به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، عماد افروغ، رئیس اسبق کمیسیون فرهنگی مجلس ۱۸ مهرماه در هفتمین دوره فرهنگی ـ آموزشی «طریق جاوید» ویژه دانشجویان منتخب سراسر کشور در موضوع «اخلاق و سیاست متعالیه از دیدگاه امام خمینی(ره)» برگزار شد، ابراز کرد: متناسب با انتظار و
توقعی که از دانشجو میرود به مرور زمان توقع من از دانشجویان کمتر شد،
زیرا همه چیز به روزمرگی و تفنن تبدیل شده که انتهای آن نیز ناامیدی است،
هر چه نشاط سیاسی بیشتر باشد کشور پویاتر است اما برخی افراد تمایلی به
نشاط سیاسی در مردم ندارند.
وی ادامه داد: از زمان دکارت، دوگانگی بر
جهان غرب حاکم میشود و تفاوتگرایی محض ایجاد میشود اما جهان غرب امروز
به تفکر دیالکتیک رسیده است، دیالکتیک اتصال در عین تمایز است و در شدیدترین
تضاد، نوعی وحدت را جستجو میکند.
این سیاستمدار عنوان کرد:
دوگانهگری از زمان دکارت کلید خورد این در حالی است که ما هم عصر با او،
ملاصدرا را داریم که تفکر نادوگانه را کلید میزند، او پدیدهها را به رغم
تفاوت و دوگانگی یکی میبیند، متاسفانه ما این تفکر را بسط ندادیم اما امام
خمینی(ره) این تفکر را بسط داد؛ در حقیقت امام(ره) دوگانگی نظر و عمل را
از بین برد و این تفکرات ملاصدرایی که در حد ایده بود را عملی کرد.
افروغ
با بیان اینکه موفقیت امام(ره) به دلیل همین تفکر دیالکتیک یعنی وحدت در
عین کثرت است، عنوان کرد: درد امروز جامعه ما، دوگانگی شدیدی است که گریبان
بشر را گرفته است، قدما معتقد بودند حکمت، نظری و عملی است اما این تفکر
فرو ریخته و امروز دنیا را یکپارچه میبینند؛ این نگاه منظومهای نه به
معنای کلیت متصور بلکه به معنای وحدت در عین کثرت است.
وی اشاره
کرد: امام خمینی(ره) و ملاصدرا در تفسیر آیه «صراط الذین انعمت علیهم غیر
مغضوب علیهم والضالین» میگویند نه مغضوبند و نه ضالین، حال این به تعبیر
عرفانی چه میشود؟ مغضوبین کسانیاند که دل مشغول کثرتاند و ضالین، دل
مشغول وحدت، صراط مستقیم هم وحدت است و هم کثرت، هم خداست و هم خلق، البته
ما بلایایی را هم در تاریخ داریم که خدا و انسان را نتوانست جمع کند.
این
جامعه شناس افزود: زمانی که دنیای غرب شکل گرفت، نگاه صرف تکلیفگرایانه
به انسان داشت و نگاهی حق مدار به انسان نداشت؛ آن نگاه صرف تکلیفگرایانه
منجر به یک طغیان شد و انسان منهای خدا مطرح شد که نتیجه تفکر خدای منهای
انسان بود، یعنی این انسانکشی نتیجه آن خداکشی است و ما نمونههای بسیاری
از این دوگانگیها در طول تاریخ داشتهایم و خواهیم داشت.
افروغ با
بیان اینکه چیزی که امروزه ما شاهد آن هستیم، دوگانهنگریها و تفاوت
انگاریهای مفرد است و تفکر دوگانه علم و جامعه، گریبان ما را گرفته است،
ابراز کرد: دانشگاهها هیچ نسبتی با جامعه خود ندارند و مسائل و راه
حلهایی را ارائه میدهند که کاملا بی ربط با جامعه هستند در واقع شکاف بین
نهاد رسمی و عرصه عمومی روز به روز بیشتر میشود و عارضه این شکاف، انسان و
جامعه را دچار خواهد کرد.
این سیاستمدار در پاسخ به این سوال که
برخی میگویند چرا آمار فقر و فساد درجامعه بالا است، تشریح کرد: جای خادم و
مخدوم عوض شده است؛ مخدوم در گذشته جامعه بود و نهاد اجتماعی خادم بود اما
امروزه جای این دو عوض شده است، قسمتی که باید خدمت میکرد امروز به او
خدمت میشود با این وجود هیچ وقت ممیزهای کلیدی و کلان را نمیبینند.
وی
گفت: از ابتدا قرار نبود این فاصلهها ایجاد شود، یکی از این دوگانهها
اخلاق و سیاست است، اگر این دو را جدا کنیم امکان پذیر نیست و با این کار
دوگانه نگری را تقویت کردهایم، هیچ سیاستی غیر اخلاقی نیست و هیچ نظامی
سکولار نیست و در عمل ممکن است عده ای این گونه عمل کنند اما تا چه حد
میتوانند مانور دهند؟
این جامعه شناس اظهار کرد: در تعریف اخلاق
میگوییم زشتیها و زیباییها، وقتی برای نجات اخلاق میگوییم سیاست با
اباهه گرایی گره خورده و اخلاق را نباید با آن درآمیخت، سوال ایجاد میشود
که مگر اباهه گرایی فعل اخلاقی نیست؟ در پاسخ می گوییم که فعل اخلاقی است
اما فعل اخلاقی منفی است، کسانی که میخواهند اخلاق و سیاست را گره بزنند
دنبال وجه مثبت آن میگردند؛ در نتیجه بحث جدایی دین از سیاست دوگانهگرایی
است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد.
افروغ بیان کرد: وتیمو
شخصی است پست مدرن که به قائدهای اعتقادی ندارد سوال میکند که برابری
توجیحی غیر مادی میخواهد که به حیات اجتماعی و قراردادها برنگردد و این
توجیح را بیان می کنند که همه در برابر خدا یکسان هستند در واقع این توجیح
را از خدا میگیرند و بعد میگویند خدا کنار برود پس بر روی چه چیزی سوار
شود و حق چگونه توجیه شود.
وی با اشاره به این مطلب که تفکر منظومهای اخلاق و سیاست از هم جدا نیستند، اما آیا هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد، اضافه کرد: اخلاق، فعل مطلق و سیاست، فعل مشروط است؛ در حقیقت سیاست همان قدرت و یکی از تجلیات قدرت، قدرت دولتی است. فعل اخلاقی تحت هر شرایطی حکم واحدی دارد مگر اینکه برای آن شرایط خاصی تعریف شود اما فعل سیاسی مشروط است و وسیلهای است برای این که با اخلاق اشتراک داشته باشد و به خوبی گره بخورد درواقع راهی برای رسیدن به معرفت به خداست.
این سیاستمدار اضافه کرد: آن چیزی که غایت است، ارزشهای اخلاقی است، گرایش فعل سیاسی را به راحتی میتوان تشخیص داد که گرایش آن به فریب است یا به کرامات اخلاقی.
افروغ با بیان اینکه در شیوه ملاصدرا فلسفه اخلاق، همان سیاست است، اما جنس و مراتب آنها با هم فرق میکند و اعتدالی بین این حوزهها برقرار است که نتیجه این اعتدال، عدالت است که عدالت نیز جزو فضیلتها محسوب میشود، گفت: عدالت ادبی دارد که در مرحله دوم حکمت و عفت است و ادب حکمت نیز صدق است، جامعهای که ادعای عفت دارد، صادق است و آنگاه جامعه صدیقین شکل میگیرد و ظرفی میشود برای ظهور و بروز انسانهای صادق.
وی افزود: مرتبه سوم، مرتبه متعالیه است، انسانها در کمال خود خدایی میشوند و جامعه آنها نیز خدایی میشود و هرچه این مرتبه بیشتر شود، سرشار از جود میشوند، ادب این مرتبه احسان است که بالاترین فعل اخلاقی به حساب میآید در این مرتبه انسان به سطحی از فعالیت میرسد که فعل تغییر آن قوی و یک عامل دگرگون ساز میشود که همه از صفات جودی او بهرهمند خواهند شد.