به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، در حکمت شماره 27 نهجالبلاغه آمده است «امش بدائك ما مشى بك؛ با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است».
توجه در این فراز کوتاه و حکمتآمیز امام (ع) و دقت در برخی سخنان دیگر ایشان با مضامینی مشابه برداشتهایی را در پی میآورد؛ سخنانی چون: «تجنب الدواء ما احتمل بذلك الداء فإذا لم يحتمل الداء فالدواء؛ تا تحمل درد ممكن است از دوا دوري كن و هر گاه از تحمل فراتر رفت، به دوا روی آور» و یا «لا یتداوی المرءُ حتی یغلب مرضه صحته (مستدرک نهجالبلاغه) انسان باید وقتی دارو مصرف کند که بیماری بر صحتش غلبه کرده باشدم». و همچنین: «لا تضطجع ما استطعت القيام مع علة؛ تا زمانی که میتوانی با داشتن بیماری سر پا باشی در بستر مخواب». (بحارالانوار ج 78 ص 204)
و برداشتهایی:
برخی در حوزه پزشکی، که بسیاری از بیماریها خود دورانی دارند و با پایان دوره شان خود به خود دفع میشوند و نیازی به فشار و تحمیل داروهایی که هر یک عوارض جانبی دیگری نیز در پیخواهند داشت، نیست و باید به بدن فرصت داد تا خود به مقابله با بیماری برود و آن را دفع کند الا مواردی که بیماری از مراحل کمون و ورود عامل بیماریزا گذشته و علائم و نشانههای بیماری ظاهر گشته و سلامت و صحت فرد در خطر وقوع در سراشیبی بازگشت ناپذیر قرار گرفته باشد. خصوصا این موضوع آنگاه مهمتر میشود و مدخلیت مییابد که بدانیم علم موجود و ناکافی آن زمان و حتی امروز از انسان و ترکیبات داروها و تاثیرات آنها بر بدن تا چه حد میتوانسته و میتواند دردسر ساز باشد، خصوصا که این سخن را انسانی میگوید که خود به سرچشمه علم الهی متصل است و این مسیر را خوب میشناسد و صلاحیت این سخن را دارد و از او شنیدنی است؛ که توجیه قناعت با درد و تحمل زخم را در زیان درمانها و بیاثری مرهمها بدانیم که:
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
اما این همه برداشتها از این سخن نیست، جان سخن جای دیگریست! اول آن که پرداختن به حوزه بدن و تنِ گوشت و پوست و استخوانی انسان و دغدغه سلامت آن را داشتن و هشدار و پرهیز و توصیههایی در آن حوزه نشان از آن است که جان و تن هر دو در نگاه علی (ع) محترمند و شایسته توجه؛ این دین، دین رهبانان و صدمه زنندگان به تن برای رهایی روح نیست روح سالم در کالبد تن سالم است و هر دو نیز محترم و این نیست جز ناشی از ارزش گذاری والای علی به انسان و هر چه به او مربوط میشود.
اما باز هم به نظر میرسد این همه آن چیزی نیست که امام میخواسته و میخواهد به ما بگوید، چیز دیگری باقیست و آن روح این سخن است که درترکیب با کلام شریف نبوی بیشتر آشکار میشود:
«من کنوز البرّ کتمان الصدقه و المرض و المصیبه؛ پوشیده داشتن صدقه، بیماری و مصیبت از جمله گنجهای نیکوکاری است». پیامبر اکرم (ص)
یکی از بزرگترین مشکلات و ضعفهای انسان که انسانیت همواره از آن در رنج بوده است و تاریخ زندگی بشر را تلخ و غمبار ساخته و به جنگها و کشتارها و شکنجهها و دردهای جانکاه راه داده است، عدم تحمل و کم ظرفیتی او در مواجهه با دیگران و نظرات و خواستههای متفاوت آنان بوده است؛ عدم قدرت تحمل آن چه ناخوشایندمان میآید و تحملش هم هیچ ضرری به ما نمیزند و یا حداکثر با کمی صبر و همراهی و مدارا میتوان از این تزاحمات که طبیعت زندگی جمعی است بی آسیب گذشت. عدم قدرت تطبیق و پذیرش دیگری؛ عدم توانایی دیدن غیر؛ غیرتی که فقط برای خداوند شایسته است و وجودشرک آمیزش درما انسانهای محدود، نشانه فرعونیت است و دعوی الوهیت. ترک این مرحله از ضعف نفس، محتاج ریاضت است و تمرین؛ برای آن که بتوانیم غیریت را بپذیریم و غیر را تحمل کنیم باید تزاحمات طبیعی زندگی جمعی را با قدرت همسازی و تطبیق بپذیریم و طبع ناملایممان را با همراهی با ناملایماتِ طبعمان هموار و نرم سازیم؛ و این میتواند بهرهای باشد که ما از این حریف تمرینیِ در دسترس یعنی بیماریها و ناخوشیهای غیر آسیبزا بر میگیریم.
گویی وسیله ساختن از بیماریها برای بالا رفتن از نردبان خودسازی میباشد که منظور این بیانات است. تحصیل صبر و تمرین مدارا؛ تحمل درد و افزایش قدرت نفس؛ مرارت و مدارا!
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان