امروز 29 ذیالقعده، مصادف با سالروز شهادت امام نهم شیعیان، جوادالائمه(ع) است؛ عزیزترین فرزند ائمه که علی بن موسی الرضا(ع) مدت زمان زیادی را برای به دنیا آمدن وی صبر کردند. ایشان تنها فرزند ثامنالحجج است که در دوران کودکی به امامت رسید و همین موضوع سبب شد که برخی از اصحاب در امامت ایشان تردید کنند و به سراغ عبدالله بن موسی(ع) بروند. دوران امامت این امام همراه با مناظرات علمی ایشان با عالمان فرقههای اسلامی در مسائل کلامی همچون مقام شیخین و مسئلههای فقهی مانند حکم قطع کردن دست دزد و احکام حج، از مناظرات معروف امامان معصوم(ع) است.
دوران امام محمدتقی(ع)، دوران شکلگیری اولین حکومتهای علوی در جهان اسلام است و طوایف وابسته به اهل بیت(ع) با استفاده از فرصت طلایی ولایتعهدی امام رضا(ع) و ضعف حکومت عباسی توانستهاند اداره شهرهای شیعی را برعهده بگیرند.
اگرچه درگیری برادران امام رضا با حاکم شیراز که به شهادت شاهچراغ و برادرانش منجر شده بود، هزاران امامزاده و نقیب علوی را خائفانه به شهرهای ایران روانه کرد، اما در نتیجه آن اولین حاکمیت محلی تشیع به رهبری سیدجلالالدین اشرف در گیلان شکل گرفت و در نهایت به رشد تشیع علوی در طبرستان و زمینهسازی برای شکلگیری حکومت داعیان علویان و سپس آل بویه در دهههای بعدی - مصادف با غیبت صغرای حضرت حجت(عج) - منجر شد.
برخی از این قیامها ماهیت دفاعی و تظلمگونه داشت و برخی دیگر مثل همین فقره صاحب قبه آستانه اشرفیه معروف به مشروع و ماذون بودن است، اما واقعیت غربت و در نهایت غیبت امام جواد و امامان پس از او مربوط به استیلای دو نوع تفکر افراطی و تفریطی ذیل نام تشیع بود.
اولین نگره که متاسفانه حتی در درون تشیع امامیه، هم اکنون هم طرفداران خاص خود را دارد، برداشت کیسانی و زیدی از فرهنگ اهل بیت(ع) بود. در این نگره امامت مشروط به تبار علوی و قیام به شمشیر بود. این افراد قطعاً نمیتوانستند بابالمراد هشت یا نه ساله اهل بیت(ع) را به زعامت قبول کنند. آنها کسانی بودند که خلافت و زعامت مسلمین را در وراثت خونی و احساس(یا توهم) شجاعت فرو کاهیده بودند و شاید به همین دلیل هیچ گاه موفق به وحدت نشدند و جریان تربیتی و اخلاقی و عقلایی شیعه را به طایفهای قدرتطلب تقلیل داده بودند و سرانجام نظرها را از جریان اصیل امامت منحرف میکردند.
گروه دوم که از جنبههایی از علویون جنگآور هم سوء استفادهگرتر بودند، تفکری بود که در آن دلیل گرایش به امامان اثنیعشری عافیتطلبی بود.
در آغاز سده ۳ هجری، جماعت کثیری ظهور کردند که به خاطر مبارزه با بنیعباس، خود را علوی مینامیدند، اما به خاطر اینکه مجبور به واگذاری قدرتشان به بنیهاشم نباشند، خودشان را منتسب به تفکر امامیه میکردند تا مجبور نباشند مانند زیدیه زیر پرچم فردی از بنیهاشم بروند.
معروفترین گروهی که این گونه حکومت را گرفت، اما تشیع وی از مراسم سینهزنی و عزاداری محرم و اجرای برخی شرعیات شیعی فراتر نرفت بوئیان بودند. یکی از شگفتترین مسائلی که در دوران غیبت صغری رخ داده، استیلای آل بویه به عنوان یک حکومت شیعی به بغداد و تاسیس بخش شیعه آن شهر (کرخ) است .
حکومت آل بویه گرچه برای کسانی که به دنبال دستاوردهای تمدنی و ساختمان و کاشیکاری به جای تربیت انسان و ظهور افکار و جنبشهای اجتماعی هستند، یک نمونه ارزشمند از گسترش تشیع است، اما به همین مقدار که حتی رابطه آن با نواب عام و خاص حضرت حجت(عج) مشخص نیست و نهایتاً به ابقای بنی عباس منجر میشود؛ دلیلی قوی برای نوع نگرش بوئیان به نقش مذهب در نگره سیاسی آنهاست.
خارج از گروههای سیاسی، افرادی که به بهانه سازشکاری یا تقیه، امام را تحت فشار یا در تنهایی قرار میدادند، از دوره امام رضا (ع) و در زمان حضرت جواد (ع) و بعد آن امامت را تضعیف کردند. این دو نوع تشیع مثل دو لبه قیچی، امام را به سمت غیبت سوق میدهد و این موضوع تمام قصه اقامت اجباری امام نهم در چنگال خلافت و خارج شدن او و امامان بعد از ایشان از دسترس مردم و آغاز عصر غیبت است.
روایت تلخی از طایفهای که در زمانه خود با هر عنوانی (امامیه یا اسماعیلیه و یا زیدی و کیسانی) مسئله نبود امام برایش حل شده است؛ چون در رویای کسب قدرت و ارتقای آن به سر میبرد.
دوران امام جواد (ع)، دوره انحراف محبان اهل بیت(ع) از امام معصوم در دل چند دستگیهای قدرتطلبانه بود. مسئلهای که در نهایت به اقامت و ازدواج اجباری امام نهم در بغداد و سرانجام حبس بی سر و صدای دو امام بعدی و در نهایت غیبت جانسوز امام حاضر در عصر ما منجر شد.
درباره امام جواد (ع) آثار زیادی به زبانهای مختلف به ویژه فارسی و عربی نوشته شده است. در مقاله کتابشناسی امام جواد، ۶۰۵ اثر در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه معرفی شده که از این تعداد ۴۷۴ عنوان به زبان فارسی، ۱۲۲ مورد به زبانی عربی و ۹ عنوان به زبانهای دیگر است.
یادداشت از محمدصادق دهنادی