حسين(ع) در برابر دوراهى شمشير و خوارى
کد خبر: 3643245
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۵

حسين(ع) در برابر دوراهى شمشير و خوارى

گروه اندیشه: حسين(ع) در همين ابتداى شكل‌گيرى حماسه كربلا و عاشورا انتخاب خود را كرد. او در برابر منطق جاهلى يزيد و تصميم او بر نابودى دين و ديندارى و بى‌آبرويى اسلام و مسلمانى، ايستاد و اين منطق جاهلى را شكست داد و دين و ديندارى را رهانيد و اسلام و مسلمانى را آبرويى دوباره بخشيد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، پس از مرگ معاويه و بر سر كار آمدن يزيد، او براساس منطقی جاهلى حسين (ع) را در برابر دوراهىِ شمشير و خوارى قرار داد؛ يا بيعت با او را بپذيرد و تن به ذلّت دهد و ديانت را دفن كند، و يا پذيراى شمشير و مرگ شود. منطق يزيد چنين بود كه مردمان يا با اويند و يا بر او. پس كسى حقّ حيات مى‌يافت كه با يزيد همسويى داشت، يا با او كارى نداشت؛ و هركه جز اين بود، دشمن حربى مى‌نمود و ريختن خونش مباح بود.

چون يزيد در دمشق بر سرير قدرت نشست، نامه‌اى به وليد بن عُتْبه بن ابى‌سفيان والى مدينه نوشت و از او خواست كه از حسين بن على و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير بيعت بگيرد و تأكيد كرد كه او آنان را رها نسازد تا از ايشان بيعت بستاند. والى مدينه از مروان بن حكم مشورت گرفت و مروان او را راهنمايى كرد كه پيش از آگاه شدن مردم مدينه از مرگ معاويه حسين بن على و عبداللّه بن زبير را بخواهد؛ اگر بيعت كردند كه كار تمام شده است و اگر ابا كردند آن دو را گردن زند كه رها ساختن آنان منشأ فتنه گردد.

وليد پى آنان فرستاد. حسين (ع) و عبداللّه بن زبير در مسجد بودند. فرستاده والى پيام را رسانيد و آن دو گفتند نزد امير برو و بگو ما نيز خواهيم آمد. پس از رفتن فرستاده والى، عبداللّه بن زبير از حسين (ع) پرسيد ماجرا چيست؟ گفت : «گمان دارم كه معاويه مرده است و وليد مى‌خواهد پيش از آگاه شدن مردم از ما بيعت بگيرد.» عبداللّه گفت: «من نيز چنين مى‌پندارم، اكنون چه مى‌كنى؟»

حسين (ع) راه خود را انتخاب كرده بود؛ گفت: «نزد والى مى‌روم و براى آن‌كه آسيبى به من نزند، چند تن از كسانم را نيز با خود مى‌برم تا در صورت درگيرى به دفاع از من برخيزند.»

حسين (ع) به همراهى گروهى از بستگانش نزد وليد رفت و پس از آن‌كه والى او را از مرگ معاويه باخبر ساخت از وى خواست تا بيعت يزيد را بپذيرد. حسين (ع) گفت: «كسى چون من پنهان بيعت نمى‌كند، پس مردمان را بخواه و مرا نيز بخواه تا ببينيم چه مى‌شود.» وليد گفت: «به سلامت بازگرد.»
مروان گفت: «او را رها مكن! كه اگر بيعت نكرده برود ديگر هرگز نمى‌توانى از او بيعت بگيرى. همين‌جا او را تحت فشار قرار ده و اگر بيعت نكرد او را بكش!». حسين (ع) برآشفت و گفت: «نه تو مى‌توانى مرا بكشى و نه او.»

سرانجام حسين (ع) و عبداللّه بن زبير بيعت نكرده از مدينه رهسپار مكّه شدند. حسين (ع) در همين ابتداى شكل‌گيرى حماسه كربلا و عاشورا انتخاب خود را كرد. او در برابر منطق جاهلى يزيد و تصميم او بر نابودى دين و ديندارى و بى‌آبرويى اسلام و مسلمانى، ايستاد و اين منطق جاهلى را شكست داد و دين و ديندارى را رهانيد و اسلام و مسلمانى را آبرويى دوباره بخشيد.

براساس همين منطق جاهلى، عبيداللّه بن زياد، حسين (ع) را ميان دوراهىِ شمشير و خوارى قرار داد، و حسين (ع) قيام و مقابله و استقامت و شهادت را بر قعود و معامله و رخوت و ذلّت برگزيد، چنان‌كه در روز عاشورا در سخت‌ترين وضع درحالى‌كه سپاه يزيديان، حسينيان را محاصره كرده و چون نگين انگشترى در ميان خود گرفته بودند، حسين (ع) در برابر صفوف دشمنِ دون خطبه‌اى حماسى ايراد كرد،   و پرچم ارجمندى و سازش‌ناپذيرى را در بلندترين قلّه
انسانيت به اهتزاز درآورد تا همگان، زيباترين انتخابِ شرافت آدمى را در بلنداى تاريخ مشاهده كنند و راه بيابند :

«أَلاَ وَ إِنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِيِ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ، بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ؛ يَأْبَى اللّهُ ذلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ. أَلاَ وَ إِنّى زَاحِفٌ إِلَيْهِمْ بِهذِهِ الْعِصَابَةِ، عَلَى كَلْبِ الْعَدُوِّ، وَ كَثْرَةِ الْعَدَدِ، وَ خَذْلَةِ النَّاصِرِ.»  تحف العقول ، ابن شعبۀ حرّانی ، ص ۱۷۱
     
آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد)، فرزند فرومايه، مرا ميان دوراهىِ شمشير و خوارى قرار داده است و هيهات كه ما تن به خوارى دهيم، زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين‌كه ما تن به خوارى دهيم ابا دارند، و دامن‌هاى پاك مادران و انسان‌هاى پاكدامن و جان‌هاى باغيرت و نفوس باشرافت روا نمى‌دارند كه ما فرمانبردارى از فرومايگان را بر قتلگاه رادمردان مقدّم بداريم. آگاه باشيد كه من با همين گروه اندك پيش مى‌تازم، با اين‌كه دشمنان سرسخت و پرشمارند و ياوران دست از يارى كشيده‌اند.
مصطفی دلشاد تهرانی
captcha