به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، از شاعران کشورمان در استقبال از ماه محرمالحرام رباعیهای خود را به اسوه بندگی و یکتاپرستی، حضرت حسین بن علی(ع) که خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد، تقدیم کرد.
«امروز باید عزای حسین را گرفت؛ اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید این همه دروغها است که درباره حادثه کربلا گفته میشود و احدی جلو این دروغها را نمیگیرد. امروز بر این مصیبت حسین بن علی باید گریست، نه بر آن شمشیرها و نیزههایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد.» (استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 71.) «امروز! اگر کسی بخواهد بر امام حسین (ع) بگرید، بر این مصیبتهایش باید بگرید، بر این تحریفها و مسخها و دروغ ها باید بگرید.» (استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج17، صص 93 و 94.)
رباعیهای رضا اسماعیلی در ادامه از نظر میگذرد؛
1
عاشورا، ارتفاع یک فرهنگ است
یک حادثه نه، حماسهای خونرنگ است
پیکار علیه بدعت و تحریف است
فریاد علیه سُلطه نیرنگ است
2
چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمیخواهد مرد!
او کرد قیام، تا که «انسان» باشیم
3
ای مرثیه خوان! زبان عاشورا باش
هم قبله کاروان عاشورا باش
با لهجه سرخ عشق، همچون زینب
برخیز و حماسهخوان عاشورا باش
4
عشق است و حماسه، کربلا ماتم نیست
میراث حسین، درد و داغ و غم نیست
جانمایه نهضت حسینی این ست:
«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست»
5
«ای تعزیهداران! به ادب بنشینید»
بیدار و امین و حقطلب بنشینید
بر زخم دل فاطمه نشتر کافیست
از روضه مکشوف، عقب بنشینید
6
وقتی که حسین را تو «سین» میخوانی!
با خواهش آب، همنشین میخوانی
یعنی که حماسه را غلط میفهمی
وقتی که ز کوه اینچنین میخوانی
7
ای مرثیه خوان! ز چشم و ابرو بگذر
از خال لب و کمند گیسو بگذر
این مرد بزک کرده! ابوفاضل نیست
تکبیر بگو! از این هیاهو بگذر
8
این موسیقی غریب، جزء دین نیست
این خوانش و رقص، در خور آیین نیست
عریان شدن و حسین را «سین» گفتن
ای مرثیه خوان! عشق حسینی این نیست
9
ای کاش به سبک «کوثری» میخواندی
تو روضه روحپروری میخواندی
دلتنگ «حماسه حسینی» هستم
ای کاش کمی «مُطهری» میخواندی
10
ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست
با لهجه دین، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست
11
با کرب و بلا، سراب میبافی تو
یک پرسش بیجواب میبافی تو
مفهوم حسین را نمیفهمی، حیف
با خون حسین، آب میبافی تو!
12
در سوگ، به روی و سر زدن کافی نیست
«مظلوم حسین بیکفن ...»، کافی نیست
بـــــاید «نگریستن» بیاموزی تو
بر کرب و بلا، «گریستن» کافی نیست
13
چون کوفه، وجودی عافیت اندیشی
جز خویش، به قبلهای نمیاندیشی
معنای «حسین» را نمیفهمی تو
تا مرثیه خوان دردهای خویشی!
14
عاشورا، یک حماسه خونین است
اما به روایت تو «سین و سین» است
«کشتند حسین تشنه را، واویلا ... »
تفسیر تو از حماسه تنها این است؟!
15
مولا نفس و جسور و حق آوا نیست
در حنجرهاش، حماسهای زیبا نیست
از کرب و بلا، فقط «بلا» میخواند
این روضه، قرائتی ز عاشورا نیست
16
پنداشتهای که کربلا یک موزه ست؟!
یک حادثه، یک همایش یک روزه ست!
باید که نَفس کشید عاشورا را
سوگند به عشق! کربلا آموزه ست
17
سوگند به عشق، کربلا بازی نیست
آیینه دلبری و غمازی نیست
بشکن بُت نَفسِ شِمر خود را ای مرد!
جایی که به نَفسِ خود بپردازی نیست
18
ای دلشدگان! حسین «عبدالله» است
گوینده «لا ِالهَ ِالاّ الله» است
هر کس که حدیث دیگری میگوید
سوگند به نور، ُمشرک و گمراه است
19
در مجلس روضه فارغ از تزیین باش
در وادی حفظ آبروی دین باش
عریان مشو از نجابت پیراهن
در مجلس سوگ او، ادبآیین باش
20
در روضه تو، اگرچه من میگریم
با لهجه درد، سینهزن میگریم
خونگریه برای کوه؟! هرگز، هرگز
بر «شمر» درون خویشتن میگریم
21
نام تو به مقتل و روایت، سرخ است
بر سینه خاک، رَدّ پایت سرخ است
من از تو به جز حماسه نتوانم گفت
زیرا که تمام فصلهایت سرخ است
22
در وصف تو عدهای رثا میگویند
یک عده، حماسه تو را میگویند
من همدل آن جماعتی هستم که
با «شور و شعور»، از شما میگویند
23
برای استاد مطهری:
با پرچم «حکمت حسینی» برخاست
سیمای حماسه را ز بدعت پیراست
نامش به صحیفه حسینی ثبت است
تا خیمه کربلا به عالم برپاست
24
این مرد سپیده پوش، نامش نور است
در گوش زمینیان، پیامش نور است
بر ظلمت کربلا سَحَر میپاشد
جانمایه نهضت و قیامش نور است
25
تردید مکن، امام را باید گفت
این خطبه ناتمام را باید گفت
با لهجه زینبی به گوش فردا
زیبایی این قیام را باید گفت