امروز در یک نگاه کلی میتوان دریافت که این جنبش توانسته است با ایجاد پایگاه ناچیزی برای بانوان در عرصه دانش، سیاست و قدرت، نیروی کار ارزانقیمت و لطافت و زیبایی زنانه در قالب فعالیتهای سطحی و نازلی در عرصههای بازاریابی و منشیگری و ... را داوطلبانه از سوی جامعه بانوان به صحنه بیاورد. تا زن امروز جامعه جهانی تمام لذتهای مادری و همسری را وانهاده و فقط به خاطر اینکه برچسب خانهدار بودن به او نخورد، به هر قیمتی وارد عرصه کار اقتصادی برای دیگران شود.
بیشک بدون این تدبیر، انقلاب صنعتی به ارزانی برای تمدن باختر به دست نمیآمد. پس زنان لباسهای بلند اشرافی خود را با دست خود کوتاه کرده و از عرصههایی که در آن از مردان خدمات دریافت میکردند، خارج شدند که برای شراکت در قدرت و دانایی دنیای مردانه و خدمت نیمبها در نساجی و مونتاژ و فروشگاهها وارد عرصه جامعه شوند و با هیپنوتیزم فمنیسم و اندیشههایی که با لباسهای دیگر (حتی دین) مبلغ این اندیشه بودند، از این ظلم آشکار احساس رضایت عمیق کنند.
برای ما این طنز سیاه بسیار ناگوارتر است، چرا که یک کوثر ما، ۱۳ اقیانوس را به طواف داشت. در میان خطابههای ما، کدام بیان به اندازه خطبه فدکیه مقدس شد؟ و در تاریخ شمشیرهای علوی و هاشمی کدام شمشیر از بیان زینب(س) در بارگاه کوفه و شام و در لباس اسیری برّندهتر بود؟
در سراسر جهان، کدام فرهنگ را سراغ بگیریم که بزرگترین حوزه دینیاش بر گرد مزار یک ماهدخت شکل گرفته و پیران سالخورده عرفان آن قطرهنوش دریای معرفت گوهر بیهمتایی باشند که در زندگی دنیوی خود از بیبدیل بودن، بیهمسر و یکتا ماند؟
نگاه وارداتی به مسئله جنسیت القای یک دغدغه پوچ برای فراموش کردن چالش مهم فضیلت است؛ زیرا در جایی که دعوای انسانها برای کسب فضیلت و تحقق انسانیت نباشد، بحث سهمخواهی به وجود میآید و بشر مانند درندگان بر سر تقسیم جیفه دنیا به رقابت و دنائت میپردازد.
عدم فهم مدل اسلامی و شیعی در حوزه اجتماع و خانواده باعث میشود زنی که در جایگاه دختر، همسر و مادر همواره باید مورد تکریم و حفاظت و تامین رفاه و امنیت و کرامت باشد، زندانی محسوب شود و زنی که در جامعه علاوه بر مادری و رنج و مشقت همسرداری و خانهداری، باید تامین کننده اقتصاد و نان و منزلت خانواده نیز باشد، آزاد و شاد جلوه کند.
واقعیت آن است که دنیای جدید میتواند این کار را بکند و در این راستا الگوهای دینی ما نیز به میراث فرهنگی تبدیل شوند. گوهر تابناک خانه موسی بن جعفر(ع) از همین برکتهای شایسته توجه از نگاه اسلام و تشیع به دختران است. دختری که تا پایان عمر، مردی به شایستگی همسری برایش پیدا نمیشود.
در سالهای طولانی حبس و زندانی امام کاظم(ع)، همان سالهای تلخی که تحت تاثیر واقعه فخ، اهلبیت(ع) در محاصره و فشاری مشابه دوران پس از عاشورا بودند، فاطمه معصومه(س) و خواهرانش بدون هیاهو و تبرج، حلال مسائل شیعیان و شبکه وکالت بودند.
بنابراین آنچه در قضیه هجرت حضرت به ایران، درگیریهای ساوه و سرانجام تشریففرمایی سرنوشتساز و تاریخآفرین وی به شهر قم اتفاق افتاد، امری اتفاقی نبود و خارج از چارچوب سایر هجرتها - مانند مهاجرت بزرگ علویون به سرپرستی شاهچراغ و برادرانش- باید مورد بررسی قرار گیرد.
پس بنا به نصوص و تاییداتی که سالها قبل از ولادت حضرت معصومه(س) درباره ایشان وجود داشته و حیات طیبه و درگذشت جریانساز او، بیشک ورای سلسله امامت، همین دختر سرآمد فرزندان امام هفتم بوده است و گوهر دختر بودن بدون تبرج و شهرآشوبی و درآوردن اداهای مردانه ـ توجه به داستان و افسانه شخصیتهایی مانند ژاندارک که نه به خاطر زن بودن و زنانه زیستن، بلکه به خاطر مردانه جنگیدن تاریخی شدند موضوع را روشن میکند ـ محور حوزهای شده است که اولیاء خدا از زن و مرد به دور آن میگردند.
فقط یک نکته میماند و آن مدلسازی نکردن از این افتخارات است که به
عقیده نگارنده این یادداشت، گناه مسلمان نشدن و معصومهای نشدن اهل اروپا و آمریکا
نیز به همین دلیل به گردن ماست.
محمدصادق دهنادی