گفت‌وگو با مادر شهیدان ابوالحسن و محمد موسوی
کد خبر: 3651831
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۱

گفت‌وگو با مادر شهیدان ابوالحسن و محمد موسوی

گروه اجتماعی: مادران همواره اسوه‌های صبر و مقاومت برای فرزندان خود هستند که در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی مقاومت می‌کنند؛ اما در این میان مادران شهدا نمونه‌های صبر و مقاومت برای مادران و دختران ما هستند، الگوهایی فراتر از الگوهای معمولی که خود از بانوان صبر و طاقت، حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) الگو می‌گیرند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، مادران همواره اسوه‌های صبر و مقاومت برای فرزندان خود هشتند که در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی همواره مقاومت می‌کنند، اما در این میان مادران شهدای ما نمونه‌های صبر و مقاومت برای مادران و دختران ما هستند، الگوهایی فراتر ز الگوهای معمولی که خود از بانوان صبر و طاقت، حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) الگو می‌گیرند، به همین بهانه با حضور در منزل سیده مردم موسوی، مادر شهیدان ابوالحسن و محمد موسوی، از دیار صبر و دیانت، نورآباد لرستان، گفت‌وگوی با این مادر داریم.
او علاوه‌بر این‌که دو فرزند خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده، عمه شهید سید عباس موسوی، خاله شهید محمدتقی شاهیوند و مادر سید ابوالقاسم موسوی، فرمانده گردان حمزه  سیدالشهدا(ع) نورآباد است، که در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.
به گفته وی مرحوم پدرش، سید مرتضی موسوی از علمای بنام منطقه بود که مردم او را به نام سید بابا صدا می‌زدند، و از شاگردان آیت‌الله شیخ فرج‌الله کاظمی بود، بعد از زمان تقسیم اراضی با این‌که اراضی زیادی به او رسید اما ترجیح داد به مکانی مقدس هجرت کند و در آنجا زندگی کند برای همین به امامزاده ابراهیم(ع) یا «بابای بزرگ» هجرت کرد و تا پایان عمر همان جا زندگی کرد و در محوطه حرم به خاک سپرده شد.

گفت‌وگو با مادر دو شهید
این مادر صبور دارای هشت فرزند است که شش تن از آن‌ها پسر و دو تن دختر هستند، وی از فرزندان شهیدش چنین می‌گوید:
«سید ابوالحسن موسوی بزرگ‌ترین فرزندم بود که سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد، سال ۱۳۵۴ بود که جهت فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه خرم‌آباد رفت و از محضر شهید محراب آیت‌الله مدنی کسب فیض کرد و در کنار درس با مسائل سیاسی و اجتماعی روز آشنا شد و شروع کرد به فعالیت‌های انقلابی، خیلی دوست داشت فنون نظامی را یاد بگیرد همیشه می‌گفت من باید تیراندازی یاد بگیرم و با رژیم پهلوی مبارزه کنم برای همین به سربازی رفت و پس‌از پیروزی انقلاب با شروع جنگ به داوطلبان آموزش نظامی را یاد می‌داد و جزو اولین افرادی بود که سپاه دلفان را تشکیل دادند و پس از آن به خطوط مقدم جبهه رفت و  یکی‌ از فرمانده های جنگ بود و پس از مجروح شدن به نورآباد اعزام شد که بر اثر جراحات، سال ۱۳۶۱ در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
این مادر شهید در رابطه با نحوه با خبر شدن از شهادت فرزندانش گفت: شهید ابوالحسن پس از مجروح شدنش مدتی در خانه بود که یک شب بعد از وخامت حالش در بهداری نورآباد به درجه شهادت رسید و خودم حضور داشتم اما خبر شهادت شهید محمد را بعد از چهار روز با این‌که مرحوم پدرش و سید ابوالقاسم برادرش اطلاع داشتند توسط یکی‌از همرزمانش که زخمی شده بود و به نورآباد برگشته بود شنیدم.

گفت‌وگو با مادر دو شهید
وی در رابطه با وصیت یا سفارشی از فرزندان شهیدش افزود: شهید محمد وقتی آخرین بار می‌خواست به جبهه برود پسر دو ماهه‌اش را آورد و گفت: مادر جان، من و همسرم هر دو پاسداریم و همسرم آموزش‌های جنگی را دیده است اگر بعد از من به جبهه رفت فرزندم را مثل بقیه فرزندانت تربیت کن تا ادامه دهنده راه شهدا باشد، همیشه می‌گفت: مادر شیرت را بر من حلال کن حتی یک‌بار یاد دارم با پول روضه‌خوانی و طلبگی مرا به زیارت امام رضا(ع) برد و در حرم امام رضا(ع) از من خواست که شیری که بر دهانش گذاشتم حلال کنم.
این مادر شهید در باره همسرش مرحوم حاج سید فتح‌الله موسوی نیز چنین گفت: او از روحانیون صاحب نفوذ و از شاگردان آیت‌الله شیخ فرج‌الله کاظمی بود و حضور فعالی در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی قبل و بعد از انقلاب داشت، با شروع جنگ بارها به‌صورت داوطلب به سازماندهی و بسیج نیروهای مردمی برای دفاع از میهن و حضور در خط مقدم و شرکت در چندین عملیات پرداخت و در طول جنگ تحمیلی فرزندان‌مان را جهت دفاع از کشور به حضور در جبهه تشویق می‌کرد و شهادت هر کدام از آن‌ها خللی در عزم راسخ ایشان وارد نمی‌کرد و همیشه آرزویش پیوستن به فرزندان شهیدش بود تا این‌که در سفر حج تمتع سال ۱۳۸۷ پس از مناسک اعمال حج ابراهیمی در مدینةالنبی به لقاء‌الله پیوست و در قبرستان بقیع در کنار اجداد بزرگوارش به خاک سپرده شد.
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی سلام دلفان
captcha