به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در نهمین حکمت نهجالبلاغه امام علی(ع) آمده است: «اِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ؛ چون دنيا به كسى روى آرد، نيكوييهاى ديگران را بدو به عاريت سپارد، و چون بدو پشت نمايد، خوبيهاى او را بربايد».
اقبال: رو کردن
ادبار: پشت کردن
عاریه: در لغت به معنای چیزی است که کسی برای انتفاع موقت، از دیگری به رایگان بگیرد به شرط پس دادن.
از نظر فقهی عاریه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او به طور رایگان منتفع شود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند. عاریه عقدی جایز است و نه لازم و هرگاه که معیر یا مستعیر اراده کنند فسخ میشود و تعیین مدت در آن نیز نمیتواند نوع عقد را تغییر دهد. هرگاه مال مورد عاریه (عین مستعاره) دارای عیوبی باشد که برای مستعیر خساراتی وارد کند، معیر مسئول خسارات نخواهد بود؛ همچنین مال مورد عاریه باید قابلیت بقا داشته باشد (مثلا خوراکی را نمیشود عاریه داد مگر برای نمایش در فروشگاه).
سلب: ربودن و نیست کردن. به قهر گرفتن چیزی از کسی.
محاسن: آن دسته از دستورات اخلاقی که مربوط به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران است و موجب بهبود زندگی دنیوی و بهزیستی و تحکیم روابط اجتماعی است و مردم را به ادب و احترام متقابل وا می دارد. محاسن با مکارم متفاوت است و مرحلهای پایینتر و مقدماتیتر نسبت به آن به شمار میآید ؛ مکارم، اخلاقیاتی است که به تعالی معنوی و کمال روحانی انسان مربوط میشود و در مقابل غرایز استف اما محاسنِ اخلاقی با تمایلات نفسانی هماهنگ است و برای تامین حیات بشری و زندگی اوست.
امام علی (ع) در این سخن به افشای فریب دنیا در معامله و داد و ستد نابرابر آن با انسان پرداخته است. این که به عاریت و موقت چیزی به تو میدهد که هرگاه بخواهد میتواند از تو بستاند، اما در عوض با پس گرفتن آن عاریت چیزهایی را هم برای همیشه از تو میرباید و سلب میکند. اینکه تو فریب این مال عاریتی را نخوری و به آن دل خوش نکنی اموال عاریهای که از دیگران گرفته است و به تو داده و تو با آن برای مدتی سرگرم شدهای و آن را برای خود پنداشتهای اما ناگهان اواین عقد را بر هم میزند و تو را نیز جای هیچ اعتراض نیست!
این فریب اوست که در بازار اقبال و ادبارش با ما کرده است.دادنش عاریه است و گرفتنش سلب و ربودن و نیست کردن!
آن گاه که رو میکند، میدهد تا تو را بفریبد و در وقت پشت کردنش، میستاند تا زیان و خسارتمان دهد. ان اقبلت غرَت و ان ادبرت ضرَت - امام علی(ع)
در این مدت این مال تو را خسارتهایی زده است که مهمتریناش فریب و غفلت و فراموشی است و این که با وجود آن اموال، کمبودهای خود را ندیده بودی و اینک آن عاریتها رفتهاند و دست تو خالیست و ضعف تو در مقابل رویت خود نمایی میکند و باز هم تو را در این خسارت حق هیچ اعتراضی نیست! بازیگر کهنه کار قهاری است! او خوب این صحنه را به نفع خود ترتیب داده است تنها باید اولین قدم را بر میداشتیم و خود را گرفتار این فریب میکردیم که با انتخاب زمان رو کردن دنیا و غرور و سرخوشی مان در این مواقع ! آن گام را برداشتهایم و خود را گرفتار کردهایم.
اما آیا این مستعاره چیست که چون کرمی بر سر قلاب، ماهی سرخوش و مغروری را که خود را بی نیاز از هر تذکر و راهنمایی میدانست و بی اعتنا و بی نیاز و مغرور از کنار راهنمایان میگذشت فریفته و هر آن بیشتر درگیر و گرفتار کرده است و آسیب زده ؟ آیا چیزی هست که اصلش باقی ماندنی باشد و بتوان از آن منتفع شد تا موضوع این عقد عاریه قرار گیرد؟ ؟انچه گرفتهایم و آنچه از ما ربوده شده چیست، آیا ارزشش را داشته است؟
دنیای هر کدام از ما چیزی نیست جز بهره مندیهای ما از زندگی و جهان و اجتماع؛ ثروت و قدرت و شهرت و منزلت و هوسها و تمنیات برآورده شده و... اینها دنیای ماست و وقتی رو میکند و دری به تختهای میخورد با خود مردمانی دیگر را به سوی خود میکشد، به اجبار زندگی و قانون حیات به دنبال نوالهای و یابه حکم کوچکی و حقارت و خود کم بینی محو قدرت و شیفته نامی و نالهای ؛ خوب یا بد؛ زشت یا زیبا؛درست یا غلط و ناچار یا مختار هر چه هست گروهی در دور او شکل میگیرند و توان و استعدادهای خود را در اختیار او میگذارند و ضعفهایش را میپوشند تا دنیای بیشتری بدست بیاورد و بیاورند و او برخوردار از حسنهای آنان میشود و هر چه میگذرد اما خود ضعیفتر میشود، حسنهایی که دیگران به او نسبت میدهند اما واقعا از آن او نیست و عاریتی است از آن دیگران است و نتیجه اقبال دنیا به او.
اما آن هنگام که دنیا پشت کند و خشکسالی یا ورشکستگی یا انتخابات و یا سقوط سهام و یا ....همه از دورش دور خواهند شد باز به همان حکم قبل، نه تنها دیگر محاسن آن اطرافیان خواهد رفت که چیزی بیشتر و خسارتی عظیمتر رخ نشان میدهد. خسارتی که پشت آن محاسن عاریتی خود را پنهان کرده بود و دم به دم بیشتر او را نحیف و خسارت زده نموده است! او دیگر حتی آن اندک توان و ویژگیهای مثبتی را که پیش از آن در سختیها بدست آورده بود را هم از دست داده است، تنبلی و اتکا به اطرافیان و نشاندن ثروت و قدرت و ... به جای همه استعدادهایی که داشته از او انسانی تک محصولی و تک ساحتی ساخته که اینک این محصول هم به باد رفته خسارتی نه تنها در سود و اعمال بلکه خسارتی در وجود و سرمایه وجودی.
جهان و موقعیتهای ما در جهان در حرکت است، ذات جهان با حرکت گره خورده و ثبات و سکون و قراری در آن نیست در این جهان نا آرام،وضع و موضع ما میتواند گاه موافق یا مخالف آن قرار گیرد، میتواند با آن هم افق شود و به بهره مندی و برخورداری از آن بیانجامد یا در مخالفت آن و پشت به آن قرار گیرد، در اجتماع نیز همین وضع برقرار است. حکومتها و همسوییها و ناهمسوییها با قدرت همه به اقبال یا ادبار دنیای فرد تعبیر میشوند.شرایط متغیر جهان و اجتماع را نمیشود همواره به سود خود رقم زد این است که اقبال و ادبار طبیعیِ جامعه و طبیعت و تاریخ میشود و از آن گریزی نیست. این اقبال و ادبار نشانه چهار فصل بودن جهان و دنیاست اما باید همواره و در همه این فصول در مقابل فریب دنیا هشیار بود.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان