دو روز با خاطرات باباجون جعفر/ تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم
کد خبر: 3619786
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۷

دو روز با خاطرات باباجون جعفر/ تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم

کانون خبرنگاران نبأ: باباجون جعفر وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم، گفتم بابا حالت چطور است، گفت: تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم...

به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ، این روزها یکی از اشتغالات مهم خانواده‌ها پرسه در فضای مجازی و خواندن مطالب مختلف در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان است. به گفته کارشناسان یکی از مطمئن‌ترین این کانال‌ها و گروه‌ها، گروه‌های فامیلی است. در این گروه‌ها اقوام – تلگرامی - صله رحم و احوال‌پرسی خود را روزانه انجام می‌دهند و آخرین اخبار خود و خانواده را در آن رد و بدل می‌کنند. به طور معمول اخبار قابل پیگیری آنها: وضعیت سلامتی همدیگر به‌ویژه بزرگ‌ترها، ارسال تصاویر سفرهای زیارتی و سیاحتی برای یکدیگر و به اشتراک گذاشتن مطالب و دانستنی‌های مفید در زمینه‌های مختلف به‌ویژه در مسائل دینی، اجتماعی، روانشناسی، طب سنتی و... است.
در یکی از این گروه‌ها کاری زیبا انجام شد که آن عمل بهانه‌ای است برای نگاشتن این یادداشت؛ یکی از اعضای گروه از دیگران - بهتر بگویم از اقوام - خواست تا ویژگی‌های مثبت شخصیتی «باباجون جعفر» را بنویسند تا چراغ راه و تجربه‌ای برای سایرین در سبک زندگی باشد. هر کس به تناسب، مطلب و خاطره‌ای که از آن فقید داشت نوشت؛ در ادامه جمع‌بندی این طرح زیبا را با هم مرور می‌کنیم:
اولین ویژگی بارز پدربزرگ مداومت ایشان بر اقامه نماز شب بود.
خیلی مهربان و با وقار بود.
ارادت ویژه‌ای به امام حسین(ع) داشت هر زمان اسم ارباب می‌آمد بی‌اختیار شانه‌هایش می‌لرزید و اشک از چشمانش جاری می‌شد.
هر هفته نماز امام حسین(ع) می‌خواند.
روضه ماهیانه داشت. به علاوه اینکه 10 روز اول محرم در خانه‌اش روضه‌خوانی برگزار می‌کرد.
به جهت اینکه خادم مسجد بود، شب‌ها در مسجد می‌خوابید. زمانی که کنارش می‌خوابیدیم فروع دین و اصول دین را یادمان می‌داد.
در سحر زمستان زودتر بیدار می‌شد آب گرم می‌کرد بعد ما را برای نماز با عطوفت خاصی بیدار می‌کرد تا با آب گرم وضو بگیریم و از نماز لذت ببرم.
عشقش امام رضا(ع) بود، ارادت ویژه‌ای به امام رضا(ع) داشت سالی یک بار را هر طور شده به پابوسی حضرت می‌رفت.
وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم. گفتم بابا حالت چطوره گفت: تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم.
به دعای ندبه علاقه خاصی داشت هر صبح جمعه در مسجد دعای ندبه می‌خواند. نان قندی دعا را می‌آورد با هم می‌خوردیم.
عاشق کربلا بود اما به خاطر فقر نتوانست به زیارت سیدالشهدا(ع) برود (پیشنهاد می‌کنیم هر کس رفت کربلا به نیابت از ایشان زیارت عتبات را انجام دهد).
باباجون هر موقع وارد اتاق می‌شد سلام می‌کرد. کار نداشت چند دقیقه پیش وارد شده است.
هر کسی هم وارد اتاق می‌شد به او سلام می‌کرد.
در امور منزل کمک کار بود: سبزی پاک می‌کرد، جارو می‌زد، قند می‌شکست و...
با کهولت سنی که داشت، اما احترام خاصی برای دامادها و عروس‌ها قائل بود. به احترام آنها تمام قد می‌ایستاد و آنها را استقبال و بدرقه می‌کرد.
اگر چند نوع غذا سر سفره بود، یکی از آنها را بیشتر نمی‌خورد. در عین حال کم خوراک بود.
یکی از ویژگی‌های خوب بابا جون این بود که همیشه شاکر بود. همیشه می‌گفت خدایا صد هزار مرتبه شکر.
زیر بار حرف زور نمی‌رفت.
هر موقع سفره می‌انداختیم می‌گفت: خدایا هر کی روزی‌اش تو این سفره است برسان.
به دخترهایش می‌گفت: هر احترامی می‌خواهی سر من و مادرت بگذاری سر پدرشوهر و مادرشوهرت بگذار.
همیشه تو جیبش شکلات داشت و ما به عشق شکلاتش می‌رفتیم مسجد و صدایش می‌کردیم.
دعای همیشگی باباجون عاقبت بخیری بقیه بود.

حجت شعبانی
captcha