به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، «علی از بهشت بزرگتر است و از ابرار برتر، او خود پرورنده ابرار است، او سرخیل «مقربین» است. علی بزرگتر از آن است که حتی در بهشت بر سر سفره ابرار بنشیند و با آنها همکاسه شود، او خود «رضوان خداوند» است.» اینها بخشی از جملات متفکر مسلمان مرحوم علی شریعتی در وصف مولا امیرالمومنین علی(ع) است. همو که به فرموده رسول خدا(ص)، همچون قرآن از هر خطا و لغزشی مصون و در امر قضاوت، سرآمد تمام بشر است.
افتخار شیعه آن است که مولایی همچون علی(ع) دارد که میتواند دستان گنهکار اما امیدوار را به سوی پدری مهربان دراز کرده و گدای کرمش در واسطهگری میان اهل زمین و پروردگار کریم باشد.
آرزوی زن و مرد شیعه آن است که روزی به بارگاه امام و مولایش راه یابد؛ سر بر دامانش گذارد و از خدا به واسطه وجود مقدسش بخشش طلب کند؛ همان بارگاهی که شکوه و جبروتش برازنده امامی است که برای مردم مهربانتر از پدر و عادلتر از هر حاکمی بود. همو که دست در دست رحمه للعالمین(ص)، پا به پا تا همیشه یاریگر رسول مهربانی بود.
همه ما شیعیان علی(ع) حتما در افتخار زیارتش حال و هوایی داریم که خود میدانیم و مولایمان و خدا؛ حال و احوالی که به زبان نمیآید و کلمات نمیتواند وصفش کند اما باید گفت، باید در این زیباییها همه شیعیان را شریک کرد، باید با هم بگوییم از آنچه که بر سر دلمان و روحمان در شرفیابی به خدمتش آمده، همان حال و هوایی که عاشقترمان میکند و شیفتهتر.
در بیان این حال خوب با زائرانی که افتخار زیارت مزار مطهر ابالحسن(ع) را در عمر خود داشتهاند با ما همراه شوید. متن
زیر شمهای از حس و حال زائران حرم حضرت علی(ع) است هنگامی که به آن وارد میشوند و در جوار حضرتش از دل گفتهاند و از عاشقیهاشان.
اولین زائری که از تجریه این زیارت برایمان گفت بانویی جوان است که با خانواده به این سفر مشرف شد: «اینکه قرار شده در شب شهادت حضرت، در خصوص ایشان بگم شاید نظری از طرف دوردستها باشه. دوردستهایی که بعضی وقتها نزدیکتر از هر نزدیکی میشه و تو دلت رو پر میدی به اون سمت و سو.
مهمانداری که هوای مهمونای خستهاش رو داشت و عبای محبتش رو
سر همه کشیده بود
حضور در حریم شریف مولا امام علی(ع) برکتی است که به زندگی
ما آدمیان وارد میشود و یادآوری آن خاطرات هم شیرین است و هم همراه دلتنگی است.
همین چند سال پیش بود که به همراه خانواده عازم کربلا شدم. غروب یک روز جمعه بود
که وارد حرم شدیم. فارغ از همه انتظاری که بود وارد حرم و سرسرا شدیم. چراغهای
روشن حرم همیشه تو یادم هست. تو اون شلوغی که اتفاقاً اولین روزهای ماه صفر بود و
حرم شلوغ اما حس غریب آرامشبخشی تو فضا حاکم بود. انگار وارد خونه بزرگی شده
بودی که یک پدر اونجا داشت پدری میکرد و حواسش به همه بود.
مهمانداری که هوای مهمونای خستهاش رو داشت و عبای محبتش رو سر همه کشیده بود.
حاج علی: فکر میکردم چه کسی امام را خاک کرد؟ جز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هیچ کس نبود، نه روز سوم، نه روز چهلم، آه!
حاج علی 66 ساله زائر دیگر بارگاه علوی است. سه بار است که به نجف و کربلا مشرف شده. وقتی از او میخواهیم درباره حس و حالش در حرم امیرمؤمنان(ع) بگوید آه بلندی میکشد، چشمانش به نقطه نامعلومی خیره شده، شاید حرم را در ذهنش مجسم کرده، میگوید: «وقتی وارد حرم شدم، مظلومیت امام را حس کردم. صحنهای که موقع شهادت امام بود، جلوی چشمم آمد. فکر میکردم چه کسی امام را خاک کرد؟ جز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هیچ کس نبود. دور از انظار مردم امام را خاک کردند. چقدر مظلومانه. نه روز سوم، نه روز چهلم، اصلاً زیارتگاهی برای امام وجود نداشت. وقتی به این صحنهها فکر میکنی خیلی ناراحتکننده است. چون حق امام، شأن امام این نبود. آن موقع همه چیز در انحصار بنیامیه بود. همه جا امام را لعن و نفرین میکردند. سلطه بنیامیه آنقدر سخت بود که هر کسی به خصوص آدمهای ضعیف نمیتوانستند قاصد حرم امام باشند. اما کسانی که عاشق سرسخت اهلبیت(ع) بودند راه خود را به سمت زیارتگاه امام پیدا کردند.»
زائر دیگر ما بانویی است که پنجاه و هشت سال دارد، او هم سه بار به زیارت عتبات رفته است. وقتی صحبت عتبات میشود، گل از گلش میشکفد. عاشق زیارت است. میگوید: «زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) شیرین است؛ طوری که دوست داری همانجا بمانی. انشاءالله پای همه مسلمانها به آنجا برسد. هر کس برود دوست دارد روبروی ضریح بنشیند و از جایش تکان نخورد. اهلبیت(ع) مظلوم بودند اما امروز خدا را شکر حرمهایشان پر از محبان آنها است؛ اما دشمنان اهلبیت(ع) را ببین که در چه وضعی هستند.
آنجا من بودم و
ضریح امام علی(ع)؛ یک دل سیر زیارت کردم
وقتی اربعین به زیارت حرم امام علی(ع) آمدم، حرم شریف
امام خیلی شلوغ بود، به دلیل پا درد و ازدحام میدانستم نمیتوانم وارد حرم شوم؛ توی صحن حضرت زهرا نشستم، ناراحت بودم دنیا با همه
بزرگیاش برایم تنگ شد تا اینکه خانم
جوانی که همسفر ما بود کمکم کرد و مرا از لابه لای جمعیت به سمت حرم هدایت کرد. وقتی که وارد حرم شدم، اذان شده بود و برای منظم شدن صفها درهای حرم بستند. آنجا من بودم و
ضریح امام علی(ع). یک دل سیر زیارت کردم.
این لطف خدا بود که راه به سمت حرمها باز شود. خیلی دور از ذهن بود که پای ما آنجا برسد. میگفتیم هیهات! میشود به زیارت علی بن ابیطالب(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) برویم؟ گمان دوری بود. خدا را شکر. خدا لطف کرد. زیارت نعمت است.»
«بهشت» تنها کلمهای است که میتواند همه حالهای خوبم را از پیش امام علی(ع) بودن بگوید
دختر جوانی هم با همه عاشقی نسبت به اهلبیت(ع) از تجربه این سفر برای ما گفت: «وقتی میگویند حرم امیرالمؤمنین، حرم علی(ع) در ذهنم تداعی میشود «بهشت». بهشت را ندیدهام اما برای آن حس سبکبالی اطراف ضریح، برای آن حال خیلی خوبِ خواندن زیارت امیرالمؤمنین در حرم، برای سایهای که هیچ وقت بالای سرت نبود و الان هست، «بهشت» تنها کلمهای است که میتواند همه حالهای خوبم را از پیش امام علی(ع) بودن بگوید.»
دیگر بانوی جوانی که با همسرش به این زیارت مشرف شده بود از آن حال و هوا برایمان گفت؛ همان حال و هوایی که به گفته خودش هجده سال انتظارش را کشیده بود؛ «بعد از ۱۸سال انتظار، عاقبت زمان رسیدن به این آرزو ممکن شد؛ با دیدن گنبد حرمش هیچ احساس غم و اندوهی به من دست نداد. نه گریه بود و نه غم بود و نه اندوه. فقط دلم میخواست بدوم به داخل حرم برسم ولی با وجود همراهان، سرعت کم میشد.
اصلا باورم نمیشد که بار یافتهام
از خیابانی که منتهی به حرم حضرت میشد، گذشته و به صحن رسیدیم. اصلا باورم نمیشد که بار یافتهام؛ همه احساسم شادی بود و شادی؛ به حرم کسی رسیده بودم که از خوان کرمش لقمهها خورده بودم از احسانش در تنگناهای زندگی بهرهها برده بودم؛ به زیارت کسی نایل شده بودم که آرزوی زیارتش را در رؤیا میپروراندم؛ ۱۸سال طول کشید.
بارگاه علوی شکوه خاصی داشت، شکوهی ناشی از روح بیآلایش و وجود عرفانی آن حضرت. گیج بودم اما سعی میکردم خود را نگه دارم، به داخل صحن که رسیدیم خیلی شلوغ بود وبیشتر زائران میخواستند با فشار و زور خود را به ضریح برسانند.
آقای ممکنکننده ناممکنها
در آن شلوغی و ازدحام شدید جمعیت راه برای زیارتم به رویم گشوده شد؛ همانگونه که در شبهای ناامیدی و پرتلاطم زندگیام آقا راه را برایم گشود و غیر ممکنها را ممکن کرد و دستگیرم شد.
تجربهام از زیارت حرم امام همان بود
که قبل از سفر به آن رسیده بودم؛ سفری شورانگیز و پر از هیجان و شوق؛ شوقی آنقدر
زیاد که آدمی را به فریاد وامی داشت اما ظرف مکان و زمان اجازه ابراز نمیداد. زیارت وجود مقدس آقا علیبن
ابیطالب(ع) آنقدر خاص و منحصربه فرد است که دلم میخواهد با وجود همه مشکلاتی که
در آن کشور وجود دارد، مجاور حضرتش شوم.
سفرمان زمینی بود و از آغاز با سختی همراه بود، در راه با خودم میگفتم بار بعد هوایی میآیم اما وقتی به زیارت نایل شدم به این نتیجه رسیدم که برای رسیدن به کربلا و نجف نباید با آسودگی و راحتی سفر کرد، این سفر باید با سختی همراه باشد؛ سختیهای این سفر برای من مانند همان آدم تشنهای بود که در بیابان خشکی گرفتار شده و بعد از تحمل تشنگی فراوان آب میبیند.
در این سفر یک نمونه از بیوفایی اهل کوفه را هم دیدم؛ رانندهای که به ما قول داده بود که ما را به کربلا برساند، زیرحرفش زد و شب ما را آنجا رها کرد و ما با تأخیر ماشین پیدا کردیم تا خودمان را به کربلا برسانیم؛ امان از دلت امیرالمومنین.