به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) جوانان بسیاری راهی جنگ شدند تا ما از جنگ دور باشیم، خانوادههای بسیاری بیسرپناه شدند تا ما سرپناه داشته باشیم و چه خانوادههایی که از عیدهای خود گذشتند تا ما امسال عید داشته باشیم، زهرا فروغی، همسر شهید مدافع حرم علی ناصری، شهیدی که مزار ندارد در گفتوگو با ایکنا، بارها از اضطراب و حواس پرتیش معذرت خواست و علتش را درگیری ذهنی بابت فرارسیدن عید نوروز و نگرانیش از جانب فرزندان و نبود همسرش عنوان کرد، وی در این گفتوگو در مورد عید نوروز بدون حضور شهید گفت: سال گذشته همسرم کنار ما حضور نداشت و درگیر سوریه بود و ما به تنهایی سال را تحویل کردیم، البته آن زمان خیالم راحت بود که همسرم حضور دارد. ما زمانی که در شیراز بودیم هرسال لحظه سال تحویل به حرم حضرت شاه چراغ(ع) میرفتیم و در آن مکان سال خود را نو میکردیم، همسرم همیشه به من سفارش میکرد مراقب اخلاق بچهها باشم و در لحظه سال تحویل برای آنها دعا میکرد.
وی در رابطه با سال تحویل سالهای گذشته و حضور همسرش بیان کرد: چندسالی که در قم بودیم نیز هر سال به حرم حضرت معصومه میرفتیم، هرطور که بود در لحظه سال تحویل خودش را به حرم میرساند به خاطر دارم آخرین سال تحویلی که همسرم در کنار ما بود، تحویل سال نیمه شب بود، او مرا بیدار کرد تا به حرم برویم و من گفتم بچهها خواب هستند و نمیتوانم به حرم بروم، او خودش تنها راهی حرم شد و سالش را در حرم حضرت معصومه(س) تحویل کرد.
وی در مورد دغدغههای امروزش گفت: الان بیشتر درگیر این هستم که چگونه بچهها را به نبود پدرشان عادت دهم، در دید و بازدیدها، مهمانیها و مسافرتها واقعاً نمیدانم باید چکنم، گاهی گریه میکنم و دختر کوچکم به من دلداری میدهد و این مقاومت دخترم را میرساند، پسرم هم گاهی دلتنگ پدرش میشود اما دوست دارم پسرم مانند پدرش مرد بار بیاید، دوست دارم با نبود پدرش کنار بیاید و محکم شود، دوست دارم این روزهای سخت را ببیند تا آرام شود و رشد پیدا کند.
همسر شهید مدافع حرم در پایان درمورد سالی که گذشت و اتفاقات آن اظهار کرد: اوایل خیلی ناراحت بودم اما اکنون آرام شدهام، نبود همسرم سخت است اما اتفاق بدی نیست و او در بین ما حضور دارد، من مسئولیتهای زیادی دارم که اکنون با نبود همسرم این مسئولیتها بیشتر شده است. از هیچ اتفاق و هیچ حرفی ناراحت نیستم، سال 95 گرچه همسرم شهید شد و این اتفاق در ظاهر تلخ بود اما چون همسرم به آرزویش رسید و رستگار شد این اتفاق نیز شیرین بود، لحظه لحظه سال 95 با همه سختیها، تلخیها و شیرینیهایش را دوست دارم و میپذیرم، اما اینکه فرزندانم دلتنگ پدرشان میشوند کمی ناراحتم میکند اما تا جایی که میتوانم مقاومت میکنم.