به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، راهنمای سفیدی در دست دارند و به آرامی از کنارمان میگذرند. شاید خیلی با آنها غریبه نباشیم، اما آنگونه هم که باید نمیشناسیمشان. گاهی کمکی هر چند کوچک برایشان انجام میدهیم و برای عبور دادن از خیابان دستشان را میگیریم. اما واقعا چقدر با دغدغههایشان آشناییم. چقدر این روشندلان در ظاهر نابینا را میفهمیم، آنانی که شاید در بهرهمندی از نعمتهایی که خدا به انسان عنایت کرده است، بیشتر قدر داشتههایشان را میدانند و شکرگزارند.
حتی اگر بیشتر وارد زندگیشان شویم و از دغدغههایشان بشنویم با همه سختیهایی که دارند، گامهای بلندی را برای تلاش و لذت بردن از نعمتهای خدا برداشتهاند و از ما ظاهرا بندگان سالم خدا شکرگزارترند.
همزمان با روز جهانی عصای سفید به سراغ یکی از روشندلان باهمت رفتیم. معلمی قرآنی که نه تنها کلام وحی همراه لحظههای تاریکش شده و به زندگیش نور بخشیده است، بلکه با تلاش توانسته بسیاری دیگر از فرزندان روشندل این سرزمین را هم با قرآن مأنوس کند.
با گذر از کوچههایی که بوی پاییز میدهد و صدای خش خش برگ درختان با صدای عصای سفیدی در میآمیزد، بهسراغ قاری قرآنی رفتیم که با وجود نابینایی مادرزادی تلاوت کلامالله مجید را به صورت جدی از دوران کودکی دنبال میکند.
با فشردن زنگ منزل و باز شدن درب، وارد دنیای دیگری میشویم. خانهای که عطر سادگی و صمیمیت می دهد. اکرم دهقانی، قاری و معلم قرآن روشندل برای استقبال، یکی پس از دیگری پلهها را میپیماید و با اشتیاق خود را به ما رسانده، به گرمی و با لبخندی که بر لب دارد، پذیرایمان میشود.
به اتفاق از پلهها بالا رفتیم. مادر مهربان اکرم به رسم مهماننوازی جلو آمد و به ما خوشآمد گفت، سپس در گوشهای نشستیم و از این قاری خواستیم که صفحات خاطرات زندگیش را از دوران کودکی تا به الآن برایمان مرور کند.
وی در گفتوگو با ایکنا عنوان کرد: از پنج سالگی به مدرسه رفتم و حفظ سورههای کوچک را از همان سالهای ابتدایی شروع کردم، اما به تدریج فهمیدم که به قرائت قرآن در بخش ترتیل بیش از حفظ علاقه دارم.
دهقانی با اشاره به اینکه حفظ قرآن برایم در دوران کودکی کار دشواری بود، تشریح کرد: کلاسهای درس ما در دوره راهنمایی و ابتدایی به صورت مختلط برگزار میشد و همین امر موجب شد که نتوانم در برنامههای صبحگاهی به تلاوت قرآن بپردازم.
این قاری روشندل با بیان اینکه دوران تحصیل در دبیرستان، تلاوت قرآن را به سبک استاد عبدالباسط در مراسم مختلف بر عهده گرفتم، ابراز کرد: علاوه بر این همیشه به همراه مادرم در جلسات قرآن محله شرکت میکردم.
وی ادامه داد: در دوران دانشآموزی مسابقات محدودتر بود و به صورتی که امروزه برگزار میشود، نبود، بنابراین در آن دوران نتوانستم در مسابقات حضور فعال داشته باشم و مقامی به دست آورم.
دهقانی در رابطه با مسابقات قرآن بهزیستی گفت: این مسابقات برای بانوان تنها در رشته قرائت تحقیق برگزار میشد که این رشته توانایی و قابلیتهای خاص خود را میطلبد و از آنجایی که رشته من تلاوت ترتیل بود نتوانستم در این مسابقات نیز شرکت کنم.
وی افزود: در حال حاضر هر ساله در مسابقات قرآن استثنایی آموزشوپرورش و مسابقات قرآن منطقه 4 شرکت میکنم، همچنین از سال 1388 در مسابقات قرآن سازمان بهزیستی در گروه افراد آسیب دیده بینایی حضوری فعال دارم که هرساله توانستم جایگاه اول تا سوم را به خود اختصاص دهم.
از او خواستم تا برایمان آیاتی را تلاوت کند، با به حرکت درآمدن انگشتانش بر روی صفحات قرآن بریل با خود گفتم، هر چند که چشمانش خاموشاند؛ ولی اعجاز انگشتانش، تجلّی گاه حضور جاودانه توست.
بعد از به اتمام رسیدن تلاوت قرآن که نوای دلانگیزی را در فضا به وجود آورده بود، اینبار دهقانی برایمان از دوران کاری خود میگوید: در سال 1385 بعد از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد ادبیات فارسی، چهار سال در مدرسه نابینایان تربتحیدریه معلم قرآن بودم و در حال حاضر در مدرسه نابینایان ستایش منطقه 4 مشهد مشغول فعالیت هستم.
این مدرس قرآن کریم گفت: در مشهد علاوه بر تدریس قرآن کریم، آموزش مباحث دینی و فعالیتهای پرورشی از جمله دیگر اموری است که برعهده دارم و به صورت جدی در بحث آموزش قرآن برای دانشآموزانم وقت میگذارم.
دغدغه قرآنی دهقانی، با وجود محدودیت در بینایی، امری بود که توجه و تحسین هر کسی را برمیانگیزد، البته فعالیتهای قرآنی او تنها به دانشآموزانش محدود نمیشد و در کنار آن با برگزاری جلسه قرآنی در منزل خودشان شبهای جمعه، سعی کرده است تا اقوام و آشنایان را با کلامالله مجید مأنوستر کند.
اما دهقانی، تنها قاری روشندل این خانواده نبود، یک خواهر و یکی از برادرانش که همانند اکرم، روشندل هستند نیز با راهنمایی وی به وادی قرآن وارد شده اند، او با این کار چه بسا که بیناتر از هر انسان بینایی است.
سکوت بینمان شکسته شد، اینبار این قاری روشندل با کلام دلنشین خود گفت: گاهی تحمل سختیهای زندگی برایم دشوار میشد اما خدا به واسطه کلامالله مجید، آرامشی را در قلب من پدید آورده است که آیات قرآن در اوج ناامیدی و خستگی به من انرژی میدهند و ادامه مسیر را همراه با تلاش مضاعف برایمان آسان می کنند.
به مادر اکرم نگریستم، مادری که از دی ماه 1394 بعد از فوت همسرش، بهتنهایی از فرزندانش نگهداری میکند، در همین میان این قاری روشندل گفت: از دوران کودکی پدر و مادرم زحمات فراوانی برای ما کشیدهاند که نمیدانم چگونه باید از آنان قدردانی کنم.
وی افزود: پدر و مادر یک کودک پنج ساله دورادور از فرزند خود مراقبت میکنند اما یک فرد نابینا هرچه قدر هم که با فضا آشنایی داشته باشد، همیشه به مراقبت والدین خود نیازمند است.
دهقان در رابطه با دانشآموزان نابینای خود نیز ابراز کرد: وقتی دانشآموزانم به من میگویند خانم ما جایی را نمیبینیم و مدام ضربه میخوریم به آنان میگویم، وقتی به واسطه نابینایی مشکلی برایتان پیش میآید، خدا شما را نوازش میکند و پروردگار چشمان ما را نزد خود نگه داشته تا مدام او را صدا کنیم.
روحیه قوی دهقانی، او را به فردی موفق در زندگی تبدیل کرده و هیچگاه نابینایی را مانعی برای رسیدن به اهدافش ندانسته است. به گفته خودش این روحیه مقتدرانه را به وسیله قرآن به دست آورده و هریک از قرآنآموزان خود را به این راه آرامشبخش سوق میدهد.
این قاری روشندل در ادامه با بیان اینکه جلسات قرآن خانگی خوب است اما به لحاظ تجویدی انسان را پخته نمیکند، ابراز کرد: برای فراگیری بهتر آموزههای قرآنی لوحهای فشرده قرآن را گوش میدادم و همچنین در سال 1391، آموزشوپرورش استثنایی کارگاه قرآن 40 ساعته را با حضور استاد محمدجواد پناهی، قاری بینالمللی قرآن برگزار کرد که در این کارگاه نیز شرکت کردم و در زمینه تجویدی پیشرفت خوبی داشتم.
دهقانی در ادامه برایمان از آرزوهای دوران کودکیاش گفت: در کودکی به شغل معلمی و پرستاری علاقه داشتم اما به تدریج فهمیدم که با محدودیت بینایی نمیتوانم پرستار شوم به همین دلیل شغل معلمی که شغل انبیا است را برگزیدم.
این قاری قرآن کریم در پایان عنوان کرد: انتظارم از سازمان بهزیستی این است که فعالیتهای قرآنی را گسترش دهد و تنوع رشتههای مسابقات قرآن نابینایان نیز بیشتر شود، همچنین برای نابینایان کلاس قرآن تخصصی برگزار کنند.
خاطرات تاریکم را قدم می زنم و به آفتابی فکر میکنم که روزنههای جان و دلت را پر تلألو کرده است. از تو میگویم که راه دراز شهر آینه را یک شبه طی کردهای.
ای چکامه امید! روشنای حضورت، این خیابانهای گم شده در نور و رنگ را از سکه انداخته است. اراده آهنین شانههایت، این دستهای تُرد را بشارت پایداری است و به راستی که برخی از روشندلان، بیناتر از هر انسان بینایی هستند.
مهلا مجیدی