به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در مراسم نکوداشت مسعود نجابتی؛ هنرمند متعهد انقلابی و مدیر گروه هنرهای تجسمی بنیاد روایت فتح که سهشنبه گذشته 28 شهریور در قالب برنامه «نجابت خط» به همت سازمان هنری و رسانهای اوج برگزار شد، محمد رجبی دوانی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه هنر به تشریح دو مورد که تفاوت میان هنر مادی و متریالستی متداول در غرب با هنر قدسی و الهی است پرداخت.
رجبی
دوانی با اشاره به مفهوم پرسپکتیو در غالب آثار هنرهای تجسمی و تصویری در غرب که
به عنوان یک رکن و قانون در فلسفه هنر نیز مطرح و در تمامی کشورهای جهان فراگیر
شده و عمومیت پیدا میکند گفت: این مفهوم که با ژرفانمایی، واژهگزینی شده است،
نمایش نسبی یک تصویر را به همان شکلی که در کره چشم انسان بازتاب داده میشود بیان
میدارد یعنی براساس ساختار چشم انسان هر چه عناصر بصری به چشم نزدیک باشند درشتتر
بوده و به مرور کوچک و کوچکتر میشوند تا جایی که در نقطهای در افق انگار به هم
تلاقی پیدا میکنند.
وی ادامه
داد: همانطور که اشاره شد این مفهوم نسبی است و با وجود مباحث زیباییشناسانهای
که برای آن مطرح شده و البته به عنوان یک اصل در طراحی مورد تعلیم قرار گرفته و در
آموزشهای هنری لازمالاجراست اما باید گفت این قانون تنها در نظام هنر غربی مبتنی
بر ماده مطرح است و اشاره به ماوراء و عالم بالا و توجه به منشأ قدسی و الهی
ندارد.
این
استاد دانشگاه تصریح کرد: وقتی صحبت از هنر قدسی میشود نظرگاه انسان به طبیعت و
عالم پیرامون منظر الهی است و از نگاهی آسمانی و تقرب یافته به درگاه اقدس الهی به
آن نگریسته میشود لذا عناصر رؤیت شده همگی در پیشگاه چنین نظرگاهی از یک ارزش و
اعتبار وجودی برخوردار هستند و نمیتوان به آنها ژرفانمایی و اصل پرسپکتیو را نسبت
داد و شاید به این دلیل بتوان هنر مینیاتور و نگارگری را که در آن اصل پرسپکتیو
چندان موضوعیت ندارد، هنری دانست که بیشترین قرابت را به هنر الهی و قدسی دارد و
فاخرترین آثار با موضوعات ارزشی و دینی در هنرهای تجسمی به واسطه اصول و سبکهای
این هنر به وجود آمده باشد.
رجبی
دوانی افزود: اما اصل دوم در هنر مادیگرایانه غربی که توجه به وجوه قدسی و ایمانی
در آن کم است را میتوان به کاراکترسازی در آن معرفی کرد، در مواجهه با آثار هنری
براساس این تفکر بیشتر از آنکه هنر اهمیت داشته باشد، این هنرمند و
شخصیت هنری اوست که حائز اهمیت است و باید با مشاهده هنر او ذهن مخاطب به خالق آن
گرایش پیدا کرده و او را تداعی نماید.
این
کارشناس مبانی هنر در پایان تأکید کرد: کاراکترسازی معمول در جریان هنر غرب ذهن
مخاطب را از ارزشهای وجودی در اثر هنری که میتواند جلوهای از زیباییهای عالم و
مواهب الهی که در پیرامون ما موجود است و به ما ارزانی داشته شده منحرف کرده و
فردیت در هنر و محور بودن شخصیت هنرمند را بدون آنکه متوجه منشأ این نگرش زیباییشناسانه
باشیم پررنگ سازد.