به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در یکی از حکمتهای نهجالبلاغه آمده است «اَزْرى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ اَمَّرَ عَلَيْها لِسانَهُ؛ آن که طمع را شعار خود گرداند خود را خرد نمایاند، و آن که راز سختی خویش بر هر کس گشود، خویشتن را خوار نمود. و آن که زبانش را بر خود فرمانروا ساخت خود را از بها بینداخت».
ازری بنفسه: یعنی قصر بنفسه، خود را کوتاه و خوار ساخت و در مقابل عزت نفس است.
استشعر: شعار لباسی است که به تن چسبیده باشد و مانند دثاریا لباس رو تند تند از تن به درش نمیآورند؛ بنابراین استشعر الطمع یعنی حرص و طمعی که مداوم باشد.
طمع: حرص بر چیزی، چشم داشت زیاد، تمایل شدید نفس از روی آزمندی و در مقابل قناعت و مناعت طبع است. طمع نتیجه سوء ظن به خداست و محصولش تشدید این سوءظن است.
ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله (از فرمان به مالک اشتر).
ضر: سختی و تنگی
هون:رسوایی و خواری؛
هان؛ ناتوان و آرام شد مهانه الرجل: آن مرد خوار و زبون شد.
شرح:
حفظ کرامت نفسِ انسانی، موضوع این کلام امام (ع) است. بزرگترین ودیعه الهی که در اختیار ما میباشد همین نفس انسانی ماست، هیچ کس و هیچ عاملی نباید آن را خدشهدار کند، شاید خطرناکترین دشمن آن نیز همین خود ما باشیم! دیگران شاید بتوانند نفس ما را بکشند و از میانمان بردارند اما نمیتوانند کرامت ما را نابود کنند، بیشترین خطر از جانب خود ماست اگر آن را پاس نداریم و پاس ندهیم.
در این حکمت عمیق، امام علی (ع) به سه ویژگی همیشگی کسانی پرداخته است که در حفظ کرامت و بزرگی خویش کوتاهی میکنند و آن را از بین میبرند و یا دچار ذلت و خواریاش کرده و یا بیارج و بیمقدارش میکنند. بزرگترین و اصلیترین و در عین حال پنهانترین و خزندهترین و عامترین بیماریهای شایع شخصیتهای ما که به آن دچار میشویم و در چنبره پیامدهایش، ناچار همین حرص و طمع و آشکار کردن سختیها و مشکلاتِ زندگی خود نزد همگان است و زبان را حاکم خویش کردن و امارت و فرمان روایی خویش را به دست او سپردن. این سه آفت و سه پیامد.
فلسفه امروز زندگی بشر چیست؟ نوع زندگی بشر امروز چه ویژگیهایی دارد؟ و کرامت نفس ما در این میانه چه جایگاهی دارد؟ طمع، کم ظرفیتی و تحمل پایین و پر حرفی؛ اینها آیا ویژگیهای آشنایی برای ما نیستند؟ در گذشته چقدر حرف میزدیم و امروز به کمک تکنولوژی چقدر؟ میزان مصرف و طمع برخورداریمان در گذشته چه بوده و امروز چقدر؟ آیا اثری از قناعت و مناعت دیده میشود؟ حجم تبلیغاتی که شبانه روز بمبارانمان میکنند چیزی از فضیلت قناعت در ما بر جای گذاشته است؟ آری این میل به زود و آسان رسیدن به همه چیز و با یک اشاره انگشت و یک کلیک، بدون زحمتِ حتی برای خرید به بیرون رفتن و به آسانی و سرعت به همه چیز رسیدن است که آستانه صبر و تحملمان را در برابر سختیهای زندگی پایین آورده است و دستمان را پیش کسان و ناکسان دراز.
این انسان حریصِ بیتحملِ آسان خواهِ زودرنج که به اندک سختی زبانش در عوضِ دستانش به کار میافتد و اول از همه به دنبال سهلترین راه یعنی فاش کردن سختیهایش و به نیت دریوزگی حل آنها توسط دیگران می افتد چهره آشنای انسان امروز است انسانی که به راحتی سرمایه عزتاش را گرو میگذارد تا از سختیها و تنگیهای زندگی فرار کند. انسان طماعی که به دنبال بریده شدن ارتباطش با خدا و یا سوء ظن به او و از سر ترس از آینده و شناخت و آگاهی به ضعف خود به جمع کردن و طمع و ولعی سیری ناپذیر دچار شده است و طعمه مسخ شده تبلیغات دنیای سرمایه و فریبِ بازار گشته.
روح زمانه ما امروز بیش از زمان علی(ع) ما را به این سوی میکشد، گویی علی امروزِ ما را میدیده است چقدر این حدیث شرح حال زندگی امروزِ ماست و شعار زیستن مان! و او در پرهیز دادن ما ازخرد شدن شخصیت و کرامت انسانی مان در زیر چرخش این آسیابِ گِرد چرخِ سنگین که سنگِ چرخِ آن را سه اهریمنِ طمع و آز و کم صبری و پرحرفی میچرخانند نه مانند سقراط است که تنها حکم سرد عقل را بیان کند بی هیچ تحرکی و عاطفه و شوری و نه چون بوداست که برای رسیدن به نیروانا و آن نور مقدس و شادی عظیم، ریاضتهای خوار کننده را توصیه کند.
آری برای رسیدن به نیروانا و آن پاکی محض و آرامش مطلق ورهایی از درگیری و منیت و ریشه کن کردن کینه و دشمنی و فریب و حرص و طمع و آز، آری برای بر انداختن حرص و طمع و آز، او نه بوداست که در پای آن درخت دانایی، نفس انسانی و کرامت آن را قربانی کند که این رنج با رسیدن به نیروانا پایان مییابد و راه رسیدنِ بدان، راهی است از میان ریاضت افراطی و نفس پرستی و نه چون صوفیان است که به زجر و فنا و شکستن عزت نفس دستور دهد.
او در آغاز این هر سه دستور، تکلیف را روشن کرده است و از خرد کردن و ذلت و خواری و توهین و اهانت و بیارج کردن نفس پرهیز داده است که اگر خواستی با طمع و کشف ضر و فرمانروایی زبان و پر حرفی خودت و زمان و زمانه ات مبارزه کنی به دامِ اهانت و ذلت و خواری و خرد کردن شخصیتت دچار نشوی که اینها هر دو ، دو سرِ یک پشت بامند.
شلوغی و ازدحام و کم عمقی و سطحی بودن و ناتوانی و ضعف شخصیت از ویژگیهای شخصیتی انسان امروز است که به دنبال قدرت یافتن ماشین برای او پیش آمده، او که در گذشته چون تکنولوژی قدرتمندی در اختیار نداشت مجبور بود همه مسائل و مشکلات زیستی و زندگی و بقاءاش را خود حل کند و این به او توانایی و ظرفیت و تحمل ارزانی میکرد امروز در پناه ماشین و قدرت و دولت و سازمانها و نهادها و تکنولوژی و سرعت، همه آن قدرتهای شخصی اش را از دست داده و چون موجودی مفلوک و ناچیز و ناتوان و وابسته به اسارت رفته است تا لقمه نانی به او بدهند و او هر روز طمع بیشتری میورزد و بیشتر در این گرداب فرو میرود.
و در عوضِ همه آن استعدادها و توانهای از دست رفته فقط زبانش برای او باقی مانده است و آن را به کمک امواج و شبکهها جایگزینِ همه نداشتن هایش کرده است. انسان، حیوانِ ناطق! این بار نه تعریفی فلسفی بلکه تعبیری روانشناسانه!! از انسان امروز است و البته شاید بهتر باشد گفته شود، انسان، ماشین ناطق!
هیچگاه بشر در طول حیاتش به اندازه این عصر حرف نزده است و گویی نسبتی معکوس بین زیاد حرف زدن و حرف عمیق زدن وجود دارد ! هرچه بیشتر حرف زده ایم کمتر حرف عمیق و تاثیر گذار زده ایم .حرف هایی در سطح که به سرعت و در کمتر از چند لحظه از ادای آن ها در همه جای زمین شنیده می شوند و با همان سرعت هم فراموش شدهاند.
امروز شبکهها و وسایلی که این حرفها را منتقل میکنند، فرمانروایان زندگی ما شدهاند شاید چون قبل از آن ما خود زبان مان را در ساحتِ وجودمان بر خویش امارت داده ایم و فرمانروائیش را بر عقل و قلب مان پذیرفته ایم. زبانی که پیش از عقل و قلب است و نه پس از آن و البته بیش از آنها هم حرف میزند. شاید هم در آیندهای نه چندان دور در واکنش به این ازدحام و شلوغی و پر حرفی، زمانه به سکوت روی آورد اگر
.در آن وقت نیز گروهی در کار خرید و فروش سکوت کیسههای شان را پر ، و ما را خالی و مسخ نکن
روزی از بزرگی در مورد دنیا و نحوه مواجهه ما با آن خواه حرص و طمع یا کناره گیری و ترک و یا... جمله عمیقی شنیدم که هنوز نتوانسته ام گریبانِ ذهن و فکرم را از دستش بدر آورم ! او میگفت : دنیا را با دستانت بگیر و نه با دلات! نه چون رهبانان از آن کناره بگیر و نه چون مسخ شدگانش اسیر شو، دنیا را باید با دستت بگیری اما از دلات بکنی!
این همه معنای مناعت و شرافت نفس میتواند باشد که در مواجهه با دنیا بدانیم که دنیا بد نیست، کم است، لایق دل ما نیست. اگر بناست طمع داشته باشیم و از آن گریزی نیست طمع به بیشترها کنیم و عطش سیری ناپذیر آن را در جایی دیگر فرو بنشانیم.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان