به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی و سالروز بزرگداشت شهادت سیدمرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم، در یادداشتی که به قلم محمدصادق دهنادی، مدیر فرهنگسرای معرفت و کارشناس فرهنگی و رسانه نوشته شده و برای انتشار در اختیار ایکنا قرار گرفته است سعی شده تا به شخصیت این هنرمند متعهد و راهی که دنبال میکرد توجه شود و از آنچه که زمینهساز افول هنر انقلابی از دسترسی به جایگاه متعالی آن است سخن به میان آید. متن یادداشت را در ادامه میخوانید؛
سیدمرتضی آوینی در زمانه خودش مورد بیمهریهای زیادی قرار داشت و مانند بیشتر متفکران اصیل که جلوتر از زمانه راه میروند مورد طعن و عتاب اطرافیان خود بود. شهادت او، سند طهارت و اخلاص و درستی راه آوینی بود و خیلی از آنهایی که او را نمیشناختند را متوجه اندیشههای بلند او کرد و از طرفی باعث راحتی خیال دیگرانی شد که او را میشناختند و به نظرشان وجود یک متفکر مؤلف و اهل درد میتوانست قابلیت به هم زدن نظم رایج محافل روشنفکری را داشته باشد.
هر دو این گروهها عکس آوینی را قاب کرده و به در و دیوار محافل هنری و فرهنگی آویزان کردند و تصویری بیخطر از او ارائه دادند که پیوسته در حال نگارش دلنوشته و اجرای دکلمههای عارفانه و صرفاً درباره موضوع جنگ تحمیلی است؛ حال آن که جا داشت در همان سالهای اولیه شهادت وی، در وهله نخست آثار و خط فکری او به عنوان یک نظریهپرداز هنر و رسانه، آغازگر نهضت نظریهپردازی بدون رفرنس لاتین در این بخش باشد و ثانیاً تکلیف مواجهه فکری او و معارضین وی دستکم در عرصه نظر روشن شود.
چه این که آن روز سیدمرتضی گویی در خشت خام سینمای نوستالژیک مرحوم علی حاتمی، «فروشنده» و «جدایی نادر از سیمین» را بر پرده سینمای اسکار میدید و غروب فجر انقلاب بر سیمرغهای بلورین جشنوارههای دو دهه اخیر را پیشبینی میکرد و آنها که مهندس مرتضی آوینی را در یک مونولوگخوان مستندهای جنگی فرو کاهیدند؛ نمیخواستند مبارزه نظری او برای جلوگیری از تبدیل جریان سینما و تلویزیونی انقلاب و ایران به یک سینمای خنثی، موزهای، تلخ و سیاهنما در عرصهای که پیوسته تهاجم فرهنگی در آن انکار و توطئه انگاشته میشد، باقی بماند.
به هر حال، پروژه ارایه تصویر بیخطر و به عبارت عمیقتر کلمه سکولار و دلنوشتهگرای شهید آوینی از طریق ارائه تصویری از آن شهید - وسط ابرها و در نور خفه کردن او- اتفاق افتاد، تا جایی که پر و پا قرصترین مریدان آوینی هم نظریات پیش رو وی درباره تلویزیون، سینما و هنر را نخوانند و حتی برخی تصور کنند، سید جزء رزمندگان و سرداران دفاع مقدس بود که در جنگ تحمیلی شهید شد.
این تصویر از هنر متعهد البته در ادامه منحصر به آوینی نماند. تا امروز هم وقتی از هنر انقلابی سخن گفته میشود؛ برای بسیاری از بخشهای جامعه بلافاصله این تصور پیش میآید که جلوههای هنر قرار است یک قصه درباره جنگ تحمیلی یا مبارزات مردم با حکومت شاه روایت کند. درباره یک مسئله در جهان اسلام حرف بزند و یا درباره خدمات و مزایای دولتها و سازمانها کار سفارشی بپذیرد.
برای این دسته، هنر انقلاب چیزی است که از تاریخ بگوید و در تاریخ بماند یا نهایتاً اگر امروزی هم هست در مرز در حال جنگ باشد و وارد مباحث روز نشده باشد. شاید به همین دلیل هم باشد که به رغم وجود جشنوارهها، میزگردها و نمایشگاهها و بیانیهها و مصاحبههای فراوان و تجلیل از برخی چهره تیپیکال همیشگی، هنوز مباحث جاری انقلاب مانند عدالت اجتماعی، مبارزه با فقر و فساد، اقتصاد مقاومتی، مبارزه تبعیض و تلاش برای استقلال و آزادی به معنای واقعی کلمه در بیان داستان، به روایت فیلم و تئاتر و موسیقی و نقش و حجم جایگاه مناسبی ندارد.
انقلاب در تاریخ متوقف نشد و امروز مسائل جدیدی دارد که اگر سرداران شهید در حیات دنیایی بودند حتماً برای این مسائل جانفشانی میکردند. در همین راستا باید گفت که موضوع اقتصادی اکنون 10 سال است که مسئله اول کشور به شمار میآید. در این اوضاع مگر میشود کسی ادعای انقلابیگری داشته باشد و درباره این مسئله فکر نکند؛ فرهنگسازی نکند و بیتفاوت باشد؟
امروز اگر آوینی بود، قطعاً وسط کارخانهها و مزارع روایت فتح میساخت؛ درباره مفهوم آزادی، برای مردمسالاری اصیل دینی و برای گفتمان حقیقی و ناب اسلامی ایران مونولوگ مینوشت و بالاخره همان او بود که از تبدیل جمهوری اسلامی به مجمع جناحهای رودربایستی کننده جلوگیری کند.
سکولار شدن هنر انقلاب اسلامی مهمترین تهدیدی است که هنر متعهد را از درون تهی میکند تا در کلیشههای خود در جا بزند، که باید درباره این خطر حساستر بود.