به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، از دیدگاه مقام معظم رهبری، شعر و هنر زیباترین قالب برای همه پیامهای نوین و مایه گسترش و نفوذ این پیامها تا هر سوی خطهی وسیع دلها و جانهای انسانی است و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانستهاند والاترین معارف انسانی را در کتیبه روزگار با نقشی جاودانه، به نسلهای بعد از خود بنمایانند.
هنر یک شیوه بیان و یک شیوه ادا کردن است. منتها این شیوه بیان از هر تبیین دیگر رساتر، دقیقتر، نافذتر و ماندگارتر است.دقت در هر یک از این چند تعبیری که عرض کردم: رساتر بودن، دقیقتر بودن، نافذتر و ماندگارتر بودن، در فهم معنای هنر کمک میکند.ای بسا که یک گزارش غیر هنری، گرچه علمی و تحقیقی و دقیق، خاصیت ارائهی هنری را نداشته باشد.
بارها گفتهام که هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست.
شک نباید کرد که انقلاب، به هنر نیازمند است و هنر انقلاب از آنجا که باید حامل مفاهیمی نو و قهراً ناآشنا باشد و از آنجاکه باید با همه خصومتها و معارضههایی که هیچ انقلابی از آنها مصون نیست، درگیر شود و از آنجا که باید معارف نوین را در ذهنها راسخ و ماندگار سازد؛ ناگزیر باید هنری ممتاز و فاخر و پیشرو باشد.
امروز حرکتی جدی و مستمر برای تعالی هنر در جامعه ضرورت دارد، این حرکت را آغاز کنید.دست خدا با شما و حمایت مردم و امکانات کشور در اختیار شماست.باید هنرمند بهعنوان رساترین زبان برای انتقال ایدههای شریف مورد توجه باشد و تشویق هنرمندان متعهد جامعه و نیز پرورش هنرمند یک اقدام اساسی تلقی گردد.
هنر در نظام قدیم مظلوم بود، چون از ارزشها و آرمانهای انسانی جدایش کرده بودند.... آنها که به زور و زر تکیه داشتند، ابزاری برای استوار ماندن تخت و قدرت خود میخواستند؛ هنر محکوم بود که در خدمت هدفهای زورگویان و زراندوزان درآید، هرجا لازم باشد توجیهگر راه و کار آنها و هر کجا نیاز افتاد حربهای بر ضد ارزشهای اصیل و در همه حال مخدر و گمراه کننده باشد.تنها هنگامیکه ایمان و گستاخی در هنرمندی به هم میرسید، هنر در خدمت اصالتها و ارزشهای حقیقی در میآمد و این بسی کمیاب و زودگذر است.
انقلاب اسلامی، زنجیر ستم را از گردن هنر هم گشوده است.اما طوق فرهنگ منحط و اغواگر غربی را از گردن آنها که به آن خو گرفته و دلبستهاند، به آسانی نمیتوان گشود.
هنرمندان تربیت یافته در رژیم منحط ستمشاهی از این جملهاند و چنین است که امروز هم باید هنر روییده در گلخن ارزشهای طاغوتی را به چشم یک خطر دید.
در طول سالهای قبل از پیروزی انقلاب، هنر در نوعی غربت به سر میبرد، زیرا در مجرا و بستر اصلی خود قرار نداشت، نه اینکه هنر مردمی هیچ نداشتیم.
چون به هرحال همیشه هستند، کسانیکه آنچه سرمایه دارند، انفاق میکنند.یعنی آنرا در جای خود خرج میکنند، اما نمود عمومی هنر در جامعه اینگونه نبود ... تمام ابزارهای هنر و همه سرچشمههای خلاقیتهای هنری در وجود انسانها، در گوشه و کنار و از هر جنسی و صنفی در اختیار آن دستگاهها قرار داشت.
وقتی انقلاب شد، همه چیز ما عوض شد ... همهی جریانها تغییر پیدا کرد، هنر هم همینطور.بگذریم از یک تعداد هنرمندی که باز هم حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت مردم قرار بگیرند و آرزوهای مردم و عشقهای مردم و درخواستهای مردم را اولاً بفهمند و ثانیاً آنرا پاسخ بگویند.
شاعر و هنرمند که میتواند با چشم تیزبین و موشکاف خود حقایق را ببیند و آنرا در کارگاه معجزهآسای ذهن خلاق خود، به شکل بدیعی درآورد و در منظر انسانها بگذارد وقتی در واقعیات زندگی جامعه خود مینگریست، آنرا سرشار از پوچی و فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبیت جاهلانه و خواستههای حقیر و آرزوهای خواب و خیالگونه مییافت.پول و شهوت جنسی و عیش حیوانی را مرغوبترین کالای آن نظام ارزشی میدید.شاعر یا هنرمند مجبور بود یا تسلیم شود یا منزوی بماند.یا به آن سمتی که سلطه سیاسی مایل بود، رانده شود.کسان زیادی بودند که هرچند رسماً به دست سلطهگران بوسه نزدند، اما غبار راه آنان را سرمهی چشم کردند.بدین ترتیب، سرگذشت شعر و ادب و هنر در دوران گذشته بهراستی تاسفانگیز و مایهی دریغ و افسوس است.
ما عقیده داریم که هنرمند جوان امروز که صادقانه دل به انقلاب سپرده و در خدمت آرمانها و ارزشهای انقلاب قرار گرفته است و مؤمنانه از انقلاب حرف میزند، همان گزارشگر جاودانه تاریخ این روزگار و حقایق این روزگار است.
هنر اسلامی اساساً غیر از هنر مسلمانان است.اینرا من بارها در صحبتهایم گفتهام که غالباً هنر اسلامی با هنر مسلمانان اشتباه میشود.خوب، اگر یک مسلمانی یک آهنگ یا یک فیلم ساخت، آن آهنگ یا فیلم ساخته دست یک مسلمان است اما لزوماً اسلامی نیست.هنر اسلامی آن چیزی است که در آن عنصر سازندهای از اندیشه اسلامی وجود داشته باشد ... این میشود هنر اسلامی ... بروید دنبال اینکه سرچشمههای هنر اسلامی را پیدا کنید.
پیام همین خونها و حکایت پُرماجرای ایثارگریهای رزمآوران تاریخساز اسلام، بهترین موضوع و محتوایی است که به کمک هنر و ابزار و تکنیک مناسب آن، رسالت تئاتر در جمهوری اسلامی را بهنحو شایستهای به انجام میرساند.
هنر یک موهبت الهی و یک حقیقت بسیار فاخر و در عین حال تکلیفآور است.هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایی آن تنها بدین جهت نیست که دلها و چشمهایی را به خود جذب میکند خیلی از چیزهایی که هنری نیست ممکن است چشمها و دلهایی را به خود جذب کند این یک موهبت و عطیه الهی است.
در واقع هنر یک موهبت الهی و یک حقیقت بسیار فاخر است بهطور طبیعی آن کسیکه این موهبت از سوی پروردگار به او داده شده است، مثل همه ثروتهای دیگر، باید بار مسئولیتی هم برای خودش قائل باشد؛ یعنی دادههای خدا همراه انجام تکلیفهاست.این تکلیفها لزوماً همه دینی و شرعی نیست؛ تکلیفهایی است که خیلی از آنها از دل انسان برمیخیزد.
مسئله هنر و هنرمند، جزو مسائلی است که هم ظریف است و هم بهشدت حساس و دقیق است و مرزهای دشواری در این زمینه وجود دارد، اگر ما به این مرزها بیتوجه باشیم؛ ممکن است خطا کنیم و برخلاف آنچه شایسته است عمل نماییم؛ البته این مربوط به ما است.سخن در مورد مرزهایی که هنرمند باید رعایت کند، نیست؛ آن ماجرای دیگری است.ماکه با مسئله هنر و هنرمند با این موضوع مهم در کشور مواجهایم، باید مرزها را درست بشناسیم تا درست قضاوت کنیم، و بر اساس قضاوت عمل نماییم.
هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنر خودش و هم در قالب مضمون تعهد دارد.کسیکه قریحه هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند، این یک تعهد است.هنرمند تنبل و بیتلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنری خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمیکند، در حقیقت به مسئولیت هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است کمااینکه هنرمند باید دائم تلاش کند.البته ممکن است انسان یکوقت به جایی برسد که بیشاز آن نمیتواند تلاش کند بحثی نیست، اما تا آنجاییکه میتواند باید برای اعتلای قالب هنری تلاش کند این تعهد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسئولیت به دست نمیآید.
یکیاز اشکالات هنر، انحطاط است.هنر انحطاط پیدا کرده و پایین رفته است اشکال دیگر مهارگسیختگی است؛ یعنی از حدود خارج شده است.اشکال بعدی گم کردن و نایافتن جهت است.هنر ولو سالم هم باشد، باید جهت آن مشخص باشد؛ ما با این هنر چهکار میخواهیم بکنیم.
هنر دینی به هیچوجه بهمعنای قشریگری و تظاهر ریاکارانه دینی نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینی بهوجود نمیآید، ای بسا هنری صددرصد دینی باشد، اما در آن از واژگان عرفی و غیردینی استفاده شده باشد.نباید تصور کرد که هنر دینی آن است که حتماً یک داستان دینی آن است که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینی مثلاً روحانیت و غیره صحبت کند.
هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه ادیان و بیشاز همه، دین مبین اسلام به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهای پاکی را در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر بدهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد.این معارف، معارف بلند دینی است؛ این حقایقی است که همه پیامبران الهی برای آوردن آنها به میان زندگی بشر، بارهای سنگینی را تحمل کردند نمیشود که ما اینجا بنشینیم و تلاشهای زبدهترین انسانهای عالم را که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند تخطئه کنیم و نسبت به آن بیتفاوت بگذریم.
توقع انقلاب از هنر و هنرمند، مبتنی بر نگاه زیباشناختی در زمینه هنر است، توقع زیادی هم نیست.ملتی در یک دفاع هشت ساله با تمام وجود به میدان آمد.جوانان به جبهه رفتند و از فداکاری در راه ارزشی که برای آنها وجود داشت، استقبال کردند البته عمدتاً بهخاطر دین رفتند؛ هرچند ممکن است عدهای هم برای دفاع از میهن و مرزهای کشور دست به فداکاری زده باشند مادران و پدران و همسران و فرزندان و کسانیکه پشت جبهه تلاش میکردند نیز طور دیگری حماسه آفریدند.
برگرفته از کتاب «هنر متعهد در کلام بزرگان» تالیف پرویز پرنیان