«مرحوم آخوند خراسانی یکی از بزرگان علمای شیعه بوده است و میشود گفت در دنیای شیعه، مدرّسی بهخوبی مرحوم آخوند نیامده است. حوزه درس هزار و دویست نفری داشته است و شاید سیصد نفر مجتهد مسلّم پای درس این مرد مینشستند و ایشان فوقالعاده مرد باایمان و باتقوایی بوده است». این جملات برگرفته از کتاب «اسلام و نیازهای زمان» شهید مرتضی مطهری است که در توصیف جایگاه آخوند خراسانی بیان شده است.
آخوند خراسانی از فقهای معاصر شیعه بود که دو عامل توانست نام او را در تاریخ حوزه فقاهت جاودانه سازد. یک عامل، تألیف کتاب «کفایةالاصول» بود که در علم اصول فقه نوشته شد و آخرین و دشوارترین کتابی است که طلاب حوزههای علمیه باید آن را بیاموزند. دومین دلیل شهرت آخوند خراسانی، حمایت پیگیرانه او از جریان مشروطیت بود.
از مجموع گفتارها و اقوالی که در شرح حال آخوند خراسانی بیان شده است این معنا بر میآید که ایشان اهتمام جدیای نسبت به مشکلات و مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم داشته است و همواره سطح معیشتی زندگی خود را در حد پایینترین افراد جامعه نگه داشته بود.
امروز سالروز وفات آخوند خراسانی و فرصتی مغتنمی است برای پرداختن به موضوع پرچالش دغدغههای حوزه علمیه و طبقه روحانیت نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی مردم. موضوعی که در چند روز اخیر، خصوصا پس از انتشار سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «کارکرد روحانیت این نیست» سیل اظهار نظرات کارشناسان این حوزه را در پی داشته است.
همچنین انتشار تصاویر شیوههای نوین تبلیغ دین توسط طلاب حوزههای علمیه که خصوصا در فصل تابستان و به دلیل فراغت طلاب از تحصیل و پرداختن به امر تبلیغ جلوه دیگری مییابد، موضوع دغدغههای اجتماعی روحانیت را به داغترین بحث شبکههای اجتماعی و فضای گفتمانی طلاب حوزه علمیه بدل ساخته است.
همزمان با این اتفاقات، جریان تازهای در شبکههای اجتماعی شکل گرفته که در آن تصاویری از چهرههای سرشناس حوزه علمیه به چشم میخورد که مانند مردم عادی جامعه در حال رفع مایحتاج زندگی خود و تعامل با مردم کوچه و بازار هستند. این جریان هم واکنشهای مثبت و منفیای را متوجه خود ساخته است. در نهایت، همه این عوامل موجب شد که به مناسبت درگذشت آخوند خراسانی که نمادی از دغدغهمندی اجتماعی حوزه علمیه است به این موضوع پراهمیت پرداخته شود.
تصور صحیح موضوع دغدغههای اجتماعی روحانیت ایجاب میکند توضیحات بیشتری در این رابطه بیان شود. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه هیچگاه در رأس امور جامعه و اداره کشور حضور پررنگ نداشت و همواره به عنوان نهادی غیرانتفاعی به بیان خدمات گوناگون نسبت به مردم اهتمام داشت. خدماتی که محور و هدف اصلی آن تلاش برای صیانت و حفظ دین و باورهای مردم بود.
جامعه سنتی آن روز که از طرفی به مراتب بیش از حال حاضر دینباور بود و برای مناسک و تعالیم دینی حرمت و ارزش قائل بود، و از طرف دیگر بهره چندانی از دانش نداشت و سطح عمومی تحصیلات و مدارج علمی در میان مردم در پایینترین سطح خود بود، برای نهاد روحانیت احترام و قداست بالایی قائل بود؛ چراکه روحانیون آن زمان هم از نظر علمی پیشتاز بودند و هم از نظر عملی و رفتاری. از طرفی چون حوزه علمیه وابستگی به ساختار سیاسی کشور نداشت، ارتباط روحانیت و جامعه بسیار نزدیک و درهمتنیده بود.
پس از پیروزی انقلاب سال 57، فصل تازهای در مناسبات حوزه علمیه و جامعه گشوده شد. مردم پس از گذران تجربه تلخ دوران پهلوی، اینبار به روحانیت شیعی روی آورده بودند و منتظر بودند که با تدبیر تربیتیافتگان این حوزه، مشکلات جامعه یکی یکی مرتفع شود و مدینه فاضله پیامبر اکرم(ص) باردیگر در قرن پانزدهم قمری بازسازی شود.
اینکه این باور در طول این چهار دهه چه مسیری را طی کرد و دچار چه تحولاتی شد بحثی است که پرداختن به آن از دایره موضوع حال حاضر این یادداشت خارج است. آنچه اهمیت دارد این است که امروزه نگاه مردم به روحانیت و حوزه علمیه یک نگاه کاملا نقّادانه و موشکافانه است. به عبارتی حاله قداست حوزه علمیه در نظر مردمان دیگر به قوّت روزگاران پیش از این باقی نیست و حتی خود طلاب نیز عملکرد جامعه حوزه را به دقت مورد نقد و بررسی قرار میدهند.
در این میان، وفور موسسات و مراکز علمی و فرهنگی که توسط حوزویان تشکیل میشود یک چنددستگی در میان حوزویان به وجود آورده است. حلقههای طلبگی که تا پیش از این تنها برای مباحثات علمی در داخل حوزهها شکل میگرفت، امروز در قالب موسساتی که به فعالیتهای اجتماعی، علمی و فرهنگی در جامعه میپردازند، رنگ تازهای به خود گرفته است.
دیگر مانند سابق بر سر این مسئله که کارکرد اساسی روحانیت چیست، اتفاق نظر وجود ندارد و به تعداد طلاب حاضر در حوزه علمیه، دیدگاههای مختلف در این زمینه وجود دارد. در گذشته حضور در جامعه و ایفای وظیفه طلبگی قالبهای از پیش تعیینشدهای داشت که شکل بسیطی به این مسئله میبخشید. برگزاری جلسات خطابه، حل مشکلات زندگی و تأسیس مراکز عامالمنفعه قالبهای رایج پیوند حوزه و جامعه در ادوار گذشته بود.
اما امروزه دهها ظرفیت جدید ایجاد شده که طلاب میتوانند از آنها بهره ببرند. مسلما هر پدیده تازهای در ابتدای شروع خود با مخالفتهایی روبرو میشود. ابتکارات برخی طلاب جوان برای تعامل با جامعه آن هم در فضای امروزی که رابطه مردم با روحانیون به گرمی سابق نیست، دیدگاههای موافق و مخالف بسیاری را برانگیخته است.
قضاوت دقیق در این زمینه نیازمند شکلگیری فضای علمی با محوریت جامعه شناسی حوزههای علمیه است. باید کارشناسانی که هم از دانش جامعهشناسی آگاهی دارند و هم در زمینه علوم حوزوی سرآمدند به بررسی این موضوع حیاتی بپردازند. روشن است که اظهارنظرهای پراکنده که از جانب اشخاص حوزوی و غیر حوزوی بیان میشود تنها در حد یک اظهارنظر شخصی و سلیقهای قابل توجه است و بیانکننده ماهیت مسئله نیست.
مصطفی شاکری
طلبه حوزه علمیه