بررسی موقعیت «عوام» و «خواص» در پیدایش واقعه عاشورا
کد خبر: 3646013
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۱:۱۳

بررسی موقعیت «عوام» و «خواص» در پیدایش واقعه عاشورا

گروه معارف: مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه با بیان اینکه درس‌ها و عبرت‌های فراوانی برای ما در عاشورا هست و از وظایف ماست که به این درس‌ها و عبرت‌ها را بشناسیم و عمل کنیم، اظهار کرد: از جمله درس‌های عاشورا که برای امروز ما کارساز و مؤثر است در باب تحلیل زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری حماسه عاشوراست، بررسی موقعیت عوام و خواص در پیدایش این حادثه است.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسن رضایی‌مهر، مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) ازخوزستان، با بیان اینکه جریان عاشورا و نهضت حضرت ابی‌عبدالله(ع) دربردارنده مشخصه‌ها و ابعاد مختلف شئون بشری است، گفت: سال‌های سال است این نهضت بدون اینکه کمرنگ شود و قوت خود را در ذهن و دل‌ها از دست بدهد، قوی‌تر شده و فکر بشر را مجذوب خود کرده است. انسان امروز هر روز از این واقعه ابعاد جدیدی دریافت می‌کند و تشنه‌تر از همیشه دوست دارد به ابعاد این واقعه بپردازد.


وی با بیان اینکه درس‌ها و عبرت‌های فراوانی برای ما در عاشورا هست و از وظایف ماست که به این درس‌ها و عبرت‌ها بپردازیم، اظهار کرد: از جمله مطالب مورد بحث که برای امروز ما کارساز و مؤثر است در باب تحلیل زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری حماسه عاشوراست، بررسی موقعیت عوام و خواص در پیدایش این حادثه است. بر همه ما لازم است که در هر عصر و زمانی حول محور عاشورا تحقیق را تعطیل نکنیم و پیام‌های آن را خوب بفهمیم.

رضایی‌مهر ادامه داد: حال که بحث از عوام و خواص شد، مفهوم اینها چیست؟ ما می‌دانیم که انسان موجودی مدنی‌بالطبع و نیازمند زندگی اجتماعی است. انسان همواره تعالی خود را در همبستگی با جامعه می‌بیند. لذا عموماً فرآیند تأثیرپذیری و تأثیرگذاری در جامعه وجود دارد. به همین دلیل در همه جوامع بشری مردم از حیث نفوذ؛ اثرپذیری و اثرگذاری به دو قطب تقسیم می‌شوند. گروه تأثیرگذار و گروه تأثیرپذیر. گروه اول اقلیت افراد جامعه هستند و به لحاظ خصوصیاتی که دارند اهل تحقیق و نظر و تحلیل‌اند، به این دسته خواص می‌گویند. به همین دلیل این دسته پیشکسوت جریان‌های تاریخی می‌شوند. با نگاه جامعه‌شناسانه اگر بخواهیم نگاه کنیم این افراد گروهی هستند که دیگران در رفتار، فکر کردن و عمل آنها را ملاک قرار می‌دهند. این گروه‌ها که در جامعه‌شناسی به گروه‌های مرجع شناخته می‌شوند می‌توانند حرکت‌آفرین باشند. عوام پیرو هستند، از خود رأی و نظری ندارند و دنباله‌رو هستند.

نقش عوام و خواص در پیدایش حادثه عاشورا

این مدرس حوزه با اشاره به نقش خواص در شکل‌گیری حرکت‌های تاریخی گفت: گروه خواص، گروهی هستند که ایده می‌دهند، نقشه می‌ریزند، حرکت ایجاد می‌کنند و عوام پشت سر آنها حرکت می‌کنند. منشأ هر حرکتی در تاریخ خواص بودند نه عوام. آنها بودند که بنیان‌های فکری حرکت‌ها را درست کردند. گرچه ممکن است این بنیان‌ها هم درست نباشد. پس نقش خواص در شکل‌گیری فرآیندهای تاریخی یک نقش کلیدی و محوری است. نتیجه آنکه منشأ هر جریان تاریخی و هر تحولی، خواص هستند؛ قشری که اهل نظریه‌پردازی و حرکت‌آفرین هستند.

مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه  در ادامه به بررسی نقش جریان‌های فکری خواص و عوام در پیدایش جریان عاشورا پرداخت و گفت: نقش عوام در این جریان سیاهی‌لشکر بود؛ عوام با حضور فیزیکی خود به معرکه عاشورا دامن زدند. خواص می‌گفتند به جنگ با حسین(ع) بروید و عوام چون آنها را اهل فکر می‌دیدند از آنها پیروی می‌کردند. لذا اگر رئیس قبیله‌ای به کربلا آمد صدها و هزارها نفر پشت سر او می‌آمدند. آنچه در این بین مهم است نقش خواص است که باید بررسی شود. چون آنها هستند که افراد را به دنبال خود به کربلا آوردند.

وی افزود: خود خواص به دو دسته جبهه حق و جبهه باطل تقسیم می‌شوند؛ اما هر دو تأثیرگذارند. آنچه برای ما باعث عبرت است موضع‌گیری و مواجهه خواص به ویژه خواص جبهه باطل در جریان حادثه عاشوراست.

دسته‌بندی خواص در مقابل جریان عاشورا

این مدرسه حوزه با بیان اینکه در زمان امام حسین(ع) خواص چند دسته بوده‌اند، گفت: این موضوع خیلی مهم است که ببینیم امام حسین(ع) در چه موقعیتی بود؟ با چه افرادی مواجه بود؟ گرفتاری‌های امام حسین(ع) به نوعی فقط یزید نبود، شخصیت‌های بزرگی بودند که مقابل امام حسین(ع) ایستادند.

وی با بیان اینکه خواص دوره امام چه مثبت و چه منفی به چند دسته تقسیم می‌شوند، گفت: یک دسته از این خواص اصحاب پیامبر بودند. مانند جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک که در دوره امام حسین(ع) نیز در قید حیات بودند. دسته دیگر بزرگان و خواص شیعه مثل محمد حنفیه، مختار ثقفی، سلیمان بن صرد خزاعی، ابراهیم بن مالک اشتر. یک دسته دیگر شخصیت‌های بانفوذی بودند که از وابستگان خلفا بودند. مثل عبدالله عمر فرزند خلیفه دوم. عبدالله بن زبیر که شخصیت بسیار خطرناکی بود و در جریان مختار شهر کوفه را محاصره کرد و او را به قتل رساند. دسته دیگر بزرگان قبایل قحطانی در سرزمین عراق بودند. مثل رؤسای قبایل مثل شمر. دسته پنجم کارگزاران بنی‌امیه مثل ابن زیاد، ابن ولید و ... . اینها با توجه به اینکه از خواص و حرکت‌آفرین بودند هر کدام به طور جداگانه در جریان‌شناسی عاشورا باید بررسی شوند. باید ببینیم این پنج دسته نسبت به حرکت امام حسین(ع) چه موضع‌گیری داشتند؟

مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه ادامه داد: نکته دیگر این است که با توجه به اینکه عملکرد خواص در قبال حادثه عاشورا را می‌توانیم به دو گروه عمده تقسیم کنیم. گروهی که از همکاری با امام حسین(ع) به دلایلی بازماندند و گروهی که زمینه‌ساز حادثه عاشورا بودند و آتش جنگ را برافروختند. گروه اول خود چند دسته می‌شوند. برخی کسانی بودند که حقانیت امام حسین(ع) را قبول داشتند و حرکتش را مشروع می‌دانستند؛ اما قدرت همراهی نداشتند،‌ عذر داشتند. مثل جابر بن عبدالله که نابینا بود، همان کسی که در اربعین به زیارت قبر امام(ره) آمد. یا محمد حنفیه که ایشان هم در برخی نقل‌ها آمده که بیماری خاصی داشت و یا به درخواست امام در مدینه ماند تا گزارشات را برای ایشان بفرستد.

این مدرس حوزه گفت: دسته دیگر کسانی هستند که قائل به حقانیت امام حسین(ع) بودند و می‌توانستند همراه بشوند؛ اما نشدند. یکی از این افراد عبیدالله بن حر جوفی بود که از هواداران عثمان بود. شاعر بزرگی بود و در کوفه شناخته شده بود. البته سابقه مثبتی نداشت اما می‌توانست امام را یاری کند و نکرد. وقتی امام به یکی از منازل رسیدند خیمه‌ای دیدند که متعلق به او بود. امام دنبال او فرستاد از او خواست که به ایشان بپیوندد، جواب داد مرا به حال خود بگذارید. امام با هیبت عصمت پیش او رفت و پرسید چه شده که لبیک ما را جواب نمی‌دهی؟ پاسخ داد شمشیرها علیه توست اگر می‌خواهی اسب و شمشیرم را به شما می‌دهم. امام فرمود: اینها برای تو باشد من می‌خواستم تو را هدایت کنم. حال که نمی‌پذیری تا می‌توانی از اینجا دور شو تا صدای استغاثه مرا نشنوی. این شخص بعد از شهادت امام حسین(ع) بسیار پشیمان شد. اشعاری هم سرود. اگر او همراه امام می‌آمد جمعیت فراوانی با خود می‌آورد،‌ اما چنین نکرد.

عملکرد فرزند خلیفه دوم در مقابل جریان عاشورا

رضایی‌مهر ادامه داد: گروهی دیگر بودند که نسبت به حقانیت امام حسین(ع) تردید داشتند یا منکر آن بودند. یکی‌شان عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم بود. جالب است که می‌گویند او قبل از پدرش به پیامبر(ص) ایمان آورد. وقتی امام حسین(ع) به مکه رسید، او آنجا بود. خدمت امام آمد و گفت: ای اباعبدالله چون مردم با این مرد (یزید) بیعت کرده‌اند و درهم به دست اوست پس دست بردار. او امام معصوم را نصیحت می‌کند. عبدالله بن عمر فقط بلد بود عبادت کند. عبادت بدون بصیرت. به امام حسین(ع) گفت از رسول خدا شنیده‌ام که گفت حسین کشته می‌شود و اگر مردم دست از یاریش بردارند به ذلت می‌افتد. پس بیا با یزید بیعت کن و مردم را به این ذلت نینداز. امام حیسن(ع) پاسخ داد از خدا بترس و از یاری ما دست برندار. او همراه امام نیامد. منکر حقانیت امام بود به خاطر اینکه بعد از شهادت امام و خروج مدینه علیه یزید، فرزندان خود را جمع کرد و به آنها گفت ما طبق بیعت خدا با یزید بیعت کردیم واگر کسی علیه یزید خروج کند، شمشیر ما درباره او حکم می‌کند. از کسانی بود که دنبال یزید بود و سابقه خوبی هم نداشت. از زمان امام علی(ع) از خواص بود که اعتقاد به حقانیت علی(ع) داشت اما او را یاری نکرد. در قضیه عاشورا با توجه به عملکردش می‌توان دریافت از منکران حقانیت امام بود و خود را کاملاً‌ کنار کشید.

موضع ابن زبیر در برابر حرکت امام حسین(ع)

این محقق حوزوی اظهار کرد: یکی دیگر از این افراد عبدالله بن زبیر است که از دشمنان سرسخت خاندان پیامبر(ص) بود. وقتی امام حسین(ع) به مکه آمد او دید که همه به خدمت امام می‌روند برای اینکه از دیگران عقب نماند خدمت امام رسید و پیشنهاد داد امام به عراق نرود و در مکه بماند. در حالی که دوست داشت امام زودتر خارج شود و خود در مکه باقی بماند. ابن زبیر از خواص بود و خود لشکر داشت. به شهادت امام حسین(ع) بی میل نبود. تاریخ این‌ها را ثبت کرده است. او هم از خواصی بود که نتوانست در رکاب امام حسین(ع) باشد. اما در روز عاشورا نبود. پس یک گروه از خواص حاضر در زمان امام نتوانستند در رکاب امام باشند؛ این گروه برخی حقانیت ایشان را قبول داشتند؛ اما قدرت نداشتند همراهی کنند و برخی قدرت داشتند همراهی کنند، اما نکردند و برخی حقانیت امام را اصلا قبول نداشتند.

آتش بیاران معرکه

وی افزود: یک دسته که آتش بیار معرکه بودند و متأسفانه تعدادشان کم نیست؛ خواص جبهه باطل که عاشورا را درست کردند. شناخت مصادیق این افراد سخت نیست. ببینید امام حسین(ع) با چه افرادی روبه رو بود؛ افراد صاحب‌ نفوذی که صاحب خدم و حشم و لشکر بودند. کسانی که به مبارزه امام برخاستند و در حادثه تأثیر مستقیم داشتند. مثل شریح، قاضی معروف کوفه، عالم وابسته به دربار ستم اموی. او از خواص بود و شاید 60 سال قضاوت کرده بود. معمولاً دربار به سراغ اینها می‌رفت؛ چرا که اگر او را منحرف‌ می‌کرد تمام مردم پشت سر او منحرف می‌شدند. او از افرادی است که در پیدایش کربلا تأثیر بسیار زیادی داشت. ماجرای او درباره گزارش قتل هانی و پراکنده ساختن مردم از اطراف دارالاماره در تاریخ ذکر شده است. اگر شریح می‌گفت هانی را دارند می‌کشند، قبیله او می‌ریختند در دارالاماره چه بسا عبیدالله را می‌کشتند. اما این کار را نکرد. یکی دیگر عمرسعد است که می‌دانید چه کرد. یکی دیگر حصین بن نمیر است که در کربلا بود و در ستم به خاندان پیامبر غوغا کرد. دائماً با امام حسین(ع) دشمن بود. در سپاه معاویه بود، در دوران یزید فرمانده بود و رئیس پلیس ابن زیاد. او قیس بن مسهر(از یاران امام حسین(ع)) را دستگیر کرد و به شهادت رساند. در دوران یزید بعد از شهادت امام حسین(ع) به دستور حصین بن نمیر به مدینه حمله شد و در سرکوبی نهضت توابین حضور داشت. در جریان حادثه عاشورا از فرماندهان عمرسعد بود.

یکی از چهره‌های متلوّن تاریخ

مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه ادامه داد: یکی هم شَبَث بن ربعی بود که تاریخ درباره‌اش تعابیر عجیبی دارد. او از چهره‌های متلون(رنگارنگ) تاریخ است. روز عاشورا به عنوان یکی از نیروهای پیاده عمر سعد بود و در قتل امام شرکت داشت. بعد از عاشورا به شکرانه کشتن امام حسین(ع) مسجدی در کوفه تجدیدبنا کرد. در قیام مختار از فرماندهان او بود و در کشتن مختار هم نقش داشت. امام حسین(ع) با چنین شخصیت‌هایی روبه‌رو بوده است.

نقش جاعلان حدیث در معرکه عاشورا

رضایی‌مهر گفت: گروه دیگری که در حادثه عاشورا دخالت داشتند جاعلان حدیث بودند. اینها به اسم پیامبر(ص) علیه امام حسین(ع) حدیث می‌ساختند. اینها نزد مردم احترام داشتند. برخی از آنها دنیاپرست بودند به طوری که حاضر شدند به اسم پیغمبر(ص) علیه فرزند ایشان حدیث درست کنند و در بین مردم پخش کنند. مثلاً‌ هر کس به جنگ حسین برود این قدر ثواب دارد. رؤسای قبایل این احادیث را تبلیغ می‌کردند و عوام به سمت کربلا می‌دویدند. این انحراف خواص بود. اگر رئیس قبیله‌ای منحرف نمی‌شد هزار نفر با شمشیر به کربلا نمی‌آمدند. لذا امام حسین(ع) با جریان‌هایی این چنین روبه‌رو بود.

درس عاشورا برای ما چیست؟

مدیر مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه در پایان اظهار کرد: خواص هر جامعه باید مواظب باشند مقابل رهبرشان موضع نگیرند. خواص جامعه امروز ما؛ روحانیت، قشر فرهنگی، اهل شعر و ادب و هنر و هر کس که اهل تحلیل است، در جبهه باطل قرار نگیرید. این است که خواص در جریان عاشورا واقعاً نقشی منفی داشتند و جریان عاشورا پر از عبرت و درس‌ است. در این زمان باید موقعیت نظام را بشناسیم و در سطح بین‌الملل و داخل مواظب باشیم در حرکات و حرف‌های خود کاری نکنیم که به ضرر نظام بیانجامد. اینها اول انحراف است. چرا که اگر خواص این‌طور شدند عوام هم به دنبال آنها می‌روند. باید سعی کنیم متنبه شویم و درس بگیریم.

captcha