من فاطمهام، فرزند همان پیامبری كه قرآن و احكام نورانی آن را فرا رویتان قرار داد»؛ انصار و یاران پیامبر را خطاب قرار داد و از خودخواهی و راحتطلبی آنها و زیر پا نهادن حق و سكوت در برابر باطل فریاد كرد.
راستی حقیقت ماجرا چه بود؟ برخی گمان میكنند فاطمه(س) از میل و خیال خود به مسجد رفت و سخن گفت و یا در پشت در، راه ورود دژخیمان را بست و مجروح شد و یا به داغداری مرگ پدر نالههای بیتالاحزان را سر داد.
مگر میشود جوش و خروش فاطمه(س) بیاذن امیر مؤمنان(ع) باشد؟ آنها كه سجایای فاطمه(س) خواندهاند و توصیفات او را شنیدهاند، نه تنها در عصمت او، كه در اوج كمالات و بندگی او شك ندارند و اگر معیار بندگی، تبعیت از ولایت و تسلیم در برابر امام زمان باشد، میتوان پذیرفت كه این همه جوش و خروش فاطمه(س) بدون اذن و امر امیر مؤمنان(ع) بوده باشد؟
كلام فاطمه(س) روزنهای در دالان ظلمت برای چنگ زدن به ریسمان ولایت ایجاد كرد
راستی حقیقت ماجرا چه بود؟ شاید اگر همین چند كلام فاطمه(س) در تاریخ نمانده بود، غبار فتنه و آشوب نور چشمها را میگرفت و جز سیاهی و ظلمت چیزی برای دیدن باقی نمیگذاشت كه در آن هیاهو گرفت و نگذاشت. اما كلام فاطمه(س)، روزنهای در آن دالان ظلمت ایجاد كرد تا آنها كه به ریسمان ولایت چنگ میزنند و بالا میآیند، از این گوهر نورانی، حقیقت ماجرا را دریابند.
«فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیهِدار اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
پس آنگاه كه خدا سرای انبیای الهی و ماوای برگزیدگان خویش را برای پیامبر اكرم(ص) اختیار كرد، خار و تیغ نفاق در شما نمایان شد. نفاق، جریان همراه اما پوشیده و پنهانی است كه مجالی میجوید تا سر برآورد و ضربهی خود را وارد سازد.
حضرت زهرا(س) خطاب به مردمانی كه بیشترشان از روزهای سختی و تنهایی همراه پیامبر(ص) بودهاند، مرگ او را آغاز ظهور نفاق میخواند كه پیشترها شكل گرفته بود:
«ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
و همین نفاق ناشناخته و پیچیده بود كه تلاش بیست و چند ساله پیامبر(ص) را كنار زد و هر آنچه در مدح و اثبات علی(ع) آمده بود را پشت سر گذاشت و بر منبر و محراب و امامت مسلط شد؛ مردمان همراه پیامبر(ص)، در سختی و جنگ و تنهای و غربت، خیال توطئه را بر سر نگذراندند و بویی از خدعه و خیانت را هم احساس نكردند اما تیغ و خار نفاق آرام و آهسته سربرآورد «وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» و پوشش دین را اندك اندك پوسانید و درید، پوششی كه قرار بود دین را از گزند حوادث در امان دارد و دینداران را به مأمن مألوف حسن الهی برساند.
پیكان آتشین كلام زهرا(س) حزب نفاق را نشانه گرفت نفاق سر برآورد و پوشش دین درید! اگر نیك بنگریم و بدانیم، پیكان آتشین كلام زهرا(س) حزبی را نشانه میگیرد كه سالها آن سوی پردهی دین، در سوراخ نفاق خویش توطئه میكرد و تیغ خود را به این جلباب نزدیك میساخت. پس از رحلت پیامبر(ص) خار نفاقشان از این پوستین گذشت و وارد عرصه دینداری مردمانی شد كه حقیقت ماجرا را نمیدیدند! كار چنان دقیق و ظریف بود و فضا آنگونه پیچیده و اغواگر كه باید خورشیدی از نور بر میآمد و سرمایهای از غیب حراج میشد و زهرا(س) كه علی(ع) او را بقیةالنبوه میخواند، چنان بود كه به امر مولا به میدان رفت.
اگرچه آن زمان بیچارگان زمینگیر از خدعه نفاق را كلام او اثری نبخشید اما ناظران بی غرض تاریخ را آگاه كرد تا بعدها حقیقت سخن زهرا(س) عیانتر شود. این گوشهای از آن همه واقعیت كلام فاطمه(س) بود. حتی آن زمان هم درست ندیدند و نفهمیدند!
راستی غاوین و آفلین و مبطلین و شیاطین در سوراخ خزیده، كدام جریان و حزب فتنهگری بود كه زهرا(س) اینگونه بر آنها میخروشید؟ سخن از چند نفر اوباش و خودخواهان فرومایه آن روز مدینه و مكه بود یا جماعتی كه در طول تاریخ با حقیقت در افتاده بودند و آنگاه این گروه منافق، راه را برای حضور آنها در عرصه مسلمین فراهم آورد؟
نفاق حتی لباس تربیت نبوی را بر تن مردمان آن روزگار دریدلباس تربیت نبوی كه بر تن مردمان آن روزگار بود را نیرنگ منافقین درید و باری كه قرار بود «اعزاد المله و هصنه الاسلام» به دوش كشند، بر زمین ماند. دستان علی(ع) بسته بود و این بار سنگین نباید رها میشد و كسی نمانده بود جز فاطمه(س) و راستی كه كسی را هم جز او توان رویارویی با این جریان عظیم نفاق نبود و در آن زمان فدك، بهانه به حق گفتار فاطمه(س) شد و حرف اول و آخر را بر زبان راند: «فاعلموا انا عاملون و انتظروا انا منتظرون».
امروز پاسداران حریم ولایت اجازه تكرار تاریخ را نمیدهندو اما امروز، مردم شریف ایران و پاسداران حریم ولایت با تأسی از پیرو واقعی ولی و به دور از خمودگی و سستی و با سر مشق از ولایتمداری آن یاس كبود پیامبر(ص) و با تیزبینی اوضاع و احوال زمانه نخواهیم گذاشت بار دیگر تاریخ تكرار شود و كوته فكران و منافقین سرمایه اعتقادی مسلمان را به تاراج و خورشید سراسر نورانی ولایت را حتی به قدر سر سوزنی خدشهدار كنند.
مجتبی میناییفرد