وقتی گریستن بر حسین(ع) کافی نیست چه باید کرد
کد خبر: 3646453
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۰۷:۳۷
بازنشر سخنان امام موسی صدر در خصوص قیام امام حسین(ع)

وقتی گریستن بر حسین(ع) کافی نیست چه باید کرد

گروه جامعه: «گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد»؛ از جمله کوبنده ترین سخنان امام موسی صدر در خصوص عاشورا است. اما حال که گریستن کافی نیست چه باید کرد؟

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) «وقتی ما سالروز واقعه کربلا را فرصتی مغتنم می شمریم و گردهم می آییم و آن حادثه را در گوش، قلب و وجود خود تکرار می کنیم، با آن قهرمانی های جاویدان پیوند می یابیم. قهرمانی هایی که ریشه ستم و ستمگران را برکند و نقاب و پرده از چهره عصیانگران و منافقان برافکند». پس باید عاشورا را در گوش، قلب و وجود خود تکرار کرد تا تأثیرگذار باشد.

جمله ذکر شده(جمله داخل گیومه)، اولین مطلبی است که امام موسی صدر در سال 1974 طی سخنرانی در خصوص قیام امام حسین(ع) بیان کرده اند. مرور اندیشه های مردی که خود پای جای پای حسین(ع) گذاشته است و در عمل تلاش کرده همان مسیر را هزار سال پس از قیام جد خود طی کند، قدر مسلم در همین عصر برای ما نکاتی آموزنده دارد. نکاتی فراتر از تراوشات ذهنی زنبوران بی عسل زمانه.

باید سخنرانی های امام موسی صدر را مرور کرد و از آن برای بیان واقعیات عاشورا الگو گرفت. تا به عینه دید که می توان بدون کم و کاست از حسین(ع) گفت، مردم را آگاه، بیدار و زنده کرد و حتی گریاند بدون اینکه لازم باشد در قالب شعر، مدح، روایت و یا هر قالب دیگری دروغ به استان مقدس امام حسین(ع) وارد کرد.

عاشورا رنجش عاطفی، تراژدی بشری یا الگویی شایسته پیروی؟

امام موسی صدر در اولین جملات سخنرانی خود تصریح می کند: «این حادثه جاویدان که مشعل فروزنده نسل هاست، تنها برای روزگار امام حسین(ع) نیست. ابعاد این حادثه از یک رنجش عاطفی و تراژدی بشری در می گذرد و الگویی شایسته پیروی برای تمام نسل ها می گردد و واقعه، با همه تفاصیل و ثمراتش به همه نسل ها می آموزاند و راه های نجات و رهایی را فراروی آنان می گشاید. امت ما و دیگر امت ها همواره به این آموزه ها و عبرت ها نیازمند بوده است».

پس از بیان دلایل منطقی مرور واقعه عاشورا و فرازمانی و فرامکانی بودن این واقعه، امام موسی صدر به تشریح بستر تاریخی می پردازد که عاشورا در آن رخ داد و عنوان می کند: «عاشورا در زمان خاصی واقع شد، که آن زمان با پیشینه خاصی پیوند دارد. هنگامی که این پیشینه را بررسی می کنیم شدت و عظمت این حادثه غم انگیز و ابعاد این نبرد را در می یابیم.

نقشه ای برای زشت جلوه دادن اسلام و از بین بردن آن، در حال شکل گرفتن بود. یزید خود را امیرمؤمنان می نامد و بر منبر رسول خدا می نشیند و به نام اسلام بر مردم حکومت می کند. از درون، اسلام را به مبارزه می خواند و آنچه را با فداکاری ها، مجاهدت ها و مصیبت ها به دست آمده است، ابزاری برای فرمانروایی می داند، نه پیامی برای آزادی انسان ها. هنگامی که معاویه یزیدی را که تاریخ او را قاتل افراد بی گناه و هتک کننده نوامیس می خواند و مردم، هیچ گونه امنیت و آسایشی از ناحیه او ندارند، بر مسند خلافت می نشاند و او را بر مردم مسلط می گرداند و بیعت با او را بر مردم لازم می شمارد، روشن می شود که کاربی اندازه خطرناک شده است و یزیدی که از اسلام می گوید و اسلام را نه وحی و رسالت، بلکه بازیچه ای برای حکومت کردن در دست بنی هاشم می داند، خلیفه مسلمانان می شود».

مردم زمانه امام حسین(ع) چگونه اند؟

توصیف امام موسی صدر از وضعیت مردم زمانه امام حسین(ع) هم شنیدتی است: «و مردم خاموش، آرام، هراسان و طمع کارند، نه قدرتی در دست دارند و نه فضل و کرمی، آزادگان آواره اند و مردم در این فضا خاموش. یزید نیز هر چه بخواهد انجام می دهد؛ حرمت مردم را هتک می کند و ارزش ها را زیر پا می نهد. در این شرایط و در برابر سکوت امت بر ستم ها مردم هر روز شاهد ظلمی وقتلی هستند، و در برابر دیدگان خویش رنج، مصیبت و تجاوز می بینند. در برابر این واقعیت و این وجدان های ترسان یا به خواب رفته، فداکاری بزرگی لازم است تا وجدان های خفته را بیدار کند و احساسات را برانگیزد».

اما سؤال مهم این است مردم زمان ما چگونه اند؟ ما چگونه ایم؟ آیا ما با مردمان زمان امام حسین(ع) تفاوت داریم؟ بهتریم؟ یا بدتریم؟

یک ظالم تأیید می خواهد؛ مسئولیت چیست؟

«امام حسین (ع) چاره ای ندارد؛ نه می تواند سکوت کند و نه همراهی. یزید می خواهد طرحش را عملی کند، می خواهد احکام اسلام را یکی پس از دیگری از میان بردارد. چنان که می دانیم یزید با شهر پیامبر (ص) آن گونه رفتار کرد که در پی اعمال وحشیانه اش صدها تن از صحابه و تابعین به قتل رسیدند و کوشید تا به بهانه دستیابی بر عبدالله بن زبیر مکه مکرمه را نیز تصرف کند و تصمیم داشت کعبه را ویران سازد. این مردی است که می خواهد ریشه اسلام را برکند احکام آن را بمیراند و انتقام عقده های خود را از پیامبر (ص) و مقام رسالتِ او بازگیرد، حسین (ع) چگونه می تواند با او برخورد کند؟».

متأسفانه در بسیاری از سخنرانی هایی که در مراسم محرم شاهد آن هستیم یک نکته مهم فراموش می شود و آن هم تبیین منطقی واقعه عاشورا است. اگر از تعریف خواب ها و تفسیر به رأی هایی برخی سخنرانان بگذریم، کمتر شاهد سخنانی هستیم که مخاطب را با دلایل وقوع عاشورا اشنا کند و در حالی که همه باور داریم همه جا کربلا و هر روز عاشورا است، ندانستن آنچه حقیقتاً به فاجعه عظیم قتل‌عام سپاه امام حسین(ع) منجر شد می تواند موجب شود هر روز و در هر مکانی ظالمی تأیید بخواهد، مظلومی برای دفاع از حق برخیزد و ما در جبهه باطل باشیم در حالی که امام موسی صدر به دقت و با جزئیات دلایل وقوع عاشورا با بیان می کند تا مخاطب یاد بگیرد چگونه جبهه ای که در آن هست را درست انتخاب کند.

امام موسی صدر ادامه می دهد: « حسین (ع) شورید ولی برای علاقه به شورش نبود، او جنگید و کشت اما به دلیل علاقه به قتل و خونریزی نبود، تنها برای پاسداری از اسلام بود. حسین (ع) یک نفر است و اندک افرادی با او هستند. آیا بر اساس عقل و محاسبات طبیعی می تواند بر یزید غلبه کند؟ خیر! پس چه کند؟ حسین (ع) کوشید تا تمامی نیروها و امکاناتش را بسیج کند؛ همه هستی، زبان، فکر، اهل بیتش از زن و مرد و آنچه را در اختیار داشت در کفه ترازو نهاد و با آنها نیروی زیادی فراهم کرد تا بنی امیه و قصرها و امیران و فرمانروایان و دستگاه های تبلیغاتی و سخنوران آنان و هر آنچه را در اختیار داشتند از هم بپاشاند و از بین ببرد. اساس محاسبات مادی، برابری وجود ندارد. حسین (ع) با هفتاد نفر، دشمنانش سی هزار نفر و پشت آن ده ها هزار سپاهی و نظامی دیگر.

دستگاههای تبلیغاتی که مردم را در جهان اسلام فریب می دادند، حسین (ع) را خارجی شمردند. شریح قاضی در حکم خود می نویسد: «او از حد خود تجاوز کرده و آنگاه با شمشیر جدش کشته شد.»

شهرها برای کشته شدن حسین (ع) جشن گرفتند. همه جا سخن از پیروزی خلیفه بود و از خطری که صفوف یکپارچه مسلمانان را می شکافت و اختلافاتی که میان مسلمانان پدید آمده بود. این فضای فریبنده که دستگاه های تبلیغاتی یزید آن را ساخته بود، بیش از پیش بر بلاها و مشکلات افزود.از همین رو حسین (ع) شرایط موجود را ارزیابی کرد و دریافت که با محاسبات مادی، با این توانمندی ها نمی تواند خود و هدفش را به پیروزی برساند. در اینجا بود که از زبان رسول خدا (ص) فرمود: ان الله شاء ان یراک قتیلًا؛ خداوند خواسته که تو را کشته ببیند» و همچنین از زبان حضرت (ص) افزود: خداوند خواست که آنان را (زنان را ) اسیر ببیند.

بنابراین، حسین (ع) از چیزی کم نمی گذارد؛ هستی، روح، زبان، فکر و قلبش را بر می گیرد و به آن، نوزاد کوچک، فرزند رشید و تمام یاران و برادرانش را می افزاید و به فرزندان ابوطالب که در مدینه هستند، می نویسد:ای خویشاوندان من! ای اهل بیت من! گمان مبرید اگر مرا رها کردید، به پیروزی خواهید رسید، به بزرگی دست خواهید یافت و زندگی ای همراه با سر بلندی و عزت خواهید داشت. بلکه پس از من زندگی شما خواری در خواری و ننگ در ننگ خواهد شد».

و امام موسی صدر از هوش و ذکاوت انتخاب زمان درست برای خروج از مکه توسط امام حسین(ع) می گوید: « او می دانست که موج گمراهی و اباطیل و شبهات جهان اسلام را آکنده کرده است و به همین دلیل حسین به هر چیزی متهم خواهد شد. بنابراین می خواست با روشنگری خود، حقایق را آشکار کند و پرتوهای روشن کننده ای را بر آن سفر بیفکند تا سفرش سرمشقی شود که در تمام مراحل تاریخ بتوان به آن اقتدا کرد. به انتظار روز ترویه روز هشتم ذی الحجه هنگامی که پیمان کامل می شود و حاجیان از راههای مختلف به مکه می رسند، نشست.

هزاران بلکه دهها و صدها هزار حاجی در مکه جمع شدند. هنگامی که دیدند حسین با اندک یارانش و تعداد زیادی از زن و فرزندانش بر خلاف راه، از مکه خارج می شود، شگفت زده شدند. آنان کعبه را که مقصد و هدف تمام حاجیان است، ترک می کنند. روز ترویه پیش از اینکه مناسک حج را کامل کنند، عمره مفرده بجای می آورند، کعبه را ترک می کنند و از مکه خارج می شوند. شگفت زده شدند و پرسیدند: ای فرزند رسول خدا دلیل این کار چیست؟

گفت: من بیعت نمی کنم ولی یزید جماعتی را فرستاد که در زیر لباسهای احرام شمشیر دارند، و برآنند تا خون مرا بریزند و من نمی خواهم مقدسات الهی و حرم خداوند هتک حرمت شود. می خواهم خارج شوم».

امام موسی صدر سخنرانی است که به سخنان امام حسین(ع) واقف است. سخنانی که در طول مسیر مکه تا کربلا بیان فرموده اند و در جای جای سخنرانی خود از صاحب عاشورا نقل می کند نه از هیچ کس دیگری و این الگوی سخنرانی باید در میان سخنرانان ما نیز ترویج شود.

امام موسی صدر ادامه می دهد: « اگر حسین نبود، یزید شناخته نمی شد، چرا که با بسیاری از راهها و روشها چهره خود را می پوشاند و می توانست در پس این نقابها اسلام را با حکمی پس از حکم و امری پس از امر و موضعی پس از موضع نابود کند. ولی حسین همه اینها را روشن ساخت و یزید و بنی امیه را رسوای امت کرد. و سپس به آنان گفت: ای مسلمانان، شما داوری کنید. این حکمران شماست که بر شما چیره است. به چهره او بنگرید. او را چگونه می یابید؟ آیا قبول می کنید که در برابر او کرنش و بیعت کنید؟

یک تن نزد حسین تنها یک نفر نبود، بلکه یک تن سلاحش بود. یک طفل در پیش او فقط یک طفل نبود، وسیله ای برای سوزاندن نقابها و روشن کردن حقایق بود.

لشکر دشمنان به چشم خود دیدند که شبِ حسین، نماز و نیایش و دعا و تسبیح است و شب دشمنان، شراب و فسق و فجور و توطئه. دریافتند که جنگ حسین جنگ شریف و مقدسی است، که در گرو شخص نیست. تا اینکه در صبح عاشورا حسین همراهانش را به همان وصیت امیرالمؤمنین به یارانش در همه جنگها، و پیش از او رسول خدا، معلم، پیامبر و سرور آنان، وصیت کرد: پیش از اینکه جنگ با شما را آغاز کنند، جنگ با آنها را اغاز نکنید». حتی روز عاشورا، هنگامی که حسین محاصره شد و روشن گشت گریزی از مرگ نیست، باز هم جنگ را آغاز نکرد و به جنگ هم فرمان نداد. پس مردم، حاضرین و تماشا کنندگان و از پس آنان تمام امت اسلامی دریافتند که جنگ حسین، جنگی شریف است و جنگ یزید، جنگی ظالمانه. باقی نمی گذارد، رها نمی کند، کوچک و بزرگ را می کشد، آب را می بندد، زنان را به اسیری می گیرد، خیمه ها را به آتش می کشد و پس از آن دستور می دهد اجساد را له کنید. انتظار دارد که شنهای روان صحرا، جسم حسین و اهل بیتش را بپوشاند و اثری از آنان بجای نگذارد.

این حادثه به آن شکلی که حسین آن را در پیش گرفت، حقیقت را آشکار کرد و واقعیت را نشان داد و حقیقت را برابر امت نهاد و این امت بود که از خلال این تصویر داوری کرد. امت دریافت که سکوت جایز نیست و مدارا ذلت و پستی است و کسی که در برابر حق سکوت می ورزد و چیزی نمی گوید، شیطانی لال است. امت همه اینها را فهمید و حرکت را آغاز کرد. انقلابی بعد از انقلاب، حرکتی بعد از حرکت و اعتراضی بعد از اعتراض. ونهضت در لشکرگاه با زن و مرد آغازشد، در هر شهری که قافله اسیران از آن می گذشت، آنگاه که مردم درباره آنان و از واقعیت امر می پرسیدند، زینب حقیقت را برایشان روشن می ساخت، فریاد سر می دادند و خود را سرزنش می کردند و برای جنگ با دشمنان قیام می کردند».

و در انتها از وقایع زمان خود می گوید و از درسی که باید از عاشورا برای زمان حاضر بگیریم و بر اساس آنچه امام حسین(ع) به ما آموخته عمل کنیم و این کاری است که متأسفانه بسیاری از سخنرانان ما در مراسم محرم یا توان نقد و تحلیل آن را ندارند و یا بسیار بد و نابه‌جا اقدام به مطرح کردن و همطرازی وقایع معاصر با واقعه عاشورا می کنند به نحوی که توان همراه کردن مخاطب با سخنان خود را ندارند.

امام موسی صدر پس از بیان وقایعی که در لبنان برای شیعان رخ داده است عنوان می کنند: «امیدواریم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زنده حسینی باشد. این چنین می خواست و این چنین سفارش نمود. گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است. «انی أرید الاصلاح فی امه جدی ما استطعت» پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رسانده ایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهاده ایم و یزید را کمک کرده ایم. ای برادران! صفوف خود را انتخاب کنید. صف یزید یا صف حسین. به خدا قسم که فکر نمی کنم غیر از صف حسین را انتخاب کنید و جز به ندای حسین لبیک گویید(حسینی) که می گوید: «هل من ناصر ینصرنا و هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله».

برگرفته از کتاب سفر شهادت شامل مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر (سخنرانی سفر شهادت).

captcha