ویژه‌نامه شهادت امام صادق(ع) در روزنامه پاکستانی
کد خبر: 3620984
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۳

ویژه‌نامه شهادت امام صادق(ع) در روزنامه پاکستانی

گروه بین‌الملل: مقاله‌ای به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) با همکاری خانه فرهنگ ایران در حیدرآباد در روزنامه «دیلی سوپ» ایالت «سند» پاکستان منتشر شد.

ویژه‌نامه شهادت امام صادق(ع) در روزنامه پاکستانی
خانه فرهنگ ایران در «حیدرآباد» پاکستان در خبری به خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) اعلام کرد: مقاله‌ای با عنوان «سیره امام صادق(ع)» به سفارش خانه فرهنگ به مناسبت سالروز شهادت امام ششم شیعیان جهان در روزنامه «دیلی سوپ»(daily sobh) به زبان سندی به چاپ رسید.
این مقاله را علامه ذیشان علی حیدری، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی پاکستان نوشته و برگردان فارسی آن بدین شرح است:
سیره حضرت امام صادق(ع) - علامه ذیشان علی حیدری
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، روز جمعه، 17 ربیع الاول سال 83 ه . ق در منزل امام محمد باقر(ع) چشم به جهان گشود. ایشان به عنوان ششمین پیشوا و هادی جهان ظاهر شد و وارث رسول خدا(ص) و حافظ و وارث قرآن بود. نام مبارک امام ششم جعفر صادق علیه السلام، كنیه آن حضرت، ابو عبدالله و لقبشان صادق بود. طول عمر ایشان 40 سال و امامت آن حضرت از سال 114 ه.ق به مدت 34 سال بود. از هشام بن عبدالمالك تا منصور دوانیقی حدوداً دوره حكومت 10 تن از حكمرانان را گذراند. هفت فرزند و سه دختر ایشان: امام موسی كاظم علیه السلام، جناب اسماعیل، عبدالله، محمد دیباچ، اسحاق، علی عریضی، عباس، ام فروه، اسماء و فاطمه نام داشتند. امام در ماه شوال به شهادت رسید و مدفن آن حضرت جنت البقیع مدینه است. با این توضیحات مروری بر زندگی حضرت امام صادق علیه السلام خواهیم داشت.
1ـ اخلاق حضرت امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق به پیروان خود می‌فرمودند: «شما با عمل و كردار خود مردم را به اسلام دعوت كنید» كل زندگی ائمه علیهم السلام، کلاس درس آموزه‌های اسلامی است. هیچ‌كس بیش از ائمه، پایبند قوانین و قواعد اسلامی نبوده است. قبل از صدور هر گونه حكم شرعی، ابتدا خود به آن عمل می‌كردند و سپس مردم را به آن دعوت می‌کردند. امام صادق كارهای شخصی‌شان را، خود انجام می‌دادند.
یکی از یاران آن حضرت به نام عبدالعلی بیان می‌كند: روزی شدت گرما بسیار زیاد بود. امام علیه السلام از كوچه‌ای رد می‌شدند. من عرض كردم یا مولا، من قربان شما بشوم شما در این گرمای سوزان به كجا می‌روید؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: من برای حصول رزق بیرون آمده‌ام تا از امثال شما بی‌نیاز باشم. ابن عمرو شیبانی(از رجال‌نویسان و مورخان مسلمان) بیان می‌كند: من امام جعفر صادق علیه السلام را دیدم كه لباس زبر به تن دارند و در باغ با بیل مشغول كار هستند و از پیشانی ایشان عرق جاری بود. من عرض كردم این بیل را به من دهید، من به جای شما كار می‌كنم. امام فرمودند: من این را دوست ندارم، من دوست دارم كه برای حصول رزق حلال در گرمای آفتاب، سختی آب و هوا را تحمل كنم. از این دو روایات ذكرشده این نتیجه مختصر به دست می‌آید كه آن حضرت در حضور مریدان نیز كار شخصی‌شان را خود انجام می‌دادند. برای حصول رزق حلال خود زحمت می‌كشیدند و به هیچ یک از مریدان زحمت نمی‌دادند.
2ـ نفرت از بدی
هنگامى كه حضرت صادق عليه السلام در «حيره»(شهری در عراق) منصور دوانيقى(از خلفای عباسی) را ملاقات کرد، من در خدمت ايشان بودم.
یكى از سران سپاه منصور عده زيادى از اعيان و اشراف را براى وليمه دعوت كرد. امام صادق عليه السلام نيز از جمله دعوت‌شدگان بودند. سفره آماده شد و مهمانان بر سر سفره نشستند و مشغول غذا شدند. در اين ميان، يكى از مهمانان آب خواست . به جاى آب، جامى از شراب به دستش دادند. جام كه به دست او داده شد، فورا امام صادق عليه السلام نيمه كاره از سر سفره حركت كرد و از مجلس بيرون رفت. هر چه خواستند امام را دوباره برگردانند، برنگشت.
امام فرمود: از رحمت الهى بدور و ملعون است آن كس كه بر كنار سفره‌اى بنشيند كه در آن شراب باشد.
 3 ـ حکایت شقرانی شرابخوار و امام صادق(ع)
آن حضرت شرابخوار را نهی می‌کردند، روزی به دستور منصور صندوق بیت‌المال را باز کرده بودند و به هر کس از آن چیزی می‌دادند. شقرانی یکی از کسانی بود که برای دریافت سهمی از بیت‌المال آمده بود ولی چون کسی او را نمی‌شناخت وسیله‌ای پیدا نمی‌کرد تا سهمی برای خود بگیرد شقرانی را به اعتبار این که یکی از اجدادش بَرده بود و رسول خدا او را آزاد کرده بود و قهراً شقرانی هم آزادی را از او به ارث می‌برد« مولی رسول‌الله» می‌گفتند یعنی آزاد شده رسول خدا و این به نوبه خود افتخار و انتسابی برای شقرانی محسوب می‌شد و از این نظر خود را وابسته به خاندان رسالت می‌دانست.
در این بین که چشم‌های شقرانی به دنبال آشنا و وسیله‌ای بود تا سهمی برای خودش از بیت المال بگیرد، امام صادق علیه السلام را دید، جلو رفت و حاجت خویش را گفت.
امام رفت و طولی نکشید که سهمی برای شقرانی گرفته و با خود آورد همینکه آن را به دست شقرانی داد، با لحنی ملاطفت آمیز این جمله را به وی گفت: «یا شقرانی ان الحسن من کل احدٍ حسن و اندک منک احسن لمکانک منا و ان القبیح و انه منک اقبح : ای شقرانی، کار خوب از هر کسی خوب است ولی از تو به واسطه انتسابی که با ما داری و تو را وابسته به خاندان رسالت می‌دانند خوب‌تر و زیباتر است و کار بد(اشاره به شرب خمر) از هر کس بد است ولی از تو به خاطر همین انتساب زشت‌تر و قبیح‌تر است». امام صادق علیه السلام این جمله را فرمود و گذشت، شقرانی با شنیدن این جمله دانست که امام از سرّ او یعنی شرابخواری آگاه است و از این که امام با این که می‌دانست او شرابخوار است و به او محبت کرد و در ضمن محبت او را متوجه عیبش نمود، خیلی پیش وجدان خویش شرمسار گشت و خود را ملامت کرد.
3ـ امام صادق(ع) و مرد گدا
مسمع بن عبدالملك بیان می‌كند كه ما در سرزمين منى محضر امام صادق بوديم، مقدارى انگور كه در اختيار ما بود، مى‌خورديم، گدايى آمد و از امام علیه السلام درخواست مساعدت كرد، امام به او یك خوشه انگور داد اما او قبول نكرد و گفت اگر پول دارید عنایت بفرمایید، امام علیه السلام فرمودند خداوند به تو وسعت ‌دهد. سائل رفت؛ اما دوباره برگشت و همان خوشه انگور را خواست. امام علیه السلام فرمودند خدا می‌دهد و به او چیزی ندادند. سائل دیگری آمد امام علیه السلام به او سه دانه انگور داد، آن سائل سه دانه انگور را گرفت و گفت شكر آن خدایی كه عالم را به وجود آورد و به من رزق عنایت کرد. امام علیه السلام دست‌های خود را پر از انگور كردند و به او دادند سائل انگور گرفت و گفت شكر آن خدایی كه پروردگار عالم است. امام باز خوشش آمد، فرمود: بايست و نرو! آنگاه از غلام پرسيد: چقدر پول دارى؟ غلام: تقريبا بيست درهم .فرمود: آنها را نيز به اين فقير بده !سائل گفت: خدایا شكر، این نعمت از توست، تو یكتا هستی هیچ كس شریك تو نیست. امام علیه السلام فرمودند كمی صبر كن و پیراهن خود را درآوردند و به او دادند و فرمودند كه پیراهن را به تن كند. سائل جامه را پوشید و گفت: خدایا شكر كه تو مرا لباس عنایت كردی و به تن پوشاندی و به امام مخاطب شد و گفت خدا تو را جزای خیر عطا نماید. مسمع بیان می‌كند احساس می‌كردم كه اگر آن سائل از امام تشكر نمی كرد و فقط به شكر خدا اكتفا می‌کرد، این سلسله همین‌طور ادامه می‌یافت.
روش امام جعفر صادق علیه السلام این بود كه شب‌ها نان، گوشت و پول به دوش می‌كشیدند و  این اشیاء را در بین فقرای مدینه توزیع می‌كردند، هیچ‌كس از آنان امام را نمی‌شناختند؛ اما وقتی امام علیه السلام به شهادت رسید و آن كمك‌ها متوقف شد آن زمان آنها متوجه شدند كه ایشان امام جعفر صادق علیه السلام بودند.

captcha