به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، روزگار گاهی روی خوش خود را از انسانها برمیگرداند تا توان تحمل سختیهایشان را بسنجند و چرخ زندگی به سختی میچرخد و در چنین زمانی تنها تکیهگاه، نگاه پر مهر خداوند و همت خود فرد است تا بار دیگر روزگار روی خوش نشان دهد، خاله مریم قصه ما نیز از همانهایی است که چرخ زندگیاش به همت مردانه خودش و البته به سختی میچرخد.
در یکی از شبها که همه مردم راهی منزل بودند تا پس از یک روز کار و تلاش، ساعتی را در کنار اعضای خانواده به استراحت بپردازند، بانویی نظرم را به خود جلب کرد که یک گاری کوچک حاوی ضایعات را همراه با خود جابجا میکرد، سنگینی بار، پشت این بانو را خم کرده بود، پشت چراغ قرمز ایستاده بود تا با سبز شدن ادامه مسیرش را تا خانه طی کند.
لحظاتی با او همراه شدم تا ببینم یک زن آن هم در ساعت 22 در یک خیابان با گاری چه میکند، از سختیهای زندگی برایمان میگوید و اینکه در حال حاضر با فروش ضایعات و کمکهای مردمی، چرخ زندگیاش میچرخد. آن شب نیم ساعت با خاله مریم همراه بودم اما مسیر منزلش بیش از آن است که بتوانم تا انتها یاریاش کنم با او خداحافظی میکنم اما قول مصاحبهای در منزلش را از وی میگیرم. چند روز بعد، به دیدار خاله مریم در اسماعیلآباد مشهد میرویم، جایی در حاشیه شهر که محل زندگی اکثر افراد ضایعات فروش است.
به نزدیکی منزل وی که میرسیم، بانویی را میبینیم که بر روی تلی از خاک نزدیک درب منزلش منتظر ما نشسته است؛ ظاهر چهره اش 60 سال به بالا را نشان میدهد.
همراه وی داخل خانه میشویم، خانهای که محوطه آن محل نگهداری وسایل نقلیه صاحبخانه است و در گذشته نیز محل نگهداری ضایعات بوده است، با مهربانی از ما دعوت میکند تا داخل شویم، داخل اتاق که میشوی، شیشه شکسته در، نمناک بودن کف زمین و دیوارهایی که با خاک گچ پوشیده شده، نظرم را به خود جلب میکند اما این سؤال برایم در ذهنم نقش میبندد که این بانو چگونه در اتاقی با این ویژگیها با همسر بیمارش زندگی میکند.
داخل اتاق نه شیر آبی است و نه لولهکشی
گاز، غذا بر روی پیکنیک کوچکی طبخ میشود و برای استحمام نیز باید بیرون
از منزل مراجعه کنند، زیرا داخل اتاق وسیلهای برای استحمام وجود ندارد، اتاق کوچک و
محقر خاله مریم به دو قسمت تقسیم شده که بخشی نیز برای تعویض لباس، طبخ
غذا و قضای حاجت استفاده میشود.
جای ضربات چاقو بر دستان خاله مریمخاله مریم از خودش و خانوادهاش میگوید: سه فرزند دارم، یکی از فرزندانم ازدواج کرده و پسرم محمد و دخترم فاطمه زهرا تا قبل از فوت مادرم، با وی زندگی میکردند؛ همسرم نیز مبتلا به بیماری اعصاب و روان است، به گونهای که ناگهان دچار خشونت میشود و تاکنون بارها به خاطر این رفتار، مرا مورد اذیت و آزار قرار داده و با ضربات چاقو دستانم را زخمی کرده است.
خاله مریم سال 72 ازدواج کرده و متولد 55 است و پس از اخراج همسرش از محل کار، 12 سال است که مسئولیت زندگی برعهده اوست، بنا بر ادعای خاله مریم، همسرش قبل از ازدواج و در دوران سربازی گرفتار موج انفجار شده و در بیمارستان اهواز بستری بوده، اما حالا به دلیل نداشتن مدرک معتبری مبنی بر جانبازی همسرش، در شرایط سختی زندگی میکنند و به دلیل عدم آگاهی از حمایت نهادهای مختلف، مدارکی بر این اساس نیز در دست ندارد.
همسرم توان کار نداردخاله مریم از دردهایش میگوید: برای اینکه تحت پوشش کمیته امداد باشیم، به این نهاد مراجعه کردم، اما با پاسخ منفی روبرو شدم، چراکه گفتند همسرت در قید حیات است و تأمین مخارج ما برعهده اوست، اما نمیدانند با شرایط روحی که همسرم دارد، نمیتواند به شغلی مشغول باشد، زیرا بعد از دو روز به خاطر موضوع کوچکی دعوا به راه میاندازد و از کار اخراج میشود.
پادرد و کمر درد نیز توان حرکت را از خاله مریم ربوده است، به سختی راه میرود و با کمک دارو و مسکن برای تأمین مخارج از منزل بیرون میرود؛ خاله مریم، قبوض آب و برق خانه را نشان میدهد که به دلیل تأخیر در پرداخت و تجاری بودن محل سکونت هزینهاش بسیار شده و وی توان پرداخت چنین مبلغی را ندارد.
از خاله مریم میپرسم اگر همسرت در بیمارستان بستری شود به زادگاهت، باز میگردی، اندکی تأمل میکند و میگوید یعنی همسرم را رها کنم؟ از سوی دیگر کاری برایم در شهرستان قوچان پیدا نمیشود، قبلا در شرکت خدماتی کار میکردم اما از زمانی که دچار پادرد و کمردرد شدهام، دیگر نمیتوانم در منازل مردم خدمت کنم.
وفادار به همسر میماندبا اینکه بدنش با ضرباتی که همسرش وارد کرده، سراسر زخمی و کبود است، اما همچنان وفادار به پاسخ مثبتی است که سالها پیش به همسرش داده، چهره ملی نیست، اما میتواند الگویی باشد برای دختران سرزمینم که تاب سختیهای زندگی را ندارند و راه مراجعه به دادگاه خانواده را به خوبی آموختند، باید زندگی را ساخت نه منتظر ساخته شدن آن ماند، این درسی است که از خاله مریم آموختم.
درست است که دستانش خالی از سیم و زر دنیاست، اما دلی با صفا و بزرگ دارد که ما را برای صرف ناهاری ساده دعوت میکند، این حرکت خاله مریم نشان میدهد که صفا و بزرگی به دل انسان است نه مساحت خانه و تمکن مالی.
پزشک خیّر هم نتوانست همسرم را درمان کنداین بانوی سرپرست خانوار ادامه میدهد: پزشک خیری قصد کمک به همسرم را داشت، اما بهدلیل نبود مدارک پزشکیاش در عمل نتوانست کمکی انجام دهد، پسرم نیز در گذشته برای مخارج کمک میکرد، اما در حال حاضر دیگر توانی برای پرداخت هزینههای ما ندارد.
تنها راه کسب درآمد خاله مریم، جمعآوری ضایعات از گوشه و خیابان است و در حال حاضر نیز اعضای خانواده همسر به دلیل وضعیت بد مالی با آنها قطع رابطه کردند و از این خانواده پرهیز میکنند.
از بیماری همسرم مطلع نبودمخاله مریم میگوید: بعد از ازدواج متوجه ناراحتی روحی همسرم شدم، اما بعد از فوت پدر همسرم، شرایطش بحرانی شد، به گونهای که دیگر دستورات مافوق خود را انجام نمیداد و به همین دلیل از کار اخراج شد.
این بانوی زحمتکش که سختیهای زندگی، گرد پیری را به صورتش نشانده است، ادامه میدهد: به خاطر اذیت و آزاری که همسرم بر من تحمیل میکرد، سه سال او را رها کردم ولی در نهایت به خاطر اینکه پدر فرزندانم بود، به زندگی با او بازگشتم و سختیها را در کنارش تحمل میکنم، اما به دلیل اینکه خطری برای فرزندانم نداشته باشد، دختر و پسرم را به مادرم سپردهام، اما متأسفانه مادرم نیز چند وقتی است که فوت کرده و در حال حاضر من و فرزندانم هیچ تکیهگاهی نداریم.
خاله مریم میگوید: قبل از این، اتاقی را ماهیانه صد هزار تومان اجاره کرده بودیم که گاز و آب داشت، اما اینجا بهخاطر اینکه صاحب خانه از ما پولی دریافت نمیکند، زندگی میکنیم.
از او میپرسم زمستان را در این اتاق چگونه سپری کردید؟ در پاسخ میگوید المنت اتاق را گرم میکند و اگر هم هوا خیلی سرد باشد، چارهای نداریم بالاخره باید با شرایط کنار بیایم.
از او خداحافظی میکنیم و به خاله مریم وعده میدهیم که بعد از تهیه این گزارش، مردم مهربان شهرمان دستان گرمش را رها نخواهند کرد.
به امیدی روزی که طعم تلخ نداری، کام هیچ یک از هم وطنان را تلخ نکند.
مردم خیر و خداجویی که علاقهمند به کمک کردن به این بانوی مستضعف هستند، میتوانند برای هماهنگی بیشتر به شماره تلفن 09155200742 و یا با خبرگزاری ایکنا به شماره 38832356 - 051 تماس بگیرند.
نجمه ابراهیمی
اول اینکه امیدوارم چنین افرادی زودتر وبیشتر مورد توجه مردم و مسئولان قرار بگیرند و ممنون برای این اطلاع رسانی
اما یک سوال/در جایی از متن نوشته شده بود از اینکه از همسرش جدا نشده درس گرفتید که دختران امروز هم باید ایشان را الگو قرار دهند
واقعا سوال اینجاست که شما از ماندن یک زن در کنار مردی که با چاقو بدنش رو سیاه و کبود کرده درس گرفتید؟؟!! و بعد به دختران هم توصیه میکنید ایشون رو الگو قرار بدهند؟!!! طبق کدوم مکتب وکدوم قانون وکدوم اخلاق؟؟؟!!!
!!!
خواهش میکنم کمی دقیقتر بنویسید.. خواهش میکنم
امیدوارم همه مردم ایشون رو یاری کنند